این مختصر را در پاسخ به عزیزانی که جویای نظر من بودند مینویسم.
پس از مرگ شجریان که در پی دست و پنجه نرم کردن با سرطان پیش آمد، رسانه های مختلف، از نوع آشکارا ارتجاعی آنها گرفته تا رسانه های راست که ادعای بی طرفی یا حتی در کنار مردم بودن را دارند، جهت تجلیل از او سنگ تمام گذاشتند. از هنر او گفتند، به او لقب «خسرو آواز» دادند و … البته جماعت فوق به اینها بسنده نکردند و علیرغم صحبت های واضح شجریان در دفاع از جمهوری اسلامی و به رغم انتشار عکس هایش که او را همراه با جنایتکاران حکومتی و حتی در حال تعظیم به آنها نشان می دهند، سعی کردند با شگردهائی او را «هنرمند مردمی» که گویا همانند مردمان ستمدیده و جان به لب رسیده ما با جمهوری اسلامی سر ستیز داشت، به مخاطبین خود قالب کنند. بر چنین زمینه ای، با اظهار نظرهای مخالف و موافق صورت گرفته، بحث های داغی در رابطه با جایگاه واقعی شجریان و چگونگی برخورد به آن در همه جا و از جمله در شبکه های مجازی به راه افتاده است.
در صف بندی ایجاد شده در مورد شجریان، از یک سو حامیانش، وی را «خسرو آواز ایران» و خواننده ای که در کنار مردم بود و برای آنها می خواند معرفی می کنند، و در سوی دیگر، مخالفینش مواضع سیاسی وی که اتفاقا مغایر با خواستها و مطالبات توده هاست را برجسته کرده و جایگاه مردمی دادن به او از طرف رسانه های طرفدارش را قبول نداشته و وی را شایسته چنان جایگاهی نمی دانند. در واقعیت امر حتی اگر برخی از اظهارات و برخوردهای شجریان دال بر مخالفت او با جمهوری اسلامی تلقی شود، با ارفاق زیاد به طرفدارانش، حداکثر می توان او را در طیف اصلاح طلبان قرار داد. آنهم در زمانه ای که مردم کوچه و بازار فریاد می زنند «اصلاح طلب، اصولگرا دیگه تمامه ماجرا». بنابراین هنرمند مردمی خواندن شجریان و یا او را در کنار مردم و مخالف جمهوری اسلامی جلوه دادن، در عمل به معنی خاک پاشیدن به چشم توده هاست. اتفاقاً تجربه نشان داده است که به قول جلایی پور، یکی از اصلاح طلبان مشهور، «اصلاح طلبان به منزله پلی هستند که امکان همزیستی محافظه کاران و مردم را در درون نظام فراهم کرده اند. آنان غریق دریای نارضایتی مردم بودند و اصلاح طلبان به منزله نجات غریق آنان». به عبارت دیگر و یا به بیان واقعی تر، اصلاح طلبان با طرح برخی ایرادات و انتقادات نسبت به حاکمین، سعی خود را معطوف به مردمی جلوه دادن خود کرده اند تا با جلب اعتماد مردم بتوانند کلیت نظام موجود را از خشم و نفرت توده ها مصون نگاه دارند.
امروز نیز طرفداران شجریان به برخی از گفته های او استناد می کنند تا او را در صف توده ها (خلق) جای دهند. مثلا گفته می شود که شجریان بار ها گفته که «ما از سیاست به دور هستیم»(۱) اما مشکل آنجاست که شجریان هیچوقت روشن نکرد که از چه سیاستی به دور است. بدون شک، وی، از سیاست انقلابی به دور بود نه از سیاست ارتجاعی. مثلاً یکی از جلوه های دور نبودن او از سیاست ارتجاعی، بیعتش با خمینی جلاد بود. هنگامی هم که در دفاع از موسوی به مخالفت با احمدی نژاد برخاست که مخالفین را «خس و خاشاک» خطاب کرده بود، باز آشکار کرد که از سیاست ارتجاعی دور نبوده است. به یاد آوریم که مگر میر حسین موسوی نمی گفت «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کمتر نه یک کلمه بیشتر» و مگر این شعار اصلاح طلبان در سال ۸۸ نبود؟ همان اصلاح طلبانی که هیچگاه مخالف اصل جمهوری اسلامی نبوده و نیستند؟
اتفاقاً، شجریان برای این که توهمی باقی نماند که مبادا کسی تصور کند که وی در دفاع از توده های جان به لب رسیده (همان ها که در میدان مبارزه علیه کلیت جمهوری اسلامی به هر نوع فداکاری دست می زنند)، با احمدی نژاد مخالفت کرده بود، در این باره چنین گفت: «وقتی به یک نفر می گوییم تو حق توهین کردن به مردم را نداری این درافتادن با کل نظام نیست. عده ای می خواهند سوء استفاده کنند که چون این شخص به وزیر یا رئیس جمهور گفته این کار را اشتباه انجام دادی، پس این آدم با اصل جمهوری مخالف است که این ستم است». در اینجا باید گفت که واقعا هم با عدم فهم موضع واقعی شجریان در رابطه با رژیم حاکم، در حق این خواننده ستم روا شده بود! البته نه از آن ستم هایی که هر روزه در هر کوچه و خیابان بر مردم ستمدیده اعمال می شود بلکه همین که به یک اصلاح طلب اتهام بزنی که با اصل جمهوری اسلامی مخالف است، این خود ستم بزرگی در حق اوست! بیهوده نبود که شمس الواعظین یکی از اصلاح طلبان معروف زمانی مطرح کرد که: «اصلاحات فراتر رفتن از نظام و آسیب رساندن به آن نیست، بلکه فرو رفتن در نظام و آسیب شناسی و آسیب زدایی از آن است».
