سخنی با هواداران سازمان چريکهای فدائی خلق ايران درباره مجلس «خبرگان»
چريکهای فدائی خلق ايران
مرداد ۱۳۵۸
چرا شرکت در مجلس فرمايشی “خبرگان” فريب تودههاست؟
زمانيکه هيئت حاکمه مجلس “خبرگان” را بهجای مجلس موسسان نشاند، تمام نيروهای انقلابی چپ آنرا همچون مجالس گذشته غير جدی تلقی کردند و توده ها نيز با بیتفاوتی به آن نظر انداختند. اما اخيراً برخی از نيروهای چپ بهجای پيشبرد مبارزه واقعی تودهها، با جار و جنجال قصد آن دارند تا مانند هيئت حاکمه نظر تودهها را بهطرف اين مجلس ارتجاعی جلب کنند. همان مجلسی که وظيفه دارد پيشنويس کذايی قانون اساسی را تصويب کند. پرده اول نمايش قانون اساسی با طرح مسئله رفراندوم آغاز شد. پيشنويس قانون اساسی در پاريس تهيه شده بود، ولـی گردانندگان نمايش کوشيدند تا ماهيت حرکت خود را از تودهها مخفی کنند. اما آنقدر زيرکی سياسی نداشتند تا بتوانند دُم خروس را پنهان کنند.
آنها عجولانه و قبل از آنکه قانون اساسی به تصويب برسد، دست به رفراندوم زدند. کوشش شده بود تا به اين رفراندوم رنگی شرعی زده شود و دادن رای مثبت به جمهوری اسلامی جزء تکاليف دينی قلمداد گردد. از طرف ديگر تودهها را بر سر دو راهی انتخاب شاه و سلطنت و جمهوری اسلامی قرار دادند تا بدينترتيب مخالفين اين جمهوری که محتوی آن رسماً اعلام نشده بود، در اعداد طرفداران شاه قلمداد گردند.
سئوال به شکل ابلهانهای مطرح شده بود و از توده هائی که در زير سر نيزه خود شاه میگفتند که “ما شاه نمیخواهيم” پرسيده شد آيا شاه برگردد؟ به همه اينها ارعاب و تهديد اضافه گشت، رایگيری عملاً علنی بود، و در همه جا نيز شايع کردند که برای کساني که مهر انتخابات نداشته باشند، در آينده تضييقاتی وجود خواهد داشت، و بعد از همه اين ها دست آخر صندوق ها به شيوه گذشته پر شد.
رفراندوم صورت گرفت و چماقی شد برای تصويب قانون اساسی مطلوب حاکمان زور. بدينترتيب رفراندوم به هدف خاص خود رسيد.
گردانندگان اين دولت وابسته که میرود تا به سرعت ضربات وارده به بورژوازی وابسته را ترميم کند، میدانستند که بزودی رو در روی تودهها قرار خواهند گرفت. آنها میدانستند که دير يا زود دستشان به خون کارگران و دهقانان و خلق های آزاديخواه ميهنمان و به خون نيرو های واقعاً ضد امپرياليستی آغشته خواهد شد. به همين جهت در پی تصويب قوانينی بودند که همه اينها را قانونی جلوه دهد.
عدمقبول مجلس موسسان برای تدوين قانون اساسی، و از طرف ديگر بيان نيت باطنی درباره چگونگی طرح و تصويب قانون اساسی میتوانست ضربه سختی بر اذهان تودهها باشد و موقعيت حاکميت کنونی را در نزد تودهها پايين تر آورد. پس لازم بود تا قبل از آن، جا پای خود را محکم سازند و رفراندوم چنين وظيفهای را داشت. آنان بهسرعت توانستند آرائی را جمع کنند که از حد انتظار فراتر میرفت! زيرا که از تعداد کسانی که حق رای داشتند، افزونتر بود. حدود ۲۱ ميليون رای را در هم پيچيدند و تبديل به چماقی کردند تا بر سر همين رایدهندگان بکوبند. اين آرا میبايست قبل از همه خود رایدهندگان را مرعوب سازد.
اکثريت کارگران خود بخشی از رای دهندگان به جمهوری اسلامیاند، اما همين کارگران اگر حداقل حقوق انسانی خود را مطالبه کنند با همين چماق روبرويند. خلقها به همين ترتيب. و ديگر قشرهای جامعه نيز همينطور.
به همه آنها میگويند: منافق! ضدانقلابی! نوکر اجنبی! در مقابل ۲۱ ميليون رای، در مقابل ميليونها نفر که ما نماينده آنيم ايستادگی میکنی؟ و به روی خود نمیآورند که رایدهندگان کسی جز خود کارگران، دهقانان و خلقها نبودهاند.
