در مبارزه با نسل‌کشی اسراییل، نباید به دنباله‌روی از حماس و حزب الله در غلطید! 

متن کامل با فرمت پی دی اف

با تداوم جنایات توصیف ناپذیر دولت صهیونیستی اسراییل که در سیاست قتل‌عام زنان و کودکان و نسل‌کشی جاری در فلسطین از حمایت آشکار امپریالیسم آمریکا و دیگر قدرت‌های امپریالیستی برخوردار است، شاهد چرخش‌های جدیدی در مواضع اپوزیسیون وطنی راجع به جنگ فاجعه‌بار جاری علیه خلق‌های تحت ستم منطقه هستیم. اگر محکوم کردن جنایات و اساساً کلیت موجودیت دولت صهیونیستی اسراییل و حامیان امپریالیستش و دفاع از موجودیت و حق تعیین سرنوشت خلق تحت ستم فلسطین و در همان حال افشای ماهیت ضد انقلابی دارودسته‌های ارتجاعی و امپریالیسم‌ساخته‌ای نظیر حماس، پایه‌های اساسی یک موضع انقلابی در قبال این جنگ را تشکیل می‌دهند، امروز شاهدیم که کار برخی افراد و نیروهای همیشه بینابینی و سازشکار به آنجا کشیده شده که در مخالفت با جنایات اسراییل و تبلیغات ارتجاعی این دولت، به دفاع از حماس می‌پردازند؛ نیرویی که به مثابه یک نیروی مرتجع بنیادگرای اسلامی توسط امپریالیسم و صهیونیسم به منظور کنترل مبارزات توده‌های فلسطین، به حاشیه راندن نیروهای کمونیست و چپ و جلوگیری از انتفاضه‌های دیگر ساخته شده و جمهوری اسلامی یکی از تغذیه کننده‌گان آن به لحاظ پول و اسلحه بوده است.  

اینان که اکثرشان زمانی نه چندان دور و در غیبت جنبش‌های وسیع توده‌ای در ایران، در هیات قهرمان مبارزه علیه مذهب حتی مبارزات توده‌های تحت ظلم و ستم ایران علیه جمهوری اسلامی را به صرف این که در تظاهرات‌ اعتراضی‌شان به نادرست و بر مبنای فرهنگ غالب، “الله اکبر” هم گفته‌اند مذموم شناخته و فاقد هر گونه جنبه مترقی می‌دانستند، اکنون کارشان به جایی رسیده است که حتی ضمن اذعان به این که حماس یک جریان اسلامی ارتجاعی است آن را نیرویی که در جنبش “مقاومت فلسطین” گویا نماینده منافع و اراده توده‌های فلسطینی در نبرد عادلانه‌شان علیه اشغالگران است، معرفی می‌کنند. در واقع اینان ادعای حماس که خود را نیروی مقاومت در مقابل اسراییل معرفی می‌کند و مدعی است که گویا در مقابل صهیونیست‌های اشغال‌گر سرزمین فلسطین به جنگ با اسراییل برای تحقق خواست‌های مردم فلسطین مشغول است را دربست می‌پذیرند و با توسل به این گمراهی پشتیبانی خود از حماس را توجیه می‌کنند.‌ 

در این میان برخی درفضای مجازی هرگونه روشنگری در مورد ماهیت طبقاتی حماس و حزب الله و “اخوان” ریز و درشت آن را مورد حمله قرار می‌دهند و در غیبت وجود هرگونه شجاعت انقلابی و توانایی در تحلیل ماهیت طبقاتی حماس به عنوان بخش جدایی ناپذیری از بنیادگرایی اسلامی، یعنی جریانی که علیه منافع توده‌های رنج‌دیده فلسطینی و کل خاورمیانه می‌باشد با بی مبالاتی و گاهاً با بی‌شرمی تمام، حاملان تفکر انقلابی را به “طرفداری” از اسراییل متهم می‌کنند. این برخورد البته با تبلیغات منحرف کننده امپریالیستی هماهنگ است که می‌کوشند ضمن تطهیر اسراییل تمام نارضایتی و مبارزات توده‌های فلسطینی علیه اشغالگران را به زیر پرچم اسلام و نیروهای مذهبی و دار و دسته‌های ارتجاع‌ساخته سوق دهند. اما این برخورد یک حربه ناسالم در مبارزه نظری است. چنین برخوردی درست مثل این است که هر نوع “دفاع” مستقیم و غیر مستقیم و یا شرم‌گینانه از حماس و سایر دار و دسته‌های اسلامی و ارتجاع‌ساخته و ضد خلقی، از جانب افراد گمراه و البته سازشکار به “طرفداری” از جمهوری اسلامی تعبیر شود. بدیهی‌ست که چنین شیوه برخوردی ناصحیح بوده و منجر به دستیابی به حقیقت و رشد آگاهی عمومی در یک مبارزه سالم نظری نخواهد گشت. 

اما تا آنجا که به “استدلال” افراد و نیروهایی برمی‌گردد که در جنگ بین دولت اسراییل با مردم فلسطین به دفاع از حماس و شرکاء برخاسته‌اند، این نیروها با یک فریبکاری کوچک نخست جنگ ضد خلقی کنونی صهیونیست‌ها با خلق فلسطین را مطابق ادعاهای امپریالیست‌ها و دولت نتانیاهو، “جنگ دولت اسراییل با گروه حماس” جا می‌زنند و فراموش می‌کنند که جنگ دولت صهیونیستی اسرائیل با توده‌های فلسطین از هفت اکتبر با حمله حماس برپا نشده است بلکه این جنگ تاریخی ۷۶ ساله را پشت سر خود دارد. از این رو برخلاف ادعای امپریالیست‌ها و صهیونیست‌ها جنگ وحشیانه کنونی هم نه جنگ اسرائیل با حماس بلکه کماکان تداوم جنگ صهیونیست‌ها علیه توده‌های فلسطینی بوده و در تداوم جنگ‌های پیشین برپا شده و جریان یافته است. 

آنهایی که با اتکاء به یک واقعیت روشن یعنی ماهیت فاشیستی حاکمان  اسراییل، حماس را ناگزیر نیرویی مردمی و انقلابی جلوه می‌دهند خواسته یا ناخواسته به اشاعه یک دروغ می‌پردازند. تنها نگاهی به تمام آمار و ارقام جنایات اسراییل و نسل‌کشی‌ای که در غزه و سایر سرزمین‌های اشغالی فلسطین به راه افتاده نشانگر این حقیقت است که جنگ با حماس از سوی صهیونیست‌ها و حامیان امپریالیست‌اش تنها اسم رمز جنگی برای نسل‌کشی و نابودی خلق فلسطین و ضمیمه کردن گسترده‌تر سرزمین توده‌های فلسطینی به اراضی اشغالی و در نهایت محو فیزیکی مساله‌ای به نام فلسطین از صحنه سیاسی‌ست. درست به همین دلیل است که در مقابل ابعاد توصیف ناپذیر کشتار و قتل‌عام زنان و کودکان فلسطینی و نابودی هر گونه ساختارهای اقتصادی و اجتماعی موجود در این مناطق، تعداد تلفات نیروهای جنگی حماس (یعنی به اصطلاح دشمن اصلی صهیونیست‌ها) بسیار ناچیز بوده است. در این جنگ ضد خلقی، این حماس نیست که نابود می‌شود بلکه حیات و معاش بیش از یک و نیم میلیون زن و کودک و مرد فلسطینی‌ست که در زیر چکمه‌های تفنگداران امپریالیسم و صهیونیست‌ها لگدمال می‌گردد. این واقعیت غیر قابل انکار بیانگر آن است که موضوع جنگ کنونی، به هیچ‌وجه صرفا با حماس و دارودسته‌های اسلامی دیگر نیست بلکه هدف اصلی اسراییل و حامیان امپریالیستش در فلسطین اشغالی نسل‌کشی مردم فلسطین است. هر گونه لاپوشانی این واقعیت و تکرار لاطائلات نیروهای ارتجاعی که گویا نیروهای حماس در خط مقدم “مقاومت” در مقابل صهیونیسم و ارتش اسراییل هستند و هزینه می‌دهند، تنها سلاخی حقیقت است. بیهوده نیست که مقامات اسراییلی با وجود اعتراف به این که نمی‌توانند –و در واقع نمی‌خواهند– “حماس” را نابود کنند، همچنان در حال قصابی توده‌های تحت ستم و به ویژه زنان و کودکانی هستند که کمترین وابستگی و تعلقی به نیروهای ضد خلقی مثل حماس نداشته و ندارند و حتی بارها علیه شرایط وحشتناک زیست و کار خود زیر حاکمیت حماس در غزه و در اعتراض به فسادهای رو شده سردمداران حماس تظاهرات کرده و البته به شدت سرکوب شده‌اند.

به طور خلاصه باید گفت: هر گونه تحلیلی در مورد جنگ جنایتکارانه دولت اسراییل و حامیان امپریالیستش علیه توده‌های رنجدیده فلسطینی اگر بر پایه‌های زیر استوار نباشد نهایتاً در خدمت حفظ اوضاع مرگبار تحمیل شده به توده‌های فلسطینی از سوی دشمنانشان خواهد بود:


۱ . عامل اصلی جنگ و جنایات ۷۶ ساله علیه مردم فلسطین و منطقه، امپریالیسم و چماق آن یعنی صهیونیست‌ها و رژیم اشغالگر اسراییل هستند که در طول ۷۶ سال گذشته با اشغال سرزمین فلسطین، با سرکوب و کشتار مردم فلسطین، حق دمکراتیک این خلق برای تعیین سرنوشت خویش را به طور دائم و سیستماتیک پایمال کرده و به خون کشیده‌اند. این قدرت‌ها با تحمیل جنگ به مردم بی‌دفاع فلسطین، با محاصره اقتصادی سرزمین‌های فلسطینی و با استفاده از اهرم‌های سیاسی و دیپلماتیک و … زنجیر اسارت را بر دست و پای مردم فلسطین بسته‌اند. در نتیجه بدون نابودی سلطه امپریالیسم و حکومت اسراییل نه توده‌های تحت ستم فلسطین به هیچ یک از حقوق برحق خود خواهند رسید و نه مردمی که زیر سلطه دولت اسراییل زندگی می‌کنند روی صلح و آرامش در منطقه را خواهند دید.

 ۲ . حماس و حزب الله و جهاد اسلامی و شرکاء نیروهای مدافع حقوق مردم فلسطین نبوده و نیستند. اینها بخشی از پروژه موسوم به بنیادگرایی اسلامی هستند که بند نافش با رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی و سایر سگان زنجیری امپریالیسم نظیر قطر و عربستان و … گره خورده و توسط آنها تغذیه و تمویل و مسلح شده‌اند و از امکانات گسترده لجستیکی نظیر داشتن دفاتر و نمایندگی و … برخوردار گشته‌اند. اینان با این هدف غایی ایجاد و تقویت شده‌اند که از انقلاب توده‌های فلسطینی جلوگیری کنند و بتوانند با به حاشیه راندن نیروهای انقلابی، کمونیست و ملی و مبارز فلسطینی و اضمحلال و هضم آنها در خود، این نیروها را تضعیف و از بین ببرند. نیروهای بنیادگرای اسلامی در اجرای هدف و سیاست امپریالیستی دیکته شده به آنان تا کنون در هر جا که امکان یافته‌اند به تصفیه و ترور و سرکوب نیروهای ملی مترقی و کمونیست‌ها دست زده‌اند. این نیز امر پنهانی نیست که حکومت اشغالگر اسراییل هم در مقاطع بحرانی برای به حاشیه راندن و نابودی نیروهای کمونیست و چپ و دمکرات فلسطین که چند دهه در خط مقدم مبارزه علیه امپریالیسم و صهیونیسم برای احقاق حقوق مردم فلسطین می‌جنگیدند در امر به وجود آوردن، فضا دادن و تقویت دارودسته‌های اسلامی نقش ایفاء کرده و در همان حال تلاش کرده است تا مخالفت‌های علیه خود را نیز حتی الامکان به زیر پرچم ارتجاعی این نیروهای ضد خلقی _که با توجه به دریافت پول و امکانات بسیار امکان یافته‌اند تا مردمانی را نیز دور خود جمع کنند_، سوق دهد.

۳ . برداشتن سلاح و جنگ با ارتش اسراییل به خودی خود به هیچ نیرویی ماهیتی مردمی و انقلابی نمی‌دهد. برنامه این نیروها برای مردم و خواستگاه و اهداف طبقاتی آنهاست که ماهیت مبارزه و مقابله‌شان با دشمنان مردم فلسطین یعنی امپریالیسم و صهیونیسم را مشخص می‌کند. در همین کشور خودمان و در میان نیروهای “اپوزیسیون” جمهوری اسلامی با ضعیف شدن موقعیت نیروهای کمونیست و انقلابی ما شاهد عروج و فعالیت نیروهای وابسته‌ای هستیم که حتی به عملیات مسلحانه علیه این رژیم دست زده و می‌زنند ولی به هیچ رو مدافع و نماینده منافع برحق توده‌های تحت ستم ما نیستند.

۴ . حق تعیین سرنوشت خلق فلسطین جز با نابودی سلطه امپریالیسم و حاکمیت صهیونیست‌ها بر سرزمین‌های اشغالی در جریان یک مبارزه مشترک بین توده‌های خلق فلسطین و  توده‌های ساکن قلمرو  فعلی دولت اسرائیل و تحت یک رهبری انقلابی حاصل نمی‌شود. مبارزات توده‌های فلسطینی و یهودی در همبستگی با هم برای سرنگونی دشمنانشان و به وجود آوردن شرایط دمکراتیکی که این توده‌ها بتوانند در اتحاد با یکدیگر یک حکومت دمکراتیک در منطقه را تشکیل دهند، راه نهایی آزادی خلق فلسطین و توده‌های ساکن قلمرو فعلی دولت اسرائیل است. جریانات و احزاب ضد انقلابی‌ای نظیر حماس و حزب الله و …. نه مدافع منافع توده‌های تحت ستم فلسطینی که خود مانعی برای تحقق حق تعیین سرنوشت خلق فلسطین می‌باشند. روشنگری در مورد ماهیت طبقاتی این نیروها و عدم افتادن در دام دنباله‌روی از آنها و تلاش برای پشتیبانی از تشکل‌ها و نیروهای مردمی و انقلابی  در حد توان –هر چقدر هم که این نیروها در آرایش سیاسی موجود ضعیف هستند–، تجلی سیاست همبستگی بین المللی و حمایت واقعی نیروهای مبارز ایرانی از خواهران و برادران فلسطینی خود است.

ع.شفق
e.shafagh@yahoo.com