نزدیک به دو دهه است که ما شاهد اعتراضات و مبارزات ادامه دار معلمان زحمتکش در سراسر ایران برای رسیدن به مطالبات بر حقشان هستیم.
در ادامه اعتراضات و تجمعات ماههای اخیر معلمان، فرهنگیان شاغل و بازنشسته، در روز پنچشنبه اول اردیبهشت ۱۴۰۱ این قشر آگاه و زحمتکش فرهنگی جامعه در سراسر کشور در اعتراض به آئیننامه ناقص رتبه بندی معلمان خواستار همسان سازی حقوق بازنشستگان، اجرای اصل ۳۰ قانون اساسی، آموزش رایگان و پایان دادن به سرکوب متداوم و سیستماتیک شدند.
این اعتراضات و تجمعات در بیش از ۴۰ شهر از جمله شیراز، سنندج، مشهد، اهواز، تهران، زنجان، کرمانشاه، یزد، رشت، کامیاران و شهرهای دیگر برگزار گردید. همزمان با اعلام برگزاری تجمعات معلمان، فیلمهای منتشر شده در شبکههای اجتماعی حاکی از جو شدید امنیتی در مراکز تجمع و از جمله محل وزارت آموزش و پرورش شهر تهران میباشد.
در یکی از فیلمهایی که در شبکههای اجتماعی پخش شد یکی از معلمین از جو امنیتی حوالی میدان فردوسی در تهران اطلاع داده و میگوید: “از میدان فردوسی تا انتهای خیابان قرنی، نیروهای لباس شخصی و گارد، فضای امنیتی ایجاد کرده اند و مانع تجمع معلمان، طبق قرار قبلی، جلوی وزارت آموزش و پرورش میشوند”.
معلم دیگری نیز در رابطه با همین محل می گوید: “جو امنیتی شدید است که نمی گذارن فیلمبرداری کنی، می خواستن دوربین رو ازم بگیرن”. و در ادامه میگوید”در طرف دیگر خیابان دوربین رو میگیرن و میگن: وایستین اینجا”. همچنین در یک پیام ویدئویی یکی از معلمان زن در مقابل وزارت آموزش و پرورش شهر تهران با اشاره به جو امنیتی و نظامی حاکم برتجمعات چنین میگوید: “اول اردیبهشت ۱۴۰۱ معلمین تهران برای دادخواهی، برای تجمع درب وزارت خانه جمع شدن و با انبوه کثیری از نیروهای امنیتی و نظامی روبرو شدن که دقیقا میگفتن، امروز دستور اکید شده که هیچگونه تجمعی دم وزارت خونه نباید باشه. در همین لحظه صدای یک مزدور رژیم میگه (سریع تموم اش کن)” و معلم زن در ادامه میگوید: “وزیر محترم از چی میترسی، معلم فقط دادخواهی میخواهد، معلم فقط حق شو میخواهد، خجالت بکشید”.
نا گفته پیداست که این جو شدید امنیتی و دستگیری و بازداشت معلمین تنها در تهران نبوده است و بر اساس گزارشات منتشر شده در شهرهای دیگر نیز به معلمین معترض امکان تجمع داده نشده و تعدادی از آنها دستگیر شده اند.
از شعارهای معلمان و فرهنگیان بازنشسته در این اعتراضات می توان به “معلم به پا خیز- برای رفع تبعیض”،”معلم زندانی آزاد باید گردد“، “معیشت، منزلت، سلامت، حق مسلم ماست”،”ننگ ما، ننگ ما، وزیر الدنگ ما “، “معلم زندانی راهت ادامه دارد”، “معلم، کارگر، اتحاد، اتحاد”، “تحصیل رایگان حق دانش آموزان است” و…اشاره کرد. معلمین همچنین با توجه به انعکاس وسیع سفر همسر، دختر و داماد محمد باقر قالیباف، رئیس مجلس ارتجاعی جمهوری اسلامی به ترکیه و خرید سیسمونی برای کودکشان، فریاد میزدند” یک سیسمونی کم بشه- مشکل ما حل میشه”. در مبارزات معلمین همچنین شاهد شعارهای رادیکالی همچون “رئیسی، قالیباف، این آخرین پیام است جنبش فرهنگیان آماده قیام است”، ” معلم، کارگر- اتحاد، اتحاد”،” زندانی سیاسی راهت ادامه دارد” بودیم که همگی حاکی از پتانسیل مبارزاتی بالایی است که در اعتراضات معلمین نهفته است و نشان میدهد که ناقوس مرگ مزدوران حاکم بر کشور به صدا در آمده است.
