خشونت علیه زنان مرز نمی‌شناسد!

به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران، شماره ۱۸۷، دی ماه ۱۳۹۳

ابعاد ستمی که توسط رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی در طی 35 سال گذشته بر زنان ستمديده ایران اعمال شده ، بر کسی پوشیده نیست. در طول این سال ها همگان شاهد بودند که چگونه اين رژيم ابتدایی ترین حقوق زنان را زیر پا گذاشت و در ابتدا با شعار “يا روسری يا تو سری” ، حجاب اجباری را بر زنان تحميل نمود و به اين وسيله حق پوشش آن ها را با تيغ کشی به صورت زنان و پونز فروکردن بر پيشانی آن ها و توسل به هر خشونتی وحشيانه نقض نمود.  اين رژيم ارتجاعی از همان اوائل به قدرت رسیدنش زنانی که پوشش اسلامی را رعايت نمی کردند را از ادارات و محل های کار اخراج کرده و به تدريج ، ديگر حقوق زنان را مورد يورش قرار داد.  از جمله حق طلاق، حق حضانت فرزند و حق دستمزد برابر در مقابل کار برابر و غیره. 

واقعيت اين است که تحميل چنين شرايطی بر زنان نمی توانست با اعتراض و مقاومت آن ها مواجه نشود.  به همين دليل هم در اين سال ها رژیم جمهوری اسلامی برای تحميل مقرارات زن ستيزانه خود بر زنان از هيچ سرکوب و تحقیری برای در هم شکستن مقاومت آنان کوتاهی نکرده است.  ولی ديده ايم که زنان آگاه ایران در طی این 35 سال گذشته ، عليرغم تمام ظلم و ستم هایی که رژیم بر آن ها اعمال کرده هرگز از مبارزه و مقاومت بازنمانده و دشمن هرگز نتوانسته نیروی پر خروش زنان و مبارزه و مقاومتشان را از صحنه جامعه پاک سازد.


در 35 سال گذشته همواره جنبش زنان برای رهائی با سرکوب و خشونت مواجه بوده است و فعالین اين جنبش همواره با شکنجه و آزار جنسی و روحی مواجه شده اند .رژیم جنایتکار و دیکتاتور ایران در همه اين سال ها در تلاش بوده تا با محکم کردن زنجیرهای اسارت زنان ، در واقع زنجيرهای اسارت کل جامعه را محکم تر نموده و به اين وسيله کل جامعه را زير کنترل خود در آورد.  اين واقعيت را به عينه در جريان اسيد پاشی های اخير شاهد بوديم که چگونه مزدوران حکومت برای ايجاد رعب و وحشت در سراسر جامعه زنان را آماج اسيد پاشی های خود قرار دادند.

راندن زنان از فعالیت های اجتماعی و خانه نشین کردن آن ها با تکیه بر فرهنگ حاکم و قوانین ارتجاعی و قرون وسطایی يکی دیگر از اهداف جمهوری اسلامی است تا به اين وسيله سهم هر چه بزرگتری از بار مخرب بحران های کمرشکن موجود را بر دوش زنان سر شکن نمايد. 

سردمداران رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در شرایط بحران فزاينده کنونی با تشديد فشارهای اقتصادی و سیاسی بر زنان قصد دارند که زنان را هر چه بيشتر از بازار کار خارج کرده و به کار خانگی صرف وادارند تا به قول خودشان با بيکاری باور نکردنی کنونی به اصطلاح “مقابله” نمايند.  آن هم در شرايطی که زنان هم شرایط دشوارتری نسبت به مردان در یافتن کار دارند و در انتخاب شغل با محدودیت هایی دست به گريبانند که برای مردان وجود ندارد و اغلب نمی توانند به سمت شغل مورد نظرشان بروند.  صاحبان مراکز اداری معمولا زنان را به دلائل مختلف از جمله احتمال بچه دار شدن و زایمان ، به سختی استخدام می کنند. به بهانه اين که  استخدام زنان در کارخانه ها و کارگاهای بزرگ برای کارخانه داران هزینه دارد (مثل هزینه مهد کودک و مرخصی زایمان و…) سد های بزرگی در مقابل آن ها برای استخدام ايجاد کرده اند. و به همین دليل هم آمار بیکاری در میان زنان به خاطر شرایط اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی موجود خيلی بیشتر از مردان است. همين عوامل باعث شده تا امروزه کارگران زن ، بیشتر در کارگاه های کوچک با تحمل سخت ترین شرایط مشغول کار باشند و این موقعیت کاملا به نفع صاحبان اين کارگاه ها ست. چرا که به آن ها امکان می دهد تا از نيروی کار بسیار ارزانتر زنان بیشتر استفاده کنند. چون هیچ حق و حقوقی از قبیل بیمه و غیره ندارند و هر وقت که بخواهند می توانند آن ها را اخراج کنند و در واقع هیچ قانونی وجود ندارد که در عمل این زنان را حمایت کند.
 

اين واقعيات باعث شده تا زنان کارگر بیشتر از هر قشر دیگری در ایران از سیاست های ضد خلقی و زن ستیزانه رژیم رنج ببرند. نگاهی به وضع نیروی کار در جامعه تحت سلطه ما نشان می دهد که زنان در محیط کارشان به خاطر زن بودنشان با عدم دستمزد برابر و فقدان امنیت کاری مواجهند و مورد ستم و استثمار مضاعف قرار می گیرند . به عنوان مثال حقوق زنان در کارخانه های بزرگ 60 درصد حقوق مردان می باشد. و اين فشار ها باعث شده تا زنان از لحاظ روحی و روانی زير فشار هر چه بيشتری قرار گيرند و می بینیم که 70 درصد خودکشی و خود سوزی های ناشی از فقر و نابسامانی های اقتصادی و تبعیض های اجتماعی و فرهنگی در کشور مربوط به  زنان می باشد. برای درک بهتر شرايط زنان بايد در نظر داشت که بنا به آمار رسمی تنها در تهران حدود 3 هزار نفر زن کارتُن خواب وجود دارد که میانگین سنی آن ها بین 17 تا 35 سال تخمین زده می شود که اکثرا برای تامين معاش خود و خانواده شان به اجبار به تن فروشی روی آورده اند.


وقتی که شرايط زندگی زنان در جمهوری اسلامی به مثابه حافظ نظام سرمايه داری حاکم بر ايران را با بقيه کشور ها مقايسه می کنيم می ببينيم که عليرغم تفاوت هائی که وجود دارد اما واقعيت اين است که خشونت علیه زنان مرز نمی شناسد. و هر کجا نظام سرمايه داری باشد اين خشونت هم وجود خواهد داشت.  نظام سرمایه داری با استثمار و افزایش فقر و تبعیض جنسی ، وضعیتی دشوار در همه جهان برای زنان ایجاد کرده است. اما این وضع وخیم، توصیف کننده تمام دشواری موقعیت کنونی برای زنان در نظام سرمایه داری نیست. در چنين شرايطی شاهد هستيم که امپرياليسم با توسل به بنياد گرائی اسلامی اين شرايط را دهشتناک تر هم کرده است.  به عنوان مثال حملات و توحش های گروه های اسلامی همچون بوکو حرام و داعش علیه زنان و گروگان گیری زنان ایزدی و فروش آنان در میادین شهر ها تنها نمونه کوچکی از این توحش می باشد که به طور طبيعی فضای زن ستیزانه و توحش را در کشور های ديگر تشديد می کند. به همين دليل هم زنان مبارز و آگاه باید مبارزه خود را برای آزادی و تحقق برابری در جامعه با جهت گیری درستی پیش ببرند. و صرفا به تغيير برخی قوانين قناعت نکرده و نابودی طبقات استثمارگر جامعه و مناسباتی که همواره چنين استثمارگرانی را به وجود می آورد را هدف مبارزه خود قرار دهند. به عنوان زنان آگاه، باید نيروی مبارزاتی خود را در جهت نابودی نظم طبقاتی و جهت ایجاد جامعه ای عاری از طبقات متمرکز کنيم.

در ايران که جمهوری اسلامی با چنگ و دندان از اين نظم پاسداری می کند برای نیل به این هدف بايد جهت نابودی نظام سرمايه داری حاکم و مهيا کردن  امکان رهایی واقعی و کامل زنان قبل از هر چيز سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را هدف قرار داده  و در اين راه گام برداريم.

شعله

دی 1393