توضیح پیام فدائی: با تداوم خیزش انقلابی توده ها در ایران علیه رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی، و مواضع و پراتیک نیروهای اجتماعی و سیاسی مختلف در مورد مسایل مربوط به این خیزش، پیام فدایی برخی از سوالات موجود را با رفیق فریبرز سنجری از مسئولین چریکهای فدایی خلق در میان گذارده است که به این ترتیب در اختیار علاقه مندان و فعالین سیاسی قرار می گیرد.
پیام فدایی: چریکهای فدائی خلق در تظاهراتی که در 22 اکتبر در برلین و به دعوت حامد اسماعیلیون برگزار شد شرکت نکردند. با توجه به اینکه یکی از شعارهای این تشکیلات همواره این بوده که :” بايد در جريان مبارزات توده ها در هر شکل و سطحی که باشد، قرار گرفت و آنرا ارتقاء داد”.این پرسش طرح شده که اگر به این شعار باور دارید پس چرا در تظاهرات بزرگ برلین موسوم به “اکنون وقتش رسیده است” که تعداد زیادی از ایرانیان در آن حضور داشتند،شرکت نکردید؟
رفیق سنجری: بلی، شعاری که به آن اشاره کردید، اعتقاد و از مواضع شناخته شده و یکی از شعار های تشکیلات ماست. اما، عدم شرکت ما در تظاهرات برلین به معنای عدم قبول و یا عدم پایبندی به این شعار نیست. واقعیت این است که همه شعارها وقتی معنای واقعی پیدا می کنند که در بستر تحلیل مشخص ازشرایط مشخص در نظر گرفته شوند. اگر چنین کنیم آنگاه به راحتی می توان فرق یک تظاهرات مردمی را با تظاهراتی که قدرتهای بزرگ در پشت آن قرار دارند را فهمید و قادر به موضع گیری درست شد. ببینید من فعلا کاری به تعداد شرکت کنندگان در این تظاهرات ندارم که گاه بصورت اغراق آمیزی آنرا چند برابر می کنند. اما اکثر فعالین سیاسی و فعالین کمونیست و چپ که در همه این سالهای طولانی تبعید، بار مبارزه با رژیم دار و شکنجه جمهوری اسلامی در خارج از کشور را بر دوش حمل می کردند و هنوز هم می کنند بر این امر واقفند که نیرو های انقلابی توان برگزاری تظاهرات بزرگی که در 22 اکتبر در برلین برگزار شد را ندارند. این درست است که در شرایط انقلابی کسانی که هرگز در هیچ حرکت مبارزاتی شرکت نداشته اند هم ممکن است وارد صحنه شوند و آنها هم در آن تظاهرات شرکت کردند اما باید لحظه ای به این بیندیشید که چه قدرتهائی و چه دستهائی و با چه تبلیغاتی در پشت این حرکت قرار داشت که توانست شرایط آمدن یک نیروی بزرگ را به صحنه آماده سازد! بنابراین، نباید چشمهایمان را بر قدرتهایی که پشت این حرکت بودند، و اهداف آنها ببندیم.
برای اینکه این بحث بهتر فهمیده شود بگذارید مثالی بزنم اگر فردا سلطنت طلبان که ماهیتشان بر کسی پوشیده نیست و همه می دانند که آلترناتیوی سرکوبگر و امپریالیستی هستند تظاهراتی برگزار کنند که به خاطر جو ساخته شده توسط رسانه ها تعداد قابل توجهی هم در آن شرکت کنند آیا می توان با تکیه بر همین شعار در چنین مضحکه ای شرکت کرد و دکان کسانی را رونق داد که هنوز به قدرت نرسیده از مرگ بر ارتجاع سرخ و مرگ بر فدائی و چپ سخن می گویند؟ به نظر من تحلیل مشخص، چنین اجازه ای را نمی دهد.
با این توضیح فکر می کنم با تأکید باید بگویم که عدم شرکت ما در تظاهرات برلین تصمیم درستی بود؛ و ناقض شعار “بايد در جريان مبارزات توده ها در هر شکل و سطحی که باشد، قرار گرفت و آنرا ارتقاء داد” هم نبود.
