رویدادهای ۴۰ روز گذشته در ایران، برپایی تظاهرات “وقتش رسیده” در خارج کشور و مواضع گوناگونی که در رابطه با آن گرفته شد بحثهای مختلفی را در بین نیروهای انقلابی و مخالفین جمهوری اسلامی دامن زده است. آنچه در زیر می آید گزارشی از این تظاهرات با نگاهی به برخی از نکات برجسته آن بر اساس گزارشات شاهدان عینی میباشد که امید است مطالعه آن بتواند در شناخت وضعیت حساس کنونی و اتحاد نیروهای واقعا مدافع طبقه کارگر و ستمدیدگان موثر افتد.
بالاخره تظاهراتی که با امکانات مالی قابل توجه و تبلیغات پر سر و صدای گسترده جهانی ترتیب داده شده و پلیس آلمان پیشاپیش از نام نویسی ۵۰ هزار نفر برای این تظاهرات سخن گفته بود در ۲۲ اکتبر ۲۰۲۲ در شهر برلین آلمان بر گزار شد.
۱- یکی از دلایل انتخاب برلین برای این تظاهرات ممکن است به دلیل موقعیت جغرافیایی آلمان بوده باشد که مسافرت به آنجا از شهرهای دیگر اروپا چندان دشوار نیست. اما دلیل دیگر در انتخاب این شهر را می توان در این گفته فراخوان دهنده این تظاهرات یعنی حامد اسماعیلیون سراغ گرفت که: “برلین شهر بسیار مهمیه، جنبه سمبولیک هم داره. روزی دیوار برلین فرو ریخت، روزی دیوار جمهوری اسلامی هم فرو خواهد ریخت”. با تکیه بر این امر که فرو ریختن دیوار برلین برای بورژوازی نماد شکست کمونیسم میباشد، جملات فوق از اسماعیلیون با تبلیغات اتاقهای فکر بورژوازی انطباق دارد که ایدئولوژی اسلامی جمهوری اسلامی را همسان با ایدئولوژی کمونیسم جا میزنند و با نفی “هرگونه ایدئولوژی” به جنگ ایدئولوژی راهنمای طبقه کارگر برای رهایی از استثمار یعنی کمونیسم میروند. اما واقعیت این است که فرو ریختن دیوار برلین نشانه فرو ریختن کمونیسم نبود، چرا که سیستم حاکم بر برلین شرقی سالها بود که دیگر رابطه ای باسوسیالیسم و آرمانها و ایدئولوژی طبقه کارگر نداشت.
۲- صرفنظر از تبلیغات جهانی برای برگزاری تظاهرات ۲۲ اکتبر، در روز موعود نیز نه تنها تلویزیونهایی چون اینترنشنال و من و تو و غیره مراسم را به طور زنده و به همراه تبلیغات گزاف خاص خود پخش میکردند بلکه رسانه های بین المللی چون رویترز و آسوشیتد پرس هم آن را پوشش میدادند. همه اینها بیانگر اهمیت این تظاهرات برای دنیای سود و سرمایه و نشانگر ماهیت تظاهرات ۲۲ اکتبر برلین بود.
۳- عدم اعلام آگاهانه یک پلاتفرم مشخص از طرف برگزار کنندگان تظاهرات برلین، زمینه را برای بسیج حداکثری تمامی نیروهای متضاد طبقاتی در آن باز گذاشته بود. به همین خاطر با توجه به جریان یک انقلاب خونین در ایران، طبیعی است که هم برخی از ایرانیان مخالف جمهوری اسلامی که خواهان رهایی مردم ایران از ظلم و ستم و دیکتاتوری میباشند و هم افرادی با انگیزههای ضد انقلابی برای تقویت جبهه دشمنان مردم ایران، در چنین تظاهراتی شرکت کنند. شاهدان عینی از حضور افراد کاملا غیر سیاسی هم در این تظاهرات گزارش داده اند که مثلا در حالی که پرچم شاهنشاهی که به آنها داده شده بود را در دست داشتند شعار مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر را هم تکرار میکردند؛ و آنقدر ناآگاه بودند که نمیدانستند این شعار با پرچمی که به دست گرفته اند مغایرت دارد. برخی از افراد غیر سیاسی هم در این تظاهرات بودند که جریان انقلاب توده ستمدیده در ایران آنها را به تحرک واداشته بود. شکی نیست که این تحرک در رابطه با خواست سرنگونی جمهوری اسلامی امر مثبتی است. ولی این را هم باید گفت که پیش از این، اینان به نیروهای سیاسی مردمی که در دفاع از تودههای تحت ستم ایران مراسم یا آکسیونهای مختلف برگزار میکردند، خرده میگرفتند و تلاشهای آنان را بی ثمر می خواندند.
۴- پس از تجمع، پلیس آلمان تعداد تظاهر کنندگان را ۳۷ هزار نفر اعلام کرد که البته بعد رقم ۸۰ هزار نفر را مطرح کرد. اما در تبلیغات رسانههای امپریالیستی رقمهای ۱۰۰ تا ۱۲۰ هزار هم عنوان شد. در حالی که برخی از افرادی که در آن تظاهرات حضور یافته بودند، در گزارشاتی که از این تظاهرات داده اند تعداد شرکت کنندگان را بسیار بسیار کمتر از رقمهای اعلام شده تخمین میزنند. اهمیت موضوع در آن است که اغراق در تعداد واقعی شرکت کنندگان، ماهیت فریبکار قدرتهای واقعی صحنه گردان این تجمع را افشا میکند که ثابت کرده اند وقتی منافعشان ایجاب کند حتی شب را روز جلوه میدهند تا بتوانند اهداف و مقاصد ضد مردمی خود را به پیش ببرند؛ اگر چه این واقعیتی است که جمعیت جمع شده در تظاهرات برلین چشمگیر و کاملا بی سابقه بود. اما صرفنظر از کم یا زیاد بودن تعداد شرکت کننده واقعیت این است که تنها نیروهای متعلق به جهان سرمایهداری امکانات مالی و تبلیغی لازم برای برپایی تظاهرات برلین را داشتند. در حالی که هیج تشکیلات و نیروی مردمی که حتی به اندازه عمر رژیم جمهوری اسلامی علیه این رژیم و جنایاتش مبارزه کرده اند، قادر به برگزاری چنین تظاهراتی نبوده و نیستند. نه امکانات مالی اش را دارند و نه رسانههای قدرتمند موجود حاضر به تبلیغ و یا پوشش دادن به تظاهرات آنها میباشند.
۵- آنچه در همان نگاه اول به این تظاهرات جلب توجه می کرد، وجود پرچمهای سه رنگ و بنرهای پارچه ای بزرگ سه رنگ بود که تمام محوطه را پر کرده و برجستگی داشت. این پرچمها که نشانه ستمگری شاهان در تاریخی از ایران است توسط افراد “ناشناس” تهیه شده و به دست شرکت کنندگان داده شده بود. در وسط برخی از آن پرچمها شیر با شمشیر و در برخی دیگر یک ستاره قرار داشت و یا تنها با سه رنگ مشخص بود. برخی از این پرچمها اگر چه بیانگر حضور سلطنت طلبان در این تظاهرات بود ولی هر کسی که آن را حمل می کرد الزاما سلطنت طلب نبود؛ و جالب است که برخی از جوانان بی آن که بدانند پرچمهای مذکور نماد سلطنت و ستمگریهای آنهاست، آن پرچمها را حمل میکردند. واضح است که افرادی که مدافع این پرچمهای نماد ظلم و ستم نسبت به تودههای تحت سلطه ایران بودند با پخش آنها در میان شرکت کنندگان به یک فریبکاری و سوء استفاده از ناآگاهی افراد برای پیشبرد نیات خود دست زده بودند.
۶- حضور مجاهدین در تظاهرات برلین موضوع قابل تعمقی است (به خصوص که در شبکههای مجازی هم افراد وابسته به آنها به نفع حامد اسماعیلیون تبلیغ میکنند). تا آنجا که تجربه نشان میدهد نیروهای متعلق به مجاهدین همواره با پرچم و عکسهای رهبرانشان در تجمعات خارج از کشور شرکت میکنند. اما گزارشات شاهدان عینی حاکی است که این بار مجاهدین در حالی که در تعداد زیاد در تظاهرات برلین شرکت داشتند هیچ پرچم و نشانهای که بیانگر حضور آنها باشد را حمل نمیکردند بلکه تنها از نوع شعارهایشان میشد به مجاهد بودن آنها پی برد.
۷- مدام تبلیغ میشد که گویا در آن تظاهرات همه نظرات و عقاید متفاوت در کنار همدیگر در زیر یک چتر قرار گرفته اند و با توجه به وفور شعار “زن زندگی آزادی” و پخش ترانه “مرد میهن آبادی” شروین حاجی پور هم ادعا میشد که این نشانه همبستگی بین شرکت کنندگان میباشد. اما علیرغم شرکت افراد و نیروهایی از میان صف خلق در این تظاهرات، به آنها
تریبون داده نشد تا بتوانند صدای خود را به گوش دیگران برسانند. تلویزیونهای مبلغ این تظاهرات هیچ پلاکارد یا نشانهای که بیانگر وجود نیروی مردمی در این تظاهرات باشد را منعکس نکرده و پوشش ندادند. تنها شعاری که انعکاس خواست مردم ایران میباشد و از تلویزیون اینترنشنال شنیده شد شعار “مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر” بود که مجری برنامه فورا با این عنوان که صدای این شعار در مصاحبه با فردی که داشت با وی مصاحبه میکرد اخلال ایجاد میکند، خواستار قطع آن صدا گردید.
۸- یک پرچم دیگر هم در کنار پرچم شاهی هرچند بسیار کمتر از این پرچم در همان ردیفهای اول به چشم میخورد که به عنوان پرچم “کردستان بزرگ” معروف است. این پرچم سه رنگ که در وسط آن خورشید قرار دارد در حال حاضر پرچم رسمی دولت اقلیم کردستان عراق میباشد و جریان پژاک در ایران به عنوان شاخه ای از پ ک ک در کردستان ترکیه و سوریه نیز مبلغ این پرچم بوده و خود را با آن میشناساند. واضح است که پرچم کردستان بزرگ، جدایی کردها از کردستانهای کشورهایی که در آن مقیم هستند را نمایندگی میکند.
۹- سازمان دهندگان تظاهرات برلین ۵۰ هزار کارت پستال تهیه کرده بودند و مرتب از شرکت کنندگان خواسته میشد که نام و آدرسشان را در آن کارتها نوشته و برای مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا بفرستند و از آنها بخواهند که “اتحادیه” در روابطش با جمهوری اسلامی تجدید نظر کند.
۱۰- با استفاده از شعارهای مردم مبنی بر اتحاد خلقهای ایران نظیر “از کردستان تا تهران خونین تمام ایران”، “زاهدان، سنندج چشم و چراغ ایران”، بر “تمامیت ارضی ایران” تاکید میشد بدون آن که سخنی از به رسمیت شناختن حق ملتهای تحت ستم ایران برای تعیین سرنوشت خود تا حد جدایی مطرح شود. برعکس به گفته یک شاهد عینی از بلندگوی
رسمی شعار شوینستی یا به واقع فاشیستی “ما آریایی هستیم، عرب نمی پرستیم” نیز داده شد.
۱۱- از حقوق “اقلیت” گفته میشد که منظورشان “اقلیت”های جنسی (همجنسگرایان و غیره) بود. در مورد اینان تبلیغات زیادی مطرح شد و تریبونهایی در اختیار آنها قرار داده شد و افرادی از این “اقلیت”ها از جمله سخنرانان بودند.
۱۲- تنها صدا و شعارهای غایب، صدا و شعارهای مشخص مربوط به کارگران و زحمتکشان ایران بود؛ همانهایی که با فداکاری ها و سلحشوریهایشان، در ایران انقلاب به پا کرده و در پرتو آن، اینان امکان برگزاری تظاهرات در برلین را یافته بودند.
۱۳- اگر به کنه سخنرانیهای ایراد شده و از جمله سخنرانی خود حامد اسماعیلیون توجه شود، جز محکوم کردن برخی از خشونتها و جنایات جمهوری اسلامی چیز دیگری در آن نخواهیم یافت. واضح است که جنایات و سرکوبهای جمهوری اسلامی از بدو روی کار آمدنش به حدی زیاد و فراگیر است که محکوم کردن حتی گوشههایی از آنها هم لازم و ضروری است، اما این محکوم کردنها موقعی به نفع ستمدیدگان بوده و بار انقلابی پیدا میکند که دلایل و زمینههای آن سرکوبها نیز روشن شود و بر خواستهای برحق، عادلانه و انقلابی سرکوب شدگان سرپوش گذاشته نشود. مثلا اگر جمهوری اسلامی کارگران را زندانی و شکنجه میکند به خاطر آن است که میخواهد هر گونه مانع بر سر راه استثمار وحشیانه سرمایهداران از نیروی کار را از بین ببرد. چرا که کارگران علیه شدت استثمار خود مبارزه میکنند؛ علیه مزدهای اندک و پرداخت نشده، علیه قراردادهای موقت، فقدان حق بیمه و غیره. بنابراین سخن گفتن از زندان و شکنجه کارگران (در سخنرانی حامد اسماعیلیون) بدون موضع گیری علیه سرمایهداران و خواست نابودی سیستم سرمایهداری و بدون طرح و انعکاس صدا و حتی حداقل خواستههای کارگران ایران، نمیتواند حاصلی جز فریب تودهها داشته باشد. اسماعیلیون از آنجا که در جبهه سرمایهداران قرار دارد طبیعی است که سخنی نیز علیه آنها و سیستم سرمایهداری بر زبان نراند. همینطور است شکایت از تسمه بر گردن نویسندگان و هنرمندان انداختن بدون تاکید بر محتوای کار آنانی که به هر ترتیب برای گسستن زنجیر ستم و استثمار از دست و پای ستمدیدگان تلاش میکنند. با این حال او سعی دارد خود را طرفدار مردم ستمدیده ایران جلوه دهد.
۱۴-لازم است به برخی نکات دیگر در سخنرانی حامد اسماعیلیون هم پرداخته شود. او با تقلید از مارتین لوتر کینگ سخنانش را “ما همه رویا داریم” شروع کرد (مارتین لوتر کینگ رهبر مبارزه سیاهان ایالات متحده آمریکا برای حقوق برابر بود که در سال ۱۹۶۸ توسