گردآوری و برگردان به فارسی از نادر ثانی
کم و بیش تمامی عناصر و نیروهای آگاه، مبارز و انقلابی میدانند که روز ۸ مارس در سال ۱۹۱۰ با پیشنهاد کلارا زتکین کمونیست انقلابی آلمانی به عنوان “روز جهانی زن” انتخاب و اعلام شد اما به راستی درباره خود او و فعالیتهای او چه میدانیم؟
کلارا ژوزفین ایسنر (Clara Josephine Eissner) در پنجم جولای ۱۸۵۷ (۱۴ تیرماه ۱۲۳۶) در روستای ویدراو (Wiederau) در جنوب شهر لایپزیش (Leipzig) در ایالت ساخسن (Sachsen) آلمان به دنیا آمد. پدرش آموزگاری بود که در روستا درس میداد و مادرش زن روشنفکری بود که در جریانات مدافع حقوق زنان و کارگران فعالیت میکرد. در این شرایط رشد اجتماعی بود که کلارا از همان دوران کودکی با شرایط نابهنجار زندگی بی چیزان آشنا شد.
در اوایل دهه ۱۸۷۰ خانواده کلارا برای این که برای او و خواهران و برادرانش امکان ادامه تحصیل را فراهم کنند به شهر لایپزیش نقل مکان کردند. در این جا بود که کلارا توانست در مدرسه تعلیم آموزگاران زن که تحت رهبری آگوست اشمیت (Auguste Schmidt) ، یکی از فعالان لیبرال مدافع حقوق زنان فعالیت میکرد به تحصیل پرداخته و با اخذ بالاترین نمرات از آن فارغالتحصیل شود. در همین دوران بود که کلارا فعالیتهای گسترده سیاسی و اجتماعی خود را آغاز نمود. بخش عمده فعالیت های او در گروهی از دانشجویان رادیکال بود که برای دستیابی به جامعهای عادلانه و برابر فعالیت میکردند. در خلال همین مبارزات بود که با انقلابیای که ریشه در اوکراین و روسیه داشت، جوانی به نام اوسیپ زتکین(Ossip Zetkin) ، فردی که مرد زندگی او شد آشنا گردید. در سال ۱۸۷۸ کلارا رسماً به عضویت حزب سوسیالیستی کارگران (Sozialistische Arbeiterpartei) در آمد.
سال بعد دولت بیسمارک قانونی را به تصویب رسانید که به موجب آن اجتماعاتی که هدف شان پخش و اشاعه نظرات سوسیالیستی بود ممنوع اعلام گردید. هم زمان و با استفاده از این قانون ارتجاعی برخی از سندیکاها ممنوع اعلام شده و صدها روزنامه و نشریه توقیف شدند. در یورشی پلیسی که با بهرهگیری از این قانون به یکی از گردهمآئی های کارگری شد ، اوسیپ زتکین دستگیر شده و از کشور اخراج گردید.
پس از گذشت مدتی کلارا خود را ناچار دید تا کشور را ترک کند. نخست مدتی را در سوئیس گذراند. سپس به اطریش رفته و با پرستاری از بچه ها امرار معاش کرد. پس از چندی خود را به پاریس، شهری که اوسیپ در آن جا زندگی میکرد، رسانید و با او “همخانه” شد. در این جا بود که کلارا نام فامیل اوسیپ را بر خود گذاشت اما از آن جا که میدانست ازدواج با او میتواند به بهای سلب تابعیت آلمانی او گردد از این امر خودداری کرد. پس از مدتی دو فرزند کلارا و اوسیپ، ماکسیم (Maxim)و کوستیا (Kostja) به دنیا آمدند اما فعالیت های این دو مبارز بدون وقفه ادامه داشت. آن ها در مجامع سوسیالیستی شرکت کرده و از جمله با افرادی فعالیت میکردند که در کمون پاریس که در سال ۱۸۷۱ رخ داد، شرکت داشته و تجارب بسیاری از آن دوران انقلابی با خود داشتند.
در این دوران اوضاع اقتصادی خانواده زتکین بسیار بد بود؛ آن چه بود درآمد بخور و نمیری بود که با کارهای خبرنگاری پراکنده و ترجمههایی چند در این جا و آن جا به دست میآوردند و بدون شک اگر کمک مالی رفقایشان نبود ، نمیتوانستند جان سالم از مهلکه به در ببرند. در همین دوران بود که اوسیپ گرفتار بیماری سل شد و در سال ۱۸۸۹ درگذشت.
