اشرف دهقانی
بخش دوم
رفیق حمید اشرف در همان زندگی نامه مختصری که در نشریه نبرد خلق (شماره ۶) برای رفیق فریدون جعفری نوشته مطرح کرده است که “سال ۵۰، سال دشواری برای سازمان ما بود. بی تجربگی یک مسأله عمومی بود، ولی کارهای عملی بی نهایت زیادی باید صورت می گرفتند. مأموریت های زیادی بودند که باید با موفقیت انجام می شدند تا امر سازمان به پیش برود. در چنان شرایطی رفیق علی اکبر جعفری به سازمان پیوست. او در ابتدای ورودش اجباراً به مأموریتی خطرناک و مشکل اعزام شد.” دریغا که رفیق حمید در این نوشته معلوم نکرده است که آن مأموریت “خطرناک و مشکل” چه بود که در حالی که رفیق انجام دهنده آن را در یک قدمی مرگ قرار می داد ولی کاری بود که حتما می بایست انجام می شد و رفیق جعفری با ایمان تزلزل ناپذیر خود برای انجام آن آگاهانه به پیشواز مرگ رفته بود. مسلم است که موفقیت در انجام آن مأموریت توسط رفیق جعفری در آن شرایط دشوار، مشکلی را حل نموده و بر رشد و اعتلای تشکل چریکهای فدائی خلق تأثیر گذاشته است. در نوشته مزبور رفیق حمید ضمن ابراز حیرت و تعجب خود از این که آن مأموریت “نوعی ریسک اجباری” بود که رفیق جعفری کاملاً از عهده انجام آن برآمد تأکید می کند که رفیق جعفری مأموریتش را “دقیق، بی کم و کاست اجرا کرد و با موفقیت باز گشت.” می توان دید که به راستی باید چه درجه ای از ایمان و آگاهی و چه دریایی از صداقت و شجاعت انقلابی در وجود رفیقی نظیر وی انباشته شده باشد که برای پیشبرد نیازهای سازمان پذیرای هر گونه خطری باشد. واقعیت این است که بدون فداکاری هایی عظیم از آن چه رفیق علی اکبر جعفری یکی از سمبل های آن است، تشکل چریکهای فدایی خلق هرگز قادر به برداشتن آن گام های تاریخی نمی شد.
به خاطرۀ گوزنی که زادۀ جنگل حماسه بود و با خون زلال خود، جنگلی پر از گوزن های “درخت اقاقیا” آفرید…!
در شرایطی که رژیم شاه و ساواکش با همه توان و نیروی خود در صدد نابودی تشکل نوپای چریکهای فدائی خلق بر آمده بودند ، تنها از طریق اعمال قدرت انقلابی و برملا کردن ضعف دشمن در مقابل چریک ها می شد روی توده ها تأثیر گذاشته و با جلب پشتیبانی آن ها حفظ و تداوم کار مبارزاتی تشکل چریکهای فدائی خلق را تضمین نمود. به عبارتی دیگر حفظ این تشکل به مثابه تنها تشکل کمونیستی متعلق به کارگران و زحمتکشان در گرو تداوم مبارزه مسلحانه و وارد آوردن ضربه بر پیکر این رژیم و از این طریق جلب پشتیبانی توده ای بود. بی تردید، انجام این امر خطیر تنها از انقلابیون صدیق و شجاعی ساخته بود که با ایمانی سترگ به پیروزی راهشان حاضر به همه نوع فداکاری بوده و در این راه حتی از جان خود نیز می گذشتند. رفیق جعفری یکی از همان انقلابیون صدیق، شجاع ، فداکار و از جان گذشته بود که با همه توان خود و به قول معروف با چنگ و دندان در جهت حفظ تشکل چریکهای فدائی خلق به هر تلاش مبارزاتی دست می زد.
در مهر ماه سال 50 رژیم شاه برای قدرت نمائی و هم چنان قدرقدرت نشان دادن خود در چشم توده ها جشن های دولتی ای را در سراسر ایران به نام “جشن های 2500 ساله شاهنشاهی” ترتیب داد. این موقعیتی بود که چریک ها پوشالی بودن قدرت شاه را به توده ها نشان دهند. بنابراین علیرغم این که نیروهای سرکوبگر رژیم در همه جا حضور داشته و فضا شدیداً پلیسی بود چریکهای فدائی خلق همراه با رفقائی که در آن زمان هنوز در حاشیه این سازمان قرار داشتند دست به کار شده و از جشن های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی، برای رژیم مراسم عزا ساختند.
