فریبرز سنجری
به نقل از: پیام فدایی ، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران، شماره ۲۵۲ ، تیر ماه ۱۳۹۹
پیام فدایی: آن چه در زیر می آید متن گفتگوی کانال تلگرامی “بذرهای ماندگار” با رفیق فریبرز سنجری در ارتباط با “سند همکاری ۲۵ ساله با چین” و دیدگاه های موجود در این زمینه می باشد که در تاریخ ۱۶ جولای ۲۰۲۰ انجام گرفته است. پیام فدایی این گفتگو را از حالت گفتار به نوشتار تبدیل و با برخی اصلاحات جزیی به این ترتیب در اختیار خوانندگان نشریه قرار می دهد. لینک صوتی این فایل در آدرس زیر برای علاقه مندان قابل دسترسی ست:
پرسشگر کانال بذرهای ماندگار:
با درود به شنوندگان عزیز بذر های ماندگار ، کانال تلگرامی چریکهای فدایی خلق ایران. بسیار خرسند هستیم که فرصتی فراهم شد تا دو باره با شما همراه باشیم. با توجه به این که سند تفاهم نامه همکاری های 25 ساله جمهوری اسلامی با چین در رسانه های مختلف از زوایای گوناگون مورد بررسی قرار گرفته و سئوالاتی را سبب شده، بر آن شدیم تا نظر چریکهای فدایی خلق ایران در این زمینه را جویا بشویم و با شما در میان بگذاریم. به همین دلیل گفتگویی ترتیب دادیم با رفیق فریبرز سنجری از مسئولین چریکهای فدایی خلق ایران.
پرسشگر: با صمیمانه ترین درود ها به شما رفیق سنجری گرامی ، بسیار سپاسگزارم که با ما همراه هستید.
رفیق سنجری: با سپاس از کانال بذرهای ماندگار که این فرصت را تدارک دیدند و با ابراز خوشحالی از این که یک بار دیگر در ارتباط قرار می گیرم از این طریق با شنوندگان عزیز کانال بذر های ماندگار.
پرسش: به دنبال رسانه ای شدن “سند همکاری ۲۵ ساله ایران و چین”، مسئله ماهیت و ابعاد رابطه جمهوری اسلامی با دولت چین با برجستگی در مقابل نیرو های سیاسی قرار گرفته. مطبوعات رژیم در تبلیغ این توافقنامه تا آن جایی پیش رفتند که روزنامه اصولگرای “جوان” ، این توافقنامه را پیمان “شیر و اژدها” نامیده. در حالی که برخی از مخالفین رژیم اعلام کردند که بر اساس این سند ، ایران مستعمره چین می شود. حالا با توجه به این صحبت ها ، رفیق شما این “سند همکاری 25 ساله” را چگونه می بینید؟
پاسخ: ببینید! جمهوری اسلامی یه رژیم وابسته به امپریالیسمه و امروز امپریالیست های مختلف از این سفره پرنعمتی که این رژیم از ثروت های مردم ایران برای آن ها گسترده ، سود می برند. به طور مثال ما در این سال ها شاهد بوده ایم که این رژیم چطوری در جهت پیشبرد سیاست های اربابان امپریالیستش و به خصوص آمریکا، در سوریه و یمن و عراق و لبنان و جا های دیگر چه هزینه هایی را بر بودجه و درآمد این مملکت تحمیل کرده که باور نکردنیه. هزینه های سیاست های برون مرزی جمهوری اسلامی در اجرای سیاست های امپریالیست ها، بخش بزرگی از مردم ایران را به زندگی در فقر و فلاکت سوق داده. فقر و فلاکتی که مردم ستمدیده هر روز با اون دست بگیربانند. بیهوده هم نیست که مردم، مردم رنج دیده ایران، علنا در خیابان ها فریاد می زنند “سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن”. بنابراین در رابطه با این توافق نامه هم در این که این رژیم به هر رذالتی تن می ده شکی نیست.
اما باید تاکید کنم که ایران تحت سلطه جمهوری اسلامی را مستعمره چین نامیدن ، آن هم با استناد به توافقنامه ای که هنوز از سوی دو طرف امضاء و تصویب نشده هیچ نشانی از پختگی سیاسی در خود نداره. مهمه که در مواجهه با چنین پدیده هایی اسیر جو سازی های رسانه های طرفدار غرب و برخی از این مخالفین جمهوری اسلامی ، از جمله سلطنت طلب ها که مصالح و تصورات خودشون را از سندی که هنوز امضاء نشده وسیعا اشاعه می دهند – باید مواظب بود که اسیر چنین جوّی نشد.
