محسن نوربخش
کتاب ۱۹۰ صفحه ای “چریکهای فدائی خلق و بختک حزب تودە خائن” ، نوشته اخیر رفیق اشرف دهقانی کوشش تحلیل گرانه ای است که در ابتدا به شناسائی واقعی سازمانی می پردازد که با خیانت های پی در پی رهبری آن در هر مقطع زمانی خاصی ، اعتبار کمونیست های واقعی و مبارزین وفادار به خلق را خدشه دار کرده است. جریانی هفتاد ساله که پس از خیانت های آشکارش به دنبال کودتای 28 مرداد همچون بختک سیاهی ، سایه شوم و سنگین خود را بر بدنه جنبش مردم ایران انداخته است.
در مقدمه کتاب ، رفیق اشرف دهقانی در مورد اهمیت افشای ماهیت واقعی حزب توده می نویسد: “…در سالهای اخیر نشانههای روشنی از گرایش نسل جوان مبارز امروز ایران به کنکاش در تاریخ مبارزاتی نسل پیش از خود به منظور تجربه اندوزی از آن بروز یافته و به سرعت در حال گسترش است و لذا بسیار ضروری است که هم اطلاعات درست از گذشته در اختیار این نسل قرار داده شود و هم کوشش شود با تجزیه و تحلیل علمی و مارکسیستی مسایل تاریخی، نسل جوان مبارز ایران را در پیشبرد مبارزات خود در جهت رهائی مردم ایران از زیر سلطه دشمنانشان (امپریالیستها و رژیم جمهوری اسلامی) یاری رساند.” (۱)
حزب توده که در هیچ زمانی حزب طبقه کارگر و یا یک حزب کمونیستی نبود ، از بدو تاسیس در سال 1320 تا قبل از کودتای 28 مرداد 1332 ، یعنی برای مدت دوازده سال به نادرستی از آن به عنوان حزب کارگران نام برده میشد. رفیق دهقانی علل اصلی این تصور غلط را به خوبی توضیح داده و مطرح می کند که رشد جنبش ضد امپریالیستی در آن دوره و استقبال روشنفکران و کارگران از حزب توده را نباید به حسابپیگیری این حزب از کمونیسم گذاشت و با آوردن نقل قول های مستقیمی از نشریات خود حزب توده این واقعیت را برای خواننده آشکار می سازد. مثلاً در نقل قولی که از شماره 28 نشریه رهبر از نشریات آن دوره حزب توده به تاریخ 17/2/1323 آورده شده ، چنین نوشته شده بود: “نسبت کمونیستی به حزب توده ایران، نسبتی که دسته سید ضیاءالدین میکوشند به ما وارد سازند و بدین وسیله سعی دارند سرمایه داران و تجار ایرانی را از ما بترسانند، نسبتی است غلط و دور از حقیقت. حزب توده ایران حزبی است مشروطه خواه و طرفدار قانون اساسی.” (2) رفیق دهقانی در این نوشته به روشنی نشان میدهد که این ادعای حزب توده در طول حیات اش درست ترین ادعایش بوده و ماهیت واقعی و ایدئولوژیکی حزب توده هیچ گاه کارگری و کمونیستی نبوده است. نویسنده ، حزب توده را در طی فعالیت دوازده ساله اش به مثابه یک حزب خرده بورژوا در میان نیروهای مردمی ارزیابی می کند که در همین رابطه هم قابل برخورد و بررسی است.
در این کتاب نشان داده می شود که علیرغم چنین واقعیتی ، بسیاری از روشنفکران ، سال ها مدیدی حزب توده را به عنوان حزب طبقه کارگر تلقی می کردند و این امر باعث رخنه افکار حزب توده در میان آن ها شده بود. در حالی که نگاهی به لیست بالا و بلندی که رفیق دهقانی از مواضع ارتجاعی و اعمال سیاست های سازشکارانه و رسوائی های متعددی در دوره فعالیت علنی و اولیه حزب توده آورده ، آشکارا چنان تلقی ای را نفی می کند. مواضع و برخوردهائی که دل هر انسان مبارزی را به درد میاورد: مماشات با دولت مرکزی ، شرکت در دولت ارتجاعی قوام السلطنه ، تقویت کابینه قوام السلطنه در زمانی که مبارزات دموکراتیک و ضد امپریالیستی مردم ایران درحال اوج گیری بود ، جلوگیری از رشد جنبش ملی- دموکراتیک مردم در آذربایجان و کردستان ، ایفای نقش اعتصاب شکن در جریان مبارزات کارگران نفت جنوب در سال 1325 ، تائید کشتار فاجعه آمیز خلق آذربایجان توسط نیروهای مرتجع و مسلح شاه ، عدم پشتیبانی از مصدق به مثابه نماینده بورژوازی ملی ایران و کار شکنی در مقابل اقدامات ضد امپریالیستی او و تظاهرات علیه وی به منظور تضعیف کابینه اش ووو… تنها چند نمونه از صفحات سیاه در پرونده قطور این سازمان سترون و راکد تا مرداد ماه سال 1332 است.
