لنینیسم یا تروتسکیسم؟

متن کامل با فرمت پی دی اف

اثر: ژوزف استالین

   لنین اولین مارکسیستی بود که تحلیل درست و واقعی از امپریالیسم را به‌عنوان مرحله‌ای نوین و آخرین مرحله سرمایه داری به‌عمل آورد و مسئله احتمال پیروزی سوسیالیسم را در یک کشور سرمایه‌داری بطور مجزا به‌عنوان‌ راهی نوین نشان داد و به سوال فوق جواب مثبت داد. من جزوه لنین “امپرياليسم آخرین مرحله سرمایه‌داری” و همچنین “شعار ایالات متحده اروپا ” را که در سال ۱۹۱۵ ارائه شد، در نظر دارم. بخاطر دارم که تروتسکی و لنین بر سر شعار ایالات متحده اروپا و یا ایالات متحده تمام جهان با یکدیگر مباحثه‌ای سخت داشتند. در این جدل بود که لنین تز پیروزی سوسیالیسم را در یک کشور که امکان‌پذیر می‌دانست به پیش نهاد.

لنین در آن مقاله چنین نوشت:

“به‌عنوان یک شعار مجزا، شعار ایالات متحده جهان به‌سختی می‌تواند شعار صحیحی باشد. اولا بخاطر اینکه با سوسیالیسم مخلوط می‌شود و دوما، ممکن است تعبیر ناصحیحی از معنای امکان‌پذیر نبودن پیروزی سوسیالیسم در یک کشور و رابطه چنین کشوری با بقیه کشورهای جهان بشود. رشد ناموزون اقتصادی و سیاسی یک قانون مطلق سرمایه‌داری است. بنابراین پیروزی سوسیالیسم در ابتدا در چند کشور و حتی در یک کشور سرمایه‌داری بطور مجزا امکان‌پذیر خواهد بود. پرولتاریای پیروز آن کشور با سلب مالکیت از سرمایه‌داران و استقرار تولید سوسیالیستی در مقابل بقیه جهان سرمایه‌داری قد علم کرده، طبقات محروم بقیه کشور‌ها را به دور خواسته‌های خود جلب می‌کند و باعث رشد و تسریع انقلاب در آن کشو‌ر‌ها می‌گردد و حتی در موقع ضروری با نیروهای مسلح خود به ضد‌طبقات استثمارگستر آن کشورها و دولت‌شان به مبارزه خواهد پرداخت. “… “اتحاد آزاد ملت‌ها در سوسیالیسم غیرممکن است. بدون‌اینکه این اتحاد در یک مبارزه سرسختانه و کم‌و‌بیش طولانی جمهوری‌های سوسیالیستی برضد دولت‌های عقب‌مانده انجام یافته باشد.” این است آن چیزی که لنین در سال ۱۹۱۵ نوشت.

قانون رشد ناموزون سرمایه‌داری که عملکردش زیرسلطه امپریالیسم به امکان پیروزی سوسیالیسم در یک کشور منتهی می‌گردد، کدام‌ است؟

  درمورد این قانون لنین نشان داد که دوران سرمایه‌داری ماقبل انحصاری سپری شده و به امپریالیسم مبدل گردیده است؛ اقتصاد جهان در شرایطی که تضاد میان کشو‌ر‌های امپریالیستی که سرزمین‌ها بازار و منابع خام و غیره را دردست دارند تکامل یافته و تقسیم جهان در پیرامون نفوذ کشورهای امپریالیستی به اتمام رسیده است که کشور‌های سرمایه داری به‌طور موزون رشد نمی‌کنند، این بدان معنی‌ است که یک کشور به‌دنبال کشور دیگر و به‌موازات آن رشد نمی‌کند بلکه متناوب کشورهایی که قبلا از بقیه سبقت گرفته بودند حالا به عقب رانده می‌شوند و کشورهای جدید دیگری به‌طرف جلو پیشروی می‌کنند و این روش رشد کشورهای سرمایه‌داری به‌طور اجتناب‌ناپذیری موجب بروز برخوردها و جنگ‌ها بین نیروهای سرمایه‌داری و در نتیجه تقسیم مجدد جهان که تا به حال تقسیم شده بود می‌گردد و این تضادها و جنگ‌ها منجر به تضعیف امپریالیسم می‌شود و بدین ترتیب جبهه جهانی امپریالیستی به‌سادگی در معرض تجزیه قرار گرفته و به کشورهای جداگانه مبدل می‌گردد واینکه بالاخره تحت چنین شرایطی پیروزی سوسیالیسم در یک کشور امکان‌پذیر می‌گردد.