باید توجه داشت که برخی از مخالفین این سند ، زاویه مخالفت شان اینه که چرا چنین توافقاتی با امپریالیست های غربی منعقد نشده. چون نیرو های این چنینی با نفس قراردادهای اسارت بار مخالفتی ندارند بلکه با این مشکل دارند که با کی این قرار دادها داره بسته میشه، حرفشون اینه. در حالی که برای یک نیروی ملی و برای کمونیست ها و از جمله چریکهای فدایی خلق ایران که هیچ گونه وابستگی به قدرت های خارجی ندارند و از منافع کارگران و ستمدیدگان دفاع می کنند ، هر قراردادی باید ضمن دفاع از استقلال کشور و حاکمیت ملی در جهت منافع مردم ما باشه و گرنه باید قاطعانه با آن مخالفت کرد. با توجه به این واقعیت ، اگر به بررسی سندی که وزارت خارجه رژیم منتشر کرده بپردازیم ، صرفا با یک سری حرف های کلی مواجه می شویم. که تنها نشان می دهد که دو رژیم جمهوری چین و جمهوری اسلامی بر اساس این سند قصد دارند روابط خود شون را در همه زمینه ها گسترش بدهند. در زمینه نفت و گاز و پتروشیمی تا جاده سازی و بندر سازی و گردشگری و غیره. البته امر پوشیده ای هم نیست که چین سال هاست که روی یک طرح بنام “کمربند و راه”، سرمایه گذاری کلان کرده تا به قول خودش جاده ابریشم قرن بیست و یک را آماده بکند. خوب ، در این پروژه ایران هم بخشی از این جاده در نظر گرفته شده. به همین دلیل هم بود که در سفر رئیس جمهور چین به ایران در سال 2016 ، بحث چنین تفاهم نامه ای بین دو دولت مطرح شد. اما بگذارید این را هم اضافه کنم که اصولا جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم وابسته به امپریالیسم که دولت ایالات متحده آمریکا هم بنا به مصالح خودش وی را تحت فشار های حداکثری (به قول خودشون) قرار داده ، در وضعیتی نیست که توافقنامه های آن با دولت چین را بشه پیمان “شیر و اژدها” بنامیم. این رژیم در چنان تنگناهایی قرار دارد که توافق های وی را باید توافق موش و خرس چینی یا همان پاندا چینی تعریف کرد که نتیجه اش از قبل روشنه.
پرسش: رفیق همانطور که می دانید خیلی ها علیه این سند موضع گرفتند. حتی برخی آن را با قرار داد ننگین ترکمنچای هم مقایسه کردند. به نظر شما واقعیت چیه در این زمینه؟
پاسخ: بگذارید تاکید کنم همان طور که قبلا هم گفتم جمهوری اسلامی رژیم مستقلی نیست بلکه تا مغز استخوان به امپریالیست ها وابسته ست. به همین دلیل هم این رژیم در طول 41 سال سلطه ننگین خودش نشان داده که از انعقاد قرار دادهای به قول معروف “ناصر الدین شاهی” ابایی نداره و باید انتظار هر کشور فروشی ای را از او داشت. به واقع عهدنامه ترکمنچای که در تاریخ ایران به عنوان یکی از قراردادهای ننگین دوران قاجار از آن نام می برند در مقابل قرار دادهائی که جمهوری اسلامی تا حالا و در طول این 41 سال(با امپریالیست های مختلف) بسته، اصلا یک مقدار زیادی رنگ می بازه و کمرنگ می شه. اگر در پیمان نامه ننگین ترکمنچای که در دوران سلطنت فتحعلی شاه یعنی حدود 193 سال پیش و بعد از شکست ایران در جنگ با روسیه منعقد شد؛ فتحعلی شاه چند ایالت از کشور را به روسیه تزاری واگذار کرد، در این 41 سال گذشته جمهوری اسلامی پروژه هایی را پیش برده که دودش خیلی بیشتر به چشم مردم ما رفته. مگر در همین پروژه هسته ای، سردمداران جمهوری اسلامی در جهت منافع ارباباشون میلیارد دلار را به باد ندادند؟ مدعی بودند که این نیروگاه برای شان برق تولید می کند، حالا در مطبوعات خودشون گزارشاتی درج می شه که این نیروگاه حتی توان تولید برق خودش را هم نداره! از سوی دیگه مگر این رژیم 8 سال تمام در جهت مصالح اربابانش، اربابان امپریالیستش، ایران رو درگیر جنگ امپریالیستی با عراق نکرد و هزاران جوان ایرانی را به کشتن نداد؟ پس از رژیمی که فاقد هر گونه خصوصیت ملّی است و با همه وجود به امپریالیست ها وابسته ست انتظار دیگری نمی شه داشت. این توافقنامه همان طور که گفتم هنوز رسمیّت نداره. اما اگر روزی رسمیّت پیدا کنه مثل باقی قرارداد هایی که تا حالا جمهوری اسلامی با امپریالیست ها بسته چیزی از عهدنامه ترکمنچای کم نخواهد داشت. مگر همین جمهوری اسلامی نبود که ماهیگیری در خلیج فارس را به چینی ها اجاره داد و آن ها حتی در مواردی به سوی قایق های ماهیگیری صیادان محلی که به محدوده آن ها نزدیک شده بودند ، شلیک کردند؟ صدای کسی هم در جمهوری اسلامی در نیامد چون از قرار چینی ها داشتند قراردادشان را اجرا می کردند! امروز در ایران صیادان جنوب در بندرعباس و بوشهر و غیره با خشم و نفرت فریاد می زنند که چینی ها با روش صید “ترال کف” اساسا اکوسیستم دریایی در خلیج فارس را تخریب کرده اند و زندگی صیادان محلی را به خاک سیاه نشانده اند. اما دولت روحانی هیچ عکس العملی نشان نمی ده و مزدوری مثل ظریف هم با لبخند می گه که ما فقط “حقّ ماهیگیری” را اجاره داده ایم!
اما بگذارید برگردیم به تفاهم نامه مورد بحث. همان طور که گفتم خود سند منتشر شده چیزی را روشن نمی کنه. چون تمام حرف ها کلی است و بیشتر یک چهارچوبی برای همکاری را نشان می دهد. اما در واقعیت چنین سند هایی ضمیمه هایی دارند که دولت ها اتفاقا آن ها را در اختیار مردم قرار نمی دهند. در واقع اهداف واقعی طرفین در این ضمیمه هاست که بروشنی طرح می شه. در مورد این سند هم تاکنون چیزی بصورت رسمی منتشر نشده. سخنگوی دولت چین بدون اشاره به کلیّت سند ، تنها اعلام کرده که خواهان همکاری با جمهوری اسلامی می باشه. از طرف دیگر هم می دونیم که مدتی ست دار و دسته های درونی جمهوری اسلامی ، بیش از قبل همدیگر را گاز می گیرند و دست هم را رو می کنند و به افشاگری علیه همدیگر دست می زنند. در همین رابطه رئیسجمهور سابق جمهوری اسلامی، احمدینژاد، در جریان سخنرانی اش در استان گیلان مطلبی گفت که از قرار در رابطه با همین سند هستش او گفت: “هرگونه توافق با طرفهای خارجی بدون در نظر گرفتن خواست و اراده ملت ایران، و در تقابل با منافع کشور و ملت، از درجه اعتبار ساقط است”. خوب این نشان می ده که پشت پرده مسائلی طرح شده که دولت روحانی حاضر به طرح علنی آن ها نیست. البته نشریه “پترولیوم اکونومیست” در رابطه با این توافقنامه مطالبی را مطرح ساخته که اگر صحت داشته باشه ماهیت این توافقنامه را تا حدودی مقابل چشم همگان قرار می دهد. بر اساس گزارش این نشریه، طرف چینی قراره در پنج سال اول اجرایی شدن این سند حدود 400 میلیارد دلار در ایران سرمایه گذاری کنه. یعنی 280 میلیارد دلار در بخش انرژی و نفت و گاز و 120 میلیارد دلار هم در حمل و نقل و تولید کالای دیگر. همچنین گفته شده که در فروش نفت و گاز هم جمهوری اسلامی 30 درصد تخفیف برای چینی ها قائل می شه. البته جدا از این تخفیف هم دو باره جمهوری اسلامی پذیرفته که شرکتهای چینی در تمامی پروژههای مربوطه در ایران حق تقدم داشته باشن که خوب، این هم خودش یک امتیاز بزرگی است برای طرف چین. بر اساس گزارش این نشریه “پترولیوم اکونومیست”، چینی ها می تونن بهای محصولات خریداری شده از ایران را با دو سال تاخیر بپردازند؛ و این پرداخت با پول چین یعنی “رن مین بی” (Renminbi (RMB)) که بیشتر به “یوان” معروفه انجام می شه. تاره به همین هم اکتفا نشده و جمهوری اسلامی می پذیره که تنها دو سوم مبلغ خرید یعنی پول فروش نفت، را نقد بپردازند و یک سوم هم به شکل کالا و خدمات در اختیار جمهوری اسلامی قرار بگیره. نکته دیگری که باز این نشریه مطرح کرده – که از اهمیت بزرگی هم برخورداره – اینه که دولت چین میتواند تا ۵۰۰۰ نفر از نیروهای امنیتی خودش را با هدف محافظت از سرمایه گذاری های خودش به ایران بیاوره و باز هم مهمتر واگذاری جزیره کیش به چینی ها به عنوان ضمانت این سرمایه گذاری ها مطرح شده.
خوب، حال باید توجه کرد که وقتی جزیره کیش را به عنوان ضمانت در این توافقنامه به طرف چینی پیشنهاد می کنند معنی آن همانه که در مورد سریلانکا شاهدش بودیم. وقتی سریلانکا نتوانست وام دریافتی از چین را بازپرداخت کنه، اجبارا بزرگترین بندر کشور را به دولت چین واگذارکرد. خوب اگر توافق نامه مورد بحث حاوی چنین مواردی باشه و این توافق بین دولت روحانی با دولت چین رسمیت پیدا بکنه، به آشکاری می شه گفت که موش های لانه کرده در وزارت خارجه جمهوری اسلامی به تبعیت از ولی فقیه شون که واقعا باید گفت ولی فقیه وقیح شان چه “نرمش قهرمانانه” و در واقع خفت و رذالتی برای دستیابی به این توافقنامه از خودشون بروز داده اند تا دل خرس چینی را به دست بیاورند. جالبه که ظریف در توجیه این توافقنامه در مجلس رژیم به اصطلاح واقع بینی از حودش نشون داده و میگه که ما باید واقعیت را درک کنیم. قدرت در دنیا در حال تغییره و ما باید این واقعیت جدید دنیا را بپذیریم. به همین دلیل هم این توافقنامه را یک سیاست واقع بینانه در راستای گذار جدید جهان از مرکزیت قدرت غرب به شرق معرفی می کند. معنای این حرف ها و این سخنان این ظریف که – واقعا مزدوری خودش را با این حرف ها نشان می دهد – در ضمن این قدر هم دروغ گفته که نمایندگان مجلس او را دروغگو خطاب کردند ، کاملا روشنه. او با این ادعا که گویا رژیم جمهوری اسلامی مستقله حالا که قدرت هر طرف رفت آن ها هم به همان سمت می روند و دیگر نمیگوید که در مقابل قدرت ها کرنش می کنند و امتیازهای باور نکردنی می دهند.
خود دفاع ظریف از این توافقنامه که البته هنوز اجرایی نشده چون تصویب نشده نشون می ده که اصلا بینش حاکم بر مزدوران حاکم چقدر رذیلانه است. حالا در چنین شرایطی روزنامه معلوم الحال کیهان هم کُرکُری می خواند و می گوید که این توافقنامه باعث میشه که محور ایران – چپن و روسیه درست بشود که در عرضه نظم نوین جهانی ، متحدا سخن خواهند گفت. ادعایی که تنها باعث خنده هر شنونده ای می شه که وابستگی جمهوری اسلامی به امپریالیست ها را برش آگاه ست و می داند که در شرایط وابستگی این نوکر نیست که ارباب را تعیین می کنه ، بلکه این اربابه که نوکر را در ریلی که مصالحش را تامین می کنه ، قرار می دهد.
پرسش: رفیق سنجری بر اساس صحبت های شما این پرسش به وجود می آید که چه شرایطی باعث شده که جمهوری اسلامی به سمت چین و روسیه گرایش پیدا بکند؟ و اساسا چرا مراودات تجاری و نظامی جمهوری اسلامی با این دو کشور این چنین گسترده شده؟
پاسخ: ببینید این رژیم در کنفرانس گوادلوپ با توافق امپریالیست های شرکت کننده در آن کنفرانس یعنی دولت های آمریکا، آلمان ، فرانسه و انگلستان جهت سرکوب انقلاب مردم ما و حفظ سلطه امپریالیست ها و نظام سرمایه داری وابسته در ایران و همچنین ایجاد یک کمربند سبز دور شوروی سابق روی کار آمد. هدف آن بود که این رژیم منافع امپریالیست ها را مثل دوران شاه در ایران تضمین کنه که البته این امر مستلزم سرکوب توده های انقلابی بود که این رژیم اون را همان طور که می دونیم با توسل به شنیع ترین جنایت ها در دهه 60 انجام داد. خوب در جریان اجرای این وظایف، جمهوری اسلامی که خودش رو بر آمده از انقلاب هم می خواند برای فریب مردم و خام کردن آن ها مجبور بود ادعا کنه که مثل مردم آگاه و مبارز ایران ضد امپریالیست و ضد آمریکاست. پس این رژیم قیافه ضد امپریالیستی و ضد آمریکایی به خودش گرفت و حتی به سفارت آمریکا در تهران هم حمله کرد. این باعث شد که از همان سال ها جمهوری اسلامی در ریلی قرار بگیره که ظاهرش دشمنی با غربه. چنین سناریوئی کاملاً به نفع آمریکا بود. چون این دولت نیاز داشت که با تکیه بر بنیاد گرایی اسلامی مبارزات مردم و کمونیست ها را در منطقه سرکوب کنه و به انحراف بکشونه و جمهوری اسلامی هم در همین راستا یکی از بهترین وسائل بود.
در تمام این سال ها شاهدیم که رژیم جمهوری اسلامی در حالی که خطوط امپریالیسم را پیش می بَره علیه اون ها شعار می دهد. بدون شک برای این که رژیم قادر به ایفای نقش خودش باشد لازم هم بود که آمریکا هم ماسک مخالفت با جمهوری اسلامی بر چهره خودش بزنه و علیه او شعار بده و حتی او را تحریم کنه. خوب در شرایط تحریم هم که نمی شه به طور علنی به وی سلاح فروخت، به همین دلیل در جریان جنگ ایران و عراق، شاهد بودیم که ایران گیت شکل گرفت و معلوم شد که به رغم همه ظاهراً مخالفت ها و ضدیت ها و شعار دادن ها، آمریکا و اسرائیل با جمهوری اسلامی رابطه داشتن و به او سلاح می فروختن. البته نیاز های جنگی در ابعاد جنگ ایران و عراق را با توجه به تحریم های آمریکا نمی شد صرفا از بازار سیاه و یا تنها از طریق روابط مخفیانه تهیه کرد. پس با توافق غرب، با شوروی آن زمان و روسیه فعلی هم رابطه بر قرار شد. اساساً وقتی امپریالیست های غرب و در رأس آن ها آمریکا، جمهوری اسلامی را به دلیل مصالح استراتژیک خودشون در ریل تحریم و فحاشی به غرب قرار می دهند ، می بایست در پشت میزهای مذاکره جهت تقسیم غنایم در کشورهای تحت سلطه، امپریالیست های دیگر هم امکان و فرصت چپاول در یک سری از حوزه ها را پیدا کنند. بر این اساس است که نفوذ روسیه و چین در ایران بیشتر و گسترده تر شد.
این گرایش ذاتی این ریلی است که منافع راهبردی آمریکا و غرب، جمهوری اسلامی را چه به عنوان مرکز بنیاد گرانی اسلامی و چه بزرگترین دولت تروریست جهان در آن قرار داده. منافعی که امپریالیست های غربی و به خصوص دولت آمریکا از این امر در سطح منطقه و جهان می برند ، ده ها بار بیشتر از منافعی است که در دوران شاه و آن شکل علنی رابطه به جیب می زدند. بنابراین خیلی طبیعیه که بازار ایران تا حدی پر بشه از کالا های روسی و چینی. در نتیجه نباید دچار اشتباه شد، و نباید این نقش داشتن روسیه و چین در بازار جمهوری اسلامی را به معنای دست بالا پیدا کردن این کشورها در تعیین سیاست رژیم دانست.
پرسش: حالا اجازه بدید یک سئوال دیگری را که برای خیلی ها مطرح است را از شما بپرسم. آیا در چین واقعا حزب کمونیست در قدرته و نظام اقتصادی سوسیالیسی در اون جا برقراره؟ این سئوال از این لحاظ اهمیت داره که برخی نیروها با تکیه بر این ادعا، کمونیست ها را می کوبند و اعمال دولت چین را به حساب کمونیسم می گذارند.
پاسخ: ببینید. در این که در کشور چین حزبی که در قدرته خودش رو کمونیست می نامه شکی نیست. اما واقعیت اینه که این حزب از کمونیسم تنها نامی را یدک می کشه و گرنه حزب حاکم در چین هیچ ربطی به آرمان ها و اهداف کمونیستی نداره. اگه کمونیسم در واقع علم شرایط رهایی طبقه کارگر و آرمان این طبقه برای ساختمان جامعه ای عاری از طبقات می باشد. حزب حاکم در چین عملا ابزاریه جهت حفظ شرایط استثمار و ستم بر کارگران. در جامعه سرمایه داری که کارگر و سرمایه دار طبقات اصلی را تشکیل می دهن ، کارگران برای رسیدن به آزادی و رهایی خودشون الزاما باید در یک حزب کمونیست متشکل بشوند و برای کسب قدرت سیاسی و برقراری سوسیالیسم به مثابه فاز اول کمونیسم بجنگند. به عبارت دیگه، همه مسئله بر سر قدرت گیری طبقه کارگر جهت ایجاد شرایطی انسانی برای کارگران و کل جامعه است. اما در چین، امروز کارگران نه در قدرت سیاسی سهمی دارند و نه حتی از امکان سازمانیابی اقتصادی و سیاسی خودشون برخوردارند.
