پر رهرو باد مبارزات زنده یاد “دکتر هوشنگ اعظمی لرستانی”!

به نقل از: پیام فدایی ارگان چریک‌های فدایی خلق ایران
شماره ۱۹۱، اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۴

سبزه میدان (سبزه میدوsabza miydou) در شهر خرم آباد (خورمووه) برای بیشتر لرستانی‌ها به ویژه اهالی شهر خرم آباد نامی آشنا و خاطره انگیز است؛ و این خاطره انگیزی برای آن‌هایی که هم اینک دهه‌های ۴ و ۵ و … عمر خود را پشت سر می‌نهند صد چندان است.

نام این میدان کوچک با بسیاری از اتفاقات و نام‌های بزرگ سده اخیر لرستان گره خورده است و در میان این همه، نام پزشکی زبردست و مردم‌نواز و دل‌سوز و بخشنده و … بیش از دیگر نام‌ها می‌درخشد. پزشکی که دستان‌اش درمان‌گر تن فقرا و محرومان و سخن‌اش آرامش‌بخش روان هزاران بیمار خسته و رنجور و ناتوان بود. پزشکی که در خیابان کاشانی کنونی، نزدیک ایستگاه خط واحد، خانه داشت و خانه‌اش مطب‌اش بود و مطب‌اش خانه همگان.

پزشکی که همگان او را به مسکین نوازی، هم‌دردی، هم‌راهی و هم‌یاری کردن بیماران‌اش می‌شناسند. پزشکی که نه تنها حق ویزیت از مراجعین (غالبا تهی‌دست) خویش نمی‌گرفت، بلکه هزینه‌هایی هم‌چون تهيه دارو، آزمایشات و … و حتی خرج سفر آن‌هایی که خارج از شهر بودند را نیز از جیب خودش پرداخت می‌کرد. اما سجایای اخلاقی ستایش برانگیز این رادمرد بزرگ خطه لرستان تنها به خصوصیات مردمی و محروم‌نوازی او محدود نمی‌شد. این پزشک مردمی و مبارز نقش تاریخی بزرگ و فراموش نشدنی‌ای در یکی از سیاه‌ترین دوره‌های استبداد در مملکت ما ایفا کرد.

دکتر هوشنگ اعظمی لرستانی، نام این پزشک انسان‌دوست، بزرگوار، آزاده و مبارز است. مردی که جان در راه مبارزه با ستم و بیدادگری‌های زمانه خویش نهاد. پزشکی که بیشتر به دستگیری و یاری رسانی و خدمات بی چشم داشت‌اش به مردمان معروف است.

دکتر هوشنگ اعظمی لرستانی، فرزند مرتضی خان اعظمی یکی از متنفذين لرستان در سال ۱۳۱۵ به دوران تبعید پدر و خانواده‌اش در شهر مشهد دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در زمان رشد و پویایی جریانات سیاسی در فضای ایجاد شده پس از سال ۱۳۲۰ خورشیدی گذراند و همین باعث آشنایی وی با مسایل سیاسی و اجتماعی شد؛ به گونه‌ای که در همان عنفوان نوجوانی وارد مبارزات سیاسی گردید. شروع فعالیت‌های سیاسی دکتر به صورت شرکت در محافل و متینگ‌های سیاسی، پس از وقایع مرداد سال ۱۳۲۸ بود. مبارزات سیاسی دکتر در سال ۱۳۳۷ و پس از ورودش به دانشکده پزشکی اصفهان با فعالیت‌های دانشجویی‌اش در هم آمیخت و در همین دوران بود که دکتر دو بار توسط ساواک دستگیر گردید. فاصله‌ی سال‌های ۳۹ – ۴۱ که بر اثر مسایل بین المللی و رشد تضادهای درونی رژيم کودتا فضای نسبتا باز سياسی در کشور به وجود آمده بود و اعتراضات و مبارزات مردم شدت يافته بود، فرصت مناسبی برای دکتر بود تا فعالیت‌ها و مبارزات خود در قالب جبهه ملی را در اصفهان به صورت علنی‌تر پی‌گیری کند. اما پس از رخدادهای خونین ۱۵ خرداد ساواک او را دستگیر و زندانی کرد.

یکی از دستاوردهای این دوران اسارت تحریر جزوه‌ای به نام “علل فاجعه ۱۵ خرداد” بود. دکتر پس از آزادی از زندان با رفقایی که بعدا به گروه جزنی معروف شدند آشنا شد. وی بعد از آن‌که دوران تحصیلات عالیه خویش را با رتبه ممتاز از دانشکده پزشکی اصفهان به پایان رساند، برعکس بسیاری که تنها به فکر خود بودند، تنها برای خدمت به هم ولایتی‌هایش راهی شهر و دیار آبا و اجدادی خویش، خرم آباد گردید و در آن‌جا هم‌زمان با دایر نمودن مطبی برای طبابت، فعالیت‌های سیاسی‌اش را نيز پيش می‌برد. دکتر در سال ۱۳۴۸ بار دیگر به وسیله ساواک دستگیر و روانه زندان شد.
این دوران زندان نه تنها نتوانست خللی در عزم جزم شده دکتر برای ادامه مبارزه‌اش ایجاد کند بلکه او را مصمم‌تر نمود تا پس از رهایی از زندان اقدام به مبارزه مسلحانه نماید. با رستاخیز سیاهکل و آغاز مبارزه مسلحانه انقلابی و تداوم آن توسط چریک‌های فدایی خلق فضای مبارزاتی نوینی در جامعه شکل گرفته و گروه‌ها و محافل متعددی با الهام از چریک‌ها به مبارزه‌ای جدی و موثر با رژیم دیکتاتوری شاه می‌پرداختند. به همین دلیل در سال ۱۳۵۲ و پس از رهایی مجدد از زندان به همراه دو تن دیگر از همشهریان و هم‌رزمانش _مجتبی و محمود خرم آبادی_ دست به تهيه مقدماتی برای شروع مبارزه مسلحانه علیه نابرابری و بی‌عدالتی زد اما ساواک از این موضوع آگاهی یافت و در پی لو رفتن دو هم‌رزمش و کشته شدن مجتبی و متواری گشتن محمود دکتر بار دیگر تنها شده و مجبور شد تا این بار با کمک همسر فداکارش و با عجله و سرعت بیشتری دست به تهيه تدارکات مبارزه مسلحانه‌ای که فکرش را در سر می‌پروراند بپردازد.

دست آخر دکتر در سال ۱۳۵۳بر اثر اضطرار به وجود آمده و علی‌رغم ناکافی بودن آذوقه و دیگر ملزومات و مقدمات لازم برای مبارزه مسلحانه، عازم کبیر کوه گردید تا مبارزه‌اش را به صورت علنی پی‌گیری نماید. در همین سال‌ها بود که توانست از طریق تورج اشتری و حسن سعادتی با سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران ارتباط برقرار نماید. پس از مخفی شدن در کوه‌های لرستان به همراه زنده یاد سیامک اسدیان و محمود خرم آبادی و تنی چند از هم‌رزمان دیگرش با ماموران ساواک درگیر شد.

از آن زمان تا سال ۱۳۵۸ هیچ گونه اطلاعی از سرنوشت وی در دست نبود تا این که در یکی از روزنامه‌های چاپ شده در آن سال اسامی تعدادی از کشته‌شدگان در درگیری با ساواک اعلام شد که نام دکتر هوشنگ اعظمی لرستانی هم در میان آنها بود اما گذشته از این که این بزرگ‌مرد لر چه نوع گرایشات سیاسی و عقیدتی و چه سرنوشتی داشته، آن‌چه که مهم است شخصیت و منش مردمی و مبارزاتی اوست؛ که هم‌اینک و پس از سالیان سال هنوز هم نام نیک‌اش ورد زبان‌هاست.


یکی دیگر از وجوه کمتر شناخته شده این مرد بزرگ جنبه ادبی و پژوهشی زندگی اوست که در زیر فهرست‌وار به چند نمونه از کارهای وی می‌پردازم:

۱- مجموعه اشعار

۲- چندین داستان کوتاه و نیمه بلند. ( برای نمونه مصاحبه با عزراییل، غروب دهکده و …)

۳- نوشته ای فلسفی در تحلیل وقایع ۱۵ خرداد با نام “جذام”

۴- نوشته‌ای تاریخی – پژوهشی درباره  مبارزات مردم آنگولا و نقش استعمارگران پرتغال

۵– رساله‌ی دکترای وی تحت عنوان “نقش محیط و تربیت در پیش‌گیری بیماری‌های جذامی”

سروده‌ای از زنده نام دکتر هوشنگ اعظمی لرستانی:

مکن گریه زمان گریه کردن نیست
مکن شادی که شادی، جز نشان ساده‌لوحی نیست
تفنگ را در دست بفشار
زمانِ انقلابِ خلقِ محروم است
چه شیرین است تفنگ در دست
سرود بر لب
به سوی آرزو رفتن

کبوترها!
زمانِ سختِ پرواز است
زمین تنگ است و راه آسمان باز است
کبوترها!
زمستان، سخت سنگین است
ببینید کوه‌ها، دشت‌ها، باغ‌ها را
ببینید تیرباران کبوترهای زیبا را
کبوترها!
ز خونِ هر چریکی، لاله‌ها روییده بر این دشت
به زیر پای‌تان، دشتی پر از خون است

کبوترها، کبوترها!
وطن قلبش درونِ خون می‌جوشد
اگر خون هم‌چنان باشد، وطن هرگز نمی‌میرد.

کبوترها، بهار آمد
ببینید لاله‌ها، گل‌ها، جوی‌ها را
ببینید اوج‌گیری کبوترهای زیبا را
نمی‌دانند کجایند کبوترها، نمی‌دانند
درون لاله اند؟
در آسمان هایند؟
و شاید ماهی آبند
کبوترها، همه جایند و هیچ جایند

کبوترهای رویین تن، چریک‌های عزیز من
اگر روزی هوا باران و برفی بود، غذا کم بود!
ز خون خویشتن شرابی سرخ می‌سازم
پیاله‌هاش چشم من
بنوشید خون من را لیک
گرچه هدیه‌ام ناچیز و ارزان است
بدانید! بدانید!
امیدهایم، آرزوهایم، همه چیزم
درون بال‌های تیزتان
پنهانِ پنهان است.

تهیه و تنظیم: صمد بهادری طولابی

متن کامل با فرمت پی دی اف