اين روزها بر سر روی آوردن تودهها به انتخابات سخن میرود و به استناد آراء آنها در رفراندوم صحبت از پشتيبانی تودهها از دولت میشود. اپورتونيستها بیعملـی و تسليم خود را در مقابل اعمال ضد انقلابی دولت کنونی با همين استدلال، يعنی حمايت تودهها از اين دولت توجيه میکنند. ولـی بايد گفت مدام که بورژوازی وابسته بر کشوری حکومت میکند، حداقل آرائی را که دولت در هر انتخابات به دست میآورد ۹۸٪ است. زيرا که آراء تودههای مردم از طرف اين بورژوازی به شيوه خاص و در شرايطی خاص اخذ میشود. مگر همين چند ماه پيش نبود که انور سادات بيش از ۹۹٪ آراء مردم مصر را به دست آورد؟ بيش از ۴ سال از زمانی که شاه ۱۰۰٪ آراء مردم را به دست آورد نمیگذرد.
در هر حال، رائی که مردم ميهن ما ناآگاهانه به اميد دستيابی به استقلال و آزادی به آنها دادند، اکنون تبديل به تيغ برندهای شده است تا هر گونه فرياد آزاديخواهانه و ضدامپرياليستی را در نطفه نابود کند و بدينترتيب زمينه را برای آنچه که در نظر داشتند فراهم سازند.
اين پرده اول نمايش زمينه را برای نمايش پرده دوم که همانا مراسم فاتحهخوانی بر سر مجلس موسسان بود آماده ساخت. بیدليل نبود که رندانه در گوشه کارت رفراندوم نوشتند: “تغيير رژيم سابق به جمهوری اسلامی که قانون آن از تصويب ملت خواهد گذشت.” حاکمان کنونی در نطقهای قبل از پيروزی خود قول داده بودند که مجلس موسسان را تشکيل دهند تا قانون اساسی را تدوين کنند، اما همه اينها فقط قول و قرار بود و آنجا که پای منافع در ميان باشد اين قولها چه ارزشی دارد؟
اينها چگونه میتوانستند بپذيرند که پانصد و چند نماينده ملت به مجلس برود؟ چنين مجلسی دادگاهی میشد که حاکميت کنونی بايد در آن کفاره تمام وابستگی خود به سرمايه های امپرياليستی و تمام جناياتی را که در اين مدت مرتکب شده است بپردازد. در اين دادگاه پرونده جناياتی که در گنبد، در خوزستان و کردستان انجام شده بود بررسی میشد. چنين مجلسی دادگاهی میشد که در آن حاکميت کنونی از طرف نيروهای مترقی و ضد امپرياليست افشا شده و ماهيت طبقاتی آنان در نزد تودهها روشن میگرديد. اين دادگاه خواه ناخواه جلوه ديگری از مبارزه ضد امپرياليستی خلق ما میشد و چهره حاکمان روز را عريان میساخت. چنين مجلسی میتوانست تريبونی گردد تا نيروهای مترقی بتوانند راههای واقعی مبارزه، اهداف انقلاب و مسائل و مشکلات آنرا برای تودهها تشريح کنند. چنين مجلسی به شرط تشکيل شدن، در اولين ماده قانون اساسی خود الغاء کامل و قطعی تمام جنبههای وابستگی به امپرياليسم را اعلام مینمود و بدينترتيب علت وجودی حاکميت کنونی را نفی میکرد.چنين مجلسی حق تعيين سرنوشت خلقها را بهوسيله خودشان به رسميت میشناخت.
اما دچار توهم نشويم. تا طبقه بورژوازی وابسته بر سر کار است، تا رهبری انقلاب به دست پرولتاريا نيفتاده است، چنين مجلسی نيز تشکيل نمیشود و اجرای هيچ قانون دمکراتيک تضمين ندارد.
آری، حتی فکر چنين مجلسی چون کابوسی وحشتناک خواب راحت را از حاکمان وقت گرفته بود. به هر قيمتی میبايست جلوی تشکيل چنين مجلسی را میگرفتند. پس تهاجم آغاز شد و اولين يورش آنها مطبوعات را در بر گرفت. مطبوعات “زيادی حرف میزدند”، پس بايد دهان آنان را بست. چرا که مطبوعات مترقی میتوانست وظيفه آگاه سازی تودهها را بر عهده گيرد. فشار به اشکال مختلف و با تمامی وسائل از فتوی گرفته تا حملات سخت راديو و تلويزيون و حمله به دفاتر روزنامهها و کيوسک های فروش وارد آمد. و سرانجام ميز روزنامه کيهان برای نمونه “تصرف” شد تا لولوئی شود و ديگران حساب کار خود را بدانند.