البته برای فهم این که چرا در این کشور با چنین وضعیتی روبرو هستیم که حزبی که شعارش اینه که “خود را ثروتمند کن” و اساسا بر این اساس داره حرکت می کنه و به مرکز تجمع سرمایه داران و استثمارگران تبدیل شده حالا خودش را کمونیست می نامد؛ باید به تاریخ چین رجوع کنیم. همان طور که می دانید کارگران و دهقانان و ستمدیدگان این کشور در آغاز قرن بیستم سال ها علیه فئودال ها و کمپرادورها و علیه امپریالیسم و نوکران داخلی اش قهرمانانه جنگیدند تا استقلال و آزادی خودشون را به دست بیاورند. در آن زمان رهبری این مبارزه با حزب کمونیست بود، حزبی که خلق چین را بسوی پیروزی هدایت کرد. اما این حزب بعد از کسب قدرت و تلاش برای ساختمان سوسیالیسم که البته خودشان هم آن را “جامعه سوسیالیستی عقب افتاده و تکامل نیافته” معرفی می کردن ، همان طور که مائو رهبر حزب کمونیست در سال 1956 اعلام کرد ، به تدریج دچار استحاله شد و از سال 1978 که دنگ شیائوپینگ به رهبری این حزب رسید، تحت رهبری او اساسا جهت حرکت حزب کاملا تغییر کرد. از آن زمان سرمایه داری در چین رو به رشد گذاشت و به تدریج همه محدودیت های بعد از انقلاب در رابطه با سرمایه داران برداشته شد. با انقلاب در چین، مالکیت دولتی یک نقش بسیار بزرگی در اقتصاد چین پیدا کرده بود که به تدریج با توسل به سیاست های “گشایش” و “رفرم” دنگ شیائوپینگ و تکیه بر سیاست خصوصی سازی کارخانجات و شرکت های دولتی، بخش خصوصی و مالکیت خصوصی با سرعتی زیاد شروع به رشد کرد. با عادی کردن رابطه با غرب و قدرت های امپریالیستی و به خصوص با ایحاد مناطق آزاد تجاری، مردم چین هم شاهد هجوم سرمایه های امپریالیستی به این کشور شدند. در فاصله کوتاهی حزبی که هنوز نامش کمونیست بود یعنی ظاهراً حزب طبقه کارگر بود به مرکز تجمع سرمایه داران چین بدل شد. البته امر پوشیده ای هم نیست که یکی از دلائل هجوم سرمایه های امپریالیستی ، وجود کارگر ارزان و قانون کار منعطف علیه منافع طبقه کارگر است و بازار وسیع چین با جمعیت میلیاردی اش که قدرت دولتی و حزب کمونیست چین که تغییر ماهیت داده بود آن را برای سرمایه داران خارجی و داخلی فراهم کردند. در چنین شرایطی بود که خیلی زود چین شاهد نزدیک به 700 میلیون کارگری شد که در آمد روزانه شان کمتر از 2 دلار بود. آن ها برای همین مزد نازل اجبارا هفته ای 60 تا 70 ساعت می بایست کار کنند ، آن هم در کارخانه ها و محیط های کارگری ای با امنیت و بهداشت بسیار نازل. طبیعیه که با چنین بهره کشی وحشیانه ای شاهد این باشیم که سرمایه با سرعت باور نکردنی ای انباشت بشه. انباشت حیرت انگیزی که در مدت نسبتاً کوتاهی چین را به یکی از بزرگترین صادرکنندگان سرمایه بدل کرد، تنها برای نمونه بگم بیش از 20 درصد کل اوراق قرضهای که آمریکا منتشر کرده ، متعلق به چین است. جدا از صدور سرمایه به کشورهای امپریالیستی، چین یکی از بزرگترین صادرکنندگان سرمایه به آفریقا شده. حتی بر اساس گزارشات منتشر شده تاکنون، چین در آمریکای لاتین جایگزین “مؤسسات مالی بین المللی” مثل صندوق بین المللی پول، بانک جهانی شده و عنوان وام دهندۀ اصلی به این منطقه را پیدا کزده. روشنه که این وام ها و سرمایه ها محض رضای خدا پرداخت نشده بلکه هدفش کسب مازاد ارزش از کارگران در مناطق دیگر جهانه.
تغییر ماهیت قدرت دولتی در چین باعث رشد روزافزون مالکیت خصوصی و شکل گیری انحصار های بزرگ در این کشور شده. برای نمونه به گزارش تلویزیون چین در میان 500 انحصار بزرگ جهانی در سال 2010 بیش از 43 انحصار چینی قرار داشته که بدون شک امروز که ما در 2020 زندگی می کنیم این ارقام خیلی هم بیشتر شده. بنابراین کسانی که با توجه به همه تغییراتی که در چین بعد از انقلاب پیروزمند در آن کشور شده و من تنها به گوشه کوچکی از آن اشاره کردم، امروز باز هم دولت چین را کمونیستی معرفی می کنند و با تکیه بر اعمال این دولت به تخطئه کمونیسم می پردازند تنها نشان می دهند که مسئله شان نه فهم واقعیت ، بلکه تحریف و تخطئه مارکسیست ها ست.
به چنین تحریف کنندگانی باید گفت سوسیالیسم جامعه ای است که کارگران در آن به قدرت رسیدن و با تلاش در جهت لغو مالکیت خصوصی اقتصاد کشور را در جهت منافع اکثریت ستمدیدگان جهت می دهند. اما در چین طبقه کارگر در حالیکه وحشیانه استثمار می شه حتی امکان تشکل اقتصادی هم نداره. بنابراین بی دلیل نیست که بر اساس گزارشات منتشر شده تنها در سال 2011 بیش از 200 هزار جنبش اعتراضی کارگری و مردمی در کارخانه های شهر های ساحلی و در مناطق روستایی چین رخ داده. در چنین شرایطی تنها با تُف کردن بر چهره واقعیته که می شه چین را کشوری سوسیالیستی و یا کمونیستی معرفی کرد.
پرسش: درسته رفیق پس حالا با توجه به آن چه که گفتید آیا می توانیم چین را نه کشوری کمونیستی ، بلکه کشوری سرمایه داری و حتی امپریالیستی بنامیم؟
پاسخ: البته و بدون شک. حزب حاکم در چین ادعا می کنه که سوسیالیسم مدرن می توانه تنها آن سوسیالیسمی باشه كه خودش رو با سرمایه داری تلفیق کرده باشه. اما در زندگی واقعی تلفیق سرمایه داری با سوسیالیسم چه معنایی جز اعمال وحشیانه ترین اسثتمار ها بر کارگران می توانه داشته باشه، همان طور که در چین شاهد آن هستیم. مگر امپریالیسم همان سرمایه داری انحصاری نیست. مگر امپریالیسم سیادت سرمایه مالی نیست. خوب در چین جدا از قدرت دولتی که خودش یک انحصار بزرگیه ، صدها انحصار بزرگ بر اقتصاد کشور حاکمه و از نظر سیادت سرمایه مالی هم جلوه هاش بر کسی پوشیده نیست. که به برخی از اون ها من اشاره کردم در صحبت های قبلی. اگر به عملکرد چین در آفریقا نگاه کنیم می بینیم که چطوری وام های چین که با بهره های کمتری نسبت به رقبا داده می شه با چه شرایط اسارت باری پس گرفته می شود که گاه با صاحب شدن بنادر و مزارع و کارخانجات کشوری که قادر به باز پرداخت وام نشده، همراهه. این که دولت چین هنوز از نام کمونیسم دست بر نمی داره صرفا به دلیل فریب کارگران و جا زدن سرمایه داری به جای سوسیالیسم می باشد. آن ها قصد دارند از گذشته پر افتخار مبارزات کمونیست ها در چین در جهت حفظ سلطه جابرانه خودشون و چپاول ستمدیدگان سود ببرند. خوب نتیجه منطقی این سیاست هم بطور طبیعی کمونیسم زدائی و خدشه وارد کردن بر چهره کمونیست ها می باشد.
پرسش: رفیق گرامی از این که وقت گذاشتید و در این گفتگو شرکت کردید و پاسخگوی برخی از پرسش های طرح شده در این روز ها بودید ، از شما تشکر می کنم. اگر نکات دیگری برای تکمیل این بحث دارید که فکر می کنید لازمه که بهش اشاره کنید. بفرمائید؟
پاسخ: ببینید چون در جریان این گفتگو اجبارا به ماهیت دولت چین پرداخته شد مایلم قبل از هر چیز تاکید کنم که به چنین امری نمی شه در چهارچوب یک گفتگو و محدودیت های چنین گفتگوهایی با جامعیت برخورد کرد و پرداخت. ولی باید تأکید کنم که همه واقعیات گواه آنست که چین به تدریج پس از سیاست “گشایش” در 1978 با پشت سر گذاشتن ژاپن، به دومین اقتصاد بزرگ در جهان بدل شده. این کشور ، سال هاست که از آلمان پیشی گرفته و به بزرگترین صادر کننده کالا در جهان بدل شده. البته با این که بعد از ایالات متحده آمریکا دومین اقتصاد بزرگ جهان شده ، اما هنوز در برخی زمینه ها فاصله بزرگی با آمریکا داره. به همین دلیل هم هنوز امپریالیسم آمریکا در راس قدرت های جهانی قرار دارد. در این هم شکی نیست که همه کمونیست ها در همه جای دنیا باید همه امپریالیست ها چه قدیمی و چه جدید و چه بزرگ و چه کوچک را به عنوان دشمنان کارگران و ستمدیدگان جهان به توده ها معرفی کنند و علیه شون مبارزه کنند و این امریه که هرگز نباید از اعلام اش کوتاهی کرد.
اما بگذارید در مورد این تفاهم نامه 25 ساله که این گفتگو نیز در همین رابطه شکل گرفت، تاکید کنم که نباید اسیر جو سازی های رسانه ای شد که گاه تنها رقابت و تضاد بین امپریالیست ها را منعکس می کنند. الان مدتی است که آمریکایی ها در تضاد با چین، این دولت را آماج حملات خودشون قرار داده اند. اگه تا دیروز شوروی رو به عنوان”امپراطوری شیطانی” دشمن اصلی معرفی می کردند و بعد با فرو پاشی آن “ابر قدرت”، بر بنیاد گرایی اسلامی و تروریسم تکیه نمودند، حالا دارند کم کم چین را دشمن اصلی معرفی می کنند. آن ها با جوی که در طول سال ها در مبارزه با کمونیسم شکل داده اند ، این روز ها به عمد تا می توانند بر کمونیست بودن چین هم تاکید می کنند. در حالی که خودشون هم می دانند که دیگه از کمونیسم در حزب حاکم چین اثری باقی نمانده. البته این سیاست علیه چین هم ویژه دار و دسته ترامپ نیست بلکه از زمان اوباما که سیاست “آسیا – اقیانوسیه” را اعلام کرد هر روز رقابت چین و آمریکا شدید تر و تبلیغات علیه چین از طرف آمریکا گسترده تر شده. این امر در دوران ترامپ تا جنگ تجاری آمریکا با چین هم پیش رفت. بنابراین نباید فریب تبلیغات رسانه های غربی که حالا در لباس دایه مهربان تر از مادر در آمده اند را خورد. آن ها دلشان برای مردم ایران نسوخته مسئله شان تنها محدود کردن رقیب شان و بستن دست آن هاست.
موضوع دیگه که باید متوجه بود اینه که تفاهم نامه مورد بحث هنوز امضاء نشده و اصلا معلوم نیست در زمان امضاء چه شکلی پیدا بکنه. نکته مهمی هم که مطرحه اینه که با توجه به تحریم های آمریکا باید دید که دولت چین تا چه حد حاضره به تقابل با آمریکا در این رابطه برخیزه. نباید فراموش کرد که دولت چین در تبعیت از تحریم های آمریکا میلیون ها دلار پول خرید نفت ایران را منجمد کرده و از پرداخت آن ها خودداری کرده. اما در زمینه این تفاهم نامه ، روند رویداد ها هر شکلی که بگیره باید دونست که جمهوری اسلامی فاقد هر گونه هویت مستقل بوده و قادر به خروج از این ریلی که برایش تعیین کرده اند نمی باشه و نباید توافقات امپریالیستی را به حساب استقلال و ابتکار این رژیم گذاشت.
در کشور فروشی جمهوری اسلامی شکی نیست و این رژیم برای حفظ خودش و سر و سامان دادن به وضع بحرانی خودش در مقابل امپریالیست ها به هر رذالتی تن داده و به قول خامنه ای به هر “نرمش قهرمانانه” ای هم متوسل می شه. پس باید توجه داشت که نجات مردم ما رهائی از شرّ این رژیم و پایان دادن به سلطه امپریالیست ها در ایران می باشد.
تنها با سرنگونی جمهوری اسلامی و برقراری یک حکومت مردمیه که کشور ما از شر این رژیم وابسته به امپریالیسم و قرار دادهای ناصر الدین شاهی که حاصل دیکتاتورهایی است که فاقد هرگونه مشروعیت مردمی اند رهایی پیدا می کند. بنابراین کسانی که به فروش کشور به چین و یا هر امپریالیست دیگری معترضند ، باید همه نیرو های شان را صرف نابودی جمهوری اسلامی کنند که در شرایط کنونی مانع اصلی در راه رسیدن به آزادی و دمکراسی و استقلال کشور می باشه. به امید آن روز.
پرسشگر کانال بذرهای ماندگار: سپاسگزارم از شما رفیق فریبرز سنجری گرامی و به امید رهایی خلق های در بند و سرنگونی هر چه زودتر جمهوری اسلامی. ممنونم.
از همین دسته
حماس و بنیادگرائی اسلامی ابزاری در دست امپریالیسم (*)
به یاد فراموش نشدنی جان های شیفته دهه ۶۰
بیانیه مرکز هاندالا در پشتیبانی از یک زندانی سیاسی فلسطینی