در این مقطع رفیق جعفری بسیار خوش درخشید. او در واحد چریکی ای عمل می کرد که به افتخار یکی از بنیانگذاران چریکهای فدائی خلق یعنی رفیق پویان به نام او سازماندهی شده بود. در نشریه نبرد خلق شماره چهار در بخش فرزندان راسیتن خلق گفته شده است که “… واحد چریکی “پویان” مقارن با جشن های ننگین شاهنشاهی، یک رشته انفجار روی خطوط انتقال نیروی برق انجام داد که تأثیر زیادی روی خاموشی تهران داشت آن هم در شبی که رژیم آن قدر برای پُرشکوه کردنش زحمت کشیده بود”. رفیق جعفری در واحد چریکی پویان به عملیات دیگری نیز علیه رژیم دست زد که همگی با موفقیت همراه بودند. در این مورد رفیق حمید اشرف نوشته است: “این واحد چریکی، که به افتخار رفیق شهید “پویان” نام گذاری شده بود، از بهترین واحدهای چریکی بود که سازمان ما به یاد دارد”. (نبرد خلق شماره شش).
نه فقط انفجار در روی دکل های برق در چندین محل به منظور ایجاد خاموشی و برهم زدن چراغانی ها بلکه انفجار در چند پاسگاه پلیس، انفجار در وزارت دارائی، اقدام به انجام انفجار مجسمه های شاه در تبریز، گنبد، گرگان، ساری، لاهیجان و برخی دیگر از شهرهای شمال (به دلیل کمبود امکانات، بعضی از این اقدامات با موفقیت همراه نبود و بمب های به کار برده شده تنها در محل سر و صدا ایجاد کردند) همه کارهائی بودند که تشکل چریکهای فدائی خلق با وجود رفقای شجاعی چون رفیق جعفری با همه امکانات محدود خود انجام داده و در عمل به توده ها نشان داد که قدرت شاه به گونه ای که جلوه می دهد شکست ناپذیر نیست. این اعمال در ارتقای روحیه مبارزاتی توده ها بسیار مؤثر بود و در “کارنامه خون” شاعر به عنوان یکی از دست آوردهای سال پنجاه چنین جلوه گر شد: “سالی که به دست رفقای قهرمان / چندین کیوسک امنیتی پلیس مزدور / به هوا پرید. / سال آسیب پذیری دشمن / سالی که یک پاکت گوجه فرنگی / یک سبد گل / قادر بود یک قرارگاه پلیس مزدور و ضد خلقی / یا یک مجسمه را به هوا بفرستد.”
در سال 50 در چندین مورد عملیات بمب گذاری و از جمله انفجار پاسگاه های پلیس و بمب گذاری که رفقا شیرین معاضد و نسترن آل آقا نیز در آن ها شرکت داشتند، انجام شد. در این سال تأمین نیازهای مالی سازمان یک معضل اصلی را تشکیل می داد و رفقا به قیمت جان خود در صدد رفع این نیاز بودند و در نتیجه اقدام به مصادره چند بانک و اتومبیل حامل پول نمودند. رفیق جعفری در همه این عملیات شرکت داشت و با توجه به شجاعت و بی باکی، خونسردی در صحنه عمل، دقت و هوشیاری که از خصال برجسته این رفیق بود به سهم خود پیروزی این عملیات را تضمین نمود. در این مورد “حمله موفقیت آمیز به بانک ملی شعبه صفویه” که در طی آن “موجودی بانک و دو قبضه اسلحه با مارک شهربانی کل کشور که به مأمورین مسلح بانک تعلق داشت” مصادره گردید.” (نقل از اطلاعیه چریکهای فدائی خلق به تاریخ 23 دیماه 1350) و مصادره موجودی اتومبیل حامل پول بانک بازرگانی را می توان ذکر نمود.
یکی از حرکت های مسلحانه چریکهای فدائی خلق که نقش بزرگی در ایجاد روحیه مبارزاتی در توده ها و نشان دادن ضعف دشمن به آن ها ایفاء نمود مربوط به اسفند ماه سال 50 می باشد. در این ماه رژیم شاه که قصد اعدام دو تن از رفقای بنیانگذار دستگیر شده چریکهای فدائی خلق (رفقا مسعود احمد زاده و عباس مفتاحی) و عده دیگری از رفقای پیشاهنگ چریکهای فدائی خلق را داشت، برای زمینه سازی و آماده کردن افکار عمومی نسبت به این اعدام ها در تاریخ 10 اسفند یک تظاهرات دولتی به راه انداخت. اما این ترفند رژیم با طرح ریزی، سازماندهی و انجام چند اقدام چریکی در این روز که بدون وجود رفقائی چون رفیق جعفری عملی نمی گشت نقش بر آب شد. در این روز چریکهای فدائی خلق از جمله رفقا، مهدی فضیلت کلام و فرامرز شریفی به منظور بر هم زدن نمایشی که برای فریب مردم ترتیب داده شده بود 15 بمب صوتی را در چند محل کار گذاشتند که یکی پس از دیگری منفجر شده و نمایش شاهنشاهی برای اعدام بهترین، با سوادترین و آگاه ترین فرزندان ایران را مختل نمود. چریک ها حتی موفق به واژگون کردن تریبون نمایش مبلغین رژیم شده و کل بساط حیله گرانه چیده شده را به هم زدند. مجموعه این اعمال انقلابی برای مردمی که به زور به آن تظاهرات آورده شده بودند فرصتی فراهم آورد که پراکنده شوند و باعث شدند که آن تظاهرات دولتی بیش از بیست دقیقه طول نکشد – در حالی که سه ساعت برای آن در نظر گرفته شده بود. رفیق جعفری به همراه چریکهای فدائی دیگر با انجام عملیات مذکور در عین حال باعث شدند که این توده ها به طور مستقیم در جریان عملیات چریک ها قرار گرفته و قدرت انقلابی و ضعف دشمن را خود تجربه کنند.
هم چنین در سال 50 و سال های بعد همراه با انجام عملیات مسلحانه علیه رژیم، تبلیغات مجزای سیاسی نیز با انتشار بیانیه ها، اعلامیه ها، جزوه ها و کتاب صورت می گرفت که طی آن اهداف و برنامه های چریکهائی فدائی خلق به توده ها توضیح داده شده و اعمال رژیم شاه و شرایط ظالمانه حاکم بر جامعه مورد افشاگری قرار می گرفت. رفیق جعفری نه فقط خود در این حوزه ها شرکت داشت بلکه با همراهی رفقائی چون رفیق احمد ذیبرم در رساندن انتشارات سازمان به دست دیگران و در کار پخش وسیع آن ها نیز کاملاً فعال بود. برای آگاهی خوانندگان مبارز، در پاورقی متن حاضر بخش هائی از بیانیه ای که به مناسبت شهادت رفیق کبیر مسعود احمد زاده در اسفند 1350 از طرف چریکهای فدائی خلق صادر شده است ذکر می شود. (1) نویسنده این بیانیه رفیق گرانقدر عباس جمشیدی رودباری می باشد که در بین رفقا با نام “فوچیک” که نام انقلابی کمونیست پرشور جنگ های ضد فاشیست در چکسلواکی بود، خطاب می شد.
مسلم است که مجموعه این اقدامات در بیداری توده ها و جلب نیروهای مبارز جوان به مبارزه مسلحانه بسیار مؤثر بود. در این سال و در اوایل سال 51 ، انقلابیون دیگری نیز به سازمان پیوستند. این ها یا رفقائی چون اسدالله بشردوست، کیومرث سنجری، رضا یثربی بودند که ارتباط شان در اوایل سال 50 با سازمان قطع شده بود و یا مبارزینی بودند که با آگاهی از تئوری چریکهای فدائی خلق و تحت تأثیر مبارزات انقلابی آن ها ، آماده جان بازی در راه تحقق آرمان های طبقه کارگر ایران بوده و به عنوان انقلابی حرفه ای به فعالیت در درون سازمان پرداختند. در این میان رفیق رزمنده ای نیز که قبلاً دستگیر و توانسته بود ضمن تحمل شکنجه های وحشیانه ساواک مأموران را فریب داده و از زندان آزاد گردد مجدداً به سازمان پیوسته بود (رفیق یوسف زرکاری). به واقع، با توجه به وجود یک تئوری انقلابی راهنمای عمل و در سایه پراتیک سیاسی – نظامی مبارزین مسلح، جوانان انقلابی زیادی خواستار پیوستن به صفوف چریکهای فدائی خلق بودند. این جوانان با خواندن کتاب های “مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک” و “ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقاء” و مشاهده انقلابیونی که با فداکاری های بی نظیر در جهت عملی کردن آن تئوری ها فعالیت می کردند پیوستن به چریک ها را وظیفه تخطی ناپذیر خود به حساب می آوردند.
در این مقطع رفیق جعفری با توجه به قابلیت های عملی چشمگیرش به عنوان یک رفیق مسئول و سازمانده، دست به کار شده و توانست تعدادی از رفقای جدید را در واحدهائی سازماندهی نماید. در این مورد رفیق حمید اشرف می نویسد: “او در موضع جدیدش فعالانه وارد اقدام شد و تعداد زیادی از مبارزان تازه به سازمان پیوسته را با تعالیم و تجارب سازمان آشنا نمود و معیارها و مفاهیم تشکیلاتی را به آن ها آموخت. او واحد های با ارزشی را به وجود آورد که دستاوردهای شان در افزایش قدرت و امکانات سازمان نقش تعیین کننده داشت.” (نقل از نبرد خلق شماره 6). رفیق جعفری در حالی که در تهران نیز فعالیت می کرد شاخه ای در مشهد به وجود آورد که در آغاز رفقائی چون پوران یداللهی و بهروز عبدی در آن عضویت داشتند.
در سال 51 یکی از اقدامات چریکهای فدائی خلق کوشش در انتقال تجارب عملی مبارزه و آموزش های تکنیکی به نیروهای مبارز در جنبش بود. از این رو رفقای فدائی این دوره که رفیق جعفری یکی از آن ها بود شرح درگیری های خیابانی خود با نیروهای مسلح شاه و یا جنگ و گریز با آن ها به هنگام فرار از خانه های محاصره شده و چگونگی عملیات نظامی خود را، به خصوص با تأکید رفقای گران قدر عباس جمشیدیرودباری و شیرین معاضد، درست به همان صورتی که اتفاق افتاده بود به رشته تحریر در می آوردند.( 2) آن ها هم چنین تجربیات و آموخته های تکنیکی خود را نیز به صورت کتبی در اختیار نیروهای جنبش قرار می دادند. کتاب “پاره ای از تجارب جنگ چریک شهری در ایران” و “پاره ای از تجربیات تکنیکی” در همین رابطه به تحریر در آمدند که امروز نیز در جنبش وجود دارند. در کتاب “پاره ای از تجارب جنگ چریک شهری در ایران”، رفیق جعفری و رفقای همراهش به خاطر آموزش انقلابیون در سطح جامعه و قرار دادن تجربیات مبارزات مسلحانه خود در اختیار جوانان دیگر با صداقت بی نظیری ایرادات کار خود و خطاها و انتقاداتی که به برخی رفقا در صحنه عمل وارد بود را دقیقاً و با صراحت تمام و بدون هیچ پرده پوشی با توده ها در میان می گذاشتند. از این رو این کتاب با شفافیت هر چه تمام تر نمایان گر مفهوم واقعی انتقاد و انتقاد از خود در یک تشکیلات کمونیستی نیز می باشد؛ و در عین حال نشان می دهد که چه روابط کمونیستی عمیقی بین رفقا حکمفرما بوده است. رفیق جعفری سهم خود را هم به عنوان یک رفیق فعال در عرصه عمل (که موضوع و متن این کتاب می باشد) و هم در کمک به تدوین این کتاب با ارزش ایفاء نموده است.
در سال پنجاه چریکهای فدائی خلق در زیر برخی از گزارشات عملیات مسلحانه خود این جمله را می نوشتند: “ما میهنمان را از زیر سلطه امپریالیسم آزاد خواهیم کرد”. در همین رابطه باید به یکی از عملیات مهمی که رفیق جعفری در جهت پیشبرد مبارزه مسلحانه علیه امپریالیسم و رژیم دست نشانده شاه در آن شرکت داشت و مربوط به بهار سال 51 است اشاره شود. در شرایطی که توده های تحت ستم ما کاملاً از وابستگی اقتصاد ایران به امپریالیسم و نوکری رژیم شاه نسبت به امپریالیست ها مطلع بوده و دلهای شان آکنده از خشم و نفرت نسبت به امپریالیست ها و در رأس شان امپریالیسم آمریکا بود رفقای ما به هنگام سفر نیکسون، رئیس جمهور وقت آمریکا به ایران دست اندر کار انجام عملیاتی در این رابطه شدند. رفیقی که در این عملیات در کنار رفیق جعفری قرار داشت رفیق کارگر، حسن نوروزی بود. همان رزمنده دلاوری که از همان آغاز ورود رفیق جعفری به سازمان ، به تعلیم و انتقال تجربه مبارزاتی به رفیق جعفری پرداخته و مسئولیت واحد چریکی پویان را به عهده داشت.
رفقا، نوروزی و جعفری با اطلاع از این امر که نیکسون به همراه مستشاران آمریکائی مقیم در ایران برای بازدید از محل دفن پدر شاه (رضا شاه) خواهند رفت ، دست به شناسائی های لازم زده، محل عبور آن ها، زمان دقیق عبور و غیره را مشخص کردند. شناسائی ها تکمیل شده و عملیات با دقت طرح ریزی و بررسی شدند؛ مواد منفحره و بمب ساعتی و دیگر ملزومات مربوط به انجام عملیات مسلحانه علیه این ایادیامپریالیسم غارتگر آمریکا آماده و تدارک دیده شدند. در روز عمل این دو رفیق در محل مقرر آماده اجرای طرح خود بودند. ولی سوژه مورد نظر رفقا (ویلیامسون) به تصادف یا به هر دلیلی در زمانی که انتظار داشتند از محل مربوطه عبور نکرد و در نتیجه عمل مورد نظر رفقا انجام نشد. در این روز اما طرح دیگر رفقا با موفقیت توسط رزمندگان سازمان مجاهدین خلق به اجرا در آمد که همانا عملیات انفجار بمب در مسیر ژنرال هارولد پرايس، یکی از مستشاران آمریکائی بود. در توضیح این موضوع همان طور که در کتاب “بذرهای ماندگار” هم شرح داده ام، لازم است گفته شود که مقارن با سفر نیکسون به ایران، مجاهدین خلق به دلیل ضربه های وارده به سازمان خود به لحاظ تدارکاتی امکان انجام عملیات مسلحانه را نداشتند و در همین رابطه از طریق زنده یاد، مبارز گرامی ، رضا رضائی خواستار کمک از سازمان ما شدند، آن طور که رفیق حمید اشرف می گفت، رضا رضائی حتی گفته بود که روحیه “برادران” پائین است و لازم است حتماً عملیاتی انجام دهیم. رفقای ما نیز برای تقویت سازمان مجاهدین خلق که در آن زمان به واقع یاور چریکهای فدائی خلق در مبارزه علیه رژیم شاه و امپریالیسم در ایران بودند یکی از طرح های عملیاتی و شناسائی های خود را در ارتباط با سفر نیکسون به ایران همراه با مواد لازم برای انجام عمل (دینامیت) در اختیار آن ها قرار دادند که این طرح توسط انقلابیون مجاهد در همان روز اجرا شد و ژنرال هارولد پرايس، یکی از مستشاران آمریکائی که در جهت تداوم استثمار هرچه شدیدتر کارگران و غارت ثروت های مردم ایران به نفع امپریالیسم آمریکا در ایران انجام وظیفه می کرد مورد اصابت بمب قرار گرفت. در نوارهای گفتگو بین سازمان چریکهای فدائی خلق و مجاهدین خلق ایران، رفیق حمید اشرف در ارتباط با همین مورد است که از کمک سازمان ما به سازمان مجاهدین برای انجام عملیات مسلحانه و این که چطور دینامیتی که رفقای ما در اختیار داشته اند را به قول رفیق حمید اشرف با چاقو از وسط نصف کرده و به مجاهدین داده اند صحبت می کند. این توصیف در نوار گفتگوها را من در سال 52 از زبان خود رفیق حمید اشرف شنیده بودم. در آن زمان رفیق نوروزی هم با تأسف از عدم اجرا شدن طرح عملیاتی که می بایست توسط خودش و رفیق جعفری به اجرا در می آمد صحبت می کرد. چریکهای فدائی خلق پس از اجرای عملیات انفجار بمب در مسیر ژنرال پرایس که آن را به واقع عملیات مشترک خود و رزمندگان سازمان مجاهدین تلقی می کردند، اعلامیه ای صادر کرده و با گشاده روئی موفقیت در انجام این عملیات را به سازمان مجاهدین تبریک گفتند. (3)
اما در رابطه با رفقا جعفری و نوروزی، اگر آن ها موفق به انجام عملیات بزرگی علیه دست اندرکاران امپریالیسم آمریکا در ایران نشدند ولی در همان روز موفق به انجام چندین انفجار در مسیر حرکت نیکسون به محل دفن رضا شاه دیکتاتور شدند که به نوبه خود یکی از عملیات مؤثر در برهم زدن “جزیزه ثبات و امنیت” مورد علاقه امپریالیسم آمریکا در ایران بودند. در طی روزهای هشتم و دهم خرداد سال 1351 عملیات دیگری نیز توسط رفقای فدائی ای چون رفیق جعفری علیه منافع امپریالیسم آمریکا در تهران صورت گرفت. در اطلاعیه ای که در 11 خرداد 51 توسط چریکهای فدائی خلق منتشر شد آمده است: “در شامگاه دوشنبه هشتم خرداد ماه جاری، مراکز کمپانی های غارتگر آمریکائی در ایران هدف حمله چریکهای فدائی خلق قرار گرفتند. در این حملات کمپانی های غارتگر آمریکائی، شرکت نفت مارین و دفتر شرکت های عامل نفت منفجر شده و شدیداً آسیب دیدند. همچنین سحرگاه چهارشنبه دهم خرداد دو انفجار پیاپی در مقابل هتل اینترناشنال باعث انهدام دو اتومبیل اداره مستشاری نظامی آمریکا گردید. ضمناً در مسیر حرکت نیکسون به آرامگاه رضا خان دیکتاتور، چندین انفجار به وقوع پیوست. این عملیات که با استفاده از تجارب قبلی چریک ها صورت گرفت تماماً موفقیت آمیز بوده و نتایج درخشانی ببار آوردند.” (4)
در رابطه با نقش رفیق جعفری در طی انجام عملیات مسلحانه نکته قابل توجهی که می توان بیان نمود این است که معمولاً رفقا پس از انجام هر عمل مسلحانه ای به بررسی حرکات خود در صحنه عمل پرداخته و نقصان ها و ایرادات کار خود را یادآور می شدند. رفیق حمید اشرف در ارتباط با این امر در مورد رفیق جعفری نوشته است: “رفیق جعفری از معدود رفقائی بود که در جلسات انتقاد از خود پس از عملیات معمولاً انتقادی به او وارد نبود. دقت، وسواس و تعهد بی نظیر او ضامن مستحکمی در موفقیت های پی در پی او در اجرای درست مأموریت ها و مسئولیت هایش بودند.” ( فرزندان راستین خلق- نبرد خلق شماره 6). با نگاهی به کتاب “پاره ای از تجربیات جنگ چریکی در ایران” که در آن رفقای صحنه عمل با شماره مشخص شده اند رفیقی که هیچ انتقادی به او وارد نشده همان رفیق جعفری است و به واقع به راحتی می توان متوجه شد که کدام شماره متعلق به رفیق جعفری می باشد.
(ادامه دارد)
زیر نویس ها:
1- “آگاهی هر آینه با صداقت توأم شود منشاء ایمانی تزلزل ناپذیر می گردد. همواره فرزندان آگاه خلق به خلق شان و به تحقق آرمان های آن ها مؤمن بوده اند، مسعود احمدزاده از جمله فرزندان خلف خلق بوده است: آگاه و مؤمن، او با دانش وسیع و عمیق و انقلابی و با استعداد و هوش سرشار، یک انقلابی کم نظیر بود. کارنامه زندگی انقلابی او علیرغم جوانیش مشحون از فداکاری ها است.
در دوران انقلاب رویداد ها سریعند و هر چند که انقلاب حادتر باشد سریع تر. در شرایط مبارزه مسلحانه که حادترین شکل عمل انقلابی است همه چیز بسیار سریع دگرگون می شود. در چنین شرایطی همواره تئوری به دنبال عمل در حرکت است. عملیات مسلحانه مسایل نوینی را ایجاد می کنند، اعمال نوینی در دستور قرار می گیرند، بی آن که برای ارزیابی و تحلیل اعمال گذشته مجالی شده باشد. اکنون دیگر مبارزه مسلحانه، صحت خود را در عمل نشان داده است…
رفیق شهید مسعود احمدزاده از جمله انقلابیونی است که تلاشی چشمگیر دراین زمینه داشته است. این رفیق در اثرش تحت عنوان “مبارزه مسلحانه، هم استراتژی هم تاکتیک” ابتدا با تحلیل اجمالی ، لیکندقیقِ تاریخ مبارزات معاصر ایران با توجه به واقعیت های تاریخی، چگونگی پیدایش و رشد جنبش انقلابی در ایران را توضیح می دهد. آن گاه به بیان شرایط اجتماعی – اقتصادی کنونی ایران و واقعیت های عینی پرداخته و بر اساس آن تضادهای موجود در جامعه و مرحله انقلاب را نشان می دهد. این رفیق هم چنین با اتکاء به دانش وسیع و عمیق انقلابی به تحلیل انقلاب های آزادی بخش و سوسیالیستی پیشین می پردازد و با درک ارگانیک و عمیق اصول انقلابی و قوانین درونی این انقلاب ها، ضمن مقایسه، تفاوت شرایطی که آن انقلاب ها را ایجاد کرده اند با شرایط کنونی ما را نشان داده بر اساس این تفاوت شرایط لزوم و جهت تغییر در مشی انقلابی را به درستی توضیح می دهد. با بررسی ای این چنین همه جانبه است که رفیق درستی عمل مسلحانه را نشان می دهد و به پی ریزی پایه تئوریک استواری برای عمل مسلحانه در ایران می پردازد.
تا کنون تمام افراد، محافل و گروه های صادق انقلابی که این اثر را خوانده اند به مبارزه مسلحانه روی آور شده اند. تأثیرات این جزوه در راه گشائی و راه یابی انقلاب، تا بدان جاست که دادستان مزدور دادگاه شاه به منظور محکوم کردن رفیق احمدزاده به اقرار واقعیت پرداخته میگوید: “مبارزه مسلحانه، هم استراتژی هم تاکتیک” نوشته احمدزاده در آغاز نمودن مبارزه مسلحانه تأثیر به سزائی داشته است.
قبل از این که رفیق اثرش را بنویسد رفقا از عمل مسلحانه درک واحدی نداشتند… رفیق علیرغم تنگ نظران تسلیم طلبی که قادر نیستند تا بیش از یک قدم جلو پایشان را ببینند و انقلابی را می خواهند که در آن حتی از دماغ یک نفر خون نیاید، با روشن بینی یک انقلابی پیشاهنگ، دوردست های مبارزه مسلحانه را می بیند. می گوید مبارزه مسلحانه برای بر پا ساختن انقلاب، برای این که انرژی بیکران نهفته در خلق ما را آزاد سازد و به حرکت در آورد، راه درازی در پیش دارد…
رفیق قهرمان احمدزاده نه تنها در عرصه تئوریک، بلکه هم چنین در عرصه عمل ستاره ای تابناک بود. برای این انقلابی در هر کاری اعم از ساده تا مهم، “می شود کرد؟” مطرح نبود. برایش “باید یا نباید کرد؟” مطرح بود. او پاسخ سئوال “باید یا نباید کرد؟” را تنها بر اساس مبارزات انقلابی جستجو می کرد. آن جا که “می باید، می کرد” آن جا که ملاحظات انقلابی انجام کاری را ضروری می ساختند دیگر هیچ چیز قادر نبود او را که یک “چریک فدائی” بود از انجام آن عمل باز دارد. رفیق خود می گوید: پیشاهنگ در شرایط کنونی نمی تواند پیشاهنگ باشد، مگر آن که یک چریک فدائی باشد.
مسعود در کار دشوار سازماندهی اولین گروه چریکی به طور جدی و پیگیر در میهن مان دست به عمل زده نقشی خلاق و سازنده بازی کرد. در موضع فرماندهی گروه چریکی تلاش خستگی ناپذیر داشت. با تیزبینی که مانع می شد چیزی در زیر نگاه پرنفوذش پوشیده بماند، با شهامتی که لازمه یک “چریک فدائی” است با پیگیری و سرسختی یک انقلابی که بازگشت و سازش نمی شناسد، عملیات متعددی را طرح ریزی و فرماندهی نمود. مسعود در تمام خصلت هایش یک رفیق بود. هنگامی که این رفیق به زندان های شاه افتاد، با مقاومت قهرمانانه اش در زیر شکنجه های وحشیانه ساواک، و با هشیاری که سازمان امنیت در کمتر انقلابی سراغ کرده بود، تمام ساواک را به هراس افکند…
… جاودان باد خاطره رفیق احمدزاده که “ایمانش را با خونش تضمین کرده است”
چریکهای فدائی خلق- 20/11/1350″
2- این طرز برخورد بیان گر سلطه یک فرهنگ کمونیستی در تشکل چریکهای فدائی خلق بود که در بیانیه هائی هم که به قلم رفیق رودباری نوشته شده اند به چشم می خورند. در ضمن من شخصاً شاهد حساسیت رفیق شیرین معاضد به هنگام نوشتن اعلامیه یا هر مطلبی برای انتشار بیرونی بودم که شدیداً مواظب بود کلمه ای دور از واقعیت بیان نشود.
3- “در صبح چهارشنبه دهم خرداد ماه جاری، در حالیکه نیکسون، این نماینده منفور امپریالیسم جهانی در تهران با نوکر دست به سینه اش، شاه مزدور مشغول چیدن توطئه ننگینی بر علیه ملت های خاور میانه بود، ژنرال 2 ستاره امریکائی- هارولد پرایس- سرمستشار هوائی آمریکا در ایران، و رئیس پایگاه های هوائی استراتژیک آمریکا در ایران توسط فدائیان قهرمان، سازمان مجاهدین خلق ایران مورد حمله قرار گرفت.
این حمله به منظور اعتراض به اشغال پنهان ایران توسط مستشاران نظامی آمریکا و به منظور انتقامجوئی از برنامه های کثیف امپریالیستی در ایران که در یک سال گذشته منجر به شهادت بسیاری از جوانان میهن پرست و ضد امپریالیست کشور ما گشته است، صورت پذیرفته است.
این عمل قهرمانانه مجاهدین خلق، امیدهای خلق ما را به پیروزی نهائی توان می بخشد و بیش از پیش نشانه اراده استوار سازمان های پیشرو خلق برای سرنگونی حاکمیت استعمار نوین بر میهن ماست.
سازمان چریکی فدائیان خلق، شادمانی عمیق خود را از این عمل پیروزمندانه ابراز داشته و همبستگی خود را در مبارزات ضد امپریالیستی خلق ایران با سازمان مجاهدین خلق اعلام می دارند.
درود بر مجاهدین دلیر خلق
مرگ بر امپریالیسم آمریکا
نابود باد سلطه نظامی آمریکا در ایران
چریکهای فدائی خلق -11/3/51″
4- برای این که عزیزان خواننده در فضای سیاسی انقلابیون کمونیست فدائی در این دوره که رفیق جعفری یکی از آن ها بود قرار گیرند قسمت هائی از متن اعلامیه مذکور در این جا باز نویسی می شود:
“این انفجارها تمام نتایجی را که غارتگران آمریکائی از سفر نیکسون به ایران انتظار داشتند خنثی نمود…
همراه با نیکسون یک گروه 450 نفری به منظور مذاکره در زمینه های گوناگون به میهن ما وارد شدند. این گروه در نظر داشتند ضمن مذاکره با نوکران ایرانی خود، برنامه ای برای غارت باز هم وحشیانه تر ثروت های ملی ما و استثمار باز هم بیرحمانه تر خلق رنجکش ایران طرح ریزی کنند.
اینان هم چنین می خواستند از میهن ما به مثابه پایگاهی برای سرکوبی جنبش های انقلابی منطقه مانند جنبش رهائی بخش ظفار (خلیج)، مبارزات قهرمانانه انقلابیون عرب بر علیه صهیونیسم.. .استفاده کنند. اکنون بر جلسات اینان سایه ای از ترس پرتو افکنده است. …
صدای مهیب انفجارهای متعدد در مؤسسات استثمار و استعمار غارتگران آمریکائی، فریاد رزم آوری خلق قهرمان و آزاده ایران بر علیه امپریالیسم غارتگر آمریکا و نوکران داخلی آن ها و در رأس شان شاه خود فروش بوده است، فریاد رزم آوری خلقی بوده است که دیگر نمی خواهد در برابر غارت وحشیانه ثروت های ملی و استثمار بیرحمانه، نظاره گر بی تفاوتی باشد. فریاد رزم جویانه خلق قهرمان ایران بوده است که اراده خویش را برای از هم گسستن زنجیرهای استثمار بیگانگان آمریکائی و نوکران داخلی آن ها هر چه قاطعانه تر ابراز داشته است.
زنده با خلق قهرمان ایران
زنده باد انقلاب آزادیبخش خلق ایران
مرگ بر شاه خائن
مرگ بر غارتگران آمریکائی
چریکهای فدائی خلق – 11/3/51″
از همین دسته
حماس و بنیادگرائی اسلامی ابزاری در دست امپریالیسم (*)
به یاد فراموش نشدنی جان های شیفته دهه ۶۰
بیانیه مرکز هاندالا در پشتیبانی از یک زندانی سیاسی فلسطینی