  ما به‌درستی می‌دانیم که تا همین اواخر انگلستان از تمام کشورهای امپریالیستی جلوتر بود. ما همچنین می‌دانیم که آلمان شروع به تجاوز به انگلستان نمود و به قیمت ضرر کشورهای دیگر از آن کشور تقاضای “محلی در زیر آفتاب” نمود . ما می‌دانیم که دقیقا بخاطر همین شرایط بود که جنگ امپریالیستی ۱۹۱۴ – ۱۹۱۸ به‌وقوع پیوست.

   اکنون بعداز جنگ امپریالیستی آمریکا با یک جهش ناگهانی از انگلستان و دیگر قدرت‌های اروپایی پیشی گرفته است. بدون تردید این مسئله تخم برخوردها و تضادهای بزرگ و جدیدی را در جهان می‌پاشاند. در حقیقت نتیجه جنگ امپریالیستی این بود که جبهه امپریالیست در روسیه دچار آشفتگی و شکست گردید و این نشان می‌دهد که در شرایط امروزی تکامل سرمایه‌داری، زنجیره امپریالیسم الزاما در کشوری که صنعت پیشرفته دارد شکسته نمی‌شود. بلکه درست‌ترین حلقه زنجیر، يعنی جایی‌که پرولتاریا متحدین مهمی مثل دهقانان در کنار خود دارد در هم شکسته خواهد شد. همچنان‌که در روسیه اتفاق افتاد. انهدام زنجیره جبهه امپریالیست در کشوری مثل هندوستان – جایی‌که پرولتاریا متحد مهمی به‌شکل جنبش آزادی‌بخش انقلابی و پر‌قدرت در اختیار دارد کاملا امکان‌پذیر خواهد بود.

در تایید امکان پیروزی سوسیالیسم در یک کشور، لنین چنان‌که می‌دانیم در درجه اول با تروتسکی و در درجه دوم با سوسیال دمکرات‌ها در تضاد بود.

برخورد تروتسکی به تز لنین در رابطه با امکان پیروزی سوسیالیسم در یک کشور چگونه بود؟ تروتسکی در سال ۱۹۱۵ در جواب مقاله لنين چنین نوشت:

 “تنها بحث کم‌وبیش واقعی و تا ریخی بر ضد شعار “ایالات متحده اروپا” سوسیال دمکرات سوئیس (ارگان مرکزی بلشویک‌ها در آن زمان که مقاله فوق از لنین در آن به چاپ رسیده بود. ی. استالین) در جمله زیرین فرموله شده است. “رشد نا‌موزون اقتصادی و سیاسی قانون مطلق سرمایه‌داری است”. سوسیال دمکرات از این مطلب نتیجه می‌گیرد که پیروزی سوسیالیسم در یک کشور امکان‌پذیر است و بنابراین دلیلی برای موکول‌کردن دیکتاتوری پرولتاریا در کشورهای جداگانه تا استقرار ایالت متحده اروپا وجود ندارد. دراین‌که سرمایه‌داری در کشورهای مختلف بطور ناموزون رشد می‌کند، شکی نیست. اما این ناموزونی خودش به منتها درجه ناموزون است. سطح سرمایه‌داری انگلستان، اتریش، آلمان یا فرانسه با یکدیگر شبیه نیستند. اما در مقایسه با افریقا و آسیا تمام کشورهای نام‌برده “اروپا” سرمایه‌داری را نمایندگی می‌کنند که مستعد و آماده انقلاب اجتماعی است. در اینکه هیچ کشوری در مبارزه نباید “منتظر” دیگران باشد، یک تفکر ابتدائی‌است که تکرار آن مفید و لازم است. تا مبادا ایده بی‌تحرکی موقتی در سطح جهانی جایگزین ایده یک آکسیون همگون در مقیاس بین‌المللی نشود. ما بدون‌اینکه منتظر دیگران باشیم و با اطمینان به اینکه پیش‌قدمی ما در مبارزه در سطح کشوری موجب انگیزه و تحرک دیگران خواهد بود، مبارزه را شروع کرده و ادامه می‌دهیم. اما اگر این چنین نشد بسیار بی‌فایده خواهد بود اگر تصور کنیم – چنانکه تجربه تاریخی و ملاحظات تئوریک شهادت می‌دهند- که برای مثال روسیه انقلابی خواهد توانست در مقابل اروپای محافظه‌کار به‌حیات خود ادامه دهد، و یا آلمان سوسیالیستی می‌تواند بطور منفرد و جدا در جهان سرمایه‌داری بقاء یابد.”  (مجموعه آثار تروتسکی، جلد ۳ قسمت اول، صفحه ۹۰-۸۹)