این را هم به خاطر آوریم که در مملکتی که دیکتاتوری حاکم سیاستهای ارتجاعیش را در لفافه دین و مذهب توجیه می کند- همان مذهبی که مارکس آنرا «افیون توده ها» نامید- آواز خوانش هم باید با «خلوص» تمام و احساس کامل آنهم در ماه رمضان و در «حال و هوای نزدیک افطار» برود استودیو تا «ربنا» بخواند. بعد هم اندر محسنات آن بگوید: «بالاخره وقتی شما با خلوص کاری را انجام میدهید این تأثیر خوب را میگذارد». منظور «تأثیر خوب» همان «ربنا»یی است که در خدمت تخدیر مذهبی توده ها و اشاعه ایدئولوژی دولتی قرار می گرفت و می گیرد. البته خواننده می تواند مدعی شود که ایرادی به شجریان وارد نیست چون وی بارها فریاد زده که «من نمیخواستم کار سیاسی بکنم. ما از سیاست به دور هستیم»، و تاکید داشت که «هنر مثل خورشید به دوست و دشمن باید یکسان بتابد». البته با همین اعتقاد بود که «ربنا»یی خلق شد که حتی در زمان دعوایش با صدا و سیمای جمهوری اسلامی و در حالیکه از آنها می خواست آوازها و صدای وی را پخش نکنند با این حال اجازه پخش «ربنا» را می داد. خودش در این زمینه می گوید «در آنجا گفتم فقط اجازه پخش ربنا را دارید. زیرا برای افطار مردم آن را خواندهام.» آخر این «خورشید» با تابش «یکسان» اش می بایست «پروردگار» را بر سر سفره بی چیز ستمدیدگان بنشاند تا آنها با توکل به او رنج و مشقت های زندگی شان را متحمل شوند و سخن به اعتراض نگشایند. به راستی که «ربنا» آنهم با صدای حزن انگیز و تعلیم یافته خواننده اش، وسیله خوبی در دست آخوند های مرتجع حاکم برای فریب توده ها و جهت پیشبرد مقاصد ارتجاعی شان در زندان ها علیه دختران و پسران جوانی بود که به عشق آزادی پا در میدان مبارزه گذاشته بودند و حال مرتجعین در سیاهچال های خود می خواستند از آنها تواب در خدمت سرکوب آزادیخواهی بسازند.
شوربخت، آن مردمی که در زندان بزرگ ایران باید -موسیقی- «غذای روح »شان، اراجیف مذهبی شود. البته، شجریان آوازهای زیادی خوانده و برای عده ای هم خواننده مورد قبول به حساب می آید. اما، این، موضوع بحث در اینجا نیست. بحث بر سر جایگاه طبقاتی شجریان است که خوانندۀ خدمت گزار حکومتیان بود و در بهترین حالت فردی اصلاح طلب در کنار دیگر اصلاح طلبان حافظ نظام جمهوری اسلامی بود.
اشرف دهقانی
۲۵ مهر ۱۳۹۹- ۱۶ اکتبر ۲۰۲۰
زیر نویس:
۱- همه استناد ها به آخرین گفتوگوی شجریان با روزنامه ایران به تاریخ ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ می باشد.
از همین دسته
حماس و بنیادگرائی اسلامی ابزاری در دست امپریالیسم (*)
به یاد فراموش نشدنی جان های شیفته دهه ۶۰
بیانیه مرکز هاندالا در پشتیبانی از یک زندانی سیاسی فلسطینی