به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران، شماره ۲۱۳ ، اسفند ماه ۱۳۹۵
توضیح پیام فدائی: آن چه که در زیر می آید، متن سخنرانی رفیق سارا نیکو می باشد که در تاریخ 12 مارس 2017، در اطاق چریکهای فدایی خلق ایران در پالتاک به مناسبت گرامیداشت روز جهای زن ایراد شده است. پیام فدایی این سخنرانی را با برخی تغییرات جزئی از صورت گفتار به نوشتار درآورده و به این ترتیب در اختیار علاقه مندان قرار می دهد.
درود می فرستم به همه رفقا و دوستانی که جهت گرامیداشت روز جهانی زن در این اطاق حضور دارند و با تبریک 8 مارس روز جهانی زن به همه شما و همه زنانی که قلبشان برای رهائی زنان می تپد. اجازه بدهید که قبل از شروع صحبتم تاکید کنم که متاسفانه امسال در شرایطی روز جهانی زن را برگزار می کنیم که آتش جنگ هائی که امپریالیست ها در چهار گوشه جهان و به خصوص در خاورمیانه بر افروخته اند ، مثل همیشه دامن خیلی از زنان رنجدیده را گرفته و ما شاهد بی خانمانی، آوارگی، فقر و فلاکت هزاران زنی هستیم که مجبوربه ترک خانه و کاشانه خود شدند تا از آتش جنگ های امپریالیستی در امان بمانند. جنگ هائی که امپریالیست ها و ایادی شان دامن زده اند تا امکان مقابله با بحران های ذاتی نظام سرمایه داری را پیدا کنند. اگر به افغانستان، عراق، لیبی، سوریه و یمن نگاه کنیم به روشنی می بینیم که امپریالیسم با توسل به بنیاد گرائی اسلامی که دست پرورده خودشه و با اعمال وحشیانه ترین اقدامات تروریستی زندگی را بر مردم منطقه در کل و به طور مشخص زنان سیاه کرده است. اما درست در بطن همین سیاهی که امپریالیست ها در تلاش اند تا آن را وسیع تر و گسترده تر هم بکنند ما شاهد مبارزات و مقاومت میلیون ها زن در آمریکا و سراسر جهان علیه ترامپ رئیس جمهور جدید آمریکا و سیاست هائی که تبلیغ می کند بوده و هستیم.
من امروز صحبتم را روی چند موضوع متمرکز می کنم. اول با اشاره به تظاهرات هائی که در آمریکا در اعتراض به سیاست های ترامپ علیه زنان صورت گرفت سعی می کنم این را نشان دهم که اگر چه این تظاهرات ها عمدتا توسط فمنیست های لیبرال سازماندهی شده بودند، اما بخش بزرگی از نیروهای شرکت کننده نشان دادند که آن ها به خاطر سازماندهندگان آن تظاهرات ها به خیابان نیامده بودند. در همین رابطه به تلاش بخشی از فمنیست های آمریکائی نیز برای جلب حمایت زنان از هیلاری کلینتون برخورد می کنم.
در بخش دیگه با اشاره به وجه اشتراک فمنیست ها با هم و در عین حال تفاوت آن ها از یکدیگر روی این موضوع متمرکز می شم که جنبش زنان در ایران از روی کار آمدن ترامپ و زن ستیزی آن چه تجربه ای می تواند بدست بیاورد.
بخش آخر صحبت من در ارتباط با تبلیغاتیه که امروز تحت عنوان تغییر چهره مردانه مجلس در رژیم جمهوری اسلامی مطرح است و همچنین برخورد به ایده های اصلاح طلبانه در جنبش زنان در ایران. و البته صحبتم را با تأکید بر چشم اندازی که مبارزات زنان در آمریکا در مقابل خود دارند تمام می کنم.
من در اول به این امر اشاره کردم که امپریالیست ها امروز با اعمال وحشیانه ترین اقدامات تروریستی زندگی را در کل بر مردم منطقه و به طور مشخص بر زنان سیاه کرده اند.با انتخاب ترامپ که اتفاقا برای این به قدرت رسیده که سیاهی های موجود را هر چه بیشتر تشدید کنه، ما شاهد موج عظیمی از مبارزات زنان در آمریکا بودیم که در تاریخ 21 ژانویه امسال در اغلب شهرهای آمریکا برپا شد.