این است آن چیزی که تروتسکی در سال ۱۹۱۵ در یک روزنامه پاریسی بنام “ناشه سلو” نوشت این مقاله بعدا در روسیه دوباره به چاپ رسید و در مجموعه مقالات تروتسکی بنام “برنامه صلح” اولین بار در سال ۱۹۱۷ انتشار یافت.

چنان‌که ملاحظه می‌کنید در این دو عبارت، لنین و تروتسکی دو تز کاملا متفاوت و متضاد را عرضه می‌کنند.  لنین اظهار می‌کند که پیروزی سوسیالیسم در یک کشور امکان دارد. پرولتاریا وقتی قدرت را بدست می‌گیرد نه تنها می‌تواند آنرا حفظ کند، بلکه می‌تواند جلوتر رفته، از سرمایه‌داران سلب مالکیت نماید و اقتصاد سوسیالیستی را سازمان دهد. چنانکه بطور موثر پرولتاریای کشورهای سرمایه‌داری را یاری رساند. تروتسکی برعکس اظهار می‌دارد که انقلاب پیروز در یک کشور بزودی سبب نمی‌شود که انقلاب را در کشورهای دیگر جلو اندازد، پرولتاریای کشور پیروز حتی نخواهد توانست قدرت را حفظ کند (چه برسد به اینکه اقتصاد سوسیالیستی را سازمان دهد)؛ زيرا تروتسکی اضافه می‌کند، بی فایده خواهد بود اگر تصور شود دولت انقلابی روسیه بتواند در مقابل اروپای محافظه‌کار تاب مقاومت بیاورد.

  این‌ها دو نظر کاملا متفاوت و دو خط کاملا متمایزند. از نظر لنین، پرولتاریا که قدرت را بدست گرفته است یک نیروی فعال بشمار می‌آید. که پیش‌قدم عالی‌ترین ابتکارات می‌گردد. اقتصاد سوسیالیستی را سازمان می‌دهد و جلوتر رفته پرولتاریای سایر کشورها را پشتیبانی می‌کند. برعکس، از نظر تروتسکی، پرولتاریا که قدرت را بدست گرفته به‌ یک نیروی نیمه‌فعال که نیازمند کمک فوری -به‌صورت پیروزی فوری سوسیالیسم در کشورهای دیگر- است و در اردوگاه خود در مخاطره از دست‌دادن قدرت قرار دارد، تبدیل می‌شود. اما اگر پیروزی انقلاب در کشورهای دیگر فورا به‌وقوع نپیوندد، بعد چه باید کرد؟ پس می‌بایستی دست از کار برداشت (صدایی از میان حضار : “و فرار کرد و قایم شد.”)  بله؛ و فرار کرد و قایم شد. این کاملا صحیح است. (خنده حضار). ممکن است چنین گفته شود که از این اختلاف‌نظر تروتسکی و لنین مدت‌ها گذشته است یا بعدها در پروسه عمل امكانا به حداقل تقلیل یافته و حتی به‌کلی از بین رفته است. بلی چنین امکانی وجود دارد. اما متاسفانه هیچکدام از این مفروضات به‌وقوع نپیوست بر‌عکس اختلافات فوق به حداکثر درجه خود تا مرگ رفیق لنین باقی ماند و حتی امروز هم وجود دارد، چنانکه خودتان می‌توانید این اختلافات را ملاحظه کنید. من اطمینان می‌دهم که برعکس این اختلافات بين لنین و تروتسکی و تضادی که ایجاد نمود، تمام این مدت ادامه یافته است. مقالات متعددی از لنین و تروتسکی در این مورد بارها به چاپ رسید و جدال پنهانی نیز ادامه یافت، چنین امری واقعیت دارد بدون‌آنکه ضرورتی به نام بردن از این مقالات باشد.

در زیر حقایقی چند را در این مورد ارائه می‌دهم.

