توضیح کانال تلگرام «بذرهای ماندگار»: بدنبال قیام خونین دلاورانه مردم در آبان ۹۸، فرصتی دست داد تا گفتگویی با رفیق اشرف دهقانی در باره این قیام با عنوان «راه انقلاب ما» انجام دهیم. این مصاحبه در تاریخ ۲۲ آذر ۱۳۹۸ انجام پذیرفت. آن چه در زیر میآید متن مصاحبه مزبور میباشد. «بذرهای ماندگار» این مصاحبه را با برخی تصحیحات جزئی از صورت گفتار به نوشتار در آورده است و به این طریق در اختیار علاقمندان قرار میدهد.
پرسشگر کانال بذرهای ماندگار: با درود های گرم به شنوندگان کانال “بذر های ماندگار” کانال تلگرام چریکهای فدایی خلق ایران. قیام توده های ستمدیده مان در آبانماه امسال، ۱۳۹۸، که در ۲۹ استان کشور و در بیش از ۱۰۰ شهر جریان پیدا کرد. بطور طبیعی پرسش هایی را برای بازدیدکنندگان کانال بذرهای ماندگار مطرح کرده که با توجه به مقاله ای که رفیق اشرف دهقانی در جریان این قیام تحت عنوان “خشم توده ها جز با آتش به جان خصم، خاموشی نمی گیرد” منتشر نمودند ، بر آن شدیم که در این زمینه در دو بخش مصاحبه ای با رفیق اشرف دهقانی ترتیب دهیم و پرسش هایمان را با این رفیق در میان بگذاریم. اکنون بخش اول این مصاحبه.
پرسشگر کانال بذرهای ماندگار: رفیق اشرف با تشکر از شما که به خواست ما برای این گفتگو پاسخ مثبت دادید.
رفیق اشرف دهقانی: با درود به شما و همه شنوندگان عزیزکانال بذر های ماندگار. امیدوارم که در این گفتگو بتوانیم به زوایای مختلف قیام حماسی کارگران و رنجدیدگان ایران در آبانماه امسال بپردازیم.
پرسش: رفیق اشرف به دنبال خیزش بزرگ توده های تحت ستممان در 24 آبان ماه، ازشما مطلبی چاپ شد تحت عنوان: “خشم توده ها جز با آتش به جان خصم، خاموشی نمی گیرد”. در این مقاله شما تاکید می کنید که: “سران جنایتکار رژیم پیشاپیش فرمان تیراندازی به توده ها و به خاک و خون کشیدن آن ها را به نیروهای مزدور مسلح خود ابلاغ کرده بودند”. براساس چه واقعیت هایی به این نتیجه رسیدید؟
پاسخ: قبل از پاسخ اجازه بدید یاد همه زنان و مردان، جوانان و نو جوانان و کودکانی که در جریان قیام حماسی آبانماه، با بی رحمی تمام به دست نیروهای وحشی جمهوری اسلامی، در خون غلطانده شدند را گرامی بدارم. یادشان همواره گرامی و جاوید خواهد بود. در ضمن در این جا همدردی عمیق و صمیمانه خودم را هم، با بازماندگان این زنان و مردان انقلابی و این شکوفه های پر پر شده اعلام می کنم.
اما در مورد سئوال شما ، این که از آغاز تجمعات توده ای، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی برای متفرق کردن توده ها و ممانعت از تجمع و تظاهرات اون ها، بلافاصله دست به سلاح بردند و بی محابا به سوی مردم تیراندازی کردند، امریه که برای همه توده هائی که در صحنه های مبارزاتی آن جا حضور داشتند کاملاً روشن و عیانه. این حقیقت را هم شاهدان عینی و هم ویدئوهائی که از صحنه تجمعات مردم پخش شده، خیلی به روشنی گواهی می دهند. کلاً همه نشانه ها، اینو نشان می دهند که نیروهای مسلح مزدور با هر اسمی که رویشون هست – نیروی انتظامی، لباس شخصی، یگان ویژه و غیره و یا ارتش – (خُب، اینا همگی حافظ شرایط استثمار و فجایع ناشی از اون استثمار در جامعه ما هستند) همه اینا پیشاپیش مأموریت داشتند که مانع از تجمع و تظاهرات مردم بشوند. خوب دلیلش هم روشنه، چون رژیم هم از شدت و حدت خشم مردم نسبت به خودش آگاه بود و هم از شدت فشارهائی که کارد به استخوان مردم رسونده و آن ها رو به عصیان کشونده. ببینید، قبل از قیام اخیر، مردم ما، قیام قهر آمیز توده ای دیماه 96 و در تداوم آن، به طور خیلی برجسته مبارزات آگاهی بخش و پرثمر کارگران هفت تپه و فولاد اهواز، مبارزات پرشور معلمان، جنبش مالباختگان، اعتراضات دانشجویی و غیره را از سر گذرانده بودند. بنابراین، رژیم، هم به نفرت عظیم توده های مردم نسبت به خودش آگاه بود و هم، متوجه بود که کارگران و زحمتکشان که اکثریت جامعه رو تشکیل می دهند و برپا کنندگان اصلی قیام آبانماه بودند، در شرایطی که از انقلاب توده های همدرد و هم سرنوشت خودشون از شیلی گرفته تا لبنان و عراق هم تأثیر گرفته بودند، برای سرنگونی جمهوری اسلامی، از انرژی مبارزاتی بسیار بالا و سهمگینی برخوردار هستند.
این ها را رژیم می دانست. در نتیجه می دانست که تجمع کنندگان به صرف کتک خوردن با باتوم از سوی مزدورانش ، و یا حتی با پرتاب گاز اشک آور، صحنه مبارزه را ترک نمی کنند. برای همین پیشاپیش این مأموران را بسیج و آماده کشتار مردم کرده بود تا امکان تجمع و تظاهرات و اعتراض را از مردم سلب بکند. والاّ می دانست که خیلی زود خودش را در محاصره میلیون ها توده مبارز و انقلابی خواهد یافت.
راستی، از ارتش اسم بردم، البته ارتش در آغاز، منتظر بود که ببینه نتیجه عملکردهای ارگان های سرکوب دیگه چی میشه و سعی کرده بود که مستقیماً در این درگیری ها دخالت نکند، ولی بر اساس نوشته و گفته های شاهدان عینی، در کرمانشاه وقتی توده های انقلابی توانستند نیروهای مسلح را فراری بدهند و رفتند که رادیو و تلویزیون را تسخیر بکنند، در این جا بود که ارتش مداخله کرد و با دست زدن به کشتار مردم ،از پیشروی آن توده های انقلابی جلوگیری کرد. همچنین در بهبهان هم اخبار و فیلم های منتشر شده، دخالت نیروهای ارتش و استقرار آن در نقاط حساس این شهر ، این اخبار این را نشان می دهند. حضور تانک در خیابان های شیراز و ماهشهر و استفاده از هلی کوپتر در این مناطق را هم شاهد بودیم.
پرسش: درسته، همه این شواهد به طور آشکار این حرف شما را تأئید می کنند. حتی از همان اول ، گلوله هاشونه مستقیماً به قلب و مغز مردم معترض شلیک کردند. حالا هم برای پنهان کردن چهره خونین خودشون، شایعه پخش می کنند که گویا مردم معترض اشرار بودند و اول اون ها شلیک کردند؛ و یا گویا مزدوران شان اصلاً دست به سلاح نبرده اند و گویا تظاهر کنندگان خودشون خودشونو کشتند. این ها از نوع دروغ های گوبلزی دوره هیتلره. در مورد دشمنی جمهوری اسلامی با کارگران و توده های رنجدیده ما شکی نیست ولی شما در مقاله تان به پشتیبانی امپریالیست ها هم از این رژیم در جریان قیام آبانماه اشاره کرده اید. ممکنه در این مورد بیشتر توضیح بدید؟
پاسخ: بله، نیروهای امپریالیست درست به خاطر غارت ثروت های مردم ایران و اهمیتی که ایران در خاورمیانه برای پیشبرد سیاست های اون ها داره، این رژیم را در انجام جنایت علیه توده های در بند ما کاملاً و به طور همه جانبه مورد حمایت های عملی خودشون قرار دادند. همه دیدند که در شرایطی که ایران در میان دود و خون و آتش می سوخت، آن ها کمک کردند که رژیم بتواند اینترنت را قطع بکند. بعدش هم هیچ کدوم از رسانه های امپریالیستی، حتی خبری از مبارزات مردم ایران را پخش نکردند، و خیلی آشکار سعی کردند افکار عمومی در ایران و جهان را از آن چه که در ایران می گذشت بی اطلاع نگه بدارند. برخی، مثل بی بی سی حتی با ترساندن مردم از سرکوب های رژیم، سعی می کردند مانع از حضور افراد بیشتری در خیابان بشوند. به راستی که اینا همه علیه توده های جان به لب رسیده ما عمل کردند. در این میان برخورد مقامات آمریکائی هم چشمگیر بود، که تازه خودشون را دشمن جمهوری اسلامی هم جا می زنند. مثلاً پمپئو، وزیر امور خارجه آمریکا، در بجبوحه نبردهای خونین بین رژیم و توده های رنج دیده ایران، در گفتگو با “Fox And Friends” (فاکس اَند فرندز) مطرح کرد که ما نهایت کوشش مان را می کنیم که مردم ایران بتوانند اینترنت داشته باشند و با دنیا ارتباط بگیرند، که البته ادعای دروغ و ریاکارانه ای بیش نبود و در عمل چنین اتفاقی نیفتاد. سفیر آمریکا در آلمان هم در توئیتر خودش نوشت که آمریکا تکنولوژی لازم برای وصل اینترنت در ایران را داراست و “می توانیم اینترنت را برای مردم ایران وصل کنیم.” خُب، پس چی شد؟ مسلماً اگر این سخنان، ریاکارانه و برای فریب مردم نبود، به حرف اکتفاء نمی کردند. در حالی که می دانیم اون ها در عمل به کمترین اقدامی برای وصل اینترنت در ایران، دست نزدند. همین نمونه هم، دروغین بودن ادعاهای آن ها در طرفداری از توده های ستمدیده ما را اثبات می کنه. حالا هم پس از ظاهراً موفقیت جمهوری اسلامی در به عقب راندن موقتی توده ها، رسانه هاشون بدون این که خبری از قهرمانی ها و موفقیت های توده های ما منتشر بکنند، مرتب خبر هائی را پخش می کنند که اگر چه ظاهر دلسوزانه دارند، ولی تکیه شان به رخ کشیدن قدرت سرکوب رژیم هست. به واقع، نقش این رسانه ها چه در بحبوحه نبردهای خونین در ایران و چه بعد از اون، خاموش کردن آتش انقلابی توده های ما بوده. البته، جای تعجب هم نداره. چون با توجه به وابستگی جمهوری اسلامی به امپریالیست ها، اَعمال انقلابی توده های ما علیه این رژیم، در حقیقت و در اساس منافع غارتگرانه امپریالیست ها را به خطر می اندازه.
پرسش: بگذارید دو باره به همان نوشته رجوع کنم در مقاله مورد بحث، شما مردم را در جنگی با جمهوری اسلامی و نیروهای مسلح ضدانقلابی اش می بینید که باید تا سوزاندن “ریشه همه جنایت ها و پلیدی ها که همانا سیستم سرمایه داری حاکم بر ایران” می باشه، ادامه پیدا بکنه. در این جا سئوالاتی مطرح میشه اول این که آیا مردم ایران حاکمیت سرمایه داری را به عنوان “ریشۀ جنایت ها و پلیدی ها”ی موجود، در زندگی خودشون لمس می کنند؟
پاسخ: واقعا آگاهی از این موضوع به درک خیلی چیزها کمک می کنه. ببینید، ممکنه همه مردم ما، با جملات رسا نتوانند حاکمیت سیستم سرمایه داری در ایران را توصیف بکنند، ولی عملکرد این سیستم را در زندگی خودشان کاملا لمس می کنند. مثلاً کارگران ما ، سرمایه داران را که استثمار وحشیانه ای را بر آن ها تحمیل کرده اند، خیلی خوب می شناسند. این را هم می دانند که جمهوری اسلامی ، حکومت سرمایه داران هستش. چون بارها و بارها، موقعی که اعتصاب کردند یا برای تحقق کمترین خواسته هاشون از سرمایه داران، دست به تجمع زدند و در شهر راهپیمائی کردند این رژیم به دفاع از سرمایه داران، نیروهای مسلحشو به سراغ اون ها فرستاده، یا می دونیم که این رژیم در دفاع از سرمایه داران، کارگران معترض را در اقصی نقاط ایران، محکوم به شلاق کرده و آن ها را به زندان انداخته و نیروهای امنیتی اش هم، برای خاموش کردن مبارزات طبقه کارگر همواره کارگران را مورد تهدید و ارعاب قرار می دهند. این جاست که خود تجربه زندگی، به کارگران آموخته که حاکمیت جمهوری اسلامی، حاکمیت سرمایه دارانه. همین طور، زحمتکشان و طبقه متوسط هم به اشکال مختلف با حاکمیت سرمایه داران از طریق عملکردهای ظالمانه جمهوری اسلامی در زندگی خودشون مواجه هستند. یک نمونه بارز را در این مورد می شه بانک ها را مثال زد که تجسم سرمایه مالی هستند که تحت حمایت رژیم به طور مدام به چاپیدن مردم مشغولند. یا دیدیم ک صاحبان صندوق های مالی ، چطور سپرده های اقشار پائین و متوسط جامعه را بالا کشیدند و رژیم با سرکوب مبارزات “مال باختگان” در عمل به دفاع و حمایت از آن سرمایه داران پرداخت. یا کل توده های تحت ستم ایران نتایج خانمان برانداز سیاست خصوصی سازی، که صاحبان سرمایه را مستقیماً در مقابل مردم قرار می دهد را در زندگی خودشون می بینند و لمس می کنند. همین نمونه ها به خوبی نشون می دهند که مردم، حاکمیت سرمایه داران، سیستم سرمایه داری و حفاظت رژیم جمهوری اسلامی از این سیستم را با همه وجودشان حس و درک می کنند. برای این که صحبت ها طولانی نشه ، بیشتر از این روی این موضوع مکث نمی کنم. اما بدون این که به تشریح چگونگی عملکرد امپریالیست ها بپردازم در مورد آن ها هم باید بگم که از چین و ژاپن و روسیه گرفته تا امپریالست های غربی، از انگلیس و فرانسه و آلمان تا آمریکا ، هر کدوم به شکلی ثروت های مردم ما را به غارت می برند و اینو هم توده های ستمدیده ما می دانند. مثلاً غارت معادن، جنگل ها و غیره توسط امپریالیست ها برای مردم ما ناشناخته نیست. یا مثلاً مردم می بینند که محصولات کشورهای امپریالیستی به قیمت نابودی کشاورزان ایران، چطور به ایران سرازیر می شه، و یا تحریم های آمریکا! در این مورد ممکنه دلایل واقعی تحریم ها برای همه مردم روشن نباشه ولی کیه که اثرات مرگبار این سیاستی که آمریکا مستقیماً علیه توده های محروم ما به کار می بره رو متوجه نباشد. آیا آمریکا که با این تحریم ها سهم بزرگی در کشاندن مردم ایران به فقر و فلاکت داره، دوست مردم ایرانه؟ ببینید! درست به همان صورتی که جمهوری اسلامی دولت آمریکا رو در حرف و شعار دشمن مردم خطاب می کند در آمریکا هم بازار بد و بیراه گفتن به جمهوری اسلامی حسابی داغه. اما این سر و صدا ها همه دروغ و برای فریب مردمه. اینو حداقل مردمان هشیار و آگاه ایران متوجه هستند. چون عمل را معیار قرار می دهند. مثلاً همین مردمان هشیار و آگاه دیدند که پس از اون که احمدی نژاد برای اولین بار به توصیه صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، به قطع سوبسیدها پرداخت و سه برابر هم در اون زمان به قیمت بنزین افزوده شد ، از طرف همین نهادهای امپریالیستی به طور رسمی مورد تشویق قرار گرفت. گرداننده اصلی آن دو نهاد امپریالیستی هم همین آمریکاست. آیا توده های پیشرو ما که تجربه زندگی، معلم اون هاست و انسان های آگاه و هشیار، در ایران وجود ندارند که متوجه این امر بشوند و بدانند که جمهوری اسلامی و دولت آمریکا در حالی که همدیگر را دشمن خطاب می کنند، ولی در خفا دست در دست هم دارند و سیاست های غارتگرانه و جنگ طلبانه آمریکا توسط جمهوری اسلامی، در ایران و منطقه پیاده می شه؟ حالا هم پس از این که ترامپ و دیگر مقامات آمریکا از سرکوب توده ها توسط رژیم دست نشانده شون خاطر جمع شده اند، با وقاحت به اظهار همدردی با مردم دردمند ما می پردازند. شکی نباید داشت که مردمان آگاه و هشیار جامعه، در این زمینه، دُم خروسو می بینند و نه قسم حضرت عباس را. معیار برایشان عمله و نه حرف و ادعا!
پرسش: سوال بعدی در مورد این گفته شماست که “ریشه همه جنایت ها و پلیدی ها سیستم سرمایه داری حاکم بر ایرانه. این ریشه را چطوری می شه سوزاند؟
پاسخ: اجازه بدید بر اساس مواردی که به آن ها اشاره کردم، اول نتیجه مهمی که از آن موارد حاصل می شه را بگم و آن اینه که آن چه که در آبانماه در جامعه ما گذشت، یک جنگ طبقاتی بود. جنگ بین صف خلق و ضد خلق. یا به واقع جنگ بین نیروهائی که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی و از بین بردن ریشه فقر و فلاکت و جنایت و خفقان و دیکتاتوری یعنی نظام سرمایه داری موجود در ایران هستند و نیروهائی که به هر ترتیب در جهت حفظ اون ها عمل می کنند. صف خلق را کارگران و زحمتکشان و اقشار گوناگون خرده بورژوازی که به عنوان طبقه متوسط از آن ها یاد می شه تشکیل می دهند، صف ضد خلق هم از امپریالیست ها و سرمایه داران وابسته به آن ها و همچنین از خرده بورژواهای وابسته که بقایشان به نظام امپریالیستی و بوروکراسی فاسد آن گره خورده تشکیل شده.
در مورد این که چطور می شه سیستم سرمایه داری در جامعه ما که ریشه همه بدبختی های مردم ما هستش را از بین برد، اصل و کُنه مسأله بر می گرده به محروم کردن دشمن از نیرو و ابزاری که با آن ها از این سیستم محافظت و دفاع می کنه و به واقع، بدون آن ها قدرتی نداره. مردم ایران این را می دانند که جمهوری اسلامی بدون نیروهای مسلحش ، یک روز هم قادر به حکومت نیست، و می دانند که این رژیم با در اختیار داشتن ارتش منظم با زوایدش مثل سپاه پاسداران و بسیج و پلیس و با کمک نیروهای امنیتی – چه آن هائی که در وزارت اطلاعات متشکل هستند و چه در ارگان های دیگه مثل اطلاعات سپاه پاسداران. با این ها هست که امکان اِعمال قهر علیه کارگران و زحمتکشان و طبقه متوسط موجود در جامعه را پیدا می کنه؛ و عمدتا با تکیه بر این نیروهای مسلحه که توانسته به حیات ننگینش ادامه بده و سیستم سرمایه داری وابسته را در ایران پا برجا نگه بدارد.
بنابراین، به نظر می رسه که تکلیف مردم هم باید در مقابل این واقعیات روشن باشه. یعنی اگر قرار بر اینه که مردم از دست این رژیم و سیستم سرمایه داری موجود در ایران رها بشن، پس باید در درجه اول نیروهای مسلح ضد خلقی کنونی را از بین ببرند که تکیه گاه اصلی و ستون فقرات این رژیم و کلاً حاکمیت سرمایه داران در ایران می باشد.
در نتیجه، همه کوشش ها باید در جهت ایجاد یک نیروی مسلح از توده های انقلابی یا به عبارت دیگر برای تشکل ارتش خلق، صرف بشه.
روی این واقعیت هم تأکید بکنم که توده های مبارز و فداکار ما، در جریان سه خیزش عظیم مردمی در یک دهۀ اخیر ، یعنی در سال های 88، 96 و 98 ، چه با شعارهاشون و چه با اعمال شان در کف خیابان ها، نشان داده اند که آمادگی مسلح شدن و دفاع از منافع شون در مقابل دشمنانِ تا بن دندان مسلحشون را دارند. بنابراین، این بر عهده نیروهای پیشاهنگ جامعه یعنی کارگران آگاه و روشنفکران انقلابیه که متوجه این واقعیت باشند. قیام های خودبخودی توده ها بهترین فرصت را برای آشنائی جوانان انقلابی با هم ، به دست می ده که می توانند همدیگر را پیدا بکنند. باید از این فرصت، برای متشکل شدن خودشان استفاده بکنند.
در مقاله ای هم که در اینجا در موردش بحث می شه، من متذکر شدم که در شرایط کنونی، اولین قدم برای تشکیل ارتش خلق در ایران، متشکل شدن نیروهای پیشرو جامعه در گروه های سیاسی – نظامی است و این که آن ها به عملیات پارتیزانی دست بزنند یا به قول خودمان همان عملیات چریکی علیه دشمن. نیروی انقلابی از ضعف شروع می کنه و به تدریج با جذب توده های مبارز به سوی خودش و با متشکل کردن آن ها در جریان تداوم مبارزه مسلحانه، قدرتمند می شه و دشمنی را که امروز قدرتمنده به تدریج ضعیف و ضعیف تر می کنه تا آن جا که به کمک همه توده های تحت ستم که در شکل های گوناگون دارند مبارزه می کنند و البته در اساس با نیروی توده های مسلحِ متشکل در ارتش خلق، این دشمن را بر زمین می زند. این، تنها راه رهائی مردم ما از شرِ جمهوری اسلامی و سوزاندن ریشه همه ظلم و ستم ها یعنی نابودی سیستم سرمایه داری در ایران می باشد.
پرسشگر کانال بذرهای ماندگار: با درود های گرم به شنوندگان کانال “بذر های ماندگار” کانال تلگرام چریکهای فدایی خلق ایران. رفیق اشرف با تشکر از شما که به خواست ما برای این گفتگو پاسخ مثبت دادید. بخش دوم (و پایانی) مصاحبه با رفیق اشرف دهقانی را در رابطه باقیام توده های ستمدیده مان در آبانماه امسال، 1398، پی می گیریم و با رجوع به مقاله ای که رفیق اشرف در جریان این قیام تحت عنوان ”خشم توده ها جز با آتش به جان خصم، خاموشی نمی گیرد” منتشر نمودند، بقیه پرسش های مطرح را با این رفیق در میان می گذاریم.
پرسش: شما در بخش اول این مصاحبه، مطرح کردید که شرط رهایی کارگران و ستمدیدگان، نابودی نظام سرمایه داری وابسته در ایران هست. بگذارید سئوال کنم آیا از همین واقعیت می شود نتیجه گرفت که اون نیرو هایی که نابودی نظم ظالمانه سرمایه داری حاکم بر ایران را در چشم انداز فعالیت های خودشون قرار نداده اند عملا جنبش مردم را به بیراهه می برند؟
رفیق اشرف دهقانی: با درود به شما و همه شنوندگان عزیز کانال بذر های ماندگار. بدون شک منظورتان نیروهای سیاسی در اپوزیسیون است. بله، بخشی از این ها واقعاً مشکلی با نظام سرمایه داری حاکم ندارند و مسئله شون فقط رفتن جمهوری اسلامیه؛ و برای این منظور مثلاً زمانی از رفراندوم صحبت می کردند و یا الان شورای دوره گذار تشکیل داده اند.
این بخش از اپوزیسیون، صرفا اسلامی بودن رژیم و یا وجود خامنه ای و آخوندها را عامل وضعیت غیر قابل تحمل کنونی جا می زنند و البته پنهان می کنند که این رژیم در اساس توسط تکنوکرات ها و بوروکراتهائی اداره می شه که خیلی هاشون هم تحصیل کرده های دانشگاه های خارج از کشورند. در هر حال، کل گردانندگان رژیم چه معمّم و یا پوشیده در حجاب به اصطلاح اسلامی باشند و چه کت و شلواری، از طریق حفظ سیستم سرمایه داری حاکم است که دمار از روزگار مردم در می آورند. کسانی که این واقعیت را از مردم کتمان می کنند آگاهانه می کوشند که مبارزات مردم را به بیراهه ببرند. چون کسانی که صرفا به قول خودشون، “اسلام و حاکمیتش” و یا آخوندها و خامنه ای را نفی می کنند و خواهان از بین بردن سیستم سرمایه داری در ایران نیستند، فقط می خواهند در شکل حاکمیت تغییری حاصل بشه و کاری به از بین بردن ریشه ظلم و ستم در جامعه ندارند؛ و در نتیجه راه آن ها به تداوم وضع جهنمی که الان هست برای مردم ما می انجامد. در حالی که توده های محروم ما نه فقط آخوندها و خامنه ای و کل حاکمیت جمهوری اسلامی را نمی خواهند ، بلکه می خواهند که همراه این دار و دسته اسلامی، به نظم سیاسی – اقتصادی ظالمانه حاکم بر ایران هم پایان داده بشه. اتفاقا، یکی از درس های تجربه انقلاب سال 57 هم همینه. چون در آن زمان، مردم فداکار و قهرمان ایران توانستند رژیم شاه را که مثل همین رژیم جمهوری اسلامی توسط امپریالیست ها سر کار آمده بود ، سرنگون بکنند ولی چون نتواستند به طور مسلحانه سازماندهی بشن و انقلاب 57 را ادامه بدهند ، سیستم سرمایه داری پا برجا ماند و رژیم جدیدی که خودش را در پرده اوهام اسلامی پوشانده بود، حفاظت از این سیستم و نیروهای مسلح شاهنشاهی را به عهده گرفت – البته اسم جدیدی روی ارتش شاهنشاهی گذاشتند و همان ارتش را اسمش را عوض کردند و گفتند “ارتش اسلامی”. از آن زمان تا امروز، به همان نسبتی که سیستم سرمایه داری، با سرعت زیاد در مقایسه با دوره شاه، انکشاف و گسترش پیدا کرده – این مهمه بهش توجه بشه – به همان نسبت هم مصیبت های وارده از این سیستم خیلی بیشتر از دوره شاه نصیب مردم ما شده. برای همینه که امروز هم اگر صرفاً به رفتن خامنه ای و آخوندها اکتفاء بشود، یا حتی به قول آن ها، “حاکمیت اسلام” تغییر بکند، حاکمیت سرمایه داران و دیکتاتوری و ظلم و ستم از بین نمی رود.
پرسش: با توجه به توضیحات شما، پذیرش ضرورت نابودی سرمایه داری، گام اول برای رهائی از شرایط جهنمی کنونی می باشد. منطقاً در گام بعد باید روشن کرد که چگونه می خواهیم به این هدف برسیم. چون راهی که ارائه داده می شه نباید در عمل خود هدف را به حاشیه ببره، یا ادعاهائی مطرح بشوند که به حفظ وضع موجود منتهی بشود.
پاسخ: این سئوال خوبیه، چون امکان می ده در مورد نیروهای سیاسی دیگه ای هم که در اپوزیسیون هستند صحبت کنیم. منظورم نیروهائی هستند که ظاهراً از ضرورت نابودی سیستم سرمایه داری در ایران حرف می زنند ولی راه روشن و یا درستی برای این منظور ارائه نمی دهند. به خصوص نمی گویند که چطوری می خواهند تکیه گاه اصلی رژیم که همون نیروهای مسلح اش هست را از بین ببرند و چه می خواهند به جای آن بگذارند و چطوری! این نیروهای سیاسی که معمولاً مدافع “کار آرام سیاسی” خوانده می شوند، سال های سال با استناد به انقلاب روسیه مطرح می کردند که برای پیروزی انقلاب، اول اعتصاب عمومی صورت می گیره و این اعتصاب در پروسه خودش به قیام مسلحانه مردم و پیروزی انقلاب منجر می شود. البته این ها شکست انقلاب 1357 را به روی خودشون نمی آورند. چون در سال 57 ، هم ، حدوداً اعتصاب عمومی صورت گرفت و هم، قیام بهمن رخ داد. با این حال، انقلاب شکست خورد و به جای نیروهای انقلابی و کمونیست، یک نیروی ارتجاعی بر سر کار اومد. واقعیت این است که هم، تحلیل علمی از شرایط جامعه ایران، ثابت می کنه که راه پیروزی انقلاب ایران، قیام مسلحانه توده ای چند روزه نیست ، بلکه یک جنگ توده ای در یک مسیر طولانیه و هم، همه تجربه های عملی نشان می دهند که در شرایط ایران، تزِ “اول اعتصاب عمومی و بعد قیام مسلحانه”، یک تز ورشکسته است و نمی تواند منجر به پیروزی مردم بشود. از جنبه دیگه، جالبه که حالا که قیام آبانماه توده های انقلابی ما به دنبال یک اعتصاب عمومی به وجود نیامد، همه اون هائی که ضرورت سازماندهی مسلح توده ها را نفی می کنند چه در صف خلق و چه غیر از آن، به فرمول اعتصاب عمومی بعد از قیام مسلحانه چسبیده اند. این ها بدون آن که ملزومات یک اعتصاب عمومی را بشناسند، از مردم می خواهند دست به اعتصاب بزنند. گویا، تصورشون اینه که اعتصاب عمومی، آن قیام را تکمیل می کنه و گویا از این طریق، رژیم دیگر سقوط می کنه و انقلاب مردم به پیروزی می رسه. حالا اگر نیروهای ضدخلقی را کنار بگذاریم که به طور روشن هدفشان اساساً خاموش کردن آتش جنبش توده هاست، و خطاب مان فقط نیروهائی باشند که از ضرورت نابودی سیستم سرمایه داری در ایران حرف می زنند، باید از آن ها سئوال کرد که مگر ستون فقرات دولت سرمایه داری حاکم بر ایران را ارتش و دیگر نیروهای مسلح ضدخلقی تشکیل نمی دهند؟ آیا به صرف اعتصاب عمومی این ستون در هم شکسته می شه؟ به راستی برای در هم شکستن ستون فقرات رژیم جمهوری اسلامی به مثابه یک دولت سرمایه داری – البته (وابسته به امپریالیسم)، نیاز به چه نیروئی هستش؟ نیروهای سیاسی ای که از ضرورت نابودی سیستم سرمایه داری در ایران حرف می زنند ، ولی از پیمودن راه جنگ توده ای طفره می روند و همچنان به فرمول اول اعتصاب عمومی و بعد قیام مسلحانه چسبیده اند – که البته خودشون هم می دانند بدون رهبری انقلابی یک همچنین قیامی خواهد بود – چون در شرایط دیکتاتوری حاصل از سلطه امپریالیسم در ایران از راه های غیر مسلحانه، رهبری انقلابی شکل نمی گیره – پس این ها، فقط در حرف علیه سرمایه داری هستند . راه آن ها بیراهه هست و در نتیجه به از بین رفتن سرمایه داری منجر نمیشه بلکه به حفظ وضع موجود کمک می کنه.
پرسش: مسلما همه قیام هائی که در جامعه ما صورت گرفته، تجربه های گران بهائی به جا گذاشته اند و درس هائی به مردم برای پیشروی های بعدی شان آموخته اند. مثلاً همین قیام حماسی و پر صلابت آبانماه حاوی تجارب و درس هائیه که باعث می شوند توده های محروم ایران یک قدم دیگه به دروازه پیروزی نزدیک بشوند. اما این هم، واقعیته که هر قیام قهر آمیز توده ای باید رهبری انقلابی داشته باشه تا بتواند راه خودشو به پیروزی باز بکنه. درحالی که نه در قیام بهمن 57 و نه در قیام های 96 و 98، رهبری وجود نداشت. آیا شما فقدان رهبری را دلیلی نمی بینید که به رژیم امکان سرکوب همین قیام آبانماه را داد؟ و در ضمن، مگر اعتصاب عمومی، شرایط سرنگونی رژیم را تسهیل نمی کند؟
پاسخ: در مورد اعتصاب عمومی، شکی نیست که می تواند اقتصاد کشور را فلج بکنه و این هم ضربه مهم دیگه ای به رژیم جمهوری اسلامی وارد می کند. اما بحث این نیست که اعتصاب عمومی خوب است یا بد است. بحث بر سر اینه که انقلاب مردم چطوری می تواند پیروز بشود. اجازه بدید بیشتر توضیح بدم. ببینید، کارگران و توده های دیگه ما متشکل نیستند و رهبری انقلابی هم وجود نداره که با چنان تشکل هائی (که خودشون هم وجود ندارند) پیوند داشته باشد. پس توده های ما با اتکاء به چه قدرتی در پشت سرشون، می توانند دست به اعتصاب عمومی بزنند؟ یکی از الزامات دست زدن توده ها به اعتصاب عمومیه اینه که ببینند تشکیلاتی و رهبری پر قدرتی وجود داره که بر کارگران و دیگر توده های ستمدیده ایران که متشکل هستند متکی است. البته می شود این را هم در نظر گرفت که ممکنه با تشدید بحران انقلابی در جامعه وقتی شیرازه امور تا حد زیادی از هم پاشیده شده، در شرایط خاصی، اعتصاب عمومی هم صورت بگیره – وضعی که در سال 57 به وجود اومد. ولی وقتی رهبری انقلابی بر سر این اعتصاب عمومی نباشه، چه پیش خواهد اومد؟ جدا از هر تحلیلی، تجربه نشون می دهد که اعتصاب عمومی و قیام مسلحانه بدون رهبری انقلابی امکان به پیروزی رساندن مردم تحت ستم ما را نداره. آیا یکی از دلایل شکست قیام بهمن 57 همانا فقدان یک رهبری انقلابی بر سر آن نبود؟
حالا، از فقدان رهبری بر سر قیام آبانماه اخیر صحبت می شه. شکی نیست که اگر رهبری وجود داشت وضع طور دیگه ای می شد. اما مسئله اینه که رهبری در شرایط دیکتاتوری حاکم بر ایران چطور ممکنه به وجود بیاد؟ ما باید سعی کنیم بدون الگو برداری از هر انقلابی در جهان، قانونمندی های جامعه تحت سلطه ایران را بشناسیم. همان طور که در جمهوری اسلامی می بینیم که دیکتاتوری، به کارگران حتی امکان تشکل صنفی هم نمی دهد، در دوره شاه هم همین طور بود. پدید آورنده این نوع دیکتاتوری شدیداً و وسیعاً قهر آمیز هم پدرِ شاه بود که به همین خاطر توده های ما به او لقب رضاخان قلدر دادند. این دیکتاتوری ها همه نتیجه سلطه امپریالیسم بر جامعه ایران است. تجربه هم نشون میده که در جامعه ای که چنین دیکتاتوری ای حاکمه ، از راه های مسالمت آمیز یا غیر مسلحانه و به صرف مخفی کاری، هیچ تشکیلات انقلابی نمی تونه به وجود بیاد که بعد رشد بکنه و رهبری را به وجود بیاره. در نتیجه ما همواره با یک دور باطل روبرو خواهیم بود: یعنی قیام خود به خودی توده ها، فقدان رهبری، بعد عدم پیروزی قیام. این دور باطل رو تنها با پیگیری راهی می شود از بین برد که چریکهای فدائی خلق از دیر باز پیش پای انقلابیون پیشرو جامعه و همه توده های مبارز گذاشته اند، یعنی راه دست زدن کارگران و روشنفکران آگاه و پیشرو به مبارزه مسلحانه چریکی با هدف استراتژیکی تشکیل ارتش خلق برای مقابله با ارتش ضد خلق. یعنی راهِ ”مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک”. در این مسیره که کارگران و روشنفکران پیشرویِ سازمان یافته در یک تشکل انقلابی، می توانند با طبقه کارگر ارتباط برقرار بکنند، به سازماندهی اشکال گوناگون مبارزه توده ها بپردازند و بالاخره رهبری انقلابی را در جامعه شکل بدهند. چریکهای فدائی خلق از همان آغاز شکل گیری شان بر این واقعیت – که در کتاب رفیق مسعود احمدزاده درج شده – تأکید کرده اند که راه پیروزی انقلاب ایران، قیام مسلحانه چند روزه نیست، بلکه جنگ توده ای است. چون در جریان چنین جنگیه که یک ارتش مردمی با رهبری طبقه کارگر انقلابی می تونه به وجود بیاد و آن گاه این قدرت متشکل توده های مسلح، می تونه ارتش کنونی و همه نیروهای مسلح ضد خلقی را در هم بکوبد، شکست بدهد. و در این صورته که توده های تحت ستم ما تحت یک رهبری انقلابی، قادر می شوند سیستم سرمایه داری را از بین ببرند و هرگونه نفوذ امپریالیست ها از جامعه ما را قطع کنند؛ و در این صورت، رسیدن به استقلال و در نهایت به یک جامعه سوسیالیستی از یک آرزو ، به واقعیت تبدیل می شه.
پرسش: اجازه بدید یک سئوال دیگه ای را مطرح بکنم. با توجه به این واقعیت که رسانه های امپریالیستی روی بازگشت سلطنت به عنوان یک آلترناتیو زیاد تبلیغ می کنند و خود طرفداران سلطنت هم رسما اعلام می کنند که قصد خدشه وارد کردن به نظم سرمایه داری حاکم را ندارند، جایگاه این نیرو در معادلات سیاسی ایران کجا قرار می گیره؟
پاسخ: به نظر من این بدبختی امپریالیست ها و نشانه استیصال آن هاست که از وقتی متوجه تلاش های عملی ستمدیدگان ایران برای سرنگونی رژیم دست نشانده شون شدند که در لفافه اسلام کارهاشو پیش می بره، به احیای سلطنت در ایران روی آورده اند. یعنی به یک نیروی آشکارا ارتجاعی دیگه. البته فعلا روی سلطنت تبلیغ می کنند تا با این جریان ارتجاعی، اعتشاشی در جنبش مردم به وجود بیاورند. سلطنت طلبان نه فقط قصد وارد آوردن کمترین خدشه ای به سیستم سرمایه داری در ایران را ندارند ، بلکه به دلایل کاملاً مشخص، چه به دلیل گرفتاری این سیستم در بحرانی عمیق و چه به دلیل هشیاری کارگران و ستمدیدگان دیگه ما و مبارزه شون علیه حاکمیت سرمایه داران در ایران، خودشون را آماده می کنند که اگر اربابان امپریالیست شان روزی آن ها را سر کار آوردند با اِعمال شدیدترین و خونبارترین دیکتاتوری ها – تأکید می کنم شدید ترین و خونبار ترین دیکتاتوری ها، طوری که دیکتاتوری وحشتناک و جنایت بار کنونی جمهوری اسلامی در مقابل اون به قول معروف لُنگ بیاندازه، سیستم ظالمانه سرمایه داری رو تداوم بدهند و بردگی زجر آوری رو به کارگران و زحمتکشان ما تحمیل بکنند.
مدتهاست که رسانه های ارتجاعی از “بی بی سی” و “ایران – اینترنشنال” گرفته تا رسانه های خاص سلطنت طلبان و به خصوص رسانه “من و تو” سعی می کنند شعار “رضا شاه، روحت شاد” را به دهن مردم بیاندازند. من نمی خواهم در این جا لیستی ارائه بدهم و بگویم که رضا شاه چه خدمت هائی به امپریالیسم انگلیس کرد تا چنگ در ثروت های ایران بیاندازه و آن ها را غارت و چپاول بکنه، به این موضوع هم نمی پردازم که رضا شاه علیه مردم ما دست به چه سرکوب هائی زد و چه اختناقی را در جامعه ایران آن زمان برقرار کرد و چگونه همه نهادهای آزادیخواهانه که در جریان انقلاب مشروطیت به وجود آمده بودند و از جمله اتحادیه های کارگری را تار و مار کرد و از بین برد؛ فقط به این نکته اشاره کنم که کودتای انگلیسی 1299 که به قدرت گیری رضا خان منجر شد در واقع تیر آخر را به همه دستاوردهای انقلاب مشروطیت زد. با این کودتا بود که یک دیکتاتوری سیاه بر کشور ما حاکم شد که تا به امروز هم ادامه پیدا کرده. به واقع، رضا شاه، معرف اولین دیکتاتوری امپریالیستی در ایران می باشد که چرخ های حکومتش برای تأمین منافع امپریالیسم انگلیس، در حرکت بودند. حالا که این بحث پیش آمد بد نیست به یک مورد از گزارش تظاهرات فعالین چریکهای فدائی خلق در خارج از کشور، در پشتیبانی از توده های قیام کننده اشاره کنم. می دانید که اخیراً سلطنت طلبان فرصت پیدا کرده اند خودی نشان بدهند و امروز در تظاهرات نیروهای چپ در خارج از کشور به ایجاد اغتشاش مشغولند و البته رسانه های امپریالیستی هم دوربین هایشان را روی آن ها زووم می کنند تا افکار عمومی را فریب بدهند و سلطنت طلبان در خارج از کشور را حامی مردم ایران جا بزنند. در جریان این اغتشاش، فردی در میان سلطنت طلبان به یکی از مبارزین گفته بود: “بدبخت! اگر رضا شاه نبود تو الان شناسنامه هم نداشتی”. آیا این ادعای درستی است؟ در این جا می خواهم به جوان هائی که ممکن است از تاریخ ایران اطلاع کافی نداشته باشند در پاسخ به آن ادعا، بگم . نه، اگر رضا شاه و هم کیشانش نبودند که به امپریالیست ها کمک بکنند تا انقلاب مشروطه ما رو به شکست بکشانند – می دانید که همین رضا شاه در زمان انقلاب مشروطیت، گروهبانی در ارتش ارتجاعی قزاق بود که علیه ستارخان و باقرخان و کمونیست هائی مثل حیدر عمو اوغلی می جنگید. بله اگر عناصر مرتجعی چون این گروهبان قزاق نبودند که خودشون را به امپریالیست ها بفروشند، انقلاب مشروطیت ما که یک انقلاب بورژوا – دموکراتیک بود پیروز می شد. آن وقت، در اثر این انقلاب، مردم ما، هم، شناسنامه دار می شدن و هم به آزادی های دموکراتیک دست پیدا می کردند. آزادی و دموکراسی در جامعه ایران برقرار می شد و راه رشد صنعتی کشور هم هموار می گردید.
برگردیم به اصل مطلب، به طور کلی بگم، اگر قرار باشه یک بار حکومتی به اسم اسلام، روزگار را بر مردم سیاه بکنه و یک بار هم حکومتی غیر اسلامی و ظاهراً مدرن و سکولار سرکار بیاد که بخواهد با آزادی ماتیک و ناخن بلند برای زنان و فکل و کراوات برای مردان، سر مردم کلاه بگذاره و حفاظت از سیستم ظالمانه سرمایه داری را به عهده بگیره، آنوقت دیگه فقط در نوع شکنجه مردم تفاوت ایجاد شده نه این که پایانی بر زندگی شکنجه بار کنونی گذاشته شده باشه.
پرسش: شما یکی از کمبود های قیام اخیر را فقدان سازماندهی و رهبری انقلابی می دانید و ایجاد این امور مهم را از طریق راه های غیر مسلحانه ممکن نمی دانید؛ و پیشنهاد تشکیل گروه های سیاسی – نظامی را می کنید که در جریان رشد خودشون باید به تشکیل ارتشی از توده های مسلح بیانجامد. چه فاکتورهایی در شرایط کنونی چنین مسیری رو الزامی می کنند؟
پاسخ: سعی می کنم به این سئوال پاسخ کوتاهی بدم چون زیاد حرف زدم و امیدوارم که شنوندگان کانال بذرها را خسته نکرده باشم. ببینید، دیکتاتوری، یکی از اصلی ترین فاکتورها است که به راحتی امکان ایجاد یک رهبری انقلابی را نمی دهد. خیلی ها به درستی مطرح می کنند که جنبش انقلابی توده ها نیاز به تشکیلات و رهبری انقلابی دارد. ولی با این که دیکتاتوری را مانع اصلی شکل گیری تشکیلات و رهبری انقلابی در جامعه می دانند، شکل های درست مبارزه با این دیکتاتوری را ارائه نمی دهند. در حالی که چریکهای فدائی خلق از همان آغاز شکل گیری شان بر ضرورت مبارزه مسلحانه با دیکتاتوری تأکید کردند و معلوم کردند که در شرایط دیکتاتوری در ایران، اولاً یک گروه انقلابی تنها و تنها با تعرض مسلحانه به دشمن می تواند اصلاً موجودیت خودش را حفظ بکند؛ و ثانیاً یک گروه کمونیستی با مبارزه مسلحانه و ضربه زدن به دشمن می تواند قدرت بگیره، بعد، دیکتاتوری را تضعیف بکنه و به قولی در آن شکاف بیانداره و با کمک کارگران و توده های رزمنده دیگه، شرایطی در جامعه به وجود بیاره که امکان پیوند با طبقه کارگر و بالاخره تشکیل حزب کمونیست را پیدا بکند. امروز ما وظیفه خودمون می دانیم که تجربیات مان را در اختیار جوانان انقلابی قرار بدیم. تجربیاتی که به واقع با خون نوشته شده اند. بر این اساس است که بر ضرورت تشکیل گروه های سیاسی – نظامی در شرایط کنونی تأکید می کنیم. این گروه ها در جریان انجام مبارزات چریکی علیه دشمن، خودشون را به مردم می شناسانند و طرفداری مادی و معنوی توده ها را به طرف خودشان جلب می کنند. در این صورت، گروه هائی که تئوری واقعا کمونیستی و منطبق بر شرایط جامعه رهنمون آن ها باشد و بهتر عمل کنند ، بیشتر امکان گسترش و جلب توده ها و جذب آن ها را به طرف خودشان خواهند داشت. این گروه ها در پروسه ای به هم می پیوندند و تشکیلات قوی ای به وجود می آید که همان تشکیلات رهبری کننده جنبش توده هاست.
بذرهای ماندگار: با سپاس از این که پاسخگوی پرسش های ما بودید. لطفا اگر مورد دیگری هست که ضروری می بینید که به آن اشاره شود بفرمائید؟
پاسخ: من یک بار دیگه سپاس و ستایش خودمو به توده های رزمنده ایران که در این قیام اخیر جسارت و از خود گذشتگی بی نظیری از خودشون نشان دادند، ابلاغ می کنم. قهرمانی و رزم سلحشورانه این توده ها در جریان قیام خونین شان تجربه های گران بهائی به جا گذاشته که مطمئناً راه را برای پیشروی های بعدی ستمکشان تا رسیدن به پیروزی هموار می کند. در حال حاضر این قیام، شدت و ابعاد سرکوبگری و جنایتکار بودن جمهوری اسلامی را به طور کاملاً عریان در معرض دید همگان قرار داده و یک بار دیگر به طور قطع ثابت کرد که با این رژیم جز به زبان اسلحه و قهر انقلابی نمی شود سخن گفت.
قیام آبانماه، حمایت امپریالیست ها از چنین رژیم خونخوار و همین طور ضدیت آن ها را با توده محروم و گرسنه ایران را هم افشاء کرد. همچنین سازش کارانی که مبارزه به اصطلاح مدنی را برای نجات از جهنم موجود پیش پای مردم می گذاشتند و الان هم می گذارند را هم رسوا کرد.
در آخر به این هم اشاره بکنم که جمهوری اسلامی در مقابل قدرت توده ها و خشم انقلابی اون ها چاره ای ندارد که جنایات خودش را در دهه 60 به رخ مردم بکشد و همون روش های جنایت کارانه را در پیش بگیرد. خیال می کند که می تواند به این شکل در میان این توده ها، ایجاد رُعب و وحشت بکند. در حالی که این مردم تجربه چهل سال حاکمیت دار و شکنجه جمهوری اسلامی را پشت سر دارند و تلاش های این چنینی رژیم به جای ترس ، به آن ها یاد می دهد که باید بدون هیچ گونه توهمی نسبت به نیروهای مسلح رژیم، با ابزار لازم و با قاطعیت هر چه بیشتری به جنگ تعرضی علیه دشمن دست بزنند؛ و همان قدر با بی رحمی با دشمنان خودشان برخورد کنند که آن دشمنان بی هیچ عطوفتی چنین می کنند. شکی نباید داشت که دشمنان مردم علیرغم ظاهراً قدرتمند بودن شان در مقابل قدرت توده های رزمنده ما که توسط طبقه کارگر آگاه و انقلابی ایران، رهبری بشوند، جز شکست و نابودی نصیبی نخواهند داشت، و دست آورد مبارزات توده های ستمدیده ما، نان و کار و آزادی و زندگی در شرایطی بری از ظلم و ستم و استثمار خواهد بود.
پرسشگر کانال بذر های ماندگار: رفیق اشرف با تشکر بسیار که به پرسش های بازدیدگنندگان این کانال پاسخ دادید. به امید این که در آینده هم پاسخگوی پرسش های ما باشید.
رفیق اشرف: من باید از شما که امکان این گفتگو را فراهم کردید، تشکر کنم . برایتان در فعالیت های مبارزاتی تان پیروزی آرزو می کنم. موفق باشید.
از همین دسته
مسیری که برای سوسیالیسم در روسیه طی شد! (۳)
سوریه جنگی که ماسکها در آن به کنار زده شد!
نسل کشی مردم فلسطین توسط اسرائیل و نقد برخی دیدگاهها(1)