در چنین شرایطی یکی از مسائل مهمی که در مبارزات جاری معلمان باید آگاهانه با آن برخورد کرد، نفوذ برخی از افراد، تفکرات و نیروهای سازشکار و اصلاحطلب در صفوف معلمان میباشد که تمام سعی و تلاششان آن است که از رادیکالیزه شدن مبارزات معلمین جلوگیری کنند؛ آنهم در شرایطی که معلمان زحمتکش و شریف دیگر کارد به استخوانشان رسیده و رژیم دزد و فاسد جمهوری اسلامی تا کنون هیچ توجه واقعی به مطالبات آنها نکرده و در عمل نشان داده که جز با زبان زور و سرکوب که ذاتی آن میباشد با زبان دیگری قادر به سخن گفتن با مردم نیست. به همین دلیل هم در هر تجمعی مبادرت به دستگیری تعدادی از معلمین میکند. برخی از معلمین با توجه به تهدیدهای وزارت اطلاعات میکوشند اعتراضات معلمین از چهارچوبی که جمهوری اسلامی تعیین کرده خارج نشود. مثلا آنها به تئوری پردازی مبادرت کرده و بعضا مبارزات معلمین را “جنبش” و نه” شورش” نامگذاری میکنند. گویی که شورش علیه ظلم و ستم موجود برحق نیست! برای نمونه در یکی از تجمعاتی که در رشت برگزار گردید معلمی به نام عزیز قاسم زاده در باره تفاوت شورش با جنبش سخن گفته و همین نظرات را در نوشته ای تحت عنوان «ازخیزش تا جنبش» نیز تشریح کرده است. در این تفکر “جنبشها”، امری مبارزاتی، مرحله به مرحله و استمرار در مطالبهگری نامیده میشوند و “شورشها” ناگهانی، بی سر، بدون چشم انداز و بی هدف خوانده میشوند. میبینیم که در انتهای نوشته “از خیزش تا جنبش” چنین گفته میشود: “امید است که استمرار در مطالبهگری و مقاومت که بر پایه مسالمت و مطالبه گری آموزگارانه است همچنان در ادامه جنبش اعتراضی معلمان چراغ اعتراضات را فروزان نگاه دارد”. مسلما معلمانی چون عزیز قاسم زاده به خوبی به شرایط بد کار و معیشتی معلمان کشور واقفاند و میدانند که بسیاری از معلمان دیگر بدون هیچگونه ترس از تهدیدها، بازداشتها، دستگیریها و زندان، دست به مبارزه ای جدی و تجمعات اعتراضی زدهاند. اتفاقا بر همین مبنا است که اصلاح طلبان در میان جنبش ستمدیدگان از شورش تودههای مردم، معلمین و اقشار تهیدست جامعه هراس دارند و حرکتهای خود را در چارچوب قانونی، مسالمت آمیز، استمرار مطالبهگری و موعظههای حقوق مدنی و غیره محدود میکنند تا به سران رژیم ثابت کنند که شورشی نیستند.
حقیقت این است که هر زمان تودههای جان به لب رسیده به دلیل گرسنگی و حق کشی و خشم و نفرت از وضع موجود، با مبارزات دلیرانه و قهرآمیز خود به خیابانها می آیند و حس درست انتقام از استثمارگران و قاتلین مردم باعث میشود که نظام سرمایهداری وابسته حاکم با خطر واقعی نابودی روبرو گردد، رژیم منفور جمهوری اسلامی بیمحابا شروع به کشتار و قلع و قمع مردم مبارز و انقلابی میکند. در این میان اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی هم از لانههای خود بیرون آمده و با موعظههای عدم خشونت، عدم شورش، مبارزه قانونی یا مسالمت آمیز سعی در منحرف کردن این مبارزات و افکار عمومی مینمایند، چرا که به بی راهه بردن مبارزات تودهها جزیی از وظایف اصلاح طلبان و افرادی با تفکرات اصلاح طلبانه محسوب میشود. برای شناخت بیشتر این تفکر بد نیست به فایل صوتی محمد حبیبی، عضو کانون صنفی معلمان نیز اشاره کنیم. نامبرده در یک فایل صوتی ۱۵ دقیقه ای، که در اینجا به قسمتهایی از آن اشاره میکنیم چنین میگوید: “زندانیان آبان عمدتا از طبقات پایین جامعه بودند، بیش از ۸۰ درصد محل سکونتشان حاشیههای تهران بوده مانند اسلام شهر، ورامین، پرند، رودهن و غیره، اساسا محل سکونتی نداشتند به عنوان کارگر از شهرستانها به تهران آمده اند، کارتن خواب یا خیابان خواب بودند، بیش از ۶۰ درصد زیر دیپلم بودند، اصلا سیاسی نبودند، بیش از ۳۰ درصد جرایم سرقت، مواد مخدر یا سابقه اشرار داشتند” نام برده بدون آنکه به مسببین واقعی چنین وضع دردناک که رژیم ددمنش جمهوری اسلامی میباشد که جهنمی از فقر، درد و رنج، بیکاری و هزاران مصائب و مشکلات دیگر را برای این محرومان به وجود آورده اشاره ای کند، سپس آنها را به عنوان زندانیان خیزش آبان ۹۸، لومپن پرولتاریا خطاب میکند و در خاتمه هشدار میدهد که به شدت این طبقه قابلیت بسیج شدن به وسیله دیدگاههای ناسیونالیستی افراطی و فاشیستی را دارد. محمد حبیبی با این یاوهگوییها مستقیما کارگران و زحمتکشان و نیروهای مارکسیست پشتیبان آنها را مورد حمله قرار داد. آخر در جنبش ۹۸ تودههای جان به لب رسیده چندین مرکز ستم و سرکوب را مورد حمله قرار داده بودند و از جمله بانکها، این مراکز استثمار سرمایه داران را به آتش کشیده بودند که برای این آقا معلم خوش آیند نبود و نیست.
