به ياد گرامی چریک فدایی خلق رفيق كاظم سعادتی

رفيق كاظم سعادتی يکی از صميمی‌ترين، شجاع‌ترين و صديق‌ترين چريک‌های فدایی خلق در سال ۵۰ بود. او از همان آغاز يعنی از همان زمان كه با كوشش رفيق بهروز دهقانی تشكل چریک‌های فدایی خلق در تبريز و آذربايجان شكل گرفت، يار و ياور بهروز و همراه و همگام وی بود.

در دهه چهل دست‌يابی به موثرترين و درست‌ترين راه مبارزه با رژيم ديكتاتور و وابسته به امپرياليسم شاه، اصلی‌ترين مسأله مبارزاتی در جامعه ايران را تشكيل می‌داد. به همين خاطر تشكلی كه رفيق كاظم سعادتی يکی از آنها بود به هر تلاشی، از كوشش در ارتقا سطح دانش و آگاهی انقلابی خود گرفته تا گام برداشتن در جهت كسب شناخت عينی از شرايط اقتصادی- اجتماعی جامعه، تا كوشش جهت در آميختن هر چه بيشتر با توده‌های مردم و شناخت وضعيت و روحيات آنان و غيره دست می‌زد. رفيق كاظم سعادتی چه با توجه به تجربه‌های محيط كار و زندگی خود و چه به دليل برخورد جدی‌اش با مسايل مبارزاتی و چه به دليل برخورداريش از خصوصيات مردمی كه به وی امكان درآميختن با توده‌های كارگر و زحمت‌كش به صورت كاملا صميمانه و خودمانی را می‌داد، توانست در همه اين زمينه‌ها فعال بوده و به خصوص در زمينه ارائه شناخت عينی از جامعه و از توده‌های زحمت‌كش به ديگر رفقا نقش سازنده‌ای ايفا نمايد.

بالاخره تلاش او به مثابه یکی از جوانان آگاه و صميمی با توده‌های ستم‌ديده در آذربايجان همراه با ديگر انقلابيون در كل جامعه ايران به ثمره نشست و “چريک‌های فدایی خلق” به مثابه سازمان متعلق به كارگران و زحمت‌كشان، تولد خود را در فروردين سال ۱۳۵۰ به توده‌های در بند و تحت ستم ايران اعلام نمود. جای تعجب نبود كه اين اعلام موجوديت با عكس‌العمل شديد ساواک مواجه شد و در نتيجه در اثر يورش ماموران امنيتی رژيم شاه به انقلابيون، بسياری از رفقای اوليه بر پا كنندگان “چریک‌های فدایی خلق” و از جمله چریک فدایی خلق، رفيق كاظم سعادتی در همان آغاز به شهادت رسيدند. اما چه باک كه با اعلام موجوديت اين تشكل كمونيستی و آغاز مبارزه مسلحانه با رژيم شاه، فضای سكوت قبرستانی كه بر جامعه حاكم بود ترک برداشت و بر همگان آشكار شد كه چه جوانانی از نيمه دوم دهه چهل در جهت برچيدن بساط ظلم و ستم بی‌حد حاكم بر جامعه در تدارک پی‌ريزی يک مبارزه ثمربخش همه جانبه بوده‌اند؛ و ديدند كه چریک‌های فدایی خلق به عنوان یک سازمان كمونيستی سياسی- نظامی چه روند مبارزاتی موثری را در جامعه ايران پی افكند.

نام گرامی كاظم سعادتی از طرف ديگر به عنوان يكی از سه فرزند دلاور و فراموش نشدنی شهر سرخ تبريز مطرح است: كاظم سعادتی، بهروز دهقانی و صمد بهرنگی. آنها يارانی بودند كه از نوجوانی در كنار هم زيسته، از همديگر آموخته و روی هم تا‌ثير گذاشته و در كوران مبارزه طبقاتی به ياران صميمی و يک‌دل و هم راز و هم پيمان با يكديگر تبديل شدند. او از دوره نوجوانی در دانش‌سرای تربيت معلم تبريز با صمد بهرنگی و بهروز دهقانی آشنا شد. با اين كه كاظم یک سال از صمد و بهروز جوان‌تر بود (او متولد ۱۳۱۹ بود) و با آن دو هم‌كلاس نبود ولی روحيات مبارزه جويانه و صداقت و پاكی در وجود هر سه، خيلی زود آنها را در پيوند با يكديگر قرار داد. به همين خاطر بود كه كاظم پس از اتمام دوره دانش‌سرا به عنوان معلم عازم همان منطقه‌ای شد كه بهروز و صمد به آنجا رفته بودند. ممقان، دهی در منطقه آذر شهر از توابع تبريز اولين پايگاه آنها شد، دهی كه صمد و بهروز در سن ۱۸ سالگی كار معلمی خود را در آنجا آغاز كردند و كاظم نيز در همين سن به آنها پيوست.

۲۲ ارديبهشت ۱۳۵۰ تاريخ شهادت بسيار دل‌خراش كاظم سعادتی است. به دنبال اطلاعاتی كه ساواک با شكنجه مبارزين به دست آورده بود به هويت بعضی از انقلابيون از جمله كاظم سعادتی پی برد. با يورش به خانه دهقانی‌ها در تبريز، ساواک محمد دهقانی را دستگير نمود و هم‌زمان مامورين جنايت‌پيشه، كاظم را از كلاس درس‌اش ربوده و با خود بردند. ماموران ساواک برای اين كه بتوانند بهروز و رفقای مرتبط ديگر با چريک‌های فدایی خلق را از طريق كنترل كاظم دستگير كنند او را موقتا آزاد كردند (آن طوركه بعدها معلوم شد اين روش را ساواک در مورد خيلی از مبارزين آن دوره كه از حد فعاليت انقلابی آنان غير مطلع بود انجام می‌داد تا پس از دست‌يابی به مبارزين ديگر از طريق كنترل، خود آن فرد را نيز دوباره دستگير سازد). اما برای كاظم حتی تصور اين كه يک رفيق مبارز از طريق او گرفتار دستگاه مخوف و آدم‌كش ساواک گردد، چنان زجر آور و غير قابل تحمل بود كه او حاضر بود هزار بار بميرد تا اين كه اجازه دهد كه چنين امری به وقوع بپيوندد. بنابراين پس از رها شدن از دست آدم‌كشان دستگاه امنيتی شاه با شجاعت تصميم خود را گرفت. او در شرايطی كه می‌دانست خانه و تلفن‌اش تحت كنترل دشمن قرار دارد، برای جلوگيری از هر گونه گير افتادن رفيقی در اين رابطه و برای حفظ اسراری كه نمی‌بايست در اختيار ساواک قرار گيرد، در حالی كه كاملا خونسرد به نظر می‌آمد و حتی طالبی نوبرانه هم خريده و به خانه آورده بود و طبق معمول با فرزندش ياشار توپ‌بازی معمول را هم كرده بود، شبانه با بريدن رگ‌های دستش در خانه خود به زندگی خويش پايان داد، به زندگی مردی كه به خاطر صفا و پاکی و برخوردهای بسيار صميمانه و عميقا دلسوزانه‌اش با كارگران و زحمت‌كشان در دل آنها جای داشت.

متن کامل «گرامی‌داشت یاد و خاطره‌ی رفیق کاظم سعادتی» را در فایل پی دی اف حاضر مطالعه نمایید.