بعد از کودتای 28 مرداد که توسط قدرتهای امپریالیستی آمریکا و انگلستان در جهت حفظ منافع غارت گرانه شان در ایران، از طریق دربار محمد رضا پهلوی و لومپن های چاقو کشی همچون شعبان بی مخ ، علیه منافع مردم ایران صورت گرفته بود ، بسیاری از اعضاء و عناصر صادق این سازمان دستگیر و اعدام شدند و “… بخشی از رهبران خائن حزب برای حفظ جان خویش به خارج گریختند و آنهائی هم که مدتی بعد دستگیر و به زندان افتادند در آنجا، علیرغم همه ادعاهای قبلی خود، با نوشتن ندامت نامه و تأئید رژیم کودتا به مردم پشت کرده و حتی بعضی از آنها به مهرههای خدمت گزار در دستگاه سرکوب شاه تبدیل شدند.” (3) پس از خیانت رهبران حزب خائن به توده و فرار بقایای آن رهبری به شوروی و آلمان شرقی ، آن ها به مدت 25 سال در خارج از ایران به زندگی نکبت بار خود ادامه دادند تا جائی که در ادامه سیاست های شوروی سابق در قبال رژیم پهلوی ، در اواخر سال های قبل از قیام 57 به مجیز گوئی از شاه افتادند و در منجلاب متعفن حزب شان غوطه ور باقی ماندند تا سرانجام توده ها بدون دخالت آن ها رژیم سلطنت را برای همیشه از صحنه سیاسی ایران بیرون انداختند ، امری که در بستر قیام مردم در سال 1357 صورت گرفت.
در کتاب مذکور مطرح می شود که حزب توده بعداً تغییر ماهیت داده و به یک جریان ضد خلقی و ارتجاعی تبدیل می گردد. در همین رابطه آمده است که: “… همان طور که می دانیم حزب توده یک بار دیگر در سال 1357 پس از یک دوره طولانی 25 ساله غیبت از جامعه ایران که دیگر در میان مبارزین و فعالین سیاسی جامعه با نام “کمیته مرکزی” شناخته میشد، در شرایطی که با خیزش قدرتمند تودههای انقلابی، رژیم شاه ساقط شده و جبهه ارتجاع (مرکب از امپریالیست های مختلف و در رأس آن ها امپریالیسم آمریکا، و بورژوازی وابسته ایران) دچار ضعف و پریشانی گشته و حاکمیت امپریالیستی جدیدی توسط خمینی در جامعه شکل گرفته بود، در شرایطی که این حاکمیت، به دلیل حضور تودههای انقلابی و در مناطقی حتی مسلح در صحنه مبارزاتی جامعه، هنوز قادر به اعمال دیکتاتوری کامل بر مردم نبود ، و در نتیجه فضای نسبتاً باز و شبه دموکراسی در جامعه وجود داشت ، در ایران حضور یافت.” ، “… آن چه اکنون به نام “حزب توده” خوانده میشد نه یک حزب بلکه تشکل کوچکی بود که با دنباله روی مطلق از سیاست خارجی شوروی ، ننگها و خیانتها و رسوائیهای حزب توده در حدود سه دهه بعد از کودتا را نیز بر دوش خود حمل میکرد. در این مقطع با توجه به نقش بسیار رسوائی که این تشکل در تحکیم پایههای رژیم جمهوری اسلامی ایفاء نمود ماهیت ارتجاعی “کمیته مرکزی” یا “حزب توده”ای که امروز هم به همین نام خوانده میشود، با عریانی هر چه بیشتری در مقابل دید همگان قرار گرفت.” (4)
نویسنده پس از اینکه با روش علمی خود ماهیت حزب توده را در جریان تحول آن در مقابل چشم خواننده قرار می دهد به “تشکیلات تهران” این حزب که عملا به ابزار نفوذ ساواک در جنبش انقلابی تبدیل شده بود پرداخته و سپس به بررسی نقش چریکهای فدائی در زدودن این بختک از سر جنبش می رسد و در این رابطه می نویسد: “… رسوائیها و خیانتهای حزب توده که متأسفانه با نام کمونیسم همراه گشته بود از اوایل دهه سی تأثیرات بسیار منفی و مخرب در میان مردم ایران بجا گذاشت، تأثیراتی که در سراسر سالهای دهه چهل نیز همچنان پا برجا بود. این تأثیرات چنان بود که جنبش کمونیستی ایران نمیتوانست گامی به جلو گذاشته و در جهت تحقق خواستههای طبقه کارگر و دیگر تودههای ستمدیده ایران حرکت آگاهانهای را سازمان دهد مگر این که بختک حزب توده که به مثابه پارامتری جدی، راه را بر پیشرفت جنبش انقلابی مردم ما بسته بود را از سر راه خود بر میداشت. متحقق ساختن این امر مهم تاریخی، رسالتی بود که در نیمه دوم دهه چهل، بر عهده نیروی کمونیستی در جامعه ما قرار گرفت که توانست هم در تئوری و هم در عمل، با ترسیم خطی قاطع و کاملاً شفاف بین کمونیسم راستین با به اصطلاح کمونیسمی که با نام حزب توده شناخته میشد، به آن رسالت پاسخ گوید. این نیروی اصیل کمونیستی همانا چریکهای فدائی خلق بودند. مسلماً برای این که چنین موفقیتی به دست آید، روند هائی در جامعه ما طی شده و زمینههای لازمی برای به ثمر رساندن چنان رسالت بزرگی، شکل گرفته و تکوین یافته بودند. شرح و توضیح این موضوع در ادامه نوشته حاضر خواهد آمد. همچنین در این نوشته به یک موضوع اساسی دیگر نیز پرداخته خواهد شد و آن این است که بعد از قیام بهمن 1357، سازمانی که دیگر سازمان چریکهای فدائی خلق ایران نبود ولی با توهم پراکنی در میان سیل تودههای هوادار چریکهای فدائی خلق، با توسل به ریا و تزویر آن نام را با خود حمل کرد، چگونه مرز ترسیم شده بین کمونیستهای فدائی با حزب توده را در هم شکست! و در این مورد نقش نوشتههای رفیق جزنی در زندان که عمدتاً در اواخر سال 1353 به درون سازمان چریکهای فدائی خلق راه یافت، چه بود؟” (5)
سپس با بیان تاریخچه گروه “سورکی، جزنی، ظریفی” موقعیت آن زمان آن گروه را نشان داده و به نقد رفیقانه اما بی رحمانه نظرات رفیق بیژن جزنی در مورد ماهیت “حزب توده” و چگونگی نقد عملکرد رهبری حزب توده ووو… نشسته و تفاوت نظر بین آن چه که رفقای تئورسین چریکهای فدائی خلق ایران – مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان می گفتند را با آن چه که رفیق بیژن جزنی در زندان در قالب دفاع از چریکها بر علیه آن نظرات مطرح کرد را به تفصیل توضیح می دهد. امری که در جنبش برای اولین بار به این صورت و در این کتاب انجام گرفته است. بیشک مطالعه این اثر در روشنی بخشیدن بر ناروشنی هائی که در رابطه با تاریخ سازمان چریکهای فدائی خلق وجود دارد کمک کننده خواهد بود.
بهر حال ، گاهی اوقات در دستور زبان هر ملتی ، به مرور زمان جای اسم و صفت با فعل عوض شده و استفاده نامتعارف از آن در محاوره های روزمره و یا در نوشته های کتبی متداول می گردد. برای مثال در حیطه سیاست در کشور ما ، “توده ای” و “توده ای” بودن و “تفکر توده ای” هر یک معنای خاص به خود را گرفته اند. حالا دیگر لازم نیست که “توده ای” بود تا تفکر نا مبارک “توده ای” داشت. شخص میتواند تروتسکیست باشد و تفکر توده ای هم داشته باشد و یا اکثریتی باشد و تعفن تفکر توده ای وجودش را بپوشاند. از این روست که تفکر “توده ای” علیرغم شقه شقه شدن حزب توده و مواضع رسوای آن در حمایت از جمهوری اسلامی و در یک کلام عدم حضورش در صحنه سیاسی کشور هنوز وجود دارد و ضرورت برخورد با آن را در مقابل نیرو های انقلابی قرار می دهد.
در این راستا ، خواندن کتاب “چریکهای فدائی خلق و بختک حزب تودە خائن” ، و استدلالات و تحلیل های رفیق اشرف دهقانی در شناساندن ماهیت واقعی حزب توده که مثل همیشه با قلمی شیوا و خوانا نوشته شده است را به همگان توصیه می کنم.
زیر نویس ها:
از کتاب چریکهای فدائی خلق و بختک حزب توده خائن
(1) – صفحه 11
(2) – صفحه 16
(3) – صفحه 21
(4) – صفحه 14
(5) – صفحه 29
از همین دسته
حماس و بنیادگرائی اسلامی ابزاری در دست امپریالیسم (*)
به یاد فراموش نشدنی جان های شیفته دهه ۶۰
بیانیه مرکز هاندالا در پشتیبانی از یک زندانی سیاسی فلسطینی