اشرف دهقانی
“بامداد امروز ، سیام ژوئیه، حکومت اسرائیل به برتری نظامی قاطعی دست یافت! بر کودکان قانا پیروز شد، و آنها را تکه تکه کرد… امروز، روز عیدِ حکومتی است که بر فرشتگان پیروز شد، و به ما یادآور شد که آتشبس، تنها استراحت کوتاهی است میانِ دو کشتار.”
این ها سخنان یک شاعر و نویسنده فلسطینی (محمود درویش) در ارتباط با یکی از جنایات دولت اسرائیل علیه مردم فلسطین و کودکان فلسطینی در ماه ژوئیه سال 2006 می باشد. می توان به عقب تر از این تاریخ و عقب تر های دور هم بازگشت و باز شاهد “قانا” ها و خون های ریخته شده از مردم فلسطین توسط صهیونیست ها بود؛ می توان یک راست به سال 1917 و صدور “اعلامیه بالفور” توسط امپریالیسم انگلیس باز گشت، به تشکیل “آژانس یهود” و گشایش دروازه های فلسطین برای عملی ساختن نقشۀ مهاجرت وسیع صهیونیست ها و یهودیان به فلسطین؛ و بعد روی تشکیل گروه های تروریستی هاگانا (قبل از تشکیل دولت رسمی اسرائیل)، همان گروه های شبه نظامی که با ارتکاب به وحشیانه ترین و جنایت کارانه ترین اعمال علیه مردم فلسطین ، آن ها را مجبور به فرار از خانه و کاشانه خود می نمودند، اندکی مکث کرد. سپس، اقدامات گوناگون امپریالیست های انگلیس و آمریکا و صهیونیست ها برای تشویق یهودیان از سراسر دنیا برای مهاجرت به فلسطین و سرعت گرفتن روند این مهاجرت را از نظر گذراند، و بالاخره رسید به تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین در سال 1948. از این مقطع به بعد به دوره قتل عام های فجیع فلسطینی ها در دیریاسین، عین الزیتون و صلاح الدین (آوریل 1948) قدم میگذاریم و کشتارهای دسته جمعی در شهرها و دهکده هائی چون ایکریت (1953)، عکا (ژوئن 1956) و کفر قاسم (اکتبر 1962) را مشاهده می کنیم که همگی به قصد تخلیه آن شهرها و روستاها از سکنه فلسطینی انجام گرفتند. در انجامِ تمامی این فجایع، به طور برجسته امپریالیست های آمریکا و انگلیس ، پشتیبان دولت اسرائیل بودند. از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1967 نیز که طی آن دولت صهیونیستی اسرائیل بقیه خاک فلسطین یعنی تمامی فلسطین را به اشغال خود در آورد می گذریم و از قرارداد کمپ دیوید نیز که طی آن اسرائیل برای اولین بار توسط یکی از دولت های دست نشانده آمریکا (مصر دوره انور سادات) به رسمیت شناخته شد. با تعقیب فلسطینی های آواره شده و پناه گرفته در اردوگاه ها، باز دولت صهیونیستی اسرائیل و مزدوران فالانژش در لبنان را در حال آفرینش فجایع قتل عام فلسطینیان آواره در اردوگاه های صبرا و شتیلا می بینیم؛ با ادامه این روند و گذر از دیگر وقایع خونین دست ساز اسرائیل که حتی کشتار مرد و زن و کودک فلسطینی با بمب های فسفری و جدیدترین سلاح های آمریکایی را هم در بر می گیرد بالاخره می رسیم به امروز، به کشتار غزه و به قتل عام دوباره فلسطینیان؛ و می رسیم به یک “برتری نظامی” دیگر دولت صهیونیستی اسرائیل بر”فرشتگان” فلسطین و یک جشن پیروزی دیگر به مناسبت “تکه تکه” کردن کودکان غزه، جشن حمله به مجروحین در بیمارستان ها به معلولین و پیر و جوان و کودک و زن و مرد، و خونریزی ها و کشتارهای فجیع باز هم بیشتر، جشن بر جای گذاشتن بدن های پاره پاره، بدن هائی با عضوهای ناقص شده، مجروح با رعشه های درد، دردهای مَرگ زا…
آن چه در فوق آمد به واقع تصویری مختصر و اشاره وار از تاریخ اشغال فلسطین توسط صهیونیست ها، تشکیل دولت صهیونیستی اسرائیل و تقویت آنان توسط امپریالسم آمریکا و جنایات ادامه دار آن ها در حق مردم فلسطین می باشد. با تجسم این تصویر با روشنی هر چه بیشتری می توان صورت مسئله در مقطع کنونی در ارتباط با تهاجم وحشیانه اخیر اسرائیل به مردم غزه را دریافت. آری امروز نیز هم چون گذشته صورت واقعی مسئله همانا تهاجم یک نیروی متجاوز و اشغالگر به مردم فلسطین و نسل کشی از فلسطینیان، این مردم قرار گرفته تحت شدیدترین ظلم ها می باشد. امروز نیز حملات جنایتکارانه اسرائیل هم چون گذشته در راستای اهداف ضد خلقی ای قرار دارد که امپریالیسم آمریکا از طریق این دولت صهیونیستی سال هاست در ضدیت نه فقط با مردم فلسطین ، بلکه در ضدیت با کل توده های تحت ستم منطقه خاورمیانه به پیش می برد.
تردیدی وجود ندارد که حماس یک نیروی مرتجع اسلامی است که بر طبق شواهدی، خود اسرائیل در ساخت و پرداخت آن به مثابه نیروئی در مقابل “حکومت خود گردان فلسطین” در غزه و نوار غربی که یاسر عرفات و سازمان آزادیبخش فلسطین در رأسش قرار داشتند نقش داشت. این نیرو همان گونه که مردم ایران سال هاست شاهدند ، کاملاً تحت حمایت و پشتیبانی همه جانبه رژیم منفور جمهوری اسلامی به مثابه یکی از آذوقه رسانان آن قرار دارد. حماس در سال 2006 به قدرت دولتی دست یافت و نیروی مسلط در نوار غزه گردید. بر چنین اساسی است که اسرائیل جنگ کنونی در غزه را به بهانه کشته شدن سه نوجوان اسرائیلی که بی هیچ مدرک و شاهد ثابت شده ای حماس را عامل آن نامید ، شروع کرد.
اکنون شاهدیم که چه خود دولت صهیونیستی اسرائیل و چه امپریالیسم آمریکا و همپالگی هایش مدام در رسانه های تحت فرمان خود جنگ کنونی اسرائیل علیه مردم بی دفاع فلسطین را جنگ بین اسرائیل و حماس جلوه می دهند و با تکیه بر این یا آن عمل و اقدام حماس و مستمسک قرار دادن آن ها ، می کوشند حافظه تاریخی مردم جهان و به خصوص مردم خاورمیانه را در مورد این که دولت اسرائیل یک نیروی متجاوز است که برای اشغال فلسطین تا کنون دست به فجیع ترین جنایت ها زده است را مخدوش سازند. به طور مشخص، صهیونیست ها و نیروهای امپریالیستی و ایادی شان جنگ افروزی اخیر اسرائیل را با موشک پرانی حماس که به گفته خود مقامات دولت اسرائیل قادر نیستند از “گنبد آهنین”ی که اسرائیل با دریافت میلیاردها دلار از آمریکا به عنوان سیستم دفاعی خود به وجود آورده است ، عبور کرده و تلفات سنگینی به بار آورند، توجیه می کنند. اما تقلیل جنگ جنایتکارانه علیه مردم غزه به تقابل بین حماس مرتجع و اسرائیل صهیونیست نه فقط در خدمت لاپوشانی عملکردهای وحشیانه کنونی دولت اسرائیل قرار دارد ، بلکه پرده ساتر به این واقعیت می کشد که مردم فلسطین نه امروز بلکه بیش از 60 سال است – یعنی از چند دهه قبل از حتی موجودیت جریان ارتجاعی حماس – مورد تهاجم خونبار دولت اسرائیل با پشتیبانی کامل امپریالیست های آمریکائی قرار داشته اند؛ و در واقعیت امر نیز این دولت اگر امروز با نام حماس ، کودکان و نوجوانان و زن و مرد و پیر و جوان فلسطینی را مورد حمله قرار می دهد ، در مقاطعی دیگر حملات خود را با بهانه ها و عنوان های دیگر انجام داده است. در نتیجه نفرت و انزجاری که در میان مردم جهان نسبت به حماس به مثابه شاخه ای از نیروهای مرتجع اسلامی وجود دارد قادر نیست کمترین توجیهی برای عملکردهای وحشیانه دولت صهیونیستی اسرائیل دست و پا کند. بیهوده نیست که اکنون در سطح گسترده ای از جهان از این دولت به عنوان جنایتکار جنگی نام برده می شود.
