پاسخ به چند پرسش در مورد جنبش انقلابی اخیر

متن کامل با فرمت پی دی اف

به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران شماره 280، آبان ماه 1401

پرسشگر کانال بذرهای ماندگار: با سلام های گرم به شنوندگان کانال “بذرهای ماندگار” کانال تلگرامی چریکهای فدائی خلق ایران. با اوج گیری مبارزات توده ها در یک ماهه اخیر که سراسر کشور را فرا گرفته شاهدیم که هر روز مبارزه نیروهای انقلابی جامعه با سرکوبگران مدافع سیستم ظالمانه سرمایه داری در ایران به شکلی در جریان هست. در این موقعیت برخی از بازدیدکنندگان کانال بذرهای ماندگار در تماس با ما پرسش هائی را مطرح کردند ما این پرسش ها را با رفیق فریبرز سنجری از مسئولین چریکهای فدائی خلق ایران در میان گذاشتیم تا با جویا شدن از پاسخ های این رفیق بازدید کنندگان کانال بذرهای ماندگار هر چه بیشتر در جریان مواضع چریکهای فدائی خلق در این موارد قرار بگیرند.

پرسشگر بذرهای ماندگار: با درود به رفیق فریبرز سنجری گرامی، خوشحالیم که بار دیگر پاسخگوی پرسش های ما هستید.

رفیق سنجری: من هم متقابلا تشکر می کنم از شما و بسیار خوشحالم که یک دفعه دیگر همراه با شما پاسخگوی پرسش های جوانان و عزیزانی هستم که از کانال تلگرامی بذرهای ماندگار بازدید می کنند.

پرسش: خیلی ممنونیم از شما. رفیق سنجری شعله ورشدن خیزش توده ها که طی آن جوانان با دست خالی اما واقعا با یک جسارت تحسین برانگیزی گاه مزدوران سرکوبگر جمهوری اسلامی را وادار به فرار می کنند پرسش هائی را برای بازدیدگنندگان کانال بذرهای ماندگار سبب شده. اجازه بدهید که قبل از اینکه پرسش ها را مطرح کنم تاکید کنم که چون قرار هست این پرسش و پاسخ ها به طور مجزا هم پخش بشود ناگزیر هستیم که باید به شما اطلاع بدهم که پاسخ ها باید کوتاه و هر پاسخی در محدوده 5 دقیقه باشد. تا ما بتوانیم در سطح وسیع تری پاسخ ها را پخش بکنیم. با این تاکید اولین پرسش را مطرح می کنم که آن این هست که: خامنه ای و دستگاه تبلیغاتی اش خیزش بزرگ کنونی را به دولت های خارجی و به خصوص به آمریکا و اسرائیل نسبت می دهند و این دولت ها هم علنا از حق مردم در این اعتراضات سخن می گویند. شما این وضعیت را چگونه توضیح می دهید؟

پاسخ: اگر دیکتاتوری حاکم چنین نمی گفت باید ما تعجب می کردیم. چون این دارو دسته جنایتکار حاکم در این حدود 43 سالی که در ایران قدرت گرفتن و به جنایت مشغولند هیچ خیزش توده ای نبوده که آنرا به دولت های خارجی نسبت ندهند. مگر سال 1388 آن جنبش بزرگ را تحت عنوان انقلاب مخملی سرکوب نکردند. بگذارید تاکید کنم که اساسا دیکتاتورهائی که به دروغ مدعی حمایت 99 درصدی مردم هستند در مواجه با شورش و شورش های بزرگ و شورش های توده ای گرسنگانی که کارد به استخوانشان رسیده چاره ای هم جز این هم ندارند. چون آنها که نمی توانند اعتراف کنند فاقد هر گونه مشروعیت مردمی هستند پس همه اعتراضات را به خارج و نیروهای بیگانه نسبت می دهند. اینکه دستگاه تبلیغاتی قدرت های غربی اخبار خیزش را منعکس و علنا هم از حق مردم در اعتراض حمایت می کنند قبل از هر چیز بیانگر این است که نمی خواهند در افکار عمومی کشور خودشان حامی جمهوری اسلامی شناخته شوند.از طرف دیگر به این هم باید توجه کرد که با چنین فشارهائی شرایط را برای پیشبرد سیاست های خودشان در آینده هموار می کنند. بی دلیل نیست که در آمریکا گفته می شود مذاکرات برجام به بن بست رسیده و تمرکز دولت ایالات متحده آمریکا روی اعتراضات کنونی می باشد.

پرسش: بله. خیلی ممنونیم از شما. رفیق سنجری گرامی شما تفاوت رژیم چنج با انقلاب را چگونه توضیح می دهید؟

پاسخ: ببینید انقلاب کار توده های جان به لب رسیده است. در انقلاب توده های وسیع ستمدیده بپامی خیزند تا نظم ظالمانه حاکم را براندازند و با کسب قدرت سیاسی یک نظم نوینی را بر قرار کنند. به تاریخ هم اگر مراجعه کنیم برای نمونه در انقلاب کبیر فرانسه در 1789 که به رهبری بورژوازی فرانسه علیه فئودالیسم شکل گرفته بود این انقلاب باعث شد که فئودالیسم از بین برود و نظم سرمایه داری بر قرار بشود. یا انقلاب کبیر اکتبر در1917 در روسیه که آن نظم ظالمانه سرمایه داری و فئودالی آن موقع در روسیه را داغان کرد و کارگران را به قدرت رساند تا سوسیالیسم را بر قرار کنند. بنابراین انقلاب بسته به اینکه در چه دوران تاریخی و در چه شرایط مشخصی رخ بدهد می تواند به رهبری طبقات گوناگونی شکل بگیرد و همین رهبری هم هست که در خیلی از مواقع ماهیت هر انقلابی را شکل می دهد. البته برخی انقلابات هم می توانند با شکست مواجه بشوند و به تغییر مناسبات تولیدی حاکم منجر نشوند مثل همین انقلاب سال 57 در کشور خودمان که مردم برای بیرون راندن امپریالیست ها از ایران و رهائی از آن شر دیکتاتوری ایکه رژیم شاه حاکم کرده بود بپا خاستند اما چون رهبری با درایت انقلابی در صحنه نبود امپریالیست ها در گوادلوپ دار و دسته خمینی را یعنی همین جمهوری اسلامی را جایگزین رژیم سلطنت کردند و انقلاب عملا “ملا خور” شد.

با توجه به توضیحات بالا پس انقلاب امر توده هاست که در هر زمانی نتیجه اوضاعیه که خارج از اراده سازمان های سیاسی شکل می گیرد. اما رژیم چنج که به خصوص در کشورهائی که به دنبال فروپاشی شوروی سابق شکل گرفتند، رایج شد. به این معناست که در کشور مفروض دار و دسته های درونی طبقه حاکمه با کمک قدرت های امپریالیستی دولت حاکم را سرنگون می کنند و یک دولت وابسته دیگری را جایگزین آن می کنند تا سیاست های قدرت های امپریالیستی ای که پشت این توطئه بوده اند را پیش ببرند. بنابراین رژیم چنج سیاست طبقات حاکمه است و اصلا ربطی به خواست های مردم و بپاخاستن آنها برای رسیدن به این خواست هایشان ندارد، البته در خیلی از مواقع هم قدرت های بزرگ تلاش می کنند که با حضور توده ها در خیابان ها سیاست هایشان را تحت نام و در پوشش مردم پیش ببرند. بر عکس آن دوره ای که بیشتر با توسل به کودتای نظامی رژیم های مورد نظر خودشان را به قدرت می رساندند. با توجه به زمان فکر کنم که این توضیح کافی باشد.

پرسش: بله خیلی ممنون ام از شما. پرسش بعدی که می خواهم از شما بپرسم این است که به نظر شما مبارزه و روش های آن علیه سیستم موجود (در ایران) چیست؟

پاسخ: ببینید. در هر جامعه ای و در هر کشوری مبارزه اشکال مختلفی دارد و هیچ وقت و در هیچ کجا نمی شود فقط به یک شکل از مبارزه اکتفا کرد و یا مبارزه مردم را به یک شکل محدود کرد. قبل از پرداختن به روش های مبارزه علیه سیستم موجود در ایران یعنی نظام سرمایه داری وابسته و جمهوری اسلامی به عنوان حافظ آن ضروریه که ابتدا من به چند نکته اشاره کنم.

نکته اول این است که باید به این توجه داشت که این واقعیتی ست که تا حدودی اشکال مبارزه ستمدیدگان و اقشار فرودست علیه سیستم ظالمانه حاکم را خود دشمن با محدودیت هایش به مردم تحمیل می کند. برای نمونه وقتی یک دیکتاتوری لجام گسیخته همه راه های مبارزات مسالمت آمیز را با سرکوب ددمنشانه خودش مسدود می کند به طور طبیعی مردم و روشنفکران انقلابی به سوی مبارزه قهر آمیز متمایل می شوند. در دوران رژیم گذشته چون دیکتاتوری شاه مثل جمهوری اسلامی همه روش های (مبارزه) مسالمت آمیز را بی نتیجه ساخته بود نیروهای انقلابی به مبارزه مسلحانه روی آوردند. چون امکان حفظ تشکل انقلابیون و ارتباط با کارگران و ستمدیدگان بدون توسل به این شکل از مبارزه وجود نداشت واقعا.

نکته دوم هم که باید به آن توجه کرد این است که اشکال مبارزه در هر جامعه ای بسیار متنوع هستند و هر قشر و طبقه ای تا جائی که امکان داشته باشد از این اشکال استفاده می کند اما همواره باید توجه داشت که در میان اشکال مختلف مبارزه همیشه و قاعدتا یک شکل از مبارزه است که شکل اصلی را تشکیل می دهد که بقیه اشکال مبارزه حول آن معنای واقعی پیدا می کنند. برای نمونه در دهه آخر حکومت شاه مبارزه مسلحانه شکل اصلی مبارزه بود و بقیه اشکال مبارزه هم در حول این شکل از مبارزه امکان رشد و گسترش پیدا می کردند.

با توجه به این توضیحی که دادم حال لازمه تاکید کنم که نیروهای انقلابی اهمیت هیچ شکلی از مبارزه را نادیده نمی گیرند و نباید هم بگیرند. اما همواره تلاش می کنند شکل اصلی مبارزه را بشناسند و تبلیغ کنند و در جهت اش حرکت کنند. نباید فراموش کرد که به طور کلی از اعتصاب کارگران برای دستیابی به مطالباتشون و حقوق های معوقه شون تا تجمع کشاورزان برای رسیدن به حق آبه شان و یا سرودن یک شعر انقلابی و تهیج کننده از سوی یک شاعر تا شعار نویسی یک دانش آموز بر روی دیوار همه و همه اشکال مختلف مبارزه ایه که در شرایط ایران اهمیت مهمی دارند و باید به آنها توسل جست.

به طور مشخص در شرایط کنونی در ایران از تظاهرات توده ای در خیابان ها تا یورش به اراذل و اوباش حکومتی و پرتاب کوکتل مولوتف بسوی آنها گرفته تا مثلا اعتصاب معلمان و کارگران و تجمعات دانشجوئی و یا اعتراضات دانش آموزان همه و همه شکل های گوناگون مبارزه اند. اما مساله مهم همواره اینه که با توسل به چه شکل از مبارزه میشه آن سازمان یا حزب انقلابی را ساخت که قادر باشد توده ها را بسیج کنه و به تدریج هم ماشین نظامی رژیم حاکم یعنی آن ارتش و سپاه و غیره را در هم بشکنه و سرانجام دیکتاتوری حاکم را به زیر بکشد. به باور ما تجربه نشان داده در ایران و در زیر سلطه دیکتاتوری رژیم دار و شکنجه جمهوری اسلامی مبارزه مسلحانه متحقق کننده چنین هدفی است و شکل اصلی مبارزه است به همین دلیل هم ما همواره کارگران پیشرو و روشنفکران انقلابی را به تشکیل هسته های سیاسی نظامی و مبادرت به مبارزه قهر آمیز دعوت می کنیم که البته دلائل عینی آنرا با توجه به محدودیت زمانی میشه و باید در فرصت های دیگر بیشتر توضیح داد.

پرسش: خیلی ممنونم از شما. از نظر شما اهمیت و لزوم تشکل یابی و سازماندهی چگونه است؟

پاسخ: امر غیر قابل انکاریه که در مبارزه فرد و تشکل همواره قدرت تشکل بیشتره. برای نمونه وقتی کارگران یک کارخانه به صورت فردی به دنبال خواست هایشان می روند عمدتا قادر به دستیابی به آنها نمی شوند اما وقتی با کارگران دیگر و همکاران دیگرشان همدست و هم صدا می شوند، به دلیل آن قدرت جمعی ای که پیدا می کنند، امکان دستیابی به مطالباتشان هم بیشتر می شود. با توجه به همین واقعیته که مارکسیست ها همواره به امر تشکل و سازماندهی اهمیت خیلی زیادی می دهند. شما برای رسیدن به یک خواستی با تعداد دیگری متحد می شوید عملا قدرت خودتان را با این کار افزایش دادید. برای همین هم هست که در میان ایرانیان معروفه که “یک دست صدا ندارد”. اهمیت تشکل و سازماندهی را از روی حساسیت دشمن به این امر هم میشه دریافت. جمهوری اسلامی در طول عمر ننگین خودش به هر وسیله ای متوسل شده تا مثلا کارگران متشکل نشوند و در پراکندگی بسر ببرند. چون سرکوب کارگر تنها، بسیار ساده تر از سرکوب کارگران متحد و متشکل است. چرا جمهوری اسلامی تمام تلاش خودش را از آن اولین روزی که روی کار آوردندش برای سرکوب و کشف تشکل های سیاسی و صنفی و سازمان های سیاسی گذاشت؟ چون حذف تشکل ها و سازمان های پیشرو، سرکوب هر گونه حرکت انقلابی و توده ای علیه این نظام ظالمانه را برایش راحت تر می کرد. به همین دلیل هم هست که مارکسیست ها شعارشان “کارگران جهان متحد شوید” است. چریکهای فدایی خلق ایران هم با توجه به اهمیت تشکل، بر ضرورت به وجود آوردن یک سازمان انقلابی حرفه ای که در شرایط ایران به طور اجتناب ناپذیر باید مسلح و مخفی باشد تاکید می کنند و همه را به گام برداشتن در این راستا فرا می خوانند.

پرسش: رفیق سنجری گرامی تعریف و جایگاه مبارزه مدنی علیه سیستم موجود و رابطه اش با کار سازمانی را چگونه توضیح می دهید؟

پاسخ: ببینید به نظر من این سوال درست تنظیم نشده چون مبارزه مدنی علیه سیستم موجود هم می تواند سازمان یافته باشد. به هرحال پاسخ به این پرسش از آن نارسائی که در سوال وجود داره تاثیر می گیرد. برای همین هم برای گریز از این امر تنها تاکید می کنم که مبارزه مدنی چه فردی و چه سازمان یافته باشه مبارزه ایه در چهارچوب مقررات سیستم موجود و هدف آن هم تغییر نظام نیست بلکه تغییر و بهبود شرایط در چارچوب نظام حاکم است. فعالین این مبارزه تلاش می کنند در حاشیه ای که مقررات و قوانین سیستم موجود ایجاد کرده برای رسیدن به مطالبات خودشون تلاش کنند. روشنه که هر چقدر سیستم موجود جابرانه تر باشد این حاشیه هم کمتر و محدود تر خواهد بود. همانطور که قبلا هم گفتم مهم اینه که ببینیم آیا سیستم موجود فضائی برای مبارزه مسالمت آمیز و مدنی و از این طریق رسیدن به خواست هائی را تحمل می کند یا مثل جمهوری اسلامی تقریبا هر فضائی را اشغال و هر فردی را از استفاده از این فضاها محروم می کنه. واقعیت اینه که جمهوری اسلامی در طول چهل و سه سال گذشته ثابت کرده که توان تحمل هیچ گونه تشکل صنفی و بر اساس این سوال تشکل مدنی را که بیایند و مبارزه کنند و به یک خواست ها و مطالباتی برسند را ندارد. یعنی حتی آن تشکل های صنفی و مدنی که بخواهند در چارچوب “قانون” در میان توده ها کار کنند و نیرو جذب کنند را هم تحمل نمی کند. به عنوان یک مثال کارگران هفت تپه سال هاست که برای ایجاد یک تشکل صنفی مبارزه کردند ولی تنها با اخراج و زندان و شکنجه مواجه شدند. این رژیم حتی به فعالین محیط زیست هم امکان تشکل و فعالیت نمی دهد و دیدیم با آنها چگونه برخورد کرد. جمهوری اسلامی در عمل نشان داده که حتی تحمل عناصر و آن جناح های داخلی خودش را که مثلا به قول خودشون “خودی” تلقی می شوند هم ندارد و آنها را هم از تیغ سرکوب بی نصیب نمی گذارد. نمونه اش حصر منتظری و بعدش هم از سال 88 هم حصر موسوی و کروبی که هر دو شان بارها گفته اند که مخالفتی با خود جمهوری اسلامی ندارند. در آخر هم باید تاکید کنم که گرچه باید از هر فضائی در مبارزه با دیکتاتوری حاکم سود جست اما مساله اصلی این است که با رژیمی که با قهر و سرکوب سخن می گوید و واقعا جز قهر و سرکوب روشی برای حرف زدن را قبول ندارد نیروهای مبارز هم جز با قهر انقلابی نمی توانند یک مقابله موثر داشته باشند.

پرسش: بله. مرسی. من فکر می کنم که بهتر باشد توضیح دهم که پرسش هائی که با شما مطرح می شود در حقیقت پرسش هائی هست که از طریق دنبال کنندگان کانال بذرهای ماندگار مطرح شده و ما عینا از شما می پرسیم. پرسش بعدی که قراره بپرسم این هست که منظور از طبقه و مبارزه طبقاتی چیست؟

پاسخ: اگر خیلی خلاصه بگم مارکسیسم به ما می آموزه که انسان ها در چهارچوب سیستم تولید حاکم و رابطه شان با وسائل تولید و آن نقشی که در تقسیم کاری که وجود داره پیدا می کنند و سهمی که از آن ثروت اجتماعی که به آنها تعلق می گیرد به طبقات گوناگون تقسیم می شوند. جوامع بشری از زمان حیات نظام برده داری تا برده داری نوین یعنی سرمایه داری به طبقات تقسیم شده و مبارزه این طبقات هم لوکوموتیو پیشرفت تاریخه و حرکت این جوامع را این به واقع پیش می بره و تعیین می کند. در گذشته اندیشمندان بورژوائی این واقعیت را کشف کردند که جامعه به طبقات تقسیم شده و هر کس در جامعه به طبقه ای تعلق دارد. بعد مارکس و انگلس بنیانگذاران کمونیسم با کشف این امر که جوامع بشری از ابتدا طبقاتی نبودن و طبقات در مرحله خاصی از رشد جوامع شکل گرفته این دانش را به دانش قبلی اضافه کردند که طبقات در مرحله خاصی هم بعد از بین خواهد رفت. یعنی بر عکس تبلیغات بورژواها سرمایه داری یک نظم ازلی و ابدی نیست. با قدرت گیری کارگران و تلاش برای ساختمان سوسیالیسم کم کم جوامع سوسیالیستی بسوی کمونیسم یعنی جامعه ای فاقد طبقات حرکت خواهند کرد. تجربه هم نشان داده که مبارزه طبقات با منافع گوناگون موتور محرکه جوامع بشریه و این مبارزه طبقاتی که گاه مخفی است و گاه آشکار است در نظام سرمایه داری سرانجام به انقلاب و قدرت گیری کارگران می انجامد. بگذارید در آخر تاکید کنم که آنچه گفتم خلاصه ترین شکل پاسخ به این پرسشه وگرنه باید و میشه وسیعتر به توضیح این امر پرداخت.اما چون گفتید که از محدوده پنج دقیقه بیشتر پاسخ ها را ندهم به این اکتفا می کنم.

پرسشگر بذرهای ماندگار: بسیار سپاسگزاریم از شما رفیق فریبرز سنجری گرامی که مثل همیشه پاسخگوی پرسش های بازدید کنندگان کانال تلگرامی چریکهای فدائی خلق بودید. خیلی ممنونم.

سنجری: متقابلا از شما سپاسگزارم که چنین امکانی را شکل دادید. پیروز باشید.