اين حملات گر چه موفقيت آميز نبود اما به هر حال موجب عقب نشينی تعداد بسيار معدودی از نشريات شد و پس از آن ناگهان طرح پيش نويس قانون اساسی مطرح شد. اين طرح آنچنان ارتجاعی بود که موجب اعتراض تمام نيروهای مترقی و حتی رفرميستها گرديد. آنها انتظار اينهمه مخالفت را نداشتند، به همين جهت يکه خوردند و دولت اعلام کرد که اين طرح، طرح پيشنويس قانون اساسی نيست و تنها به ابتکار عدهای چنين طرحی انتشار يافته است و بدينترتيب ظاهراً طرح را پس گرفتند. اما هنگاميکه آبها از آسياب افتاد، بار ديگر همان طرح با همان شکل و شمايل از کلاه بيرون آمد.
همزمان با آن مطرح شد که تشکيل مجلس موسسان به صلاح ملک و ملت نيست و بايد بهجای پانصد و چند نماينده انتخاباتی که بحثها را “طولانی” خواهند کرد، ۷۳ نماينده انتصابی “به سرعت” قانون اساسی را تصويب کنند تا بدينترتيب راه توطئه “امپرياليسم شرق و غرب” را سد نمايند. تو گوئی که دشمنان طبق قانون عمل میکنند!! و تصويب قانون اساسی آنها را از توطئه کردن باز میدارد و پس از آن هنگاميکه قافيه تنگ آمد گفتند که اصلاً مجلس موسسان شرقی است، غربی است، پس “طاغوتی” است. حکايت شتر مرغ است، هر جا لازم باشد میگويند اين غربی است يا شرقی است، پس به درد نمیخورد. و بر عکس هر جا که پای مطالبه حقوق حقه تودهها به ميان میآيد، میگويند کجای دنيا چنين چيزی وجود دارد که شما میخواهيد آنرا در اينجا به وجود بياوريد؟ خلاصه آنچه که به نفع حاکمان روز نيست برچسب شرقی و غربی به آن میزنند و در جايی که خواسته تودهها آنچنان است که به نظر آنها نه در غرب ديده میشود و نه در شرق. آنوقت آنها هم طرفدار غرب میگردند و هم طرفدار شرق و همان جمله بالا را میگويند. در کجا (شرق و غرب) چنين چيزی معمول است که شما آنرا طلب میکنيد؟
رهبری انحصار طلب اين بار آنچنان دايره قدرت را محدود کرد که حتی در قشر روحانيت نيز شکاف عظيمی به وجود آورد. يکی به بهانه هواداری از مجلس موسسان تصميم به راه پيمايی گرفت و ديگری راه پيمايان را تهديد به قتلعام نمود.
اما اين مسئله حداقل بهطور موقت قابل حل بود. با سازش روحانيت، قدرت حاکمه برای خنثی کردن فشاری که از طرف تودهها و تمامی سازمانهای موجود در جناح اپوزيسيون بر او وارد میشد دست به يک عقبنشينی ظاهری زد و ظاهراً به انتخابات تن داد، بی آنکه عملاً در اساس طرح خود مبتنی بر گسيل ۷۳ تن نماينده انتصابی به مجلس کوچکترين تغييری دهد. انتخابات را ظاهراً آزاد گذاشت، در حاليکه ايادی خود را گسيل نمود تا با سنگ، آجر و چماق و دشنه اجتماعات را بر هم زنند. انتخابات را “آزاد” گذاشت در حاليکه با لايحه مطبوعات کوشيد تا مطبوعات را بر سر جايشان بنشاند. انتخابات را “آزاد” گذاشت درحاليکه راديو و تلويزيون را مامور پخش اکاذيب، دروغ، تهمت و افترا کرده است و ايادی خود را به خيابانها روانه کرده است تا اعلاميهها و پوسترهای انتخاباتی “غيرخودی” را پاره کنند. اعلاميه ها آگاهی دهندهاند و آگاهی برای ارتجاع سم قتال است. به هر حال اينهمه شعبده بازی صورت گرفت و در کشاکش آن حاکميت کنونی هر چه بيشتر ماهيت خود را نشان داد. آنها طوری برنامهريزی کردند که عملاً انتصاب جای انتخاب را بگيرد.
اينان نمیتوانستند مسيری غير از آنچه پيمودند طی کنند. دولتی که در مقابل خلق میايستد و از ارتجاع، بورژوازی وابسته، فئودالهای گردن کلفت حمايت میکند و نمايندگی آنها را انجام میدهد، نمیتواند چيزی فراتر از مجلس “خبرگان” را تحمل کند.
با وجود اين حاکميت ارتجاعی کنونی تمام سازمانها و گروهها را دعوت نمود تا در انتخابات مجلس خبرگان شرکت کنند، زيرا که در اين امر منافع سرشاری دارد، چرا که با دمکراتيک جلوه دادن انتخابات و در نتيجه فريب تودهها از نتيجه ناگزير آن چماق ديگری برای سرکوب خلق و پيشاهنگش میسازد، چماقی که کارآيی آن به مراتب بيشتر از چماق رفراندوم است.
