گرامی باد خاطره اندیشمند و رهبر کبیر کارگران جهان، فردریک انگلس!

متن کامل در فرمت پی دی اف

به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران شماره 277، مرداد ماه 1401

مرداد ماه امسال (ماه آگوست) مصادف با صد و بیست و هفتمین سالگرد درگذشت یکی از بنیانگذاران جنبش کمونیستی و ارزنده ترین رهبران پرولتاریای جهان، فردریک انگلس، میباشد. در گرامی داشت یاد اين انديشمند کبير در زیر بعضی گفته های او را از آثار مختلفش نقل میکنیم.

در کتاب “وضع طبقه کارگر در انگلستان” که از اولین آثار انگلس میباشد وی خطاب به “طبقات زحمتکش بریتانیای کبیر” مینویسد:

“کارگران!

اثری را به شما پیشکش میکنم، که در آن کوشیده ام تصویری راستین از شرایط زندگی شما، از آلام و مبارزات شما، از امیدها و فرادید شما برای هموطنان آلمانی خود ترسیم نمایم. من مدتی کافی در بین شما بسر برده ام تا چیزهائی از شرایط زندگی شما – که من برای آگاهی به آن توجه جدی مبذول میداشتم – بدانم- من اسناد رسمی و غیر رسمی متعددی را، تا آنجا که امکان دسترسی به آنها داشتم، مطالعه کردم. من به این بسنده نکردم قصد من تنها شناخت تجریدی موضوع بررسی ام نبود. من میخواستم شما را در مساکنتان ببینم. شما را در زندگی روزانه تان مشاهده کنم، با شما درباره شرایط زندگیتان و دردهایتان گپ بزنم، شاهد مبارزه شما علیه قدرت اجتماعی و سیاسی سرکوب کنندگانتان باشم. در این راه رفتارم چنین بود: از مجالس و پذیرائی ها، از شراب و شامپانی طبقه متوسط چشم پوشیدم و اوقات فراغت خود را تقریباً تمام و کمال صرفت رفت و آمد با کارگران ساده نمودم. من شاد و در عین حال سرفرازم که چنین کردم. شاد، زیرا که بدینسان بسا ساعات شادی بخشی گذراندم و در عین حال با زندگی واقعی شما آشنا شدم – ساعاتی که در غیر اینصورت در چرند و پرند گوئی قراردادی و علم الآداب خسته کننده به هدر میرفت. سرفراز، زیرا فرصت یافتم عدالت را درباره طبقه سرکوب شده و بهتان خورده ای رعایت کنم، که با تمام کاستی هایش و علیرغم وضع نامساعدش، حداکثر روح دکاندارانه انگلیسی آن را  قابل احترام نخواهد دانست.”

(وضع طبقه کارگر در

انگلستان – 1845)

“ما با گوشت و خون و مغز متعلق به طبیعت هستیم و در میان آن هستیم و کل سیادت ما بر آن در واقع ناشی از این حقیقت است که ما بر تمام مخلوق های دیگر این امیتاز را داریم که قادریم قوانین آن را یاد بگیریم و آنها را بدرستی بکار بریم. و در حقیقت هر روزی که میگذرد ما درک بهتری از این قوانین بدست آورده و نتایج فوری تر و دورتر دخالت خود در مسیر سنتی طبیعت را میفهمیم. بطور خاص بعد از پیشرفتهای پرتوانی که در قرن حاضر در علوم طبیعی رخ داد ما بیش از گذشته در موقعیتی هستیم که حتی دورترین عواقب طبیعی لااقل فعالیت های تولیدی روزمره خود را فهمیده و کنترل کنیم. ولی هرچه که این پیش تر رود بهمان اندازه انسانها نه تنها یگانگی خود را با طبیعت حس میکنند بلکه آنرا میفهمند و باز به همان اندازه تصورات بی معنی و غیر طبیعی تضاد بین شعور و ماده، انسان و طبیعت، روح و جسم که پس از انحطاط عهد کهن کلاسیک در اروپا بوجود آمد و در مسیحیت به حد اعلی رسید، غیر ممکن میشود.”

(از مقاله نقش کار در گذار از میمون به انسان 1876)

“در فرانسه نیز ماتریالیسم در ابتدا یک آئین منحصراً اشرافی بود. ولی ویژگی انقلابی آن به زودی خود را ثابت کرد. ماتریالیستهای فرانسوی انتقاد خود را منحصر به مسائل مذهبی نکردند، آنها آن را به تمام سنن علمی یا نهادهای سیاسی که به آن بر میخوردند تعمیم دادند، و برای اثبات ادعای جهانشمولی آئین خود، کوتاهترین راه را انتخاب کرده و جسورانه آن را در مورد تمام مسائل دانش، در اثر عظیم خود یعنی دائرةالمعارف (Encyclopaedia) بکار گرفتند. اثری که نام خود را بر آنها گذاشت. بدینطریق این فلسفه در یکی از دو شکل خود – ماتریالیسم آشکار و یا دئیسم – بصورت کیش جوانان با فرهنگ فرانسه در آمد، تا آنجا که هنگامیکه انقلاب کبیر شروع شد، آئینی که توسط سلطنت طلبان انگلیسی پرورده شده بود، پرچم تئوریک جمهوری خواهان و تروریست های فرانسوی شد و متن اعلامیه حقوق بشر را آماده کرد.”

(درباره ماتریالیسم تاریخی 1892)

در “اصول کمونیسم” در پاسخ به این سؤال که این انقلاب (انقلابی که هدفش واژگون کردن بورژوازی و استقرار حاکمیت پرولتاریاست) چه پروسه رشدی خواهد داشت، انگلس مینویسد:

“این انقلاب بطور عمده یک سیستم حکومتی دمکراتیک و از اینطریق مستقیم یا غیر مستقیم حاکمیت سیاسی پرولتاریا را مستقر میسازد. در انگلستان که پرولتاریا اکثریت خلق را تشکیل میدهد این حاکمیت بطور مستقیم و در فرانسه و آلمان که پرولترها اکثریت خلق را تشکیل نمیدهند و این اکثریت علاوه بر پرولترها شامل دهقانان و بورژوازی کوچک نیز میباشد که در آستانۀ گذار به پرولتر شدن قرار داشته و بخاطر وابستگی روزافزون منافع سیاسی شان به پرولتاریا ناگزیر به تبعیت از خواستهای آن خواهند بود، بطور غیر مستقیم ایجاد میشود. این شرایط احتمالاً نبرد دومی را ایجاب خواهد کرد که جز با پیروزی پرولتاریا نمیتواند پایان یابد. اگر پرولتاریا از دمکراسی بعنوان وسیله ای جهت تحقق اقدامات بعدی، یعنی جهت وارد کردن ضربه های مستقیم به مالکیت خصوصی و تضمین حیات خویش استفاده نکند، این دمکراسی هیچگونه نفعی برایش نخواهد داشت. اهم این اقدامات، آنطور که در حال حاضر از نتایج ناگزیر مناسبات موجود ناشی میشوند، عبارتند از:

  1. محدود کردن مالکیت خصوصی از طریق تعیین مالیاتهای تصاعدی، مالیات سنگین بر ارث، حذف حق وراثت خویشاوندی (حق وراثت برادرها، برادرزاده ها و غیره)، قرضه های اجباری و غیره
  2. سلب تدریجی مالکیت از صاحبان زمین، کارخانه داران، صاحبان راه آهن و کشتی، هم از طریق رقابت صنایع دولتی و هم از طریق پرداخت مستقیم خسارت بصورت اوراق بهادار.
  3. ضبط اموال کلیه مهاجرین و همچنین یاغیانی که علیه اکثریت مردم اقدام میکنند.
  4. سازمان دادن کار یا اشتغال پرولترها در مزارع ملی کارخانه ها و کارگاهها به نحوی که رقابت میان کارگران از بین رود. وادار ساختن صاحبان کارخانه ها، تا زمانی که هنوز وجود دارند، به پرداخت دستمزدی معادل دستمزدی که دولت میپردازد.
  5. تساوی کلیه افراد جامعه در مقابل اجبار به کار تا زمان حذف کامل مالکیت خصوصی. ایجاد ارتش های صنعتی، بویژه برای کشاورزی.
  6. تمرکز سیستم اعتبارات و تجارت پول در دست دولت، از راه تأسیس بانک ملی با سرمایه دولتی و از بین بردن کلیه بانکهای خصوصی و بانکداران.
  7. ازدیاد کارخانه های ملی، کارگاهها، راه آهن ها و کشتیها، قابل کشت ساختن کلیه اراضی زیر کشت، به نسبتی که سرمایه ها و کارگران کشور افزایش مییابند.

آموزش و پرورش کلیه کودکان در مؤسسات ملی و با هزینه ملی از لحظه ای که دیگر محتاج به پرستاری اولیه مادر نیستند، تربیت و فابریکاسیون با هم.

  • ایجاد ساختمانهای بزرگ در املاک ملی جهت سکونت دستجمعی گروههائی که هم در صنایع و هم در کشاورزی بکار اشتغال دارند، بطوریکه هم مزایای زندگی شهری و مزایای زندگی روستائی را در خود داشته و در عین حال از معایب هر دو زندگی برکنار باشد.
  • خراب کردن کلیه ساختمانها و محله هائی که بد و بدون در نظر گرفتن شرایط بهداشتی ساخته شده اند.
  • تساوی حق وراثت برای فرزندان مشروع و نامشروع.
  • تمرکز همه امور حمل و نقل در دست ملت.

طبیعی است که همه این اقدامات را نمیتوان یکباره به مرحله اجرا درآورد. ولی انجام هر یک از آنها همواره انجام دیگری را دنبال دارد. پس از اینکه اولین حمله قاطع انجام گرفت، پرولتاریا ناچار خواهد بود که آنرا همچنان ادامه دهد و تمام سرمایه، تمام کشاورزی، تمام حمل و نقل و مبادلات را هرچه بیشتر در دست دولت متمرکز سازد. این است سمت کلیه این اقدامات. این اقدامات درست به همان نسبتی که نیروهای مولده کشور، در اثر کار پرولتاریا رشد مییابد، قابل اجرا بوده و نتایج ایجاد تمرکز خود را ببار میآورند. بالاخره هنگامیکه تمام سرمایه، تمام تولید و تمام مبادلات در دست ملت متمرکز شد، مالکیت خصوصی به خودی خود از بین میرود، پول زائد میشود و تولید به آن حد افزایش می یابد و انسانها آنقدر تغییر میکنند که حتی آخرین روابط جامعه کهن نیز برانداخته میشود.”

(اصول کمونیسم 1847)

“یکتاهمسری در اثر تراکم ثروت زیاد در دست یک نفر – در دست مرد – و از میل به باقی گذاشتن این ثروت برای فرزندان مرد، و نه به هیچکس دیگر، بوجود آمد. برای این منظور، یکتاهمسری برای زن ضروری بود، ولی نه برای مرد، بطوریکه این یکتاشوهری زن، به هیچوجه چند همسری آشکار یا پنهان مرد را متوقف نکرد. ولی انقلاب اجتماعی قریب الوقوع، با تبدیل حداقل، قسمت عمده ثروت قابل ارث دائمی – وسائل تولید – به مالکیت اجتماعی، تمام این نگرانی های موجود در مورد توارث را به حداقل میرساند. از آنجا که یکتا همسری از علل اقتصادی نشأت گرفته، آیا هنگامیکه این علل از میان بروند، خود نیز از بین خواهد رفت؟

میتوان به درستی جواب داد که: یکتا همسری نه تنها از میان نمیرود، بلکه آغاز به تحقق کامل خواهد کرد. زیرا با انتقال وسایل تولید به مالکیت اجتماعی، کار مزدوری پرولتاریا نیز از میان میرود، و بنابراین ضرورت تسلیم تعداد معینی از زنان – که از نقطه نظر آماری قابل محاسبه است – به خاطر پول، نیز از میان میرود. فحشاء نابود میشود، یکتاهمسری به جای زوال یافتن، سرانجام یک واقعیت میشود – و برای مردان نیز.

(منشاء خانواده مالکیت خصوصی و دولت 1884)

“از نظر آقای دورینگ، قهر بدی مطلق است. اولین اقدام قهر آمیز از نظر او یک بزهکاری است. تمام کلام او یک موعظه تضرع آمیز درباره ابتلاء تمام تاریخ گذشته به این گناه موروثی است و درباره تقلب های خجالت آوری است که این قدرت شیطانی یعنی قهر در همه قوانین طبیعی و اجتماعی بوجود آورده است. اما اینکه قهر نقش دیگری هم در تاریخ بازی میکند یعنی نقش انقلابی – و اینکه قهر باصطلاح مارکس قابله (ماما)ی هر جامعه قدیمی است که همراه یک زائوی جدید میرود و اینکه قهر ابزاری است که بوسیله آن جنبش اجتماعی منظور خود را انجام میدهد و اشکال مرده و جامد سیاسی را خرد میکند – آقای دورینگ درباره همه این موضوعات یک کلمه هم نمی نویسد.”

(نقش قهر در تاریخ)

“وظیفه پیشوایان بویژه عبارت از آن خواهد بود که در تمام مسائل تئوریک بیش از پیش ذهن خود را روشن سازند، بیش از پیش از زیر بار نفوذ عبارات سنتی متعلق به جهان بینی کهنه آزاد گردند و همیشه در نظر داشته باشند که سوسیالیسم از آن موقعیکه به علم تبدیل شده است، ایجاب میکند که با آن بصورت علم برخورد کنند، یعنی آنرا مورد مطالعه قرار دهند.”

(جنگهای دهقانی در آلمان)

به خاطره فراموش نشدنی انگلس این آموزگار بزرگ طبقه کارگر ، بکوشیم به توصیه او عمل نمائیم و با مطالعه آثار اندیشمندان و انقلابیون کبیر پرولتاریا به جهان بینی علمی خود هرچه بیشتر شفافیت بخشیده و رهنمودهای انقلابی آنان را راهنمای حرکت خود سازيم.