به نقل از: ماهنامه کارگری، ارگان کارگری چریکهای فدایی خلق ایران، شماره ۸۸، پانزدهُم اردیبهشت ماه ۱۴۰۰
با اوج گیری شیوع اپیدمی کرونا در ایران که از آن تحت عنوان “موج چهارم” هم نام می برند براساس برخی گزارشات منتشر شده روزانه بیش از 20 هزار نفر در کشور به این ویروس کشنده مبتلا شده و در این ایام به طور متوسط حدوداً روزی 400 نفر نیز بر اثر این بیماری جان می بازند. البته با توجه به اینکه در جمهوری اسلامی هیچ آماری از گزند مصالح این رژیم در امان نیست، به این آمار هم باید به مثابه آماری که تنها گوشه ای از واقعیت را بیان می کند، نگاه کرد. چرا که آمار واقعی مبتلایان و جان باختگان بدون شک در عمل از این بیشتر می باشد. بی دلیل نیست که در رسانه های جمهوری اسلامی گاه گفته می شود که دیگر نه بیمارستان ها تخت خالی برای بستری کردن مبتلایان به کرونا دارند و نه گورستان ها قبری تازه برای کسانی که تازه بر اثر کرونا جان باخته اند.
بیماری کرونا یک همه گیری عمومی است که تا چند ماه پیش هیچ واکسنی هم برای مقابله با آن وجود نداشت و در نتیجه رهنمود نهادهای پزشکی در همه کشورها زدن ماسک، رعایت فاصلۀ اجتماعی و قرنطینه کردن خود در خانه و خارج نشدن از منزل مگر برای کارهای ضروری بود. اما می دانیم که قرنطینه زمانی معنا دارد که دولت مسئولیت تامین زندگی افراد قرنطینه شده که از کار و ممر درآمد خود محروم می شوند را بپذیرد. بنابراین در شرایطی که جمهوری اسلامی هیچ مسئولیتی جهت تامین زندگی مردم تقبل نکرده و نمی کند و حتی حسن روحانی رئیس جمهور کشور با بیشرمی تمام گفت: “ما اصلا چیزی به نام قرنطینه نداریم”، کارگران و زحمتکشان مجبورند برای تامین معاش در شرایط اپیدمی کرونا از خانه خارج شده و به سرکار بروند.
از سوی دیگر روشن است که در ایران زیر سلطه جمهوری اسلامی در محیط کار هم امکان رعایت فاصله اجتماعی که یکی از راه های جلوگیری از کرونا می باشد، عملا وجود ندارد. به همین دلیل هم بطور طبیعی کارگران و بی چیزان بخش بزرگی از مبتلایان و قربانیان این بیماری را تشکیل می دهند.
در اینجا با ذکر چند نمونه، این واقعیت را بیشتر روشن می کنیم. در 17 فروردین ماه امسال (1400) رئیس دانشکده علوم پزشکی نیشابور گزارش داد که 67 کارگر یکی از واحد های صنعتی این شهر به کرونا مبتلا شده اند. کارخانه ای که 500 کارگر در آن کار می کنند و با اینکه دانشکده علوم پزشکی درخواست تعطیلی کارخانه را داده است تا وضعیت بقیه کارگران روشن شود اما هنوز با این درخواست موافقت نشده است. از سوی دیگر مدیرعامل شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، اعلام کرده است که 1200 نفر از رانندگان و پرسنل شرکت اتوبوسرانی تهران مبتلا به کرونا شدهاند و از این تعداد تاکنون ۱۳ نفر جان خود را از دست داده اند. این همه در شرایطی است که در 6 مهر ماه (1399) مدیرعامل بهداشت و درمان شرکت نفت اعلام کرد که میزان موارد ابتلا و بستری صنعت نفت رقمی بالغ بر ۴ هزار و ۱۰۰ نفر را نشان میدهد که تعداد جانباخته های ناشی از ابتلا به کووید ۱۹ در صنعت نفت نیز ۴۰۰ نفر تاکنون (مهر 1399) بوده است.
خود این موارد بیانگر آن است که کارگران چه نسبت بالایی در میان قربانیان اپیدمی کرونا را تشکیل می دهند. امری که نشان می دهد بورژوازی زالو صفت کشور و سگ نگهبانش جمهوری اسلامی چه نقش بزرگی در گسترش این بیماری مرگبار در میان کارگران داشته اند. سرمداران جمهوری اسلامی در آغاز شیوع کرونا با آگاهی از عواقب مرگبار این ویروس که در چین خود را نشان داده بود به خاطر کشاندن مردم به نمایش انتخاباتی مجلس یازدهم و راه پیمایی 22 بهمن (1398)، درست زمانی که لازم بود برای جلوگیری از شیوع کرونا محدودیت هائی اعمال شود، از بیان واقعیت به مردم خودداری کرده و واقعیت خطرات ابتلا به کرونا را از آنان پنهان نمودند. سردمداران جمهوری اسلامی حتی جلوی پروازهای شرکت هواپیمایی ماهان به کشور چین را هم نگرفتند و به این وسیله باعث شیوع وسیعتر این بیماری شدند. به رغم تمامی این کم کاری ها که به فجایعی بزرگ در زندگی مردم ما منجر گشته، امروز هم که واکسن این بیماری کشف شده در رابطه با ورود آن به کشور سیاست ارتجاعی در پیش گرفته و از ورود واکسن های ساخت برخی کشورها جلوگیری می کنند.