و در پی همين دعوت، برای تمام سازمانها و گروههای جنبش کمونيستی اين سئوال مطرح شد که آيا بايد در انتخابات مجلس فرمايشی “خبرگان” شرکت کرد يا نه؟
اپورتونيستها اذعان میکنند که احتمال انتخاب ما بسيار کم است و اينرا نيز قبول دارند که امکان تبليغات انتخاباتی بسيار محدود است. حتی آنها میگويند که اگر پيشنويس قانون اساسی تغيير کند، تغييری در جهت ارتجاعیتر کردن آن است. اما با اينهمه شرکت در مجلس خبرگان را تبليغ میکنند.
حقيقت آن است که جنبش نوين کمونيستی ايران تاکنون تاکتيک مبارزه پارلـمانی را تجربه نکرده است. پس بايد برای اولين مرتبه به تجربهای تازه دست بزنند. اما تنها با يک تحليل دقيق و همهجانبه است که میتوان چنين امر مهمی را تجربه کرد. اما اکثر سازمانها و گروههای جنبش کمونيستی از چنين تحليلـی سر باز زدند. آنها تنها به اين اکتفا کردند که موضع خود را در مورد شرکت در انتخابات اعلام کنند، بیآنکه توضيح دهند که بر اساس چه تحليلـی چنين تصميمی گرفتهاند. آنها با چنان مفاهيم کلـی همچون تنظيم رابطه با تودهها، همراهی با تودهها، استفاده از تريبون برای افشاگری و …. گرايشات عملـی خود را پنهان میکنند. اينها نمیتوانند عناصر مبارز و صديق را قانع کنند. تنها دنبالهروان بیپرنسيب میتوانند به آنچه که رهبران اپورتونيست آنها، به آنها ديکته میکنند قانع شوند. برای کسانيکه اعتقاد دارند شرط صداقت انقلابی در برخورد جدی با مسائل است، اين دلايل نمیتوانند قانع کننده باشند.
اپورتونيستها دم از شرکت لنين در دوما میزنند، اما آنها عمداً فراموش میکنند تا از تحريم لنين نيز سخن به ميان آورند. ببينيد “ستاد نشينان” چگونه تمايلات عملی خود را فرصتطلبانه بيان میکنند. آنها میگويند: “برای نيروهای انقلابی مدافع آرمانهای طبقه کارگر و خلق در اين ميان دو راه وجود دارد، يکی عدم شرکت در فعاليتهای انتخاباتی و تحريم آن و اکتفا به افشاگری است، راه ديگر شرکت فعال و آگاهگرانه در انتخابات اين مجلس را برگزيديم” (دوشنبه ۱ مرداد، آيندگان). اينان برای آنکه شرکت خود را در انتخابات توجيه کنند طوری برخورد کردهاند که گويا تحريم انتخابات به معنای غير فعال بودن و ناآگاهانه حرکت کردن است. بگذاريد جواب اينان را از کتاب “تاريخ مختصر حزب کمونيست شوروی” بدهيم: “بلشويکها وقتی درباره تحريم سخن میرانند معمولاً منظور شان تحريم موثر بود، نه امتناع ساده منفی از شرکت در انتخابات. بلشويکها تحريم موثر را بهمنزله آن وسيله انقلابی مینگريستند که ملت را از نيت تزار که میخواست وی را از راه انقلابی برده “مشروطه” تزاری درآورد برحذر نگاه میداشت و نيز اين تحريم را بهمنزله وسيله خنثی نمودن چنين نيتی و تدارک هجوم تازه بر ضد تزاريسم میدانستند.”
حتی اگر شرکت در مجلس خبرگان هم صحيح بود، بيانات “ستاد نشينها” تنها نشان دهنده برخورد فرصتطلبانه آنها با مسئله است. تجربه روسيه سه گرايش اساسی درباره شرکت در پارلـمان را نشان میدهد:
۱- گرايش فرصتطلبانه که شرکت در پارلـمان را همواره توصيه میکرد.
۲- گرايش آنارشيستی که شرکت در پارلـمان را در هر شرايطی اشتباه میدانست.
