به نقل از ماهنامه کارگری ارگان کارگری چریکهای فدایی خلق ایران
شماره ۱۰۱ پانزدهم خردادماه ۱۴۰۱
فرو ریختن یکی از برجهای دوقلوی “متروپل” در آبادان که باعث مرگ تعداد زیادی از کارگران و کسانی گشت که در آن محل کار میکردند را میتوان به مثابه آینهای دید که همه جنایت و رذالت جمهوری اسلامی را در خود منعکس و در معرض دید همگان قرار داد. از دوم خردادماه که یکی از برجهای دوقلوی “متروپل” بر سر کارگران مشغول کار فرو ریخت و تعداد زیادی از کارگران و مردم جان باختند نزدیک به دو هفته میگذرد. اما در طی این مدت طولانی جمهوری اسلامی اقدام مهمی جهت آوار برداری برای نجات جان کارگران و مردمی که زیر آوار ماندهاند از خود نشان نداده است و این کارگران و مردم آبادان هستند که با کمترین امکانات آنهم در شرایط کار شکنیهای مسئولین دولتی با ابتداییترین وسایل به کمک زیر آوار ماندگان شتافته و به این امر مشغولند. با این همه در حالیکه هنوز مردم آبادان فریاد میزنند که خیلی از کسانی که زیر آوار ماندهاند پیدا نشدهاند و هنوز هم زیر آوار قرار دارند اما رئیس سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری اهواز اعلام کرد که “به دستور وزیر کشور جستجو تا حدودی تمام شده است”.
از همان روزی که این فاجعه رخ داد جمهوری اسلامی به جای فرستادن نیروی نجات برای کمک به مردمی که زیر آوار مانده بودند نیروهای سرکوب خود را به این شهر و محل حادثه گسیل داشت. همین واقعیت خود به روشنی گویای ماهیت ضد مردمی سردمداران حاکم بر کشور میباشد، امری که نشان میدهد خود سردمداران جمهوری اسلامی از هر کسی بهتر میدانند که به دلیل شدت فشارهای وارده به تودهها حتی حوادث طبیعی چون زلزله هم به معضلی بدل شده که خشم مردم ستمدیده را متوجه حکومت میسازد در نتیجهی همین فشارهای طاقت فرساست که “حادثه” اینچنینی که بیانگر عمق و رواج گسترده فساد در دستگاه جمهوری اسلامی است آتش خشم کارگران و مردم محروم آبادان را شعلهورتر خواهد ساخت.
آنچه در جریان فاجعه فرو ریختن برج متروپل بار دیگر در مقابل چشم مردم قرار گرفت فساد و پارتیبازی نهادینه شده در این رژیم بود. خیلی زود روشن شد که از مدتها پیش متخصصین و روزنامهنگاران در رابطه با غیر استاندارد بودن برجهای مذکور و امکان ریزش آنها هشدار داده بودند؛ اما به علت نفوذ صاحب ساختمان (حسین عبدالباقی) در دستگاه دولتی و ساخت و پاختاش با استاندار و شهردار، نهادهای مربوطه هیچ اقدامی نکرده بودند. بنابراین همانطور که مردم ستمدیده آبادان با اشک و آه و نفرت در همه جا فریاد زدند این مقامات فاسد حکومت هستند که عملا باعث بروز چنین فاجعهای شدند. در گزارشات آمده است که عبدالباقی مالک “متروپل” به دلیل پارتی هایی که در دستگاه حکومتی داشته نه تنها نکات ایمنی در ساختمانسازی را اصلا رعایت نکرده بلکه به خاطر سودجویی سه طبقه نیز به طور غیر مجاز بر ساختمان برج فاقد اصول ساختمان سازیاش افزوده است.
البته تحت حاکمیت رژیم فاسد جمهوری اسلامی ساختمان سازی غیر اصولی و بدون رعایت نکات ایمنی با چاشنی رشوه دهی به مقامات حکومتی در این نظام امری عادی و روتین بوده و صرفا مربوط به آبادان نبوده و نیست. همانطور که همه شاهد بودند، به دنبال حادثه دردناک جان دادن کارگران و مردمان دیگر در آبادان زیر آوار ساختمان فرو ریخته متروپل، دبیر کانون سراسری انبوهسازان اعلام نمود که “در تهران ۲۰۰ ساختمان شبیه متروپل آبادان در حال احداث است” و وبسایت “انصاف نیوز” از وجود فهرست ۱۲۹ ساختمان پرخطر در تهران خبر داد و معلوم شد که نهادهای امنیتی از سال ۱۳۹۹ مانع از انتشار این فهرست شدهاند! میبینیم که آنچه در فاجعه ریزش ساختمان متروپل در آبادان شاهد بودیم در ابعاد وسیعتری در بقیه نقاط کشور هم دیده میشود. یعنی ساختن ساختمانیهایی بدون رعایت نکات ایمنی در ساختمانسازی برای سود هر چه بیشتر و البته به دلیل نفوذ مالکان آنها در نهادهای دولتی!