در این تظاهرات ها شرکت عظیم زنان و مردان آزادیخواهی که برای نشان دادن نفرت خود از ترامپ و سیاست های ارتجاعی او به خیابان ها آمده بودند در تاریخ آمریکا بی سابقه بود. در آمار برخی از خبرگزاری ها وسعت حضور مردم بین 4 تا 5 میلیون تخمین زده شد. همان طور که می دونید این اعتراضات سریعا جنبه جهانی گرفت و دامنه آن به بیش از 600 شهر در خیلی از کشور های دنیا گسترش پیدا کرد. زنان به خیابان آمدند تا مخالفت خود را با فردی نشان دهند که سابقه اش در تعرض جنسی به زنان غیر قابل انکار بود و عملکردهای زن ستیزانه و مردسالارانه اش قابل کتمان نبود. مخالفت با کسی که خارجی ستیزی و نژاد پرستی اش را پنهان نمی کند و کسی که آشکارا ازسیاست هائی پشتیبانی می کند که بر ضد حقوق شناخته شده زنان هست.
یکی از نکات نگران کننده تظاهرات روز 21 ژانویه – یعنی یک روز بعد از مراسم سوگند خوردن ترامپ – این بود که این اعتراضات عمدتا توسط نیروهای فمنیست – لیبرال سازماندهی شده بودند. به همین خاطر برخی از میان نیروهای آزادیخواه جنبش بدون توجه به دلیل حضور گسترده زنان و همچنین مردان مبارز در این تظاهرات ها آن را لیبرالیستی و غیرقابل دفاع ارزیابی کردند. در حالی که در واقعیت امر بخش عظیمی از زنان و مردانی که در این تظاهرات شرکت کردند نه به خاطر اعتقاد به باورهای رفرمیستی فمنیست ها بلکه جهت اعلام مخالفت شان با ترامپ و تبلیغات و سیاست های زن ستیزانه اش به خیابان آمدند. برخی در اعتراض به حذف بیمه های درمانی و برخی در اعتراض به سیاست ضد محیط زیستی و برخی در اعتراض به سیاست های ضد خارجی ترامپ، برخی به ناچیز بودن سطح حداقل دستمزد، خلاصه سه نسل از زنان به خیابان آمدند تا از همه آن چه تا امروز با مبارزات و به قیمت خون هزاران هزار انسان مبارز بدست آمده ، پاسداری کنند. ترامپ نه فقط تحقیر زنان و توهین به آن ها را به طور آشکار به عنوان یک سیاست ارتجاعی مورد تبلیغ قرار می دهد بلکه سعی دارد با انجام اقدامات عملی ، این سیاست ها را علیه زنان به خصوص زنان طبقات محروم جامعه پیش ببرد. در همین زمینه یکی از شناخته ترین سیاست های دولت ترامپ این است که بودجه ها و سوبسيدهای دولتی که در حال حاضر به ادارات بهداشت و خدمات خانواده و برنامه های کلا خدمات عمومی تعلق می گیرند، قطع شوند. واضح است که در نتيجه قطع اين بودجه ها، ميليون ها تن از زنان خانواده های کم درآمد و از جمله خانواده های کارگران رنج دیده از ابتدايی ترين خدمات بهداشتی و درمانی، منجمله خدمات مربوط به سقط جنين،محروم خواهند شد . در مقابله با این سیاست و در اعتراض به آن اتفاقا امسال سازمان “تنظیم خانواده ” که این سازمان همیشه مورد تعرض دولت آمریکا و محافظه کاران بوده ، بنا بر سیاست های ترامپ قرار هست که بودجه دولتی اون از بودجه سالانه حذف شود ، بیشترین کمک مالی را از سوی مردم جهت ادامه کار دریافت نمود. به طوری که کمک های دریافتی این سازمان امسال حدودا 40 برابر بیشتر از سال پیش بوده است.