۳- و در اين ميان بلشويکها بهگونهای ديگر برخورد میکردند. اجازه دهيد نحوه برخورد آنها را از زبان خود لنين بازگو کنيم: “فرق اساسی بين سوسيالدمکراسی انقلابی و اپورتونيستی در مسئله تحريم به قرار زير است: اپورتونيسم در تمام موارد به استعمال يک فرمول قالبی کلـی که از دوران خاص سوسياليسم آلـمان اقتباس شده است، اکتفا مینمايند. آنها میگويند ما بايد از مجلسهای نمايندگی استفاده نماييم، دوما مجلس نمايندگی است، پس تحريم آنارشيسم است و لذا بايد در دوما شرکت کرد.” (لنين درباره تحريم)
اما برخورد انقلابی با مسئله تحريم يا شرکت چگونه است؟ ما میگوييم در اينجا تنها يک اصل وجود دارد و بس. اينکه شرکت يا تحريم سطح مبارزات تودهها را ارتقاء میدهد يا نه؟ و اعتقاد داريم جز اين هيچ اصل از پيشساختهای نمیتواند رهنمای عمل قرار گيرد. و تنها باعث برخوردی راست يا آنارشيستی با مسئله خواهد شد. طبق ايده ما تصميم درباره تحريم يا شرکت در مجلس به برآورد مجموعه شرايط مشخص سياسی جامعه وابسته است. بايد توجه داشت که شرکت در انتخابات و مجلس يک تاکتيک است و تاکتيک خود تحتالشعاع اشکال اصلـی مبارزاتی قرار دارد. بنابراين قضاوت درباره يک تاکتيک نمیتواند بدون برآورد مجموعه شرايط عينی و ذهنی صورت پذيرد. اين نبردی سياسی است و در هر نبرد سياسی برآورد نيروهای خودی و دشمن و مجموعه شرايط حاکم بر صحنه نبرد لازم است. تنها کسانی که اين شرايط را درست بسنجند و منطبق با آن تدارک ببينند میتوانند از اين نبرد پيروز بيرون آيند. مسئله آنطور نيست که اپورتونيستها مطرح میکنند. هم شرکت، هم تحريم، در شرايط مشخص میتواند برخوردی فعال و آگاهانه با مسئله باشد. تنها شرايط مشخص تعيين میکند که کداميک از اينان خصلت ترويجی و تبليغی موثر تری دارد و میتواند سازمان انقلابی را در آماده سازی و بسيج تودهها ياری کند. در شرايطی شرکت در انتخابات چنين وظيفهای را انجام میدهد و در شرايطی تحريم آن. به همين جهت، دادن هر گونه شعار کلـی بدون آنکه به شرايط مشخص جامعه رجوع شود، چيز محملـی است.
ببينيم اپورتونيستهای سازمان چريکهای فدايی خلق ايران درباره دلايل شرکت خود چه میگويند: “بنابر اين شرکت فعال ما در مجلس خبرگان دستيافتن به اهداف زير است. ما بنا به وظيفه خود در قبال طبقه کارگر و خلق میخواهيم به تودههای وسيع خلق نشان دهيم که قانون اساسی محصول قيام شکوهمند مردم میبايست چه مضمون و محتوايی داشته باشد. ما میخواهيم ضمن شرکت خود در انتخابات انتظارات کارگران و زحمتکشان شهر و روستای ميهنمان را از قانون اساسی بيان کنيم. ما میخواهيم ……. ما میخواهيم …….” (کار، دوشنبه اول مرداد) اما در تمامی اين موراد يک مسئله اصلـی مسکوت مانده است و آن اينکه چرا اجرای اين وظايف از طريق شرکت در انتخابات ميسر است و نه تحريم آن.
و يا میگويند: “بهنظر ما در مقطع کنونی (تاکيد از ماست) برای نشان دادن واقعيتهای فوق به تودهها که در مرحله کسب آگاهیهای سياسی، اجتماعی هستند شرکت فعال و آگاهگرانه ما در انتخابات کمک موثری خواهد بود.” (کار، دوشنبه ۱ مرداد) در اينجا نيز از اساسیترين بحث نيز شانه خالـی میکنند. به نظر میرسد منظور آنها از مقطع کنونیهمان مجموعه شرايط عينی و ذهنی است. ولـی چرا آنها کوششی در توضيح اين مجموعه نمیکنند؟ ما میگوييم بياييد ابتدا اين مقطع کنونی را تشريح کنيم، زيرا بدون دست زدن به چنين کاری دلايل شرکت شما نمیتواند اساسی داشته باشد.
اما اينها از اينکار سر باز زدهاند، حتی موضع خود را درباره ماهيت دولت آشکارا بيان نکردند. اگر دقت کنيد آنها همواره به شمردن خصلتهای دولت دست میزنند و درباره ماهيت آن سکوت اختيار میکنند. اين مسئله اهميت فراوان دارد زيرا در مبارزه سياسی، ما همواره تاکتيکهای خود را در قبال دولت وقت بر اساس مواضع طبقاتی دولت موردنظر انتخاب میکنيم.
يا آنها میگويند: “ضمناً اينان با بستن راه برای شرکت نمايندگان واقعی زحمتکشان و خلق در مجامع تصميمگيری میکوشند به دروغ اينطور تبليغ کنند که اين نيروها خود نمیتوانند در اين مجالس شرکت کنند و آنان را به منفیبافی متهم میکنند.” (کار، دوشنبه ۱ مرداد) ما میگوئيم اينان بهخاطر منافع خود همواره تهمت خواهند زد. اينان تنها زمانی از تبليغات زهرآگين و پرافترای خود دست برخواهند داشت که شما به آنچه که ناحق است تن دهيد. اينان بهخاطر منافع خود ابتدايیترين اصول عقايدی را که به ظاهر بدان معتقدند زير پا میگذارند. مگر نه آن است که از نظر اينان تهمت و دروغ گناه است؟ اما به ياد بياوريد که چگونه هاشمی رفسنجانی کوشش کرد تا ترور آيتالله مطهری را به گردن نيروهای چپ بياندازد و چگونه از اين دروغ لذت میبرد. درحاليکه خود در کردستان، در گنبد فئودالها را مسلح میکنند و باعث کشتار خلق میگردند مسئوليت آنرا در تبليغات خويش به گردن نيروهای انقلابی میاندازند. خود با “قياده موقت” روابطی تنگاتنگ دارند، اما هر فاجعهای را بر دوش ديگران میگذارند. عمال آنها خرمنهای گندم را آتش میزنند و بعد از آن، آنها به دروغ تبليغ میکنند که “چپها خرمنها را آتش زدهاند”. درحاليکه در همين هيئت حاکمه کسانی هستند که وابستگی آنان به آمريکا مثل روز روشن است، آنها در تبليغات خود کمونيستها را وابسته به آمريکا قلمداد میکنند. آنها خود از افشای قراردادهای امپرياليستی اجتناب میورزند و حتی چرخهای آنرا روغنکاری میکنند، اما در مقابل تودهها تمام نابسامانیها را به نيروهای انقلابی نسبت میدهند. آری، آنها هميشه تهمت میزنند و مانند ريگ دروغ میگويند، زيرا مبارزه طبقاتی است و آنها برای حفظ منافع خويش از زير پا گذاشتن ابتدايی ترين اصول اعتقادی خويش و به کار گرفتن ننگينترين شيوهها همچون کشتار خلق و شکنجه کردن فرزندان راستين خلق ابايی نخواهند داشت.
تمامی دلائلـی که شما برشمردهايد هيچکدام نشان نمیدهد که چرا بايد در مجلس خبرگان شرکت کرد. میدانيد چرا؟ زيرا فاقد يک تحليل اساسی است، بلکه تصميم شما به شرکت در مجلس خبرگان ناشی از تمايل شما در کاهش فشار نيروهای ارتجاعی بر شماست. و شما میخواهيد با تسليم شدن، اين فشار را کاهش دهيد. محاسبه شما غلط است. هر چه عرصه مبارزه حادتر باشد، فشار نيروهای طبقاتی بر يکديگر بيشتر میشود و بايد بدانيد مسائل طبقاتی بين پرولتاريا و متحدينش و دشمن از راه زد و بند های سياسی و شعبده بازيها حل نمیشود بلکه از طريق مبارزه حاد و بیامان حل میشود. بايد بدانيد هر سازمان انقلابی زمانی میتواند خود را از يورش ارتجاع مصون نگه دارد که در قلب تودهها جای بيشتری داشته باشد. تنها زمانی میتواند خود را مصون نگه دارد که با حمايت مادی تودهها، توطئههای دشمن را عملاً فلج سازد و تنها با صداقت انقلابی درک دقيق مرحله مبارزه و شرايط مشخص و ارائه راهحلهای متناسب میتوان تودهها را تسخير کرد.
ما میگوئيم بايد انتخابات مجلس خبرگان از جانب نيروهای واقعاً مترقی و ضد امپرياليستی تحريم میشد. چرا؟ ما برای اثبات اين مدعا بر مجموعهای از دلايل متکی هستيم. هيچيک از اين دلايل به تنهايی نمیتوانند مورد توجه قرار گيرد بلکه مجموعه آنها بيانگر نظر ماست. اهم اين دلايل از قرار زيرند:
۱- جنبش بعد از قيام در حال اعتلاست. اين جنبش هر روز در زمينهها و اشکال جديد تری اعتلای بيشتر میيابد و خود را نشان میدهد. بنابر اين مبارزات تودهها فروکش نکرده بلکه هر روز جوشش و خيزش بيشتری دارد. حاکميت کنونی بنا بر ماهيت طبقاتی خود نه خواست و نه توان پاسخگويی به پيش پا افتاده ترين منافع و مصالح تودهها را ندارد و ناگزير است که با تمام نيرو به سرکوب خلق ما، زحمتکشان و کارگران و نيروهای انقلابی بپردازد. کوشش در سرکوب خلقهای کرد، ترکمن و عرب، سرکوب دهقانان، کشتار کارگران، دستگيريها و شکنجه انقلابيون، بازسازی و احيا نهادهای ارتش ضد خلقی و ساواک همه به روشنی ماهيت حاکميت کنونی را افشا میکنند. عليرغم تلاش مذبوحانه حاکميت کنونی در سرکوب مبارزات خلق، تودهها از پای ننشستند و اين بار مبارزات ضد امپرياليستی، ضد ارتجاعی در شرايط جديدی و اشکال و ابعاد نوينی جريان دارد.