در همان سال کلارا از جمله پیشتازان سازمان دادن کنگره دوم بینالملل در پاریس شد. در جریان این کنگره کلارا با حرکت از تئوری های فردریش انگلس (Friedrich Engels) و آگوست ببل (August Bebel)سخنرانی گستردهای در مورد فعالیت زنان کارگر در جنبش سوسیالیستی و امکانات بسیاری که این فعالیت ها ارائه میداشتند عرضه نمود. این سخنرانی پس از چندی تحت عنوان “پرسش های جاری در مورد زنان کارگر و زنان” به چاپ رسید. در این سخنرانی کلارا در مقام اعتراض به بسیاری از همحزبی هایش که معتقد بودند ورود زنان به بازار کار موجب افزایش تعداد کارگران گشته و از اینرو منجر به کاهش درآمد کارگران شده و از این امر نتیجه میگرفتند که بنابراین زنان باید در خانه مانده و به امور خانه بپردازند ، خطابهای اعتراضی ایراد کرده و در دفاع از کار زنان در کارخانهها و دیگر اماکن کار برآمد. در خلال این سخنان کلارا از جمله چنین گفت:
“آنان که آزادی انسانیت را بر پرچم خود حک کردهاند نمیبایست نیمی از بشریت را به بردگی اجتماعی و سیاسی محکوم نمایند. به همان گونه که مرد تحت فشار سرمایهدار قرار دارد زن تحت فشار مرد است؛ و او اگر وابسته اقتصادی باقی بماند در آینده نیز تحت فشار خواهد بود کار، پایه اساسی استقلال اقتصادی زن است.”
در سال ۱۸۹۰ و پس از لغو قوانین ممنوعیت فعالیت های سوسیالیستی کلارا با دو پسر خود به آلمان بازگشته و در شهر اشتوتگارت (Stuttgart) اقامت گزید. پس از مدت کوتاهی به سردبیری نشریه زنان حزب سوسیال دمکرات آلمان، “برابری” (Die Gleichheit) برگزیده شده و فعالیت ۲۵ ساله خود در این نشریه را آغاز نمود. کلارا در بسیاری از نوشتههای خود در این نشریه به مسائلی چون حقوق برابر، حق رای عمومی برای زنان، کسب حق طلاق برای زنان، دایر کردن کودکستان های دولتی و آزادی سقط جنین میپرداخت.
نقطه حرکت کلارا زتکین در تمامی نوشتههایش آن بود که مبارزه برای رسیدن به سوسیالیسم و مبارزه برای دستیابی زنان به حقوق برابر ، دو بخش جداییناپذیر از مبارزهای آگاهانه و انقلابی بوده و آزادی زنان در گرو رسیدن به سوسیالیسم میباشد. او ایمان داشت که رسیدن زنان به برابری و آزادی تنها با رسیدن جامعه به سوسیالیسم امکانپذیر است. او از جمله نوشته بود:
“تنها جامعه سوسیالیستی میتواند نابرابریای را که امروز با مدد کار زنان در خارج از خانه عریان شده است از میان بردارد. زمانی که خانواده به مثابه یک واحد اقتصادی از میان رفته و خانواده به مثابه یک واحد اخلاقی به میان بیاید، زن به عنوان فردی برابر با مرد و هم چون او خلاق و در مبارزهای مشترک با او به عنوان یک فرد رشد خواهد نمود.”
در سال ۱۸۹۱ حزب سوسیالدمکرات آلمان تحت فشار و فعالیت برخی از عناصر رادیکال و بیش از همه کلارا زتکین، نخستین حزبی شد که خواسته حق رای همگانی برای مردان و زنان را وارد برنامه حزبی نمود. پنج سال بعد کلارا زتکین به عضویت کمیته مرکزی حزب سوسیالدمکرات آلمان برگزیده شد.
کلارا زتکین در سال ۱۸۹۷ با فردریش زوندل (Friedrich Zondel) هنرمندی که ۱۸ سال از او جوان تر بود ازدواج کرده و به این گونه سدشکن یکی از رسومات جاری در جامعه گردید.
کلارا زتکین در این سال ها و تا پایان دوران حیاتش در سازمان های بینالمللی سوسیالیستی و کمونیستی فعالیت گستردهای داشت. زتکین “انترناسیونالیستی” واقعی بود و در خلال ۴۰ سال به عنوان برجستهترین زن فعال در مبارزات تهی دستان به شمار میآمد. در سال ۱۹۰۷ او با تلاش فراوان موفق شد تا کنگره بینالمللی سوسیالیستی را که در اشتوتگارت برگزار شده بود را به آن جا بکشاند که تمامی احزاب کارگری جهان خود را ملزم نمایند که برای رسیدن زنان به حق رای تلاش نمایند. در خلال همین کنگره بود که کلارا زتکین و ولادیمیر ایلیچ لنین (Vladimir Illich Lenin) با هم آشنا شده و تا پایان عمر دو دوست خوب برای یکدیگر باقی ماندند.
در سال ۱۹۱۰ کلارا زتکین به مقام رهبری سازمان زنان بینالملل سوسیالیستی انتخاب شد. در کنگره دوم بینالملل سوسیالیستی در کپنهاک ، زتکین پیشنهاد برگزیدن روزی در سال به عنوان روز جهانی زن را تقدیم کنگره کرد. پیشنهاد زتکین پایه اساسی برگزیده شدن روزی به عنوان روز جهانی زن شد که از سال ۱۹۲۱ ، روز ۸ مارس به عنوان روز جهانی زن اعلام شده است.
کلارا زتکین به همراه افرادی چون روزا لوکزامبورگ (Rosa Luxemburg) در جناح چپ حزب سوسیالدمکرات آلمان فعالیت میکرد. افراد این جناح در سال ۱۹۰۰ به مخالفت با فعالیت های بخش اصلاحطلب حزب به رهبری ادوارد برنشتاین (Eduard Bernstein) پرداختند. اختلاف این دو جناح با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ و جهتگیری های گوناگون این دو جناح عمیقتر گردید. کلارا زتکین و همفکرانش هم مخالف قبول رسمیت بخشیدن به اوراق قرضهای که دولت حاکم تصمیم گرفته بود برای گردآوری امکانات مالی برای آمادگی جنگی به جریان بیندازد بوده و هم مخالف درگیری آلمان در جنگ بودند؛ در حالی که جناح راست حزب از چاپ و پخش اوراق قرضه حمایت کرده و از شرکت آلمان در جنگ حمایت میکرد. از این رو بود که جناح چپ که دیگر نمیتوانست تاب قبول سیاست های راست حزب را بیاورد “حزب غیر وابسته سوسیال دمکرات آلمان” (Unabhängige Sozialdemokratische Partei Deutschlands) را پایهریزی نمود. این جدایی باعث آن شد که کلارا زتکین کار خود در نشریه “برابری” را از دست بدهد.
کلارا زتکین در خلال جنگ جهانی اول فعالیت بسیاری در مبارزه با نظامیگرایی و سرمایهداری جهانی (امپریالیسم)، نیروهایی که او معتقد بود دلیل اساسی به راه افتادن جنگ بودهاند، داشت. در اعتراضات، راهپیمائیها و کنفرانسهای مترقی شرکت میکرد و در همهجا با سخنان و نوشتههای خود فعالانه در راه پایان دادن به جنگ و رسیدن به صلح کار عملی میکرد.
پس از چندی کلارا زتکین به جریان رادیکالی که افرادی انقلابی چون روزا لوکزامبورگ و “کارل لیبکنخت”
(Karl Liebknecht) پایهگذاری کرده بودند و “اتحادیه اسپارتاکوس” (Spartakusbund) خوانده میشد پیوست. اتحادیه اسپارتاکوس در واقع گردهمآورنده افراد جناح چپ حزب غیر وابسته سوسیال دمکرات آلمان بود. در سال ۱۹۱۸ این جریان گام دیگری برداشته و مبدل به یک سازمان مستقل انقلابی شد که پس از اعلام آتشبس و شکست آلمان در جنگ جهانی اول در نوامبر سال ۱۹۱۸ تلاش کرد که قدرت را در این کشور کسب نموده و جمهوری شورایی کارگری کمونیستی را در آن جا به وجود آورد. اتحادیه اسپارتاکوس در روز اول ژانویه سال ۱۹۱۹ در اتحاد با دیگر جریانات انقلابی آلمان “حزب کمونیست آلمان” (Kommunistische Partei Deutschlands) را پایهریزی نمودند.
دوران بین پاییز ۱۹۱۸ تا تابستان ۱۹۱۹، که طی آن آتشبس اعلام شد و امپراطوری آلمان سقوط کرد و قرارداد صلح ورسای به امضا رسید، دورانی سرشار از جنب و جوش و التهاب در آلمان بود. در خلال این مدت انقلاب نوامبر ۱۹۱۸ سرکوب شده، ویلهلم دوم ، قیصر آلمان از مقام خود کنارهگیری کرده، دو چهره سرشناس انقلابی آلمان روزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنخت کشته شده و جمهوری وایمار به وجود آمد. در خلال تمامی این سال ها کلارا زتکین به فعالیت گسترده خود ادامه میداد.
از نوشتهای که کلارا زتکین به نام “خاطراتی از لنین” از خود به جای گذاشته است برمیآید که کلارا در این سال ها از جمله با هدف بیشتر فعال کردن و سازمان دادن زنان در حرکتهای کمونیستی کمر در راه سازماندهی هستههای مطالعاتی و جلسات دیدار و گفتگوی کارگران زن بسته است.
در سال ۱۹۲۰ و به هنگام برگزاری انتخابات پارلمانی در جمهوری آلمان آفیش تبلیغاتی حزب کمونیست آلمان با این همراه بود: “به لیبنکنخت فکر بکنید ـ به کمونیست ها (اسپارتاکوس) رای بدهید ـ لیست زتکین”. در همین انتخابات بود که کلارا زتکین به عضویت پارلمان آلمان برگزیده شد و تا سال ۱۹۳۳ یعنی تا زمانی که هیتلر به قدرت رسیده و حزب کمونیست را از پارلمان آلمان بیرون کرد، در انتخابات های پیاپی کرسی پارلمانی خود را حفظ کرد.
کلارا زتکین در سال ۱۹۲۱ به عضویت کمیته مرکزی انترناسیونال کمونیستی (کمینترن) برگزیده شد، مقامی که افتخار داشتن آن را تا پایان عمر به همراه داشت. در خلال سال های ۱۹۲۱ و ۱۹۲۵ کلارا زتکین سردبیر نشریه آلمانیزبان کمینترن به نام “انترناسیونال کمونیستی زنان” (Die kommunistische Fraueninterantionale) گردید. امری که باعث شد روابط نزدیکی با رهبران شوروی به خصوص لنین داشته باشد. پس از مرگ لنین در سال ۱۹۲۴ به تدریج وضع فرق کرد اما با وجود این در همین سال ها نیز در موارد بسیار در کنگرهها و نشست های بزرگ رسمی شرکت داشته و مورد ستایش رسمی قرار میگرفت.
در سال ۱۹۲۸ کلارا زتکین و فردریک زوندل از هم جدا شدند. در سال ۱۹۳۲ و پس از انتخابات پارلمانیای که در کشور صورت گرفته بود کلارا زتکین ۷۴ ساله بار دیگر به عضویت پارلمان آلمان درآمده و در مقام ریاست سنی مجلس سخنرانیای آتشین ایراد کرد که در آن به اهمیت شایان توجه همکاری بین نیروهای مترقی برای مقاومت در مقابل رشد فاشیسم و مبارزه با نازیسم ایراد نمود.
در ژانویه ۱۹۳۳، پس از انتخاباتی دیگر و عدم همکاری احزاب غیرنازیست پارلمان، آدولف هیتلر مقام صدارت اعظم آلمان را به دست آورده و پس از حادثه آتشسوزی در پارلمان آلمان در ۲۷ فوریه همان سال ، حزب کمونیست آلمان از پارلمان بیرون انداخته شد. پس از چندی کلارا زتکین ناچار به ترک دیار شده، به اتحاد جماهیر شوروی کوچ کرد. نوشتههای کلارا زتکین به همراه بسیاری دیگر از نوشتههایی که مورد خشم نازیست ها قرار گرفته بودند در کتاب سوزانی که در بهار و تابستان ۱۹۳۳ بر پا شد، طعمه شعلههای آتش شدند.
کلارا زتکین در روز چهارشنبه ۲۰ جون ۱۹۳۳ (۱۷ مرداد ۱۳۱۳) در مسکو فوت کرد و خاکستر جسد او در دیوار کاخ کرملین به خاک سپرده شد.
5 مارس 2016
از همین دسته
سوریه جنگی که ماسکها در آن به کنار زده شد!
جلوهای دیگر از مواضع پرو-امپریالیستی “حزب کمونیست کارگری”
دربارهی انقلاب ما! (لنین)