با ترسیم سناریوی قلابی جنگ اسرائیل و حماس، دولت صهیونیستی فقط در یک مورد ۱۵۰۰ تن مواد منفجره بر سر مردم غزه که در مساحتی کوچک به طور فشرده در کنار هم به سر می برند، ریخت؛ و با این ادعا که حماس از خانه و کاشانه مردم موشک پرتاب می کند ، به خود اجازه می دهد که خانه های مسکونی، مدارس و حتی بیمارستان ها را زیر بمباران های خود بگیرد و ادعا هم بکند که مناطق مورد حمله خود را به “دقت” انتخاب می کند. ادعائی که با مورد حمله قرار دادن مراکز آموزشی و درمانی ای که تماماً تحت نظر سازمان ملل قرار داشتند و مردم از پیرمرد و پیرزن گرفته تا کودک و جوان و نوجوان برای محفوظ ماندن از حملات وحشیانه آن دولت به آن جا پناه برده بودند، معنای واقعی خود را در مقابل چشم جهانيان به نمايش گذاشت.
اسرائیل هفت سال است که با محاصره اقتصادی غزه و جلوگیری از رفت و آمد مردم به مناطق دیگر و هم چنین با اعمال فشار و اقدامات ضد خلقی گوناگون، غزه را به زندانی برای مردم این دیار تبدیل و فقر و فلاکت و محرومیت های مختلف و از جمله محرومیت های بهداشتی و درمانی را به مردم غزه تحمیل کرده تا جائی که پیش از این جنگ اعلام می شد که در صد بالائی از کودکان فلسطینی به دلیل کمبود مواد غذائی از سوء هاضمه رنج می برند. در چنین شرایط مرگباری است که مردم فلسطین در غزه با حملات ددمنشانه و بی رحمانه دولت اسرائیل مواجه شده اند که در ضمن تخریب تونل های ساخته شده توسط آن ها را هم تحت عنوان جلوگیری از نفوذ فلسطینی ها به اسرائیل به دستاویز دیگری برای توجیه جنگ افروزی خود تبدیل کرده است. اما بهانه ها و مستمسک های اسرائیل هر چه باشند در شرایطی که مردم تحت ستم فلسطین در میان آتش و جنگ می سوزند، در شرایطی که این مردم از زمین و هوا در معرض تهاجمات شدیداً وحشیانه این دولت قرار دارند که حتی کودکان فلسطینی را هم با قساوت و بی رحمی غیر قابل توجیه ، آماج گلوله ها و بمباران های حتی شیمیائی خود قرار می دهد، هیچ بهانه و مستمسکی قادر نیست چهره وحشی و ماهیت ارتجاعی اسرائیل را کتمان کند. امروز شدت و وسعت اعمال جنایتکارانه اسرائیل به حدی است که حتی سازشکارانه ترین نیروها هم قادر نیستند برای آن اعمال توجیه قابل قبولی دست و پا کنند.
در چنین شرایطی است که وقتی قدرتمندان آمریکا و همپالگی های شان در اروپا و همه رسانه های ریز و درشت وابسته به آن ها مطرح می کنند که اسرائیل دارد از خود “دفاع” می کند و باید برای اسرائیل “حق دفاع” قایل شد، جز خشم و نفرت هر چه بیشتر و شدید تر جهانیان را علیه خود بر نمی انگیزند. کدام حق؟ حق تجاوز و اشغال؟ از نوع همان “حق”ی که امپریالیست ها در دوره استعمار کهن ضمن قتل و غارت کشورهائی که آن ها را مستعمره خود می ساختند برای خود قایل بودند و امروز هم در دوران استعمار نو در مقابل مردم تحت ستم جهان برای خود قائلند؟ چنین چیزی فقط در قاموس امپریالیست ها “حق” نامیده می شود. قایل شدن حق برای نیروی متجاوز و اشغالگر اسرائیل ، آن هم در شرایطی که این نیرو برای پیشبرد مقاصد زورگویانه اش مرتکب فجیع ترین جنایات می شود معنائی جز پشتیبانی از آن نیرو و تشویق او برای تداوم جنایاتش ندارد. دولت اسرائیل ارگان و تشکل نیروئی مرتجع و تجاوزگری است که همچون اژدهایی که از خون ارتزاق می کند تا زنده است به کشتار و خونریزی ادامه خواهد داد. از این رو خونریزی های این دولت و کشتار مردم فلسطین را در الفاظی چون “حفظ امنیت”، “دفاع از خود” و غیره پیچاندن ، تنها برازنده امپریالیست ها و جیره خواران آن هاست که جهانی را به بند کشیده و جنگ و خونریزی را در اقصی نقاط جهان به مردم تحمیل کرده اند.
واقعیت این است که دولت صهیونیستی اسرائیل از دیر باز مجری سیاست های ضد خلقی امپریالیسم آمریکا در خاورمیانه بوده است تا جائی که رونالد ریگان، رئیس جمهور سابق آمریکا از این دولت به عنوان “ناو هواپیما بر آمریکا در خاورمیانه” نام برد. هم چنین از اسرائیل به عنوان پنجاه و یکمین ایالت ایالات متحده آمریکا یاد می شود. در ترم کمونیست ها و نیروهای مترقی دنیا نیز اسرائیل، سگ زنجیری امپریالیسم آمریکا لقب گرفته است. وجود این سگ زنجیری در خاورمیانه علاوه بر نقش های ضد خلقی متعددی که در اقصی نقاط دنیا به نفع امپریالیسم آمریکا ایفاء می کند به عنوان یک کانون بحران تا کنون باعث فروش میلیاردها دلار اسلحه و تجهیزات نظامی به دولت های ضد خلقی خاورمیانه و میلیتاریزه شدن منطقه گشته است. امروز نیز اعمال تجاوزگرانه آن علیه خلق فلسطین که حتی اخبار تکان دهنده مربوط به تجاوزگری و اعمال ارتجاعی و جنایت بار داعش در عراق را تحت الشعاع قرار داده است به تحقق سیاست دلخواه امپریالیسم آمریکا در ایجاد شرایط جنگی و بحرانی هر چه بیشتر در این منطقه خدمت می کند. جنگ افروزی اخیر اسرائیل در بستر شرایطی صورت می گیرد که آمریکا و دیگر امپریالیست های متحدش برای رهائی از بحران و رکودی که جهان سرمایه داری را فرا گرفته است بیش از پیش به میلیتاریسم روی آورده و می کوشند با ایجاد کانون های جنگ در این یا آن گوشه دنیا، با ریختن بارانی از گلوله و بمب بر سر مردم غیر نظامی، کارخانه های اسلحه سازی خود را با شدت هر چه بیشتری به کار انداخته و بازار پر رونقی برای خود تهیه ببینند. چنین است که عملکردهای کنونی اسرائیل علیه مردم فلسطین الزاماً با سیاست های کلی آمریکا در خاورمیانه مرتبط می باشد – سیاست هائی که نه فقط علیه مردم فلسطین ، بلکه علیه همه توده های تحت ستم خاورمیانه طرح ریزی شده اند.