۲- با توجه به مسائل فوق اکثريت تودهها در کارخانهها و مزارع قابليت موضعگيری سريع در مقابل حاکميت کنونی را دارند. و در اين ميان آن نيرويی که بتواند در برابر حاکميت قاطع تر و فعال تر بايستد رشد خواهد کرد.
۳- حاکميت کنونی بنا بر ماهيت خود توان بسيج تودهها را در سازمانهای خود ندارد و از اين رو قادر نيست نمايندگان واقعی کارگران، دهقانان و خرده بورژوازی شهری را در پوشش ايدئولوژيکی خود روانه مجلس کند. در عين حال اختلافات موجود ميان بخشهای ضعيف و قوی هيئت حاکمه عامل ديگری است در تضعيف و عدم انسجام اين حاکميت.
۴- تودهها بهعلت تجربيات و سوابق ذهنی که از مجلس فرمايشی و زد و بند های پارلـمانی دارند اساساً نسبت به اينگونه مجالس فرمايشی چندان تمايلـی ندارند. حاکميت کنونی بنا بر ماهيتش نه تنها نتوانست در اين زمينه تحولـی ايجاد کند بلکه برعکس با نفی تعهد خود در تشکيل مجلس موسسان و سرهم بندی مجلس خبرگان تودهها را بيش از پيش در اين زمينه بیتفاوت و بدبين کرد. اين وضعيت آنچنان است که حتی برخی از طرفداران حاکميت کنونی بهطور مشروط در اين انتخابات شرکت کردهاند.
۵- حاکميت کنونی مجلس خبرگان را يکدست از قشر روحانيت و يا روحانيون بیلباس پر خواهد کرد و بورژوازی وابسته آنقدر در انجام شگردهايش ماهر است که نياز به تفسير ندارد. نحوه برگزاری رفراندم خود بهترين دليل اين مدعاست. بنابراين آنچه در اين مجلس تصويب گردد از همان ابتدا ماهيتش بر همگان آشکار است. تحريم فعال مجلس خبرگان اين اهميت را دارد که نتايج ضدمردمی آن تماماً به حساب حاکميت کنونی واريز میشود.
۶- حاکميت کنونی زمانيکه ناچار شد از انتصاب نمايندگان چشم بپوشد، با تمام نيرو کوشش کرد تا از لحاظ تبليغاتی نيروهای مخالف را منزوی سازد. در چنين شرايطی جنبش کمونيستی فاقد توان و امکانات لازم برای درشکستن اين توطئه از طريق شرکت در مجلس خبرگان است. مناسبترين تاکتيک انقلابی تحريم فعال مجلس خبرگان و بر اين اساس افشا اعمال توطئهگرانه حاکميت کنونی میباشد. اينان در اين زمينه درست حساب کردهاند و کوشش میکنند اين بازی را خوب پيش ببرند در حاليکه ظاهراً همه دارای امکانات مساوی برای تبليغاند. در عمل مخالفين از هر گونه امکان تبليغ نظريات خود در مضيقه قرار دارند، درحاليکه تمام دستگاههای تبليغاتی دولت عليه نيروهای مخالف بسيج شدهاند. چنين وضعيت نابرابر تنها میتواند از طريق تحريم فعال مجلس خبرگان تغيير يابد زيرا مسئله تحريم و علل آن در بطن خود زمينه را برای آگاهی لازم در ذهن تودهها نه تنها در مورد مجلس خبرگان بلکه اساساً در مورد ماهيت حکام کنونی فراهم میسازد. زمانی که جنبش کمونيستی همراه با تحريم مجلس خبرگان تبليغات پیگير دامنهداری را عليه هيئت حاکمه کنونی، سياستهای اقتصادی و اجتماعی آن و شيوه سرکوب و اعمال ارتجاعی اينان و نقض حاکميت خلق، سرکوب خونين خلقها و …. سازمان دهد، میتواند نيروی بالقوه تودهها را تبديل به جريان سازنده در ادامه انقلاب ضد امپرياليستی و ضد ارتجاعی نمايد.
۷- سرهم بندی مجلس خبرگان در مقابل مجلس موسسان به اين معناست که سلطه حاکم میخواهد به هر ترتيب که شده قدرت خود را “قانونيت” بخشد و با تصويب قانون اساسی در اين مجلس به نام تودهها، عليه تودهها وضعيت خود را مستحکم سازد. فقدان دمکراسی، توطئههای مستقيم حاکم و انتخاب زيرکانه چنين شيوه انتخاباتی احتمال شرکت نمايندگان مخالف در اين مجلس را نزديک به صفر میکند. چنانچه احياناً چند نفری به اين مجلس راه يابند در اين ميان به سود تبليغات ارتجاع است و خواهد گفت ديديد ما امکانات شرکت را برای مخالفين تامين کرديم اما تودهها به آنها رای ندادند. جالب است که نيروهای “مخالف” که در انتخابات شرکت کردهاند خود از قبل اذعان میکنند که شکست آنان با توجه به مجموعه شرايط نامساعد حتمی است ولـی با اين وصف انگار میخواهند شکست خود را به معرض نمايش بگذارند. چنين شکستی به طور حتم تاثير منفی و ياسآوری در ذهن تودههای مبارز خواهد گذاشت و بیتفاوتی در برابر اوضاع موجود را باعث میشود.
۸- حاکميت میکوشد تا ماهيت ديکتاتوری خود را که با لگد مال کردن مجلس موسسان آشکار شده بود با بهاصطلاح شرکت آزاد در انتخابات مجلس خبرگان بپوشاند. از اين رو شرکت مخالفين در اين انتخابات و سپس شکست محتوم آنها تنها میتواند در خدمت ظاهرسازی “دمکراتيک” حاکميت کنونی قرار گيرد.
۹- به فرض انتخاب برخی نمايندگان مخالف، بهخاطر تفاوت مجلس خبرگان حتی با پارلـمان بورژوايی و کوتاه بودن مدت و محدود بودن چارچوب آن مخالفين هيچگاه فرصت نخواهند يافت تا ماهيت ارتجاعی اين مجلس و اين قانون را از تريبون آن افشا نمايند.
۱۰- از همه مهمتر، ما مبارزه اساسی نيروهای انقلابی را نه در چارچوب شگردهای هیئت حاکمه کنونی بلکه در پيوند در گره گاه های اصلـی و تعيينکننده مبارزه يعنی در ميان مبارزه خلقها، پرولتاريای شهر و روستا و زحمتکشان میدانيم. و چون چنين است تاکتيکهای ما نمیتواند در خدمت استحکام و قدرتمندی حکام کنونی که نتيجه آن سرکوب جنبش و منحرف کردن مبارزه ضد امپرياليستی، ضد ارتجاعی و به کج راه کشاندن جنبش کارگری است، قرار گيرد.
ما بر پايه اين مجموعه دلايل و تحليلهاست که مجلس خبرگان را تحريم میکنيم. اين مجلس فرمايشی بزودی ماهيت خود را هر چه بيشتر آشکار خواهد کرد. فراموش نکنيم که گفتهاند “بگذاريد قانون اساسی تصويب شود و رئيسجمهور انتخاب گردد تا ما کار اين احزاب و گروهها را يکسره کنيم.”
آری، وابستگان به سرمايههای امپرياليستی اميد بسيار دارند تا با تصويب اين قانون چماق سرکوب و تکفير خود را قانونی سازند و با آن هر جريان انقلابی راه زحمتکشان را بکوبند و يکشبه کار اين احزاب و گروهها را بسازند، چه بهتر که خود اين احزاب و گروهها نيز در مجلس ختم خود شرکت جويند!! اما اينان بر اساس ماهيت خود يک چيز را به حساب نياوردند، همان چيزی که اپورتونيستها نيز در محاسبات خود منظور نمیکنند، و آن نيروی لايزال تودهها و آينده تابناک پرولتارياست. تاريخ به کرات نشان داده است و باز هم نشان خواهد داد که نه قوانين تحميلـی و نه عوامل اجرايی آن هيچگاه نتوانستند با فريب و سرکوب و خفقان سد راه مبارزات تاريخساز زحمتکشان شوند. عوامل باز دارنده چرخ تاريخ تنها گور خود را میکنند و اينرا قبل از همه بايد نيروهای آگاه و انقلابی جامعه درک نمايند.
مرگ بر امپرياليسم و سگهای زنجيريش
فشرده تر باد پيوند مبارزاتی نيروهای انقلابی عليه امپرياليسم و ارتجاع
هر چه مستحکم تر باد صفوف جنبش نوين کمونيستی ايران
هر چه مستحکم تر باد صفوف چريکهای فدايی خلق ايران
چريکهای فدايی خلق ايران
۱۰ مرداد ۱۳۵۸
از همین دسته
مسیری که برای سوسیالیسم در روسیه طی شد! (۳)
سوریه جنگی که ماسکها در آن به کنار زده شد!
جلوهای دیگر از مواضع پرو-امپریالیستی “حزب کمونیست کارگری”