نکته بعدی شیوه برخورد جمهوری اسلامی با مسببین فرو ریختن ساختمان متروپول آبادان میباشد. دست اندرکاران رژیم ابتدا در اخبار رسمی اعلام کردند که حسین عبدالباقی مالک ساختمان دستگیر شده است. اما چند روز بعد و با سفر محسن رضایی به آبادان اعلام شد که نامبرده در جریان ریزش ساختمان کشته شده است! اما کسانی که در جریان رویداد بودند اطلاع دادند که اصلا در زمان ریزش ساختمان، نامبرده در این محل نبوده است. بعدا هم گفته شد که وی را در خارج از کشور دیدهاند! این تلاشها مثل صدها مورد دیگر در طول حیات جمهوری اسلامی تنها نشان میدهد که مقامات دولتی چگونه در تلاشاند تا نورچشمی خود را از جنایتی که انجام داده نجات دهند. در این مورد آنها حتی با داستان سرایی درباره مرگ عبدالباقی نیز که هرگز نتوانستند عکسی از جنازه او به مردم نشان دهند، قادر نشدند مردم را فریب دهند. این امر برای مردم آبادان گویای آن بود که ادعاهای رژیم داستان سراییای بیش نبوده و همگی دروغ محض میباشند.
یک مورد دیگر که باز هم چهره ضدمردمی جمهوری اسلامی را در مقابل دید همگان قرار میدهد برخورد رسانههای دولتی در انعکاس رویداد مورد بحث میباشد. بعد از چند روز که دروغ و راست را پخش کردند رئیس صدا و سیمای جمهوری اسلامی اعلام کرد که از مراکز بالا به صدا و سیما دستور داده شده است که خبر این فاجعه را خیلی پیگیری نکند. یا اعلام شد که دادستان جمهوری اسلامی در خوزستان، خبررسانی از متروپل و حوادث آبادان را ممنوع اعلام نموده است. این اظهارات این طور به مردم القا میکند که خبر رسانی در مورد فاجعه اخیر در آبادان که تاکنون و البته به ادعای مقامات دولتی به مرگ نزدیک به چهل نفر _و بر اساس گزارشات مردمی، تعداد خیلی بیشتری_ انجامیده است جرم تلقی شده و قابل تعقیب میباشد.
نکته بعدی و مهمتر از همه اعتراضات و مبارزاتی بود که به دنبال این فاجعه در خیلی از شهرها و به خصوص در آبادان شکل گرفت.آنهم در شرایطی کهنیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی از نیروهای نظامی و انتظامی گرفته تا سربازان گمنام امام زمان و لباس شخصیها و بسیجیها تمام شهر را تحت کنترل خود در آورده بودند. در اعتراض به این جنایت و در همبستگی با مردم آبادان، کارگران پالایشگاه آبادان دست به اعتصاب زدند. همچنین در این فاصله در شهرهای آبادان، اهواز، امیدیه، ماهشهر، بوشه، شاهین شهر، باغ ملک، رامهرمز، دزفول، یزد و … تجمعات و اعتراضاتی شکل گرفت که طی آنها شعارهای زیر انعکاس یافتند:
- “مرگ بر دیکتاتور”
- “مرگ بر رئیسی”
- ” ننگ ما، ننگ ما صدا و سیمای ما”
- “این همه سال جنایت مرگ بر این ولایت”
اما در همه این تجمعات اعتراضی نیروی سرکوب جمهوری اسلامی با وحشیگری به مقابله با مردم پرداخت.
فاجعه فروریزی برج متروپل و انفجار دوبارهی اعتراضات تودهای و شعارهای داده شده در شرایط سلطه اختناق شدید و در حضور نیروهای سرکوب که نشان دادهاند هیچ ابایی در به گلوله بستن مردم ندارند، همگی یکبار دیگر به آشکاری نشان دادند که جمهوری اسلامی حافظ منافع سرمایهداران داخلی و خارجی در ایران، عامل اصلی فقر و فلاکت و فجایع گوناگون از سوی مردم شناخته شده و سرنگونی این رژیم که وجودش با دزدی و فساد و چپاول دسترنج کارگران و زحمتکشان تنیده شده است گام اول برای رسیدن به نان و کار و آزادی تلقی میشود. بر این اساس کارگران و نیروهای انقلابی در جهت رسیدن به این هدف راهی جز سرنگونی رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی ندارند که باید با همه توان و در اشکال مبارزاتی مناسب در این جهت گام بردارند.
از همین دسته
پس از فاجعه مرگ کارگران معدن طبس، چیزی در معدن عوض نشده است!
خشونت علیه زنان و راههای مبارزه با آن!
انفجار معدن طبس جنایتی آشکار علیه کارگران معدن!