البته به این سخنان محمد حبیبی معلم اصلاح طلب واکنشهای بسیاری شد که در اینجا فقط به یک نمونه آن بسنده میکنیم: “این حرفها واقعا شرم آور بود، حتی سران رژیم با این صراحت و وقاحت در مورد معترضین آبان نظر ندادن. مرگ بر اون روشنفکر بالا نشین که در مقابل ظلم سکوت کرده و درود بر آن حاشیه نشینی که خودش رو فدای منافع مردمش کرده”.
نگاهی به اظهارات اصلاح طلبانه فوق به روشنی نشان میدهد که آنهایی که میخواهند اعتراضات معلمین را در محدوده ای که رژیم تعیین کرده محبوس سازند به رنجدیدگانی که در قیام آبان آتش به بساط دیکتاتوری حاکم زدند چگونه مینگرند. واقعیت این است که قیام آبان ۹۸، قیام گرسنگان و پا برهنگان، قیام جوانان مبارز و آگاه در صحنههای نبرد، قیام کارگران و زحمتکشان، قیام زنان مبارز و دلیر و قیام تودهها در سراسر ایران بود. قیام کنندگان آبان ۹۸ با مبارزات دلیرانه و قهرآمیز، برای سرنگونی رژیم جنایتکار و فاسد جمهوری اسلامی به پا خاستند. ابعاد و گسترش این مبارزات به حدی بود که دیکتاتوری حاکم مجبور شد با سلاحهای سنگین، هلی کوپتر و تانک به میدان بیاید؛چنانچه در بعضی از شهرها مانند بوکان و شیراز مردم برای مدتی کنترل شهرها را به دست گرفتند و جانیان رژیم را مجبور به فرار کردند و مردم به مراکز سرکوب و ستم حمله کردند. این مردم به پاخاسته را لمپن نامیدن حد نازل آگاهی کسانی را میرساند که با لمپن نامیدن کارگران و زحمتکشان خود را آگاه معرفی میکنند. در حالیکه اساسا متوجه نیستند که جهنمی که جمهوری اسلامی با فقر و فلاکت، درد و رنج، بیکاری و هزاران مصائب و مشکلات دیگر به بار آورده، کارد به استخوان زحمتکشان رسانده و آنان را به خیزش جهت سرنگونی این جرثومه فساد و تباهی کشانده است. آری “آبان” زنده است و تا سرنگونی رژیم ادامه دارد و این شعاری است که تا امروز بر در دیوار شهرها نقش بسته است. هنوز حرفهای مادران داغدیده آبان در مقابل سخنان نرگس محمدی اصلاح طلب که از این مادران خواست تا فکر انتقام را از سر خود به دور کنند در جامعه جاری است. آنها تأکید کردند که راهشان همان راهی است که بچه هایشان رفتند و تنها چیزی که میتواند قلب داغدار آنها را آرام کند انتقام از مسبین مرگ فرزندانشان میباشد.
در خاتمه باید تاکید کرد که همانطور که تودههای مبارز مردم ایران در اعتراضات و مبارزاتشان فریاد میزنند “مرگ بر جمهوری اسلامی”، “اصلاح طلب، اصول گرا دیگه تمومه ماجرا”، جای هیچگونه شک و تردیدی وجود ندارد که تنها یک انقلاب اجتماعی و یک دگرگونی بنیادی است که می تواند نظام وابسته حاکم را سرنگون ساخته و نان، کار، آزادی و استقلال را برای همه مردم تحت ستم کشورمان از جمله معلمین مبارز به ارمغان بیاورد.
جمهوری اسلامی، ماحصل گوادولوپ ننگت باد! مرگت باد!
نابود باد رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی!
بر قرار باد اتحاد همه نیروهای انقلابی و تمام خلقهای تحت ستم ایران!
اکبر نوروزی
اردیبهشت ۱۴۰۱
از همین دسته
سوریه جنگی که ماسکها در آن به کنار زده شد!
جلوهای دیگر از مواضع پرو-امپریالیستی “حزب کمونیست کارگری”
دربارهی انقلاب ما! (لنین)