وقتی به دنبال بمباران ها یا به عبارت دیگر باران های بمبی که چندین روز بر سر مردم غیر نظامی و بی دفاع مردم غزه باریدن گرفته بود، دولت صهیونیستی تانک هایش را به حرکت در آورد و اقدام به حمله زمینی به مردم فلسطین کرد، یک پزشک نروژی به نام “مادس فردریک گیلبرت” که برای کمک به مجروحین در بیمارستان الشفاء در غزه مشغول به کار بود ضمن توصیف وضع دهشتناک مجروحین و شرایطی که به راحتی به قلم نمی آیند نوشت: “هیچ کس با داشتن قلب و توان نمیتواند یک شب از کنار این بیمارستان رد شود و مصمم نشود که به سلاخی مردم فلسطین پایان دهد. اما سنگدلها و بیرحمها محاسبات خود را کرده و برنامه “ضاحیه” (حومه جنوبی بیروت) دیگری را ریختهاند. نهرهای خون امشب هم جاری خواهند بود. میتوانم حس کنم که آنها ابزارهای خود را برای کشتن آماده کردهاند.”
این پزشک نروژی درست می گوید “آن ها ابزارهای خود را برای کشتن آماده کردهاند”، برای کشتن دوباره و دوباره تا سلاح ها و تجهیزات نظامی شان ته بکشد و آن گاه آمریکا دوباره و دوباره بمب ها و موشک ها و به طور کلی محصولات مرگبار جدیدی از کارخانجات اسلحه سازیش را در اختیار آن ها قرار دهد. آخر این کارخانه ها باید کار کنند، باید تولید داشته باشند تا اقتصاد آمریکا بگردد، تا با رکود حاصل از بحران سرمایه داری گندیده شان مقابله شود و…
اتفاقاً گزارشی از پایگاه خبری پانوراما الشرق الاوسط به تاریخ 31 جولای 2014 با آشکاری هر چه بیشتری بر واقعیتی که توصیف شد صحه می گذارد. در این گزارش از قول یک مسئول نظامی آمریکائی آمده است که آمریکا به اسرائیل اجازه داده است که از انبار مهمات آمریکا (زاغه مهماتی) واقع در اسرائیل سلاح و مهمات مورد نیاز خود را تأمین کند. بر اساس این گزارش “مسئول آمریکایی فاش کرد که اسرائیل در جدیدترین درخواست کمک تسلیحاتی که حدود ۱۰ روز پیش مطرح کرد، بدون توجه به وضعیت فوق العاده، از آمریکا درخواست سلاح کرد. در پی این درخواست آمریکا به اسرائیل اجازه داد که با ورود به این زاغه راهبردی، از خمپاره های ۴۰ میلی متری و مورتر ۱۲۰ میلی متری استفاده کند و به این ترتیب به نظر می رسد که با کاهش ذخایر مهماتی این زاغه، آمریکا در نهایت مجبور شود که بار دیگر مقادیر مصرف شده را جایگزین کند. به گفته این مسئول نظامی آمریکا، “ما مهمات در اختیار اسرائیل قرار می دهیم تا بتوانیم بار دیگر زاغه مهماتی خود را مجهز کنیم”. آشکارتر از این ممکن نبود اعتراف شود که اسرائیل به مثابه سگ زنجیری امپریالیست های امریکائی مأموریت استفادۀ بدون محدودیت از تجهیزات نظامی آمریکا و مصرف آن ها در جریان کشتار مردم فلسطین و کودکان آن ها را به عهده دارد تا “زاغه مهمات” خالی و دوباره با اسلحه ها و مهمات جدید کارخانجات اسلحه سازی آمریکا انباشته شود. سخن آن پزشک نروژی را در این جا می توان تکرار کرد: “سنگدلها و بیرحمها محاسبات خود را کرده اند.”! جا دارد مورد دیگری نیز ذکر شود. درست در اوج حملات اخیر، کنگره آمریکا کمک مالی ای به مبلغ ۲۲۵ میلیون دلار دیگر را در اختیار اسرائیل قرار داد تا برای تولید دوباره و بهینه سازی سیستم تولید راکتهای سامانه “گنبد آهنین” اسرائیل که یک سیستم پرخرج است از آن استفاده کند. این “کمک مالی” را کنگره با این توجیه تصویب نمود که “تقویت توانمندی” نظامی اسرائیل بخشی از “منافع ملی” آمریکاست. با توجه به چنین واقعیاتی هیچ وجدان بیداری نمی تواند در حمام خونی که بدست اسرائیل در غزه به راه افتاده است منافع و دستان خونین امپریالیسم آمریکا و انحصارات نظامی آمریکایی را نبیند.
در گذشته، به خصوص در دوره ای که گفتمان کمونیستی در سطح جهان غلبه داشت و در جنبش خلق فلسطین نیز بر عکس امروز نیروهای چپ و سکولار نیروهای قدرتمند به شمار می رفتند و در نتیجه سیمای سیاسی جهان به گونه ای متفاوت از امروز بود (همان دوره ای که مبارزین انقلابی ایران چه برای جنگیدن در کنار خلق فلسطین علیه دولت اسرائیل و چه یادگیری فنون نظامی از جنگجویان فلسطینی به آن جا می رفتند؛ و از طرف دیگر، شاه، شکنجه گرانش را برای فراگیری تعلیمات بیشتر از صهیونیست ها به اسرائیل می فرستاد)، شرایط به گونه ای بود که “سازمان ملل متحد” اگر چه در آن زمان ها هم به پیشبرد اهداف امپریالیست ها خدمت می نمود حداقل جنایات اسرائیل علیه خلق فلسطین را محکوم می کرد؛ هم چنین این نیروی بین المللی سعی می کرد به ظاهر هم که شده در این رابطه برخورد فعال نموده و برای جلوگیری از تجاوزات و جنایات دولت اسرائیل قطعنامه های گوناگونی تصویب کند. اما امروز سازمان ملل تا به آن حد با آشکاری در جهت پیشبرد اهداف امپریالیست ها عمل می کند که حتی به صورت فرمالیته هم که شده اسرائیل را به خاطر کشتار کودکان و دست زدن به جنایات جنگی علیه مردم فلسطین نه محکوم می کند و نه برای پایان دادن به جنگ کنونی به تصویب قطعنامه ای علیه اسرائیل دست می زند. در حالی که اصول سازمان ملل ایجاب می کند که وقتی در کشوری جان مردم غیر نظامی در خطر قرار دارند جهت حفظ جان آن ها به اقدامات عملی دست بزند.
امروز اگر دولت های امپریالیستی با وقاحت و بی شرمی به موضوع کشتارهای غزه برخورد می کنند، سازمان ملل نیز با نشان دادن بی تفاوتی نسبت به این کشتار ها جانب داری خود از امپریالیست ها را با وضوح هر چه بیشتر برملا ساخته است؛ امری که موجب آن گشته که واقعیت وجودی این “جامعه” با رسوائی تمام در مقابل دید مردم جهان قرار گیرد. این نکته البته قابل ذکر است که در گذشته نیز نه سازمان ملل می توانست در صدد حل مسئله مردم فلسطین برآید و نه دولت اسرائیل وقعی به خواست های سازمان ملل می گذاشت. مشخصاً، این دولت در طول همه تاریخ نفرین شده خود نشان داده که به پشتوانه آمریکا هیچ وقت خود را مقید به رعایت قطعنامه های سازمان ملل ندیده و عملاً همه قطعنامه های مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل را زیر پا گذاشته است. یکی از معروف ترین قطعنامه های سازمان ملل قطعنامه 242 می باشد که در نوامبر سال 1967 به تصویب رسیده است. این قطعنامه خواستار آن است که اسرائیل به مرزهای قبل از ژوئن 1967 عقب نشینی کند. خواست مزبور در حالی که خود یک خواست سازشکارانه می باشد که به اشغال حدود 78 در صد فلسطین توسط اسرائیل صحه می گذارد، این طور جلوه می دهد که گویا این نیروی اشغالگر با عقب نشینی به مرزهای قبلی، دست از تجاوز و اشغال و کشت و کشتار بر خواهد داشت. اما همه واقعیت تا کنون بیان گر آن است که دولت صهیونیستی اسرائیل تنها با مرگ و نابودی خود می تواند نقطه پایانی به جنگ و کشتار و فجایع غیر قابل توصیف خود در حق مردم تحت ستم فلسطین بگذارد.
پایان این نوشته به همان گونه که اول آن بود بهتر است سخن دیگری از شاعر و نویسنده فلسطینی، محمود درویش را در بر گیرد. وی ضمن بیان خاطره ای در رابطه با محلی در فلسطین که دوران کودکیش را در آن جا گذرانده بود در آخر می نویسد: “آن جا آیا به اندازهای فراخ نیست که بتوان در کنار هم زیست؟ آیا دو رؤیا نمیتوانند توأمان و آزادانه در زیرِ چترِ یک آسمان ببالند؟ یا اینکه کودکِ اول باید تنها و بیسرزمین در تبعیدگاه روزگار بگذراند… و بدون تبعیدگاه: او اینجا نیست و آنکس که آنجاست “او” نیست.”
به راستی اکنون که پس از مهاجرت گسترده یهودیان به سرزمین فلسطین، حضور این مردم و زندگی در آن جا در طول سالیان دراز واقعیتی است، آیا صلح واقعی در این سرزمین منوط به نابودی دولت صهیونیستی اسرائیل، ایجاد شرایط کاملاً دموکراتیک در آن جا نمی باشد؟ بدون صهیونیست ها، در یک شرایط دموکراتیک که البته در عصر ما تنها در مسیر مبارزه برای سوسیالیسم امکان پذیر است ، فلسطینی ها امکان خواهند یافت که به سرزمین آبا و اجدادی خود باز گردند و آن گاه به طور آزادانه هر طور که بخواهند سرنوشت خود را تعیین کنند. در این صورت آن ها یا در زیر آسمان فراخ فلسطین در کنار مردم یهود زندگی خواهند کرد و یا ترجیح خواهند داد که دو کشور جداگانه دموکراتیک با ساکنین فلسطینی و یهودی شکل گیرد.
جهان سرمایه داری امروز چنان در مرداب گندیده ای غرق گشته که برای نجات خود چه با نام صهیونیسم و چه با نام بنیادگرائی اسلامی و داعش و غیره ، دست به هر وحشی گری و آفرینش فجایع گوناگون می زند. این عملکردهای ارتجاعی و جنایت بار امپریالیست ها و سگ های زنجیری و ایادی شان خشمی را در میان توده های سراسر جهان برانگیخته است که “خرمن سرخ امیدهای فرو کوفته است” و این خشم دیر یا زود آتش به حیات و هستی سیستم گندیده و طفیلی سرمایه داری زده و با آن مبارزه علیه امپریالیسم جهانی وارد فاز نوینی خواهد شد. واقعیت های موجود بیش از هر وقت دیگر “سوسیالیسم یا بربریت” را به شعار “اردوی بی شمار کار” و به شعار توده های تحت ستم در سراسر جهان تبدیل می کند؛ و همین واقعیتِ جنگ افروزی های مداوم اسرائیل و شکست همه به اصطلاح راه حل هائی که نیروهای امپریالیستی در مقاطع مختلف در مقابل جریانات سازشکار فلسطین قرار داده اند ، خود ثابت می کند که سوسیالیسم تنها راه نجات مردم فلسطین است – هم چنان که راه نجات تود های تحت ستم سراسر دنیا نیز هست.
یازدهم مرداد 1393- دوم آگوست 2014
از همین دسته
حماس و بنیادگرائی اسلامی ابزاری در دست امپریالیسم (*)
به یاد فراموش نشدنی جان های شیفته دهه ۶۰
بیانیه مرکز هاندالا در پشتیبانی از یک زندانی سیاسی فلسطینی