خود این سیاست ها موجب تشدید روند مرگ و نابودی زندگی کارگران و توده های محروم ما و عامل اوضاع فاجعه بار کنونی است.
اپیدمی کرونا از یک سو با تاثیراتی که بر اقتصاد گذاشته و باعث تعطیلی برخی از رشته های اقتصادی مثل هتل داری، رستوران ها،مراکز ورزشی، شرکت های هواپیمایی و … شده به طور طبیعی میلیون ها کارگر را از کار بیکار کرده و این کارگران به دلیل فقدان بیمه واقعی در فقر و فلاکت رها شده اند. از سوی دیگر با ابتلای کارگران به این بیماری تاکنون چند هزار کارگر جان خود را از دست داده و به این ترتیب این بیماری تاثیرات مرگبار و مخرب بزرگی در زندگی کارگران و خانواده های کارگری بر جا گذاشته است.
تا وقتی که واکسنی برای پیشگیری از تاثیرات مرگبار ویروس کرونا پیدا نشده بود، جمهوری اسلامی با جلوگیری از قرنطینه و عدم اطلاع رسانی شفاف به جامعه با جان کارگران بازی کرد؛ اما از وقتی که واکسن کرونا کشف و در سطح جهانی توزیع و مورد استفاده قرار گرفته است دور دیگری از بازی سردمداران جمهوری اسلامی با جان مردم و کارگران نیز شروع شده است. اگر قبلا روحانی می گفت قرنطینه نداریم امروز هم خامنه ای می گوید که واکسن از کشورهای آمریکا و انگلیس وارد نکنید. از طرف دیگر فساد در دستگاه حکومتی تا بدانجاست که خودشان اعلام کرده اند که میلیون ها دلار ارز برای واردارت واکسن اختصاص داده اند اما واکسنی هم وارد نشده است. با توجه به چنین واقعیت هائی است که امروز در ایران برخلاف بسیاری از کشورهای جهان از واکسیناسیون خبر جدی ای در میان نیست و ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی نسبت به همه همسایگان و کشورهای منطقه از جمله امارات متحده عربی و ترکیه به لحاظ روند پیشگیری و سرعت واکسیناسیون بسیار عقب تر است. علاوه براین، رژیم دزد و غارتگر جمهوری اسلامی در تلاش است که هزینه واکسیناسیون را نیز بر دوش مردم بیندازد. در حالی که هزینه واکسیناسیون کرونا باید از سوی دولت تامین و این امر برای مردم و از جمله کارگران کاملا رایگان باشد. به واقع این حکومت سعی دارد بار این بیماری را با وقاحت و قساوت هر چه بیشتر بر دوش کارگران سر شکن نماید.
تجربه اپیدمی کرونا بار دیگر به همه طبقات و اقشار جامعه از جمله کارگران به روشنی نشان داد که جمهوری اسلامی رژیم سرتا پا فاسدی است که به تنها چیزی که نمی اندیشد زندگی و جان مردم می باشد. آنچه برای این رژیم و سردمداران دزد و فاسدش همواره در ارجحیت می باشد، منافع شخصی خودشان می باشد. آنها از هر موقعیتی حتی از شرایط بحران فاجعه بار یک بیماری همه گیر، تنها برای پر کردن جیب خود استفاده می کنند.
شیوع ویروس هلاکت بار کرونا و قربانی شدن ده ها هزار تن از توده های تحت ستم ما به ویژه کارگران و اقشار محروم جامعه آینۀ تمام نمایی ست که می توان در آن چهره ضد خلقی و فاسد رژیم پوسیدۀ جمهوری اسلامی را در آن مشاهده کرد. شیوع کرونا این واقعیت را با برجستگی بیشتری در مقابل توده های رنجدیده قرار داده است که غلبه بر همه رنج ها و درد های بی درمان کنونی موجود در زندگی آنان کاملا وابسته است به نابودی کرونای جمهوری اسلامی. امری که تنها در بستر انقلابی قهر آمیز به رهبری طبقه کارگر امکان پذیر می باشد.
از همین دسته
در همبستگی با مبارزات خستگیناپذیر بازنشستگان کشور!
پس از فاجعه مرگ کارگران معدن طبس، چیزی در معدن عوض نشده است!
انفجار معدن طبس جنایتی آشکار علیه کارگران معدن!