بنابراین با کمی تعمق می شد دید که بخش بزرگی از شرکت کنندگان در تظاهرات 21 ژانویه به این دلیل در خیابان بودند که بتوانند از ارزش هائی که می دیدند مورد تعرض یکی از کثیف ترین نمایندگان هار ترین جناح های نظام سرمایه داری قرار گرفته ، دفاع کنند. آن ها به درستی می دانستند که اگر امروز در مقابل هجوم ارتجاع به دست آوردهای نسل های مبارز گذشته ایستادگی نکنند ، تمامی آن چه را که سالیان سال با مبارزات و سختی و مشقت به چنگ آوردند را از دست خواهند داد. از این روست که حضور گسترده زنان و مردانی که در این تظاهرات شرکت کردند را نباید به حساب جریانات رفرمیست – فمنیست گذاشت. جالب است که حتی خود این نهاد ها فکر نمی کردند چنین نیروئی به خیابان ها بیاید. برخی از این تشکل ها از قبل و با توجه به نفوذی که داشتند ، تعداد شرکت کنندگان را حداکثر بیش از 200 هزار نفر ارزیابی نمی کردند ، در حالی که شرکت میلیونی مردم در این اعتراضات ، نشان دهنده وسعت مخالفت های نیروهای آزادیخواه با ترامپ و سیاست های زن ستیزانه و نژاد پرستانه وی بود.
البته این واقعیتی است که در شرایط عدم حضور یک نیروی انقلابی قدرتمند در صحنه، نیروهای فمنیست امکانات بیشتری در سازماندهی اعتراضات زنان دارند. آن ها با طرح مطالباتی که از چهارچوب نظام حاکم فراتر نمی رود هدف اصلی خود را استفاده از نیروی زنان و اعمال فشار بر حاکمیت برای قبول بخشی از خواسته های رفرمیستی شان را قبول کنند قرار می دهند. در تظاهرات مورد نظر هم علیرغم همه تلاش جریانات فمنیست و رفرمیست برای کنترل این اعتراضات و محدود کردن شعار ها در چهارچوب خواست های بدیهی ای همانند حق سقط جنین اما ما شاهد سردادن شعار هائی در این اعتراضات بودیم که همه عرصه های اجتماعی را شامل می شدند. شعارهایی چون “انقلاب تنها راه هست” ، “ما نمی خواهیم به عقب برگردیم” ، “زندگی سیاه پوستان مهم هست” ، “نه به ترامپ ، نه به ک ک ک و نه به آمریکای فاشیست” ، “مردم متحد شکست نخواهند خورد” ، و “جای زنان در انقلاب است” که این شعار در مقابله با شعاری است که مرد سالاران مطرح میکنند که “جای زنان در آشپزخانه است” ، این ها و صد ها شعار دیگر نشان از خواست ها و مطالبات زنانی می کرد که می دانند نباید اعتراض خود را در سطح مطالبات رفرمیست ها محدود کنند.
امروز ترامپ در تداوم خطی که رئیس جمهور های قبلی نیز مدافع آن بودند با ادعای مبارزه با تروریسم می کوشد به سیاست های جنگ طلبانه امپریالیسم آمریکا شدت و وسعت هرچه بیشتری بدهد. به این منظور او باید مردم آمریکا را بیش از پیش آن چنان دچار وحشت کند که بتواند سیاست های خود را بر آن ها تحمیل کند ، باید با علم کردن جنگ بین مذاهب ، مردم را به جان همدیگر بیندازد تا بتواند با دست بازتری همه حقوق شان را پایمال کند ، باید با ادعای از بین بردن بیکاری، خارجی ستیزی را ترویج کند تا سطح دستمزد کارگران تحت ستم را هر چه بیشتر پایین بیاورد، و باید با توهین به زنان جایگاه اجتماعی آن ها را آن قدر تنزل دهد تا بتواند در آینده نیروی کار آنان را هر چه ارزان تر به حراج بگذارد. در این جاست که اهمیت اعتراضاتی که هر روز علیه ترامپ صورت می گیرد و زنان نقش مهمی در آن دارند آشکارتر می شود. این جاست که می بینیم که اگر چنین اعتراضات گسترده ای وجود نمی داشت دست دولت ترامپ برای شدت بخشیدن و تسریع تعرضات ارتجاعی خود بازتر می شد. اما در مقابل تعرضات روزانه ترامپ به حقوق توده ها و از جمله به حقوق زنان ، راه پیمایی ها ، گردهم آیی و اعتراضات وسیعی روزانه صورت می گیرد و در هر عرصه ای واکنش وسیعی از انسان های آزادیخواه را بوجود آورده ، واکنش های مبارزاتی و اعتراضاتی که زنان در صف مقدم آن قرار دارند.
در رابطه با هیلاری کلینتون، در پروسه تبلیغات قبل از انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا بخشی از فمنیست ها که از حمایت مادی و معنوی بخشی از حاکمیت یعنی حزب دمکرات نیز برخوردار بودند ، به عنوان این که هیلاری کلینتون ، رقیب انتخاباتی ترامپ یک زن هست ، این گونه تبلیغ می کردند که زنان باید به نفع هیلاری کلینتون رای دهند و الان هم که ترامپ به طور غیر مترقبه رئیس جمهور شده، تلاش می کنند مبارزات عظیم زنان را به حمایت از هیلاری کلینتون جهت دهند و البته در این میان خود هیلاری هم با فرستادن پیام های پی در پی در به اصطلاح حمایت از مبارزات زنان به این توهمات و فریبکاری ها دامن می زند. اما، علیرغم همه این تلاش ها، اتفاقا در تمام تظاهرات های میلیونی که در آمریکا که در تاریخ 21 ژانویه در آمریکا بر پا شد ، به ندرت عکسی یا شعاری از هیلاری کلینتون دیده می شد. برای مردم که بسیاری به درستی او را “کیلری” یعنی قاتل می نامند کارنامه خونین این خانم در دورانی که وزیر امور خارجه کابینه اوباما بود بسیار شفاف است و مردم جنایات او را در لیبی فراموش نکرده اند. و فراموش نمی کنند که کلینتون و اوباما در مدتی که بر قدرت بودند در اعمال جنایت در افغانستان ، عراق ، لیبی ، یمن و سوریه از بوش هم سبقت گرفتند. تهاجمات نظامی آمریکا با درون ها یا همان هواپیماهای بدون خلبان ، در سال های 2004 تا 2013 به پاکستان ،یمن و سومالی در دوران بوش 51 یکبار و در دوران اوباما 329 بار بوده که چندین برابر بیشتر است. البته رفرمیست ها و فمنیست های طرفدار حزب دموکرات با روی کار آمدن عنصر کثیفی مثل ترامپ علاقه شدیدی به پنهان کردن سیاست ها ضد مردمی اوباما نشان می دهند و اساسا نمی خواهند بپذیرند که بر بستر اجرای سیاست های اوباما – که هیلاری مدت ها وزیر خارجه اش بود چه مردم بیگناهی جان شان فدای پیشبرد چنین سیاست هائی شد. و هیلاری هم بار ها در تبلیغات انتخاباتی اش ، خود را مرید و ادامه دهنده راه اوباما اعلام کرده بود . همه این واقعییات به ما نشان می دهند که جنسیت افراد در قدرت هرگز نمی تواند تعیین کننده باشد و صرف زن بودن باعث نمی شود که او از حقوق بر حق زنان دفاع یا محافظت کند.
حالا روی این بحث متمرکز بشیم که همان طور که می دانیم فمنیست ها به دستجات مختلفی تقسیم می شوند و خط و مرزهای مشخصی آن ها را از همدیگر جدا می کنه. مثلا ما در حالی که فمنیست هائی داریم که از کلینتون دفاع می کنند یا فمنیست های اسلامی خودمان را داریم در ایران، فمنیست هائی را هم داریم که واژه سوسیالیسم را بر فمنیسم خود پیوند زده اند. این دسته از فمنیست ها برخلاف اولی ها به عنوان یک نیروی اپوزیسیون در مقابل قدرت حاکم قرار دارند. آن ها به سبک خود مسایل و مشکلات زنان را مطرح و از حقوق آنان دفاع می کنند. ولی مسأله مهم در مورد آن ها مثل همه فمنیست های دیگر این است که آن ها نابرابری های تحمیل شده بر زنان را نه در مناسبات طبقاتی موجود بلکه در جنسیت زنان و در تضاد زنان با مردان جستجو می کنند. آن ها در نظرات و تحلیل های خود مردان را عامل فرودستی زنان معرفی می کنند و اگر چه مبارزه با حکومت و قوانین آن را هم در دستور کار خود دارند ولی در نهایت خشم زنان از شرایط نابرابر موجودشان را به طرف مردها کانالیزه می کنند. با این دید آن ها قادر نیستند این واقعیت را درک کنند که در شرایط کنونی این مناسبات سرمایه داری است که زنجیر بر دست و پای زنان زده و فقر و بی عدالتی و ستم های وحشتناک و دردناکی را بر زنان ستمدیده در جامعه تحمیل کرده است. فمنیست هائی که ستم جنسیتی را معلول ستم طبقاتی نمی دانند به علت تحلیل نادرست از ریشه ستم بر زن بر طبل تو خالی “جنسیت تعیین کننده است” می کوبند – که معنایش در عمل برای آن ها همانا ضدیت با مرد است. یعنی مرد را به جای سیستم سرمایه داری آماج حمله قرار دادن است.