  در سال ۱۹۲۱، زمانی که نپ را به میان کشیدیم، لنین دوباره مسئله امکان پیروزی سوسیالیسم در یک کشور را مطرح کرد، این‌بار در فرم واقع‌بینانه‌ای امکان ریختن شالوده اقتصاد سوسیالیستی را همراه با خطوط نپ بیان نمود. شما زمانی که نپ در سال ۱۹۲۱ به میان کشیده شد را بیاد دارید، لنین به‌وسیله یک بخش از حزب ما بخصوص توسط “اپوزیسیون کارگران” متهم گردید که با به میان کشیدن نپ از راه سوسیالیسم منحرف شده است. از قرار معلوم در جواب این اتهام، لنین مکرراً در سخنرانی‌ها و مقالاتش اظهار داشت که با معرفی نپ نه تنها از  راهمان منحرف نمی‌شویم بلکه در شرایط جدید نپ در خدمت ادامه‌دادن به راهمان قرار می‌گیرد. نپ را معرفی می‌کنیم تا طرح “اساس و شالوده سوسیالیسم در اقتصادمان” را “به‌همراه دهقانان و تحت رهبری طبقه کارگر” پیاده کنیم (مقاله لنین، “مالیات جنسی ” و مقالات دیگر او را درباره نپ ملاحظه کنید). با این وجود تروتسکی در ژانویه ۱۹۲۲ مقدمه کتابش بنام “سال ۱۹۰۵” اظهارداشت که در کشور ما ساختمان سوسیالیسم به‌همراه دهقانان امکان‌پذیر نیست زیرا حیات کشور ما تا پیروزی پرولتاریا در کشورهای غرب با یک سری تضادهای خصمانه میان طبقه کارگر و دهقان روبرو خواهد بود. قطعه زیر آن چیزی است که تروتسکی در “مقدمه” کتاب خود نوشت:

“اگر به‌دست‌گرفتن قدرت را به‌وسیله پرولتاریا فرض‌ شده تلقی کنیم، پرولتاریا با تضادهای خصمانه‌ای نه تنها با تمام گروه‌های بورژوازی که در زمان اولین مرحله انقلاب از آن پشتیبانی می‌کردند بلکه همچنین با توده‌های وسیع دهقان که با بازی آنان به قدرت رسیده روبرو خواهد بود. تضادهای موقعیت یک دولت کارگری در یک کشور عقب‌افتاده که اکثریت غالب را دهقانان تشکیل می‌دهند تنها در یک مقیاس بین‌المللی و در عرصه انقلاب جهانی پرولتاریا می‌توانند حل شوند.” (تروتسکی در مقدمه کتاب “سال ۱۹۰۵”  که در سال ۱۹۲۲ نوشته شد) در اینجا هم‌چنانکه ملاحظه می‌کنید دو تز متضاد در مقابل یکدیگر قرار دارند. لنین امکان ریختن شالوده اقتصاد سوسیالیستی را به همراه طبقه دهقان و تحت رهبری پرولتاریا تعهد می‌کند. تروتسکی بر‌عکس عنوان می‌کند که پرولتاریا غیرممکن است دهقانان را هدایت کرده و به همراه آنان شالوده سوسیالیسم را بنا نماید زیرا حیات سیاسی کشور با یک سری تصادمات خصمانه بین دولت کارگری و اکثریت دهقانان روبروست و این تصادمات فقط در عرصه انقلاب جهانی قابل حل خواهد بود. 

به‌علاوه ما سخنرانی لنین را که یک ‌‌سال بعد در جلسه عمومی “شورای مسکو” ایراد شده اکنون در اختیار داریم. در این سخنرانی لنین دوباره به مسئله ساختمان سوسیالیسم در کشور ما برخورد کرده و می‌گوید:

  “سوسیالیسم دیگر یک آینده دور یا یک تصویر بی روح و یا یک شمایل نیست. ما هنوز در ذهنمان نظرات پوسیده و قدیمی را تصویر می‌کنیم. ما سوسیالیسم را در زندگی روزمره‌مان وارد کرده‌ایم و از اینجا باید راهمان را بیابیم. این وظیفه امروز ماست. وظیفه عصر ماست. اجازه بدهید با بیان این عقیده استوار نتیجه بگیریم که این وظیفه ممکن است دشوار باشد. ممکن است نسبت به وظایف گذشته‌مان وظیفه جدیدی باشد، اهمیتی ندارد که چقدر باید دشورای‌ها را تحمل کنیم. همه ما -نه در یک روز بلکه در یک پروسه چند سال- با هم هر آنچه که باید انجام می‌دهیم تا روسیه نپ به روسیه سوسیالیستی مبدل گردد.” (جلد۲۷، صفحه ۲۶۶). 

بدین‌ترتیب تروتسکی در جواب به این نظر لنین و یا شاید در توضیح آنچه که در مقاله‌اش که در بالا از آن نقل قول شد، بیان داشته بود؛ در “ضمیمه” به جزوه “برنامه صلح” که در سال ۱۹۲۲ انتشار داد، چنین نوشت:

  “ادعایی که چندین‌بار در برنامه صلح تکرار شده بود این بود که انقلاب پرولتری نمی‌تواند در محدوده ملی منجر به پیروزی شود. چنین به‌نظر می‌رسد که تجربه ۵ ساله جمهوری شوروی بوسیله بعضی از خوانندگان نفی شده‌است. اما یک چنین نتیجه‌گیری بیهوده خواهد بود. اینچنین واقعیتی که دولت کارگری در یک کشور عقب‌مانده و بر ضد تمام جهان استوار مانده است، شهادت به توانایی عظیم پرولتاریا می‌دهد که در کشورهای پیشرفته و متمدن‌تر کاملا توانایی آن‌را خواهد داشت که معجزه بیافریند. اما با وجودی‌که ما زمینه را به‌مثابه یک دولت به‌طور سیاسی و نظامی فراهم کرده‌ایم، هنوز وارد ساختمان اجتماع سوسیالیستی نشده‌ایم و حتی هنوز شروع به واردشدن هم نکرده‌ایم… و … تا زمانی‌که بورژوازی در بقیه کشورهای اروپایی در قدرت باقی است ما ناگزیر به مبارزه برای منفرد‌نشدن اقتصادی در تلاش برای بستن قرارداد با دنیای سرمایه‌داری هستیم. در عین‌حال ممکن است گفته شود که این قراردادها بهترین کمک‌ها را در تخفیف و ملایم‌‌کردن بیماری‌های اقتصاد‌ی‌مان خواهد نمود و یک قدم جلو است. اما رشد واقعی اقتصاد سوسیالیستی در روسیه فقط زمانی ممکن خواهد بود که پرولتاریا در کشورهای عمده اروپایی پیروز شود.” (مجموعه آثار تروتسکی، جلد ۳، قسمت اول، صفحه ۹۳-۹۲ را ملاحظه کنید).

 در اینجا همچنان‌که می‌بینید دو تز متضاد تز لنین و تروتسکی در مقابل یکدیگر قرار دارند درحالی‌که ‌لنین معتقد است که ما تابه حال سوسیالیسم را در زندگی روزمره خود وارد کرده‌ایم و با وجود مشکلات فراوان کاملا در موقعیتی قرار داریم که روسیه نپ را به روسیه سوسیالیستی تبدیل نماییم. تروتسکی بالعکس می‌گوید که نه تنها ما قادر نیستیم روسیه فعلی را به روسیه سوسیالیستی مبدل کنیم بلکه قادر نخواهیم بود تا زمانیکه پرولتاریا در کشورهای دیگر به پیروزی برسد به رشد واقعی اقتصاد سوسياليستی دست‌یابیم. 

سرانجام ما یادداشت‌هایی را که رفیق لنین قبل از مرگش در رابطه با مقالات “درباره کئوپراسیون” و “انقلاب ما ” (بر ضد سوخانف) به رشته تحریر در آورده بود، در اختیار داریم که برایمان به‌عنوان شواهد سیاسی باقی مانده است.

  این یادداشت‌ها از نظر اینکه درباره مسئله امکان پیروزی سوسیالیسم در کشور ما نوشته شده‌اند، بسیار پراهمیت هستند و یا فرمول‌هایی را که هیچ‌گونه جایی برای شک و شبهه باقی نمی‌گذارند، ارائه می‌دهند. این چیزی است که لنین در یادداشت‌های “انقلاب ما” می‌نویسد:

“مسئله مورد بحث بی‌اندازه پیش‌و‌پا افتاده و مبتذل است که آنها (قهرمانان انترناسیونال دوم، ی. استالین) بدون تفکر در مدت تکامل سوسیال دموکراسی در اروپای غربی فرا گرفته‌اند. برای مثال آنها مطرح می‌کنند که ما هنوز مستعد سوسیالیسم نیستیم چنانکه بعضی از آقایان دانشمند میان آنان اظهار می‌دارند، پایه مادی اقتصادی برای سوسیالیسم در کشور ما وجود ندارد. به مغز هیچ‌کدام از این‌ها خطور نمی‌کند که از خود سؤال کنند: درباره مردمی که خود را در شرایط انقلابی چنانکه در زمان جنگ امپریالیستی به‌وجود آمد، می‌بینند چه می‌گویند؟ آیا ممکن نیست که از نفود شرایط ناامیدانه در درون مردم در مبارزه‌ای که مقداری امید در آن نهفته است، استفاده بشود و حداقل شرایطی عادی را برای بیشتر رشد دادن تمدن بوجود آورد؟…

“اگر یک مقدار معینی فرهنگ لازمه ساختمان سوسیالیسم است (هر چند هیچکس نمی‌تواند ادعا کند که این مقدار معین فرهنگ چیست؟) چرا نمی‌توانیم این مقدار معین سطح فرهنگ را با یک روش انقلابی به‌دست آوریم و سپس با تکیه بر کارگران و دهقانان و سیستم شوراها جلو رفته و از ملت‌های دیگر هم پیشی بگیریم”.

“شما می‌گویید که تمدن برای به‌وجود‌آوردن سوسیالیسم ضروری است. بسیار خوب، اما چرا اول همان شرایطی را در کشورمان با اخراج ملاکان و سرمایه‌داران روسیه بوجود نیاوریم و سپس شروع به حرکت بسوی سوسیالیسم نمائیم؟ در کدام کتاب شما خوانده‌اید که چنین تغییراتی در رویه متداول تاریخ مجاز و یا ممکن نخواهد بود؟”  (لنین، جلد ۲۷، صفحه ۴۰۱-۳۹۹) و در اینجا لنین در مقالات “درباره کئوپراسیون” چنین می‌نویسد: 

“در حقیقت قدرت دولتی مسلط بر وسائل تولید، قدرت دولت در دست پرولتاریا اتحاد این پرولتاریا با میلیون‌ها روستایی کوچک و خیلی کوچک و اطمینان به اینکه رهبری دهقانان بوسیله پرولتاریا می‌باشد و غیره -آیا شرط‌های لازم و کافی برای ساختمان کامل سوسیالیسم از کئوپراتیوها و تنها از کئوپراتیوها– که ما قبلا آنان را به‌عنوان خرده‌فروش تحقیر می‌کردیم و از بعضی لحاظ نیز حق داشتیم که در شرایط نپ تحقیرهم بکنیم، نیستند؟

آیا این‌ها همه آن شرط‌های لازم برای ساختمان کامل سوسیالیسم نیستند؟

این هنوز به‌معنای ساختمان جامعه سوسیالیستی نیست اما شرط لازم و کافی برای چنین ساختمانی می‌باشد”. (لنین جلد ۲۷، صفحه ۳۹۲)

و بنابر‌این ما در مقابل خود با دو مشی در مورد مسئله امکان پیروزی ساختمان سوسیالیسم درکشورمان و امکان پیروزی عناصر سوسیالیستی بر عناصر سرمایه‌داری روبرو هستیم (رفقا، امکان پیروزی سوسیالیسم در کشورمان چیزی بجز پیروزی عناصر سوسیالیستی بر سرمایه داری نیست.) ما در درجه اول مشى لنين و لنینیسم را در اختیار داریم، و در درجه دوم مشی تروتسکی و تروتسکیسم را. لنینیسم به این مسئله پاسخ مثبت میدهد، در‌حالیکه در تروتسکیسم، برعکس، امکان پیروزی سوسیالیسم را به‌وسیله نیروهای داخلی کشورمان نفی می‌کند.

در‌حالی‌که مشی اول، مشی حزب ماست، دومی تقريبا همان نظرات سوسیال دمکراسی است.

به‌همین دلیل است که در تزهای مطروحه در مورد جناح اپوزیسیون گفته شده است که تروتسکیسم انحراف سوسیال دموکراسی در حزب ما می‌باشد.

اما از اینجا ما بدون شک و مسلماً نتیجه می‌گیریم که انقلاب ما یک انقلاب سوسیالیستی است و این انقلاب نه تنها یک نشانه یک قوه محرکه و یک نقطه شروع برای انقلاب جهانی است بلکه پایه و یک پایه لازم و کافی برای ساختمان کامل اجتماع سوسياليستى در کشور ما به‌حساب می‌آید.

