ملاحظاتی درباره جنبش توده ها! (گفتگوی کانال بذرهای ماندگار با رفیق فریبرز سنجری)

متن کامل با فرمت پی دی اف

پرسشگر کانال بذر های ماندگار: با درود های گرم به شنوندگان کانال “بذرهای ماندگار” کانال تلگرامی چریکهای فدائی خلق ایران.

اکنون بیش از سه هفته از زمانی می گذرد که شعله های آتش خشم فروخفته مردم ستمدیده ما، زمین را زیر پای رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی به لرزه در آورده است. توده های رنجدیده ما دست به یک جنبش انقلابی زده اند که در بستر آن نظرات و ایده های مختلفی مطرح شده و سئوالاتی را هم به همراه آورده است.برخی از این سئوالات را با رفیق فریبرز سنجری از مسئولین چریکهای فدایی خلق ایران در میان گذاشتیم تا شنوندگان کانال بذر های ماندگار بیشتر در جریان مواضع چریکهای فدائی خلق قرار بگیرند.

پرسشگر: با درود به رفیق سنجری و با سپاس از این که دعوت ما را برای این گفتگو پذیرفتید.

رفیق سنجری: تشکر از شما که چنین گفتگوهایی را ترتیب می دهید.

پرسش: رفیق سنجری همان طور که می دانید این روز ها انقلابی بزرگ ایران را فراگرفته و در خیلی از شهرهای ایران ما شاهد حضور زنان و مردانی هستیم که ضمن سر دادن شعارهائی مبنی بر نابودی جمهوری اسلامی، با شجاعت تمام به جنگ با نیروهای مسلح این رژیم مشغولند. شما در کل، برجستگی های انقلاب کنونی را در چه می بینید؟

پاسخ: بگذارید قبل از هر صحبتی درود بفرستم به زنان و مردانی که با تهور و جسارت واقعا ستایش انگیز بپا خاستند و با شعارهای رادیکالشان نابودی تمامیت جمهوری اسلامی را فریاد می زنند. در خیابانهای شهرهای مختلف فریاد می زنند. و فریادهای خشمگینانه شان لرزه انداخته به سلطه رژیم دار و شکنجه جمهوری اسلامی. همچنین گرامی بدارم خاطره ژینا (مهسا) امینی را که مرگش در چنگال جنایتکاران حاکم آتش به انبار باروت خشم توده ها زد و نامش با این جنبش بزرک در آمیخت. همچنین یاد تک تک زنان و مردانی را گرامی می دارم که جان بر کف وارد کارزار خونین اخیر شدند و با خونشان پرچم انقلاب مردم ستمدیده ما را سرخ تر از همیشه نمودند.

در پاسخ به پرسش شما قبل از هر چیز باید بگویم که خیزش شهریور امسال که تا حالا بیش از سه هفته از آن می گذرد که هنوز ادامه داره و دانشجویان فریاد می رنند که “بهش نگید اعتراض، اسمش شده انقلاب” بر عکس مثلا سال 88،آن خیزش بزرگ سال 88، از همان لحظه اول نابودی جمهوری اسلامی را نشانه گرفته و فریاد می زد. شعار هائی چون “مرگ بر دیکتاتور”، “مرگ بر خامنه ای” ، یا “جمهوری اسلامی نمی خواهیم”  که در همه جا و در همه شهر ها هم سر داده شد، درست بیانگر همین واقعیت است.  در جنبش انقلابی اخیر  توده های بپاخاسته و از جمله جوانان جسور نشان دادند که تحقق مطالباتشان را در نابودی تمامیت رژیم حاکم می بینند.

اگر مورد دیگری را بخواهم بگویم یکی دیگر از ویژگی های جنبش اخیر سرعت انتشار آن و سرعت سراسری شدنش بود. دیدیم که چگونه تجمعات اعتراضی اولیه در مقابل بیمارستان کسری تهران جائی که ژینا امینی در 25 شهریور در آنجا درگذشت و سقز شهر محل تولد وی با چه سرعتی ابعادی سراسری به خودش گرفت. مهمتر این که برغم همه جنایات و سرکوبگری های نیرو های سرکوب جمهوری اسلامی و وحشیگری هائی که در خیابانها از خودشون بروز دادند از جمله شلیک با تفنگ های ساچمه ای به سوی مردم، خیزش اخیر تداوم یافت و به قول معروف سر باز ایستادن ندارد. یکی دیگر از ویژگی های این جنبش بزرگ حضور وسیع توده های ستمدیده در میدان مبارزه است، توده هائی که جمهوری اسلامی آنها را در قعر مرداب فقر و گرسنگی قرار داده است.

همچنین یکی دیگر از ویژگی این جنبش، حضور جوانان بی باک و جسوری است که در همین جمهوری اسلامی متولدشدن و رشد کرده اند و حال همه ارزش های این رژیم را زیر پا له می کنند و با فریاد هایشان نشان می دهند که برای ایدئولوژی و باورها و تبلیغات جمهوری اسلامی پشیزی ارزش قائل نیستند. بی جهت نیست که مثلا اگر در قیام دیماه 96 شنیده می شد که گاه بخشی از توده ها خشم انقلابی خودشون را با فریاد “الله اکبر” بیان می کردند، در این خیزش شما شعار “الله اکبر” را نمی شنوید.  همچنین باید تاکید کنم که در این میان دختران جوان در تقابل با حجاب اجباری رژیم با به اتش کشیدن روسری هایشان حجاب اجباری و گشت ارشاد حافظ آنرا به مسخره گرفته اند و از این لحاظ نقشی بزرگ در این جنبش واقعا دارند ایفا می کنند. گرچه در خیزش های قبلی توسل به قهر انقلابی امری غیر قابل انکار بود اما در خیزش انقلابی اخیر از همان آغاز ما شاهد استفاده جوانان از کوکتل مولوتف بودیم. نگاهی به فیلم های زیادی که از این حرکت انقلابی از شهر های مختلف در شبکه های اجتماعی پخش شده بروشنی نشان می دهد که چطوری جوانان با به آتش کشیدن وسائل نقلیه نیرو های سرکوب رعب در دل مزدوران رژیم می اندازند، به کلانتری ها، به فرمانداری ها و دفاتر امام جمعه ها و کلا به همه مراکز سرکوب و ستم حمله می برند. یا می بینیم که مردم ضمن حمله به اراذل و اوباش حکومتی یاران دستگیر شده خودشون را نجات می دهند، امری که نشان می دهد توده های ما از خیزش های قبلی به خوبی درس گرفته اند. یکی دیگر ار برجستگی های این خیزش همانا انعکاس وسیع آن در سطح جهانی است. برخلاف قیام های دی 96 و آبان 98 که رسانه های خارجی به هر ترتیب سعی در کتمان شدت و حدت آن قیام ها داشتند، این بار رسانه های خارجی در سطح جهان آن را تا حدی منعکس کردند. در این میان خیزش انقلابی کنونی  همبستگی وسیعی را در سراسر جهان به دست آورده است. تقریبا در خیلی از کشورها جدا از تظاهرات های حمایتی ایرانیان شاهد ابراز همبستگی اهالی کشورهای مختلف با انقلاب کنونی مردم ایران هستیم که البته سردمداران جنایتکار جمهوری اسلامی با آن وقاحت ذاتی شان آنرا اغتشاش عده قلیلی فریب خورده جلوه می دهند. برای اینکه فرصت برای پاسخ به بقیه پرسش ها هم باقی بماند فعلا به همین حد اکتفاء می کنم.

پرسش: مرسی از شما. رفیق عزیز شما از نقش زنان و دختران در این انقلاب گفتید با تکیه بر همین واقعیت برخی انقلاب کنونی را “انقلابی زنانه” جلوه می دهند آیا اساسا چنین توصیفی را درست می دانید؟

پاسخ: ببینید. با اینکه نقش بزرگ و پر اهمیت زنان در این خیزش واقعیت غرور آفرینی است و ما اساساً معتقدیم که بدون حضور زنان هیچ جنبش توده ای بزرگی میسر نیست و امکان نداره  و با اینکه برابری حقوق زن و مرد را در راس مطالبات انقلاب قرار می دهیم، اما معتقدیم که انقلاب برپا شده کار همه توده ها است و زنان در هرجامعه ای تنها نیمی از این توده ها را تشکیل می دهند. به همین دلیل هم بر این باوریم که چنین نام گذاری هائی همه واقعیتهای جامعه را بیان نمی کند. تازه زنانه خواندن انقلاب ایران، به واقع بر روی نقش مردانی که جان بر کف در کف خیابانها با رژیم در ستیزند سایه می اندارد. اما مهمتر از این حرفها جامعه طبقاتی را باید با طبقات موجود در آن جامعه تقسیم بندی کرد و شناخت نه با جنسیت زن و مرد.

اصولا  طبقات در یک جامعه مشخص در چهارچوب شیوه تولید حاکم حیات پیدا می کنند و همین واقعیت موقعیتشان را در انقلاب آن جامعه مفروض تعیین می کند. برای نمونه در جامعه سرمایه داری  حاکم بر ایران این کارگران و اقشار گوناگون خرده بورژوازی هستند که در مقابل سرمایه داران وابسته صف بسته اند و بدون مبارزات آنها اساسا امکان رهائی از نظم ظالمانه موجود مهیا نمی شه، میسر نمیشود. به همین دلیل هم ما امر رهائی زنان را در پیروزی  انقلابی می بینیم که تحت رهبری طبقه کارگر بتواند نظام سرمایه داری را نابود کنه و راه رسیدن به جامعه ای عاری از ظلم و ستم  که برابری انسانها در آن تضمین شده باشد، را هموار کنه.

از سوی دیگر و مهمتر اینکه چنین نامگذاری هائی مطالبات کارگران و ستمدیدگان را کنار زده و هدف انقلاب را در حد مطالبات زنان محدود می کند. بنابراین با این نام گذاری نمیشه توافق داشت و به همین دلیل هم ما با اون توافقی نداریم و معتقدیم که نباید فریب تبلیغات رسانه های غربی را خورد که آگاهانه در خیزشی که می پذیرند و خودشون هم گزارش می دهند که “خود جوش” و “بدون سازمانه” از رهبری زنان و انقلاب زنانه سخن می گویند تا ریشه های طبقاتی این حرکت بزرگ را مخدوش کنند. فکر کنم که تا این حد، پاسخ به سوال شما را داده باشم.

 پرسش: بله . مرسی. برغم اینکه در جنبش داخل مردم فریاد می زنند “مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر” اما در خارج از کشور داریم می بینیم که به اعتبار تبلیغات رسانه های امپریالیستی سلطنت طلبان فعال شده اند و در هر تظاهراتی سعی می کنند با پرچم ها و عکس های خاندان پهلوی  خود شون را در حقیقت به بقیه تحمیل کنند. ارزیابی شما از این نیرو و شیوه برخورد با آنها چیست؟