پیام فدایی: برخی به این که این تظاهرات به دعوت حامد اسماعیلیون (یک فرد) بود اشاره می کنند. نظر شما در این مورد چیست؟
پاسخ: اجازه بدهید اول به این موضوع اشاره کنم که مردم ما و نیرو های سیاسی و فعالین سیاسی باید بدانند و به باور من خیلی از آنها بر این امر آگاه اند که وقتی توده ها در سراسر ایران در ابعاد وسیعی به خیابان می آیند و از همان روز اول نابودی جمهوری اسلامی را فریاد می زنند و زنان و جوانان چنان شجاعت و جسارتی از خود بروز می دهند که هم امروز خیلی ها را در سطح جهان شگفت زده کرده، روشن است که امپریالیستها یا به قول آنها که از این نام همچون “جن از بسم الله” گزیزانند “قدرتهای بزرگ” و جهانی بیکار نمینشینند. به همین دلیل هم آنها با مشاهده جنبش انقلابی مردم ما برای حفظ منافع خود در جهت آلترنانیو سازی تلاش می کنند. آنها آلترناتیو هائی که از سالهای قبل پر و بال داده اند را وارد صحنه می کنند و تا می توانند بادشان می کنند. حالا که در مورد اسماعیلیون پرسیدید. خوب است بپرسم مگر همین حامد اسماعیلیون را در آن تظاهرات “زنجیره انسانی” دست به گردن نخست وزیر کانادا ندیدیم؟ این واقعیات را که نمی شود لاپوشانی کرد. تازه این در ابتدای خیزش بزرگ مردم ماست. اگر این خیزش بیشتر پیش برود و سلطه جمهوری اسلامی را بیشتر به خطر بیندازد ما همچون تجربه افغانستان و عراق و سیاستهای ضد مردمی ای که امپریالیستها در این کشورها پیش بردند، چیزهائی خواهیم دید که شاید امروز باورشان برایمان مشکل به نظر برسد. برخی می گویند که تظاهرات برلین به دعوت حامد اسماعیلیون صورت گرفت. اما آنها دیگر نمی گویند که چه قدرتهائی پشت سر این فرد بودند و چطوری کسی که تا دیروز حداکثر یک اصلاح طلب بود که به راحتی به ایران تحت سلطه جمهوری اسلامی رفت و آمد داشت، و به قول خودش حتی “سیاسی” هم نبود، ناگهان فراخوان دهنده تظاهراتی سراسری با شرکت تعداد زیادی از ایرانیان با گرایشات سیاسی مختلف شد! در سیاست شما نمی توانید یک روز چشم باز کنید و ببینید که سخنران اصلی میتینگی شده اید که بیشتر شرکت کنندگان حتی شما را به درستی نمی شناسند. نامبرده به دنبال موشک زدن جمهوری اسلامی به هواپیمای اوکراین که طی آن همسر و دخترش را از دست داد در ” انجمن خانواده های جانباختگان پرواز شماره 752 هواپیمای بین المللی اوکراین” که به دنبال این رویداد شکل گرفت فعالیت می کرد و خودش هم مدعی بود سیاسی نیست و فعالیت مدنی می کند. پس معجزهای در کار نیست بلکه قدرت امپریالیستی که در پشت سر او قرار دارد را باید شناخت و همینطور متوجه شد که این فرد هر گذشته ای هم داشته امروز مجری پیشبرد خطوط سیاسی آن قدرت یا قدرتها می باشد.
پیام فدایی: برخی مدعی اند که با صف مستقل می شد و یا باید در این حرکت شرکت داشت و اساسا هم با همین استدلال حضور خود در این تظاهرات را توجیه می کنند در این مورد چه فکر می کنید؟
پاسخ: تظاهرات “وقتش رسیده”22 اکتبر(2022) در برلین یک نمایش “همه با هم” بود. خوب روشن است که چنین نمایشی به نفع آن نیروئی تمام می شود که قدرت تبدبل “همه با هم” به “همه با من” را داشته باشد. بنابراین، حرکت چنین جهتی دارد، دیگر مهم نیست که شما در کجای این حرکت ایستاده اید. این بحث مرا یاد مثالی می اندازد که در خرداد سال 58 در مصاحبه با رفیق اشرف دهقانی مطرح شد. در آن مصاحبه گفته شده است که وقتی قطار از تهران به مشهد می رود تو هر چقدر هم که در راهروی قطار بسوی تهران بدوی تغییری در مقصد نهائی قطار ایجاد نمی کند و تو هم به تهران نخواهی رسید. شرکت در چنین تظاهراتی هم درست همین نتیجه را داشت؛ مهم نبود که شما با چه نیتی در آن شرکت می کنی و حتی چه شعاری می دهی کل حرکت به نفع سازمان دهندگانش و اهداف آنها تمام می شد. اما حالا که زمان تا حدی گذشته فکر می کنم حداقل برای چپ های شرکت کننده در چنین حرکتی “وقتش رسیده” باشد که واقع بینانه به آنچه که گذشت نظر انداخته و ببینند که این “صف مستقل” در عمل چه بر سرش آمد و از مستقل بودنش چه چیزی نصیبشان شد.
پیام فدایی: اما این سئوال هم مطرح است که تظاهرات کانادا و برلین نشان داد که حامد اسماعیلیون که به هیچ گروه و حزب و سازمان سیاسی وابستگی ندارد توانست چنین جمعیت بزرگی را جمع کند . خوب در شرایطی که هیچ جریانی نیست که چنین جمعیتی را جمع کند چرا نباید از حرکات وی پشتیبانی کرد؟
پاسخ: فکر کنم که پاسخ این پرسش را قبلا دادم . چون چنین حرکتی اساسا کار یک فرد نبوده و نمی توانست باشد. کسانی که موضوع را به چنین سطحی تنزل می دهند در واقع ناتوانی خود در ارائه یک استدلال محکم و قوی را نشان می دهند. انسان باید به معجزه و امداد های غیبی معتقد باشد که مدعی شود کسی به تنهائی چنین حرکتی را سازمان داده است! آنهم کسی که ادعا می شود که “به هیچ گروه و حزب و سازمان سیاسی وابستگی” ندارد. همینجا تاکید کنم که اصلا بحث بر سر خود این فرد هم نیست که سیاسی ترین اهداف و خواستها را با ادعای سیاسی نبودن طرح می کند! بلکه بحث بر سر این است که باید قدرتهای پشت این حرکت که وی به آنها وابسته است را شناخت و فریب آلترناتیو سازی های امپریالیستی را نخورد. همین جا لازم می بینم تاکید کنم و بگویم که همه مساله این است که با سرنگونی جمهوری اسلامی قرار است چه سرنوشتی در انتظار مردم ما باشد. آیا قرار است همان سناریوی سال 57 تکرار شود؟ آیا باید سلطه امپریالیسم و نظام سرمایه داری وابسته که ارتش سرکوبگر حامی اصلی آن می باشد باقی بماند؟ یا قرار است بعد از جمهوری اسلامی مردم ما واقعا به آزادی و دمکراسی و رفاه دست یابند؟ آیا باید اجازه داد که بار دیگر همانطور که با رفتن شاه، خمینی و جمهوری اسلامیش را بر مردم ما تحمیل کردند که همه ما 43 سال است عواقبش را با درد و رنج حمل می کنیم، این داستان دوباره و البته به شکل دیگری اتفاق بیفتد؟ یعنی باز هم رژیمی بر سر کار آید که مثل رژیم شاه و جمهوری اسلامی تسمه از گرده مردم بکشد یا قرار است مردم آزادی خود را در یک شرایط دموکراتیک آزادانه جشن بگیرند و ایرانی بسازند آزاد و مستقل که فقر و فلاکت و استبداد و بیداد از آن رخت برکند و نان و کار و رفاه بر قرار شود؟ در آخر این را هم اضافه کنم که اصولی و منطقی نیست که چون سازمانهای انقلابی توان سازماندهی فلان تظاهرات یا فلان جنبش را ندارند پس می توان به هر جریانی متوسل شد و همچون فرد در حال غرق شدن در دریا، به هر وسیله ای دست آویخت و هدف اصلی را فدای ناتوانی لحظه کنونی کرد.
پیام فدایی: با توجه به توضیحات شما در اوضاع و احوال کنونی آیا باید در حرکاتی که در خارج از کشور شکل می گیرد شرکت نمود یا باید تنها در تظاهراتی شرکت کرد که صرفا توسط نیرو های خودی سازمان می یابد؟
پاسخ: از صحبت من چنین برداشتی نباید کرد که ما معتقدیم که تنها باید در تظاهراتی که خودمان سازمان داده ایم شرکت کرد. آنچه که موردتاکید من قرار گرفت مرزبندی با نیرو های ضد انقلابی و آلترناتیوهای امپریالیستی بود. وگرنه ما همواره حاضر به همکاری با نیرو های انقلابی و مترقی و شرکت در آکسیونهای مشترک با آنها بوده و هستیم. اگر نگاهی به فعالیتهای فعالین سازمان ما در کشورهای مختلف بیندازید موارد متعددی از این نوع همکاری را خواهید دید. همانطور که بار ها مطرح کرده ایم به شرطی که حرکتی از سوی نیرو های انقلابی (و البته، نه ضد انقلابیونی که دستشان به خون مردم آلوده است و یا آنهائی که مجری سیاست های امپریالیستی هستند و در تلاش اند تا با دخالت آنها به قدرت برسند) شکل بگیرد ما حاضر به همکاری و شرکت در چنین حرکاتی هستیم. اما لازم است تاکید کنم که اتفاقا تجربه نشان داده که آنهائی که سنگ “همه با هم” را به سینه می زنند به راحتی آماده اند که جلوی نمایش بنر ها و پرچم ها و شعار های نیرو های انقلابی را بگیرند و حتی گاه شعار “نان،کار،آزادی” که منعکس کننده خواست کارگران و زحمتکشان ایران است را شعاری کمونیستی نامیده و فریادش را در تظاهرات خود ممنوع کرده اند. به هر حال همانطور که فعالین چریکهای فدائی خلق در عمل و در کشورهای مختلف نشان داده اند ما دستمان را برای فشردن دستهای نیرو های انقلابی برای اتحاد علیه دشمن مشترک دراز می کنیم و آماده اتحاد عمل با آنها هستیم.
پیام فدایی: شما به اتحاد عمل های مبارزاتی اشاره کردید اما این روز ها در همه جا از اتحاد به طور کلی صحبت می شود. آیا شما آماده اتحاد با نیروهای دیگر هستید؟
پاسخ:کدام اتحاد؟ اتفاقا آنچه امروز زیاد شنیده می شود نه اتحاد بلکه “همه با هم” است. همان “وحدت کلمه” که خمینی با توسل به آن مردم را فریب داده و کارش را پیش برد. آن موقع می گفتند بگو “مرگ بر شاه” بقیه مسائل بعد از رفتن شاه درست می شود و دیدیم که نتیجه آن چه شد. اتفاقا ما طرفدار سر سخت اتحاد نیرو های انقلابی هستیم و معتقدیم که باید تا جائی که توان داریم در این راستا تلاش کنیم. اما روشن است که وقتی از اتحاد صحبت می کنیم منظورمان اتحاد با نیرو های ضد انقلابی نیست. چون چنین اتحادی عملا نقض غرض است. اتفاقا امروز آنهائی که با تکیه بر ضرورت اتحاد، نیروهای انقلابی را به “فرقه گرائی” و “سکتاریسم” متهم می کنند منظورشان از اتحاد، همکاری با نیرو های ضد انقلابی است و بر این اساس نزدیکی با سلطنت و یا دیگر آلترناتیو های امپریالیستی را پیشه خود ساخته و به نام اتحاد، سیاهی لشکرِ صف “همه با هم” شدن را برگزیده اند. در حالی که لازم است اتحادی شکل بگیرد که بتوان با نیروی بیشتری نیروهای ضد مردمی را از صحنه کنار زد. ما در حالی که همواره از اتحاد نیرو های انقلابی پشتیبانی کرده و می کنیم اما مخالف سرسخت “همه با هم”ی هستیم که یک بار مردم ما چوبش را خورده اند و معنای آن جز همکاری با نیرو های ضد انقلابی نیست. بگذارید همین جا اشاره کنم که نمونه روشنی از همکاری با نیرو های ضد انقلابی البته با ادعای اتحاد، همکاری جریان حزب کمونیست کارگری با سلطنت طلبان می باشد، حزب معلوم الحال پرو امپریالیستی که افتخارش این است که اعضایش در برخی تظاهرات ها در یک دست پرچم سلطنت دارند و در دست دیگر پرچم حزب کمونیست کارگری. جریانی که رسوا تر از آنست که برکسی پوشیده مانده باشد. اینها سالهاست که دست در دست سلطنت طلبان دارند علیه کمونیسم واقعی لجن پراکنی می کنند. بی خود نیست که نیروهای انقلابی و کمونیستها آنها را یک جریان شتر گاو پلنگی به حساب می آورند که نه حزب هستند و نه کارگری و نه کمونیست. این جریان تنها دنبال آن است و به هر تلاشی متوسل می شود تا به عنوان یک “حزب مدرن” پرو امپریالیست اگر رژیم چنجی شکل گرفت، تکه استخوانی هم به آنها داده شود.
پیام فدایی: اما شما اتحاد عمل های مبارزاتی مورد نظرتان را توضیح ندادید؟
پاسخ: همانطور که از نام اتحاد عمل مشخص است. منظور ما از این عبارت، متحد شدن در رابطه با حرکت های مبارزاتی است. ما معتقدیم که نیرو های انقلابی باید و می توانند با هم آکسیون های مشترک برگزار کنند و به این وسیله نیروی بیشتری را علیه جمهوری اسلامی به صحنه بیاورند. این را هم بگویم که تجربه نشان داده است که چنین اتحادهائی همواره با مشکلاتی عملی مواجه می شود که خودمی تواند به بستری برای مبارزه ایدئولوژیک نیروهائی که در عمل با هم متحد شده اند، بدل شده و اتحادشان را مستحکم تر سازد. نیازی نیست که ما اگر با نیروئی وارد یک اتحاد عمل مبارزاتی می شویم فکر کنیم و یا چنین جلوه دهیم که به وحدتی پایدار دست یافته ایم. ولی چنین همکاری هائی می تواند بستر نزدیکی های آینده و گسترش اقدامات عملی مبارزاتی علیه دشمنان توده ها گردد. البته این همکاری ها نیازمند انعطاف های لازم و صرف انرژی می باشد که اگر درست با آن برخورد شود به نتیجه مثبتی هم دست می یابیم. سرنگونی تمامیت جمهوری اسلامی به قدرت توده ها و مخالفت با هر گونه دخالت های امپریالیستی در امور جامعه ایران و مرزبندی با نیروهائی که دستشان به خون مردم ما آلوده است شروط حداقلی است که می توان حول آنها به اتحاد عمل دست یافت.
پیام فدایی: در برنامه شما برای اتحاد عمل، تودهای ها و اکثریتیها در کجا قرار می گیرند؟
پاسخ: همکاری با نیروهای سرکوب جمهوری اسلامی علیه نیرو های انقلابی بخشی جدائی ناپذیر از کارنامه ننگین تودهای ها و اکثریتیها است. آنها از جمهوری اسلامی در کار سرکوب خونین کارگران و ستمدیدگان پشتیبانی کرده و برای شکوفائیش سینه زده اند. در این سالها گاه گفته می شد یا برخی از آنها می گفتند که سالهاست که همکاری آنها با جمهوری اسلامی پایان یافته و آنها هم تغییر کرده اند. اما در واقعیت این نیرو ها بطور واقعی و در طول زمان هرگز نتایج خونین سیاست همکاری با جمهوری اسلامی خود را مورد نقد قرار نداده اند. تازه، به رغم همه تحولاتی که در صفوفشان رخ داده چشم شان همواره به جمهوری اسلامی است و امید اصلاح آن را داشته اند و در این رابطه به قول خودشان “سیاست ورزی” می کنند. تودهای ها و اکثریتی ها اگر در دهه 60 با وقاحت تمام برای شکوفائی جمهوری اسلامی سینه زده و نیرو های انقلابی را لو میدادند در سالهای بعد پرچم دار اصلاح دیکتاتوری حاکم شدند. اینها هرگز خیانت های خود را نقد نکردند و به جای آن در زمان های انتخابات در سفارت های جمهوری اسلامی برای رنگی کردن انگشت خباثت حضور یافته اند تا بین سگ زرد و شغال که هردو برادرهم هستند یکی را انتخاب کنند. به واقع اگر برنامه ها و سیاستهای این جریانات را بررسی کنیم آنها را باید بخشی از طبقه ضد انقلابی حاکم بدانیم. بنابراین چنین نیرو هائی جائی در برنامه اتحاد ما نداشته و ندارند. همانطور که گفتم ما معتقد به همکاری و اتحاد با نیرو های انقلابی می باشیم.
پیام فدایی: با تشکر از شما پرسش های ما پایان یافت اما اگر موردی هست که می خواهید بیشتر روی آن تاکید کنید بفرمائید.
پاسخ: متقابلا از رفقائی که این گفتگو را سازمان دادند سپاسگزارم . در خاتمه مایلم بر این نکته تاکید کنم که نباید فراموش کرد که امپریالیستها و طبقه حاکمه در ایران هرگز در مقابله با خیزش انقلابیای که ایران را فرا گرفته بی تفاوت و بیکار باقی نمی مانند. باید هوشیار بود و دانست که آنها به هر وسیله ای متوسل می شوند تا این خیزش منافع آنها در ایران را به خطر نیندازد. به همین دلیل هم تا جائی که می توانند از جمهوری اسلامی به عنوان بهترین وسیله سرکوب توده ها سود می جویند و در همان حال خود را برای اوضاع و احوالی که سرکوب جمهوری اسلامی کارائی خود را از دست بدهد هم آماده می کنند . همان طور که ما همواره گفته ایم آنها با رژیمهای دست نشاندهشان دوستی همیشگی ندارند بله منافع همیشگی دارند. به همین دلیل هم این دشمنان اصلی مردم ایران، سرنوشت منافعشان را با سرنوشت نوکرانشان گره نمی زنند و در حالیکه همه وسائل سرکوب را در اختیار جمهوری اسلامی می گذارند اما از باد کردن به جثه دار و دسته های دیگر هم به عنوان آلترناتیو باز نمی مانند. بنابراین مردم ما باید دشمنان خود را در چهره های مختلف بشناسند و یکی از معیار های این کار این است که ببینند نیروی مدعی جایگزینی جمهوری اسلامی در مورد نظم طالمانه موجود و ارتش ضدمردمی به عنوان عامل اصلی تداوم این نظم قرار است چه بکند؟ آیا آنها را حفظ خواهد کرد یا نه.
باید به خاطر سپرد که وقتی از آزادی مردم صحبت می شود، این آزادی وابسته است به رهائی از اسارت سرمایه داری وابسته به امپریالیسم که طبقه حاکم در ایران را شکل می دهد. بنابراین معیار تشخیص اینکه چه نیروئی مردمی است و در جهت منافع مردم گام بر می دارد درست همین است که ببینیم با نظم ظالمانه موجود و ارتش ضدمردمی قرار است چه کند. چون بدون نابودی آنها از آزادی هم خبری نخواهد بود. به امید سرنگونی جمهوری اسلامی و دستیابی به آزادی و دمکراسی و جامعه ای فارغ از ظلم و ستم و استثمار که بپش از صد سال است مردم ما برایش مبارزه می کنند. پیروز باشید.
از همین دسته
نسلکشی مردم فلسطین توسط اسراییل و نقد برخی دیدگاهها!
گفتگو با رفیق فریبرز سنجری درباره قیام و تکوین تشکیلات چریکهای فدایی خلق ایران (28)
پیرامون مرگی رئیسی و پیامدهای آن! مصاحبه “بذرهای ماندگار” با رفیق چنگیز قبادیفر