و بنابراین ما قادر هستیم و می‌بایستی عناصر سرمایه‌داری را در اقتصادمان درهم‌شکنیم. ما قادریم و می‌بایستی جامعه سوسیالیستی را بنا نماییم اما آیا پیروزی می‌تواند کامل‌شده و پایان‌یافته تلقی شود؟ نه خیر نمی‌تواند. ما می‌توانیم سرمایه‌داران را شکست دهیم، ما در شرایطی قرار داریم که می‌توانیم سوسیالیسم را بسازیم و به پایان برسانیم. لیکن این بدان معنی نیست که ما در موقعیتی قرار داریم که اگر این وظیفه را به‌اتمام رسانیم، ضمانتی خواهد بود که سرزمین دیکتاتوری پرولتاریا از خطرات خارجی، خطر تجاوز و در نتیجه استقرار دوباره نظام کهن در امان باشد؟ ما در جزیره زندگی نمی‌کنیم. ما در میان محاصره سرمایه‌داری داری به‌سر می‌بریم. این حقیقت که ما در حال ساختمان سوسياليسم هستیم و در نتیجه کارگران کشورهای سرمایه‌داری را انقلابی می‌کنیم، کاری جز برافروختن آتش کینه و دشمنی تمام جهان سرمایه‌داری نمی‌تواند انجام دهد. تصوراینکه جهان سرمایه‌داری به موفقیت‌های ما در زمینه اقتصادی و موفقیت‌هایی که طبقه کارگر تمام جهان را انقلابی می‌کند با دیده بی‌تفاوتی بنگرد رویایی بیش نیست.

 بنابراين تا زمانی‌که ما در محاصره سرمایه‌داران هستیم تا زمانیکه پرولتاریا حداقل در چند کشور دنیا پیروزی به‌دست نیاورده ما نمی‌توانیم پیروزی خود را کامل شده تلقی کنیم؛ بنابراین هر چقدر هم که به موفقیت در زمینه سازندگی نائل شویم، نخواهیم توانست کشور دیکتاتوری پرولتاریا را بر ضد خطرات خارجی ضمانت‌شده بشمار آوریم بنابراین برای دستیابی به پیروزی نهایی ما باید مطمئن شویم که محاصره کنونی سرمایه‌داری جای خود را به محاصره سوسیالیستی بدهد. زمانی‌که پرولتاريا حداقل در چندین کشور پیروزی بدست آورد فقط در آن موقع است که پیروزی ما می‌تواند پیروزی کامل تلقی شود.

 بنابراین ما پیروزی سوسیالیسم در کشورمان را تمام شده و به‌عنوان چیزی که بی نیاز از دیگران است به حساب نمی‌آوریم، بلکه به‌عنوان یک کمک یک وسیله و یک راه به‌سوی پیروزی پرولتاریا و انقلاب پرولتری در بقیه کشورها به‌شمار می‌آوريم.

 رفيق لنین در این مورد چنین نوشت:

“ما صرفا در یک کشور زندگی نمی‌کنیم، بلکه در یک سیستم کشورها به‌سر می‌بریم و موجودیت جمهوری شوروی برای مدت طولانی در کنار کشورهای امپریالیستی یک واقعیت انکار‌ناپذیر است. در نهایت یکی از ما پیروز خواهد شد. تا وقتی‌که ‌آن زمان فرا نرسیده یک سری تصادمات هراس‌انگیز میان جمهوری شوروی و کشورهای بورژوازی به وقوع خواهد پیوست و این تصادمات اجتناب‌ناپذیر است. این بدان معنی است که اگر طبقه حاكم يعنى پرولتاریا بخواهد به حکومت خود ادامه دهد می‌بایستی این را از طریق سازمان نظامی‌اش نیز به اثبات برساند. ” (لنین، جلد ۲۴،  صفحه ۱۲۳) 

از اینجا نتیجه می‌گیریم که خطر مداخله نظامی موجود است؛ و تا مدت طولانی نیزا دامه خواهد یافت. 

 آیا سرمایه‌داران اکنون در شرایطی هستند که تجاوزات خود را بر ضد جمهوری شوروی شروع کنند یا نه خود سوال قابل بحث دیگری است. این مسئله بستگی به فعالیت کارگران کشورهای سرمایه‌داری و همدردی آنها برای سرزمین دیکتاتوری پرولتاریا و میزان دلبستگی آنها به سوسیالیسم دارد. اینکه در حال حاضر کارگران کشورهای سرمایه‌داری نخواهند توانست با انقلاب در کشور خودشان از انقلاب ما پشتیبانی کنند، یک حقیقت است. اما اینکه سرمایه‌داران نیز نخواهند توانست کارگران “خود” را بر ضد جمهوری ما بشورانند، نیز خود حقیقتی دیگر است. 

جنگ‌افروزی در سرزمین دیکتاتوری پرولتاریا بدون درگیری کارگران برای سرمایه‌داران ریسک کشنده ای خواهد بود و آنها هرگز دست به این عمل نخواهند زد. این امر از عده زیاد نمایندگان کارگران که برای بررسی فعالیت‌های ما در ساختمان سوسیالیسم به این کشور می‌آیند و همچنین از همبستگی عمیق کارگران تمام جهان برای جمهوری شوروی آشکار و هویداست. براساس این همبستگی است که موفقیت بین المللی جمهوری شوروی استوار گردیده است. بدون آن ما تابه‌حال چندین بار مورد تجاوز قرار می‌گرفتیم، کار سازندگی ما متوقف می‌گردید و ما نمی‌توانستیم حتی یک نفس راحت بکشیم.

اما از اینکه جهان سرمایه‌داری در موقعیتی قرار ندارد که بر ضد ما مداخله نظامی نماید، بدان‌معنی نیست که در آینده هرگز در شرایطی قرار نمی‌گیرد که به این عمل دست زند. به‌هرحال سرمایه‌داران به خواب نرفته‌اند، آنها هرچه که می‌توانند برای تضعیف موقعیت بین المللی جمهوری ما انجام می‌دهند و در ضمن تجاوز را هم تدارک می‌بینند. بنابراین نه امکان سعی برای تجاوز و نه نتیجتا احتمال استقرار نظام کهن در کشور ما می‌تواند حذف شده تلقی گردد. 

بنابراین لنين به‌درستی گفت:

 “تا زمانی‌که جمهوری شوروی ما در انفراد میان تمامی جهان سرمایه‌داری قرار دارد این به‌طور مسخره‌ای موهومی و خیالاتی است که برای محو تمام خطرات امیدوار باشیم البته تا زمانی‌که چنان تضادهای اساسی در قبال یکدیگر قرار دارند، خطر هم باقی خواهد ماند و ما نمی‌توانیم از آن فرار کنیم.” ( جلد ۲۶، صفحه ۲۹ را ملاحظه کنید) 

بدین‌دلیل لنین میگوید:

“پیروزی نهایی تنها در مقیاس بین‌المللی و با مساعی مشترک کارگران تمام کشورها می‌تواند نائل گردد. ” (جلد ۲۳، صفحه ۹ را ملاحظه کنید)

و بنا بر‌این پیروزی سوسیالیسم در کشور ما چیست؟

این به‌ معنی نائل‌شدن به دیکتاتوری پرولتاریا و ساختمان کامل سوسیالیسم، و بنابراین چیرگی بر عنصر سرمایه‌داری به‌وسیله نیروهای داخلی انقلابمان در اقتصاد می‌باشد و پیروزی نهائی سوسیالیسم در کشور ما چیست؟

این به ‌معنی ایجاد ضمانت کامل برضد تجاوز و جلوگیری از بازگشت به جامعه کهن به‌وسیله انقلابات سوسیالیستی، که حداقل در چندین کشور به پیروزی رسد، می‌باشد. درحالی‌که امکان پیروزی سوسیالیسم در یک کشور (که البته منظور کشور ماست). به‌ معنی امکان حل تضادهای داخلی می‌باشد که خود می‌تواند کاملا به وسیله یک کشور انجام یابند، امکان پیروزی نهایی سوسياليسم به معنى امکان حل تضادهای خارجی بین کشور سوسیالیستی و کشورهای سرمایه‌داری می‌باشد. این تضادها فقط در نتیجه انقلاب پرولتری در چند کشور قابل‌حل خواهد بود.

هرکس این طبقه‌بندی تضادها را مخدوش نماید یا یک کودن بیچاره است و یا یک فرصت‌طلب اصلاح‌ناپذیر. 

چنین است مشی اساسی حزب ما.