پاسخ: ببینید. سلطنت موضوع ناشناخته ای برای مردم ما نیست. قبل از جمهوری اسلامی نزدیک به 57 سال خاندان پهلوی در ایران سلطنت کرده اند. در تمام این سالها هم تنیدگی سلطنت با قدرتهای امپریالیستی امر آشکاری بوده است. تاکید کنم که در حافظه تاریخی ایرانیان چه کودتای سوم اسفند 1299(۲۲ فوریه ۱۹۲۱ میلادی) که به قدرت گیری رضا خان میر پنج انجامید و چه کودتای 28 مرداد 1332 (19 آگوست 1953 میلادی)که محمد رضا شاه را به قدرت برگرداند هر دو توسط امپریالیستها سازمان یافته بودند. اولی توسط انگلستان و دومی توسط آمریکا و انگلستان . به همین دلیل هم کسی در  واقعیت آلترناتیو امپریالیستی بودن سلطنت شکی ندارد یعنی نمی تواند داشته باشد اگر نخواهد پا روی واقعیت بگذارد. به خصوص که چند سال پیش اسنادی رو شد که در این اسناد از کمک مالی سازمان جاسوسی آمریکا (سیا)به رضا پهلوی خبر می داد. به هر حال برای کسانی که دوران شاه را به عینه دیده اند و یا در باره آن (دوران) مطالعه کرده اند در وابستگی سلطنت به امپریالیسم  شکی وجود ندارد. با توجه به این واقعیات علت دو باره  فعال شدن سلطنت طلبان هم کاملا روشن است.  چون آمریکا و دیگر قدرتهای امپریالیستی مدتهاست که بر جثه نحیف آنها باد می کنند. تا هر وقت نیاز داشتند بتوانند از آنها استفاده کنند البته نباید فراموش هم کرد که در خود جمهوری اسلامی هم سالهاست که برای آنها تبلیغ می شود . مثلا زیبا کلام یکی از مدافعین رژیم جمهوری اسلامی که استاد دانشگاه هم هست در دانشگاه یعنی در کلاسهای درسش همواره از رضا خان قلدر تعریف و تمجید می کرد و یا هنوز هم میکند. اخیرا هم رو شد که این شعار” رضا شاه روحت شاد ” را سپاه پاسداران در برخی تظاهرات ها اشاعه می داده است. تبلیغ برای آنها-این هم مهمه که من رویش تاکید کنم که- به مفهوم  البته بر سر کار آوردن آنها نیست. یعنی این طور نیست که تا اینها یک نیروئی زا تبلیغ کردند می خواهند فردا فوری بیاورندش سر کار، چرا که امر انتخاب جایگزین برای جمهوری اسلامی توسط امپریالیستها به شرایط مشخص لحظه سرنگونی این رژیم منوط می شود.  امری که البته می توان در جای خودش به آن پرداخت اگر ضرورت داشت باید این کار را کرد.   اما به باور ما رشد جریانات سلطنت طلبان وابسته است به حد حمایت امپریالیسم آمریکا و شرکایش از این دار و دسته . هر وقت این پشتیبانی  بیشتر و زیاد تر می شود حضور این جماعت هم در فعالیتهای خارج کشور فزونی می گیرد و هر زمان الزامات سیاست های امپریالیستها باعث می شود که به آنها کمتر پرداخته شود حضور آنها هم کاهش پیدا می کند. واقعیتی که وابستگی عریان آنها را به امپریالیسم این دشمن خلقهای ما را هر چه بیشتر آشکار می کند.  شما اگر نگاهی به برنامه های رسانه هائی چون “من و تو” و “ایران اینترناشنال” و یا “بی بی سی” بیندازید این پشتیبانی را به آشکاری خواهید دید. و اگر به سیاستهائی که تظاهرات اول اکتبر (9 مهر 1401) در خارج از کشور در شهرهای دهها کشور که در آنجا این تظاهرات ها شکل گرفت هم نگاه کنید می بینید که این تظاهرات توسط سلطنت طلبان شکل نگرفته بود، خود این امر هم نشان می داد که قدرتهای غربی با کارت های مختلفی دارند بازی می کنند.

اما در باره حضور این دار و دسته معلوم الحال که برخی از آنها هنوز به قدرت نرسیده از ضرورت کشتار کمونیستها سخن می گویند باید خیلی روشن هر گونه همکاری با آنها را محکوم کرد. به باور ما  کمونیستها اگر می خواهند بر باورها و آرمانهای کمونیستی خودشون پایبند بمانند و اعتماد کارگران و ستمدیدگان را بسوی خود شون جلب کنند مجاز به همکاری با این دار و دسته ضد انقلابی نمی باشند.  واقعیت این است که رضا پهلوی هنوز به قدرت نرسیده از ضرورت همکاری با ارتش و سپاه پاسداران سخن می گوید و انکار هم نمی کند که اگر به قدرت برسد برای حفظ قدرت به همین نیرو های سرکوبگر متکی خواهد بود. خوب با توجه به این واقعیت که اینها نه می خواهند نظام سرمایه داری حاکم را دست بزنند و نه به ارگانهای سرکوب موجود کاری دارند و اساسا فرض قدرت گیری دو باره شون هم دخالت امپریالیستها می باشد؛ روشن است که به فرض قدرت گیری آنها چه آینده ای در انتظار ایران  و مردم مبارز و ستمدیده آن می باشد. یعنی مردمی که به خاطر رسیدن به  کار و نان و مسکن و  آزادی بپاخاسته اند با قدرت گیری چنین نیرو هائی  به هیچ کدام از خواستهای خودشون نخواهند رسید.

بگذارید همین جا در خاتمه تاکید کنم که برای کمونیستها ماهیت و محتوای رژیم جایگزین اهمیتش از سرنگونی حکومت موجود مهمتر و بیشتره و به همین خاطر هم ما این را باید توجه کنیم که با اینکه ما با همه وجود خواهان نابودی جمهوری اسلامی هستیم اما نمی توانیم نسبت به رژیم جایگزین این دیکتاتوری بی تفاوت باشیم. چون همه بار انقلابی سرنگونی جمهوری اسلامی درست زمانی تحقق پیدا می کند که این سرنگونی به دست کارگران و ستمدیدگان و نه قدرتهای بزرگ و برای جایگزینی دولتی انقلابی که منافع کارگران و ستمدیدگان را برآورده کنه انجام بشود؛ ونه یک رژیم وابسته سرکوبگر دیگر بیاید و قدرت بگیرد و از همان روز اول به چپاول و سرکوب کارگران و ستمدیدگان بطور طبیعی بر خیزد.  خوب این معناش اینه که ما یکبار دیگه شاهد تکرار همان اتفاقاتی خواهیم بود که در انقلاب سال 57 با دسیسه های امپریالیستها و قدرتهای بزرگ پیش آمد و 43 سال است که مردم ما دارند نتایج آن را با فقر و محرومیت و قتل و جنایت تجربه می کنند .

پرسش: خوب شما همکاری با سلطنت طلبان را جایز نمی شمارید پس با آنهائی که حالا برخلاف نظر  ما در خارج از کشور  وارد صف تظاهرات علیه جمهوری اسلامی می شوند با آنها باید چه برخوردی کرد؟

پاسخ: ببینید یک وقتی  در زمان و مکان مشخصی نیروی سیاسی ای فراخوان تظاهرات می دهد و نیرو های مخالف وی هم در همان زمان و مکان  برنامه می گذارند. این وضع خیلی مواقع پیش می آید. برای نمونه در تظاهرات های بزرگ سال 88 در خارج از کشور و در مقابل سفارتخانه های جمهوری اسلامی ما شاهد این وضع بودیم.  اما این به معنای همکاری این نیرو ها با همدیگر نیست. آنچه غیر اصولی است همکاری با نیرو های ضد انقلابی است. باید تا جائی که ما توان داریم از چنین همکاری هائی جلوگیری کرده و مضراتش را برای آینده جنبش انقلابی مردم ایران توضیح بدهیم. تاکید کنم که متاسفانه برخی با تاکید بر ضرورت اتحاد و یا با تکیه بر تز رسوای “همه با هم” تلاش می کنند همکاری خودشون با نیرو های ضد انقلابی را توجیه کنند.

بگذارید این را هم اضافه کنم که هر چه حمایت های قدرتهای غربی از دار و دسته سلطنت طلب  بیشتر و آشکار تر بشود حضور آنها وسیع تر و پرخاشجویانه تر خواهد شد و نیروهای سازشکار هم تمایل بیشتری برای همکاری با آنها خواهند داشت. چون احساس می کنند که اینها دارند به قدرت نزدیک تر می شوند.  این روزها سلطنت طلبان به اقدامات پرخاشجویانه متعددی متوسل شدند و سعی در ایجاد اغتشاش در بین نیروهای آزادیخواه دارند. برای نمونه در تظاهرات چندی پیش نیروهای مبارز در مقابل سفارت جمهوری اسلامی در استکهلم سوئد تعدادی از همین سلطنت طلبان برای بقیه مزاحمت ایجاد کردند و حتی میکروفن یکی از سخنرانان را هم شکستند. یا در هانوفر آلمان در یکی دو  هفته پیش  تلاش کردند با پرچم های خود وارد تظاهرات نیروهای مبارز بشوند که البته به آنها چنین اجازه ای داده نشد. همچنین چند روز پیش در تظاهراتی که در پاریس برگزار شده بود به یکی از تظاهرات کنندگان حمله

کردند. گر چه برغم این واقعیتها باز هم کسانی زیر پوشش ” همه با هم ” همکاری با این مرتجعین را  توجیه می کنند که البته امر نادرست و مضری ست برای جنبش ما.

پرسش: شما از تز رسوای “همه با هم” صحبت کردید. لطفا برای بازدیدکنندگان کانال بذر های ماندگار این تز را اگر ممکنه بیشتر توضیح بدهید؟

پاسخ: حتما. اتفاقا فکر می کنم که سوال خیلی خوبیه چون توضیح این تز در شرایط کنونی را ضروری می دانم. به خصوص که خیلی از جوان هائی که امروز در صحنه مبارزه هستند نتایج این تز را و عواقب   خیلی بد آنرا در سال 1357 به عینه ندیده اند. این تز در انقلاب مردم ما تاریخ خاص خودش را دارد. به همین دلیل هم بهتره در ابتدا به این تاریخ اشاره کنم. در جریان انقلاب سالهای 56 و 57   وقتی امپریالیستها جهت کنترل مبارزات مردم و اینکه سلطه خودشون را از زیر یورش مردم در بیاورند و نجات بدهند و نظام سرمایه داری را حفظ بکنند، شروع کردند به دفاع از خمینی. به عنوان یکی از آلترناتیو های مورد نظرشون. آن موقع ساواک شاه اجازه داد که عکس بزرگی از خمینی که اگر اشتباه نکنم در روز نامه اطلاعات درج بشود. خمینی در سال1342علیه دیکتاتوری شاه حرفهائی زده و تبعید شده بود. برای نسل جوانی که در آن سالها داشت انقلاب می کرد(ناشناخته بود و) اسم او را هم نشنیده بودند. اما به این شکل او را مطرح کردند و کار به جائی کشید که نام خمینی در تطاهرات ها مطرح شد. وقتی بخشی از روحانیت از حمایت امپریالیستها  از خمینی مطمئن شدند طرفداری از  وی هم بیشتر شد. بعد، هر چه مبارزات مردم بیشتر ادامه یافت به اعتبار قدرت مالی سرمایه داران داخلی و قدرت تبلیغاتی امپریالیستها مثلا نمونه اش بی بی سی به تدریج طرفداران خمینی هم بیشتر شدند. کم کم حزب اللهی ها شکل گرفتند که یکی از شعارهایشان “حزب فقط حزب الله، رهبر فقط روح الله” بود.  اینها در آن زمان مبلغ این بودند که شاه دشمن مشترک همه است پس فعلا فقط باید علیه شاه شعار داد و در باره اینکه در آینده قراره چه رژیمی سر  کار بیاید و مطالبات مردم چی میشه نباید چیزی گفت تا به قول آنها در وحدت علیه شاه خللی ایجاد نشود.

Metin Kutusu: گزارشی از تظاهرات در وین 
در روز سه شنبه 27 سپتامبر، تظاهرات گسترده ای در حمایت از خیزش مردمی ایران، که به دنبال کشته شدن ژینا (مهسا) امینی توسط دژخیمان رژیم جمهوری اسلامی در تهران شعله ور شده است، در وین برگزار شد. این تجمع که توسط دو گروه: آلترناتیو سوسیالیست های بین الملل و" Internationale Sozialistische Alternative" فمینیست های سوسیالیست(رُزا)  "ROSA-Sozialistische Feministinnen" برنامه ریزی شده بود، در ساعت 5 بعداظهر در محل میدان حقوق بشر Mariahilferstraße در خیابان " Platz-der-Menschenrechte" صورت گرفت. 
در تاریخ 13 سپتامبر دختر جوان کرد به نام مهسا امینی توسط ماموران دژخیم رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی به بهانه رعایت نکردن حجاب اسلامی دستگیر و به ساختمان پلیس امنیت اخلاقی منتقل گشت. به گزارش برادرمهسا که در حین دستگیری همراه وی بوده است و همینطور دیگر شاهدان عینی ماموران از همان ابتدا به شدت به ضرب و جرح مهسا می پردازند و وی را به ماشین گشت سوار می کنند. درپی آن وی سه روز بعد در بیمارستانی در تهران درحالی که در کما به سر می برده براثر ضربه مغزی شدیدی که به سرش وارد شده بوده جان خود را از دست داد. این جنایت موجی از خشم و تنفر درمیان تمامی انسانهای آزاده نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان بوجود آورده است. با اینکه این اولین بار نیست که زنان در بازداشت یا زیر شکنجه به دست عوامل مزدور رژیم به قتل می رسند با این وجود بعد ازرسانه ای شدن این خبراعتراضات گسترده ای در سراسرشهرهای ایران آغاز شد و این بار در سطحی گسترده تر، تمامی اقشاراجتماعی را به کف خیابانها کشانده است. با انعکاس مبارزات مردمی در داخل کشور این روزها اعتراضات متعددی در سراسر اتریش در همبستگی با جنبش در ایران برگزار شده است. در روز تظاهرات، در ساعت 18 جمعیت تظاهرکننده به طرف ساختمان "مجلس" به راه افتاده و در طول مسیر خشم و نفرت خود ازرژیم دیکتاتوری ایران را با سر دادن شعار علیه دیکتاتوری حاکم  به معرض نمایش گذاشتند.  در این تظاهرات که بیش از 2000 نفر شرکت کرده بودند، برخی فعالان سیاسی و مدنی سخنرانی کرده و نظراتی را مطرح کردند از جمله عنوان کردند که قتل مهسا امینی ادامه همان سیاست های زن ستیزانه و سرکوبگرانه ای است که رژیم اسلامی از زمان روی کار آمدن خود در پیش گرفته است. سخنرانها  همچنین با تکیه بر نظرات خود به اهمیت گسترش اعتراضات مردمی از طریق سازماندهی جنبش زنان و پیوند آن با جنبش طبقه کارگر و همچنین ترتیب دادن اعتصابات سراسری اقشار مختلف اجتماعی برای درهم کوبیدن این رژیم ددمنش و سفاک اشاره کردند وتاکید داشتند که رهایی واقعی در ایران تنها با به رسمیت شناختن حقوق گروه ها و ملل مختلف تحت ستم امکان پذیر است.
     ادامه در صفحه 14

متاسفانه در آن زمان این تز خیلی هم اشاعه پیدا کرد و هر کجا کمونیستها و آزادیخواهان روی مسائل اساسی انگشت گذاشتند و از مطالبات کارگران و توده های دیگر حرف زدند، با تز “همه با هم” منکوب شدند. به این ترتیب با این تز عملا راه برای سلطه مطلق برنامه های دار و دسته خمینی باز شد. در حالیکه یکی از مسائل هر انقلابی بطور طبیعی روشن شدن زوایای مختلف رژیم جایگزین می باشد با این تبلیغات و برخی فریبکاری ها جلوی این امر گرفته شد. یعنی جلوی روشن شدن محتوای حکومت مورد نظر دار و دسته خمینی گرفته شد و راه انتخاب این دار و دسته در کنفرانس گوادلوپ هموار شد. اتفاقا بر عکس تز “همه با هم” برای مردمی که با یک دیکتاتوری لجام گسیخته درگیرند و با اون دارند می جنگند این خیلی مهمه که ماهیت و محتوی اون رژیمی که قراره جانشین این دیکتاتوری بشه روشن باشه و این تنها در بستر آزادی بحث و انتقاد و الزام هر نیروئی در بیان خواسته های واقعی توده ها و  ارائه برنامه های خودش بطور علنی بین  مردمه که امکان پیدا می کنه؛ تا مردم متوجه بشوند که قراره  اگر چیزی بره اون چیزی که قراره جایش بیاید چه خصوصیاتی خواهد داشت. نه اینکه مثل دوره رفراندم 12 فروردین سال 1358 آمدند گفتند بین جمهوری اسلامی و سلطنت انتخاب کنید. زنده یاد شاملو همان سالها مطرح کرد که شما یک قوطی را گذاشتید جلوی مردم به اسم جمهوری اسلامی که هیچ کس نمی داند توش چی هست. حالا می گوئید بین این و اون انتخاب کنید. اون رو که مردم می دانستند چیه و علیه اش انقلاب کردند و انداختند این رو نمی دانند. این وضعی است که پیروی از اون تز در اون مقطع به وجود آورد. متاسفانه با رواج این تز همه حقوق بدیهی مردم ما توسط دار و دسته خمینی  پایمال شد و امپریالیست ها و سرمایه داران داخلی توانستند انقلاب مردم ما در سال 57 را به شکست بکشانند. من با توجه به این تجربه از نادرستی تز “همه با هم” و رسوائی آن صحبت کردم. تجربه نشان داده که برنامه های هر نیروی سیاسی باید با روشنی در مقابل دید مردم قرار بگیرد و همه امکان داشته باشند زوایای مختلف این برنامه را به بحث و گفتگو بگذارند.

یک زاویه دیگه هم باید من رویش تکیه کنم، مردم ما باید بدانند که نیرو هائی که برای رسیدن به قدرت چشم به حمایت آمریکا و دیگر قدرتهای امپریالیستی بسته اند  اگر روزی هم به قدرت برسند در شرایط سلطه آنها از آزادی و دمکراسی و برابری و رفاه و عدالت اجتماعی خبری نخواهد بود. اتفاقا همین ها هم امروز دو باره مدافع تز “همه با هم” شدند. در اوضاع و احوال کنونی که مردم تو خیابان هستند و تظاهرات می کنند در خارج از کشور هم ما شاهد طرفداری اینها از این تز هستیم. چون خودشون هم می دونند که در برنامه هایشان خواستها و مطالبات مردم بپاخاسته هیچ جائی ندارد. بر عکس چنین نیرو هائی- باید تاکید کنم که بر عکس جنین نیرو هائی – چریکهای فدائی خلق ایران و همه کمونیستها با تأکید بر وحدت همه نیروهای درون صف خلق در مبارزه با دشمن، بر این باورند که باید خط و مرزهای هر نیروئی مشخص و آزادی برای نقد و برخورد با آنها وجود داشته باشد؛ و نباید به بهانه “وحدت ایرانیان”، زبان دیگران را برید.  مهمتر اینکه وحدت در بین نیرو هائی امکان پذیره که در ساختمان رژیم جانشین خواستها و مطالبات کارگران و ستمدیدگان را با صراحت مورد تائید قرار داده باشند. برای نمونه در شرایطی که سلطنت طلبان با وقاحت تمام در تظاهراتها و تجمعات خودشون  شعار مرگ بر ارتجاع سرخ سر می دهند که تکرار حرف و سحن شاه مزدوره که اون موقع ها هم می گفت “وحدت ارتجاع سرخ و سیاه” چپ ها باید خیلی ساده اندیش باشند که خواهان اتحاد یا همکاری با چنین نیروی مرتجعی باشند که از همین امروز داره ساطور را برای زدن گردن آنها تیز می کنه. فکر کنم که به این سوال تا حدی جواب داده باشم.

پرسشگر کانال بذر های ماندگار: بله مرسی ازتون. رفیق عزیز با تشکر از شما به عنوان آخرین پرسش اگر موردی هست که می خواهید به این بحثها اضافه کنید لطفا بفرمائید؟

پاسخ: قبل از هز چیز متقابلا از شما تشکر می کنم که این امکان را به وجود آوردید تا برخی ار مواضع چریکهای فدائی خلق را من دو باره بیان کنم و تکرار کنم.  با حرکت های انقلابی بزرگی که در سراسر جامعه جاری است بدون شک مسائل گوناگونی وجود دارد که باید به آنها پرداخت. اما برای جلوگیری از طولانی شدن این بحث که می دانم هر چه طولانی تر بشه در توزیعش مشکل ایجاد میشه پرداختن به بقیه مسائل را موکول می کنم به فرصتی دیگر. با امید به اینکه شعله های آتشی که با خیزش ستمدیدگان و زنان و مردان جوان در ایران جاریه جمهوری اسلامی را به همان جائی بیندازد که شایسته آن است یعنی زباله دان تاریخ. تا راه برای نابودی همه استثمارگران و دشمنان مردم ما هموار بشه، این بحث را تمام می کنم.

پرسشگر کانال بذرهای ماندگار: خیلی ممنون . به امید اون روز و خیلی متشکر از حضور شما رفیق فریبرز سنجری.

سنجری: پیروز باشید.