اما تز دیدگاه ما درست آنست که خشم زنان از همه بی عدالتی ها، ستم ها و بدبختی هائی که در زندگی روزمره خود با آن ها مواجه اند به طرف عامل اصلی کانالیزه شود که آن هم سیستم سرمایه داری است. باید از همه حقوق و خواسته های زنان دفاع و پشتیبانی کرد. باید در همین جامعه سرمایه داری برای حتی کوچک ترین خواست های زنان مبارزه کرد اما همیشه باید مبلغ این امر بود که موضوع رهایی زنان از شرایط سخت و نابرابری های موجود در گرو نابودی سیستم سرمایه داری و بر پایی سوسیالیسم می باشد. درست در همین عرصه است که می توان تفاوت نظرات و عملکرد فمنیست ها را با کمونیست ها عملا به زنان نشان داد. امروز با توجه به شکاف طبقاتی عمیق و شدت و وسعت ظلم و ستمی که در حق زنان اعمال می شود حتی نیروهای مرتجعی پیدا می شوند که با ماسک عدالت خواهی به میدان آمده و خود را طرفدار زنان جلوه می دهند. مثلا در آمریکا برنی سندرز که خود کاندید از حزب دمکرات بوده و مدافع سیستم طبقاتی و ظالمانه حاکم می باشد و هرگز قادر نیست که به مطالبات زحمتکشان در چهار چوب نظم کنونی جنبه عملی ببخشد، با طرح شعارهائی به نفع برابری حقوق زن و مرد و عاریه گرفتن شعار های مترقی ای چون بهداشت مجانی ، شهریه های دانشگاهی مجانی و قول از بین بردن فاصله وحشتناک فقر و ثروت که مسلما زنان بیشتر از هر قشر اجتماعی دیگر از آن بهره مند می گردند ، توانست بخش بزرگی از توده ها و از جمله زنان را به سوی خود جلب کند. در حالی که همه واقعیت ها نشان می دهند که زنان ستمدیده هرگز نمی توانند در چهار چوب یک جامعه سرمایه داری از فقر و بدبختی نجات یافته و به حقوق پایمال شده خود دست یابند.
اتفاقا پیروزی ترامپ یعنی پیروزی سیاست هائی که او نماینده آن هاست که زن ستیزی یکی از وجوه مشخصه آن می باشد بار دیگر این موضوع را به ما نشان داد که اساسا در نظام سرمایه داری موضوع برابری واقعی زنان با مردان غیر ممکن می باشد. ترامپ از همان ابتدای قرار گرفتن در پست ریاست جمهوری تلاش کرد با تعرض و تحقیر آشکار به زنان ، منافع نظام سرمایه داری را هر چه بیشتر تأمین کند.
تعرضات اخیر دولت ترامپ به دستاوردهای مبارزاتی زنان در آمریکا باید درسی باشد برای جنبش زنان در ایران که ببینند که حقوق زنان حتی در یک کشور سرمایه داری پیشرفته از هجوم قدرتمندان در امان نیست چه برسد به ایران که دیکتاتوری عنان گسیخته بر آن حاکم است. امروز در آمریکا موضوع حق سقط جنین که زنان سالیان سال برایش جنگیده اند با خطر بسیار جدی روبروست. نیروهای راست در ایالت هایی با قتل خواندن سقط جنین آن را ممنوع کرده اند. حتی در برخی از ایالات ، تعیین شده که در صورتی که زنی در نتیجه تجاوز حامله شود قانونا نمی تواند از حق سقط جنین برخوردار شود و در بسیاری از ادارات زنان کماکان از تعرضات جنسی رنج میبرند. ترامپ خود کسی است که مستند و کاملا آشکار در تمام عمرش به تعرض جنسی علیه زنان پرداخته است. امروز نیروهای مذهبی مرتجع حامی ترامپ در حالی که سنگ جنین به دنیا نیامده را به سینه می زنند و مخالف حق سقط جنین هستند همراه با ترامپ موافق قطع تمامی کمک های دولتی به مادران بی بضاعت می باشند. این ها که ادعای اجرای دستورات الهی را در زمین برای مردم دارند اما زمانی آن کودک بر اثر شرایط فقر خانواده و عوامل نابسامان اجتماعی فرضا به یک بزه کار اجتماعی تبدیل شد ، نه تنها هیچ اعتراضی در اعدام شدن آن جوان نمی کنند، بلکه به جای حبس ابد که ادعا میکنند مخارج زیادی برای دولت دارد ، خواهان مجازات اعدام او خواهند شد و آن موقع یادشان می رود که از حق زندگی او دفاع کنند ، در چنین مواقعی اوج رذالتی که در این سیستم نهفته است ، در جلوی چشم ما آشکار می شود.
وقتی در آمریکا به این سرعت نیروهای مرتجع که نام خود را محافظه کار گذاشته اند می توانند دستاوردهای مبارزاتی گذشته را لگد مال کنند، وقتی با یک امضای ترامپ قانون اساسی آمریکا لگدمال مصالح بخشی از بورژوازی حاکم شد – امری که پوشالی بودن “دمکراسی بورژوازی” را به نمایش گذاشت – سئوال این است که چطور کسانی می توانند این گونه تبلیغ کنند که در جمهوری اسلامی می شود با فشار به حکومت، حقوق زنان را بدست آورد. واقعیت این است که حکومت های حافظ و مدافع سرمایه داری در هر کجا که منافع شان اقتضا کند با هجوم به دستاوردهای مبارزاتی زنان می کوشند حقوق بدست آمده زنان را پس بگیرند.
اجازه بدهید که صحبتم را با اشاره به شرایط زنان ایران خاتمه دهم. زنانی که در 38 سال گذشته زیر سلطه داعشیان حاکم در ایران سخت ترین شرایط غیر قابل تصور به سر برده و حتی بدیهی ترین حقوق شان یعنی حق آزاد انتخاب پوشش هم با سرکوب وحشیانه، با تیغ کشی و اسید پاشی لگد مال مرتجعین حاکم شده است. زنانی که در این فاصله طولانی از فقدان حقوق برابر در مقابل کار برابر گرفته تا عدم امکان تحصیل در برخی رشته ها ، از حق طلاق گرفته تا حق حضانت کودک رنج برده و هیچ تبعیضی نبوده که در حق شان روا نشود. روزی نبوده که زن ستیزان حاکم مقررات زن ستیزانه جدیدی را علیه زن ها تدوین نکنند و به عبارتی بازی های برای زنان ستمدیده اما مبارز ما براه نیندازند. تمامی این واقعیت ها نشان می دهند که برای رهایی از این شرایط جهنمی ، برای رهایی از تمامی این ستم ها راهی به جز سرنگونی جمهوری اسلامی وجود ندارد. این واقعیت ها نشان می دهند که سیستم سرمایه داری در ایران که تا زمانی که پا برجاست حکومت های دیکتاتور و زن ستیز را برای حفاظت از خود به وجود خواهد آورد ، باید به همراه جمهوری اسلامی به گور سپرده شود.
امروز دسته ای از زنان در ایران که از آن ها به عنوان فمنیست های اصلاح طلب یاد می شود ، کمپین جدیدی تحت عنوان “تغییر چهره مردانه مجلس” راه انداخته اند گوئی که با این کمپین قرار است چه قدم بزرگی در راه رهائی زنان ایران برداشته شود ! اتفاقا همین مسئله که حتی چهره مجلس ارتجاعی جمهوری اسلامی نیز مردانه است نشان می دهد که این رژیم تا به آن حد زن ستیز است که حتی به مریدان و خودی های مونث خودش نیز اجازه نمی دهد در تعدادی بیشتر به مجلس راه پیدا کنند. اما کلا در افشای این موضوع کافیست به زنانی در صدر قدرت چون هیلاری کلینتون ، تریسا می و انجلا مرکل اشاره شود که همگی نمایندگان نظام سرمایه داری بوده و نشان داده اند که در دشمنی با زنان ستمدیده کمتر از مردان هم طبقه ای خود عمل نمی کنند. در ایران هم همین واقعیت مطرح است و همه این واقعیت ها نشان می دهند که ستم بر زن یک امر طبقاتی است.
متأسفانه هنوز در جنبش زنان در ایران کسانی هستند که ضمن رد کردن طبقاتی بودن ستم بر زن چشم امید به اصلاح قوانین ظالمانه حاکم می دوزند و بر این خیال خام اند که اگر برای نمونه فلان آیت الله از تغییر یک قانون حمایت کند، آن قانون به نفع زنان تغییر خواهد یافت. البته غیر واقعی بودن این امر تا آن جاست که با قاطعیت می توان گفت آن ها که دیگران را خام خیال تصور می کنند ، خود در خیال پروری غوطه می خورند. در واقع ، کسانی که انتظار دارند که تغییرات دمکراتیک و اصلاحات به نفع زنان در جامعه سرمایه داری وابسته در ایران که فقط با اعمال دیکتاتوری عریان اموراتش می گذرد ، با نگاه خیر خواهانه فلان آخوند حکومتی متحقق شود نه فقط خود بلکه دیگران را فریب می دهند.
بگذارید در خاتمه به عنوان جمعبندی تاکید کنم که مارکسیست ها در امر رهائی زن قاطعانه علیه رفرمیست هائی هستند که اهداف و فعالیت های زنان کارگر و ستمدیده را به کسب اصلاحات محدود می کنند. در عین حال مارکسیست ها همواره از کمترین بهبود در شرایط زنان هم استقبال می کنند.
در شرایط کنونی در حالی که نظام سرمایه داری کمر میلیاردها تن از زنان کارگر و زحمتکش را در زیر بار فقر و گرسنگی، سرکوب و جنگ خم کرده ، زنان علاوه بر تحمل تمامی این ستم هایی که در کنار مردان کارگر می کشند ، در عین حال به خاطر “زن” بودن شان، با بیحقوقی مضاعفی که نظام استثمارگرانه و مردسالار حاکم در عرصههای مختلف به آنان تحمیل کرده نیز دست و پنجه نرم کنند. امری که بطور طبیعی، زنان و به ویژه زنان کارگر و زحمتکش را در صف مقدم نبرد با نظام سرمایهداری در کل جهان قرار داده است. امروز شرایط سخت اقتصادی ، گسترش فقر و بی خانمانی در هر گوشه از جهان باعث شده تا توده های عظیمی در صحنه های نبرد اجتماعی حضور یابند. حضور گسترده زنان مبارز در تظاهرات 21 ژانویه در آمریکا نیز از این واقعیت جدا نیست. مبارزه علیه سیاست های زن سیتزانه ترامپ و علیه فاشیسمی که وی امروز در آمریکا آن را نمایندگی می کند ، هم چون همه جنبش های زنان ستمدیده درسراسر جهان چشم اندازی جز رسیدن به سوسیالیسم در مقابل خود ندارد و این تنها راه نجات زنان و همه بشریت از بربریتی است که امروز ترامپ ها در سراسر جهان مدافع آن هستند. باید نیروی عظیم زنان ستمدیده و همچنین مردان ستمدیده را در جهت نابودی سیستم ظالمانه کنونی سازماندهی کرد. و باید امر رهایی زنان از هر نوع ستم را با تحقق سوسیالیسم گره زد. بکوشیم که انرژی مبارزاتی خودمان را در جهت تسهیل و تسریع این مسیر به کار ببریم. با آرزوی رشد روز افزون مبارزات زنان برای رهایی
با سپاس از این که به صحبت های من گوش دادید.
سارا نیکو
اسفند ماه ۱۳۹۵
از همین دسته
حماس و بنیادگرائی اسلامی ابزاری در دست امپریالیسم (*)
به یاد فراموش نشدنی جان های شیفته دهه ۶۰
بیانیه مرکز هاندالا در پشتیبانی از یک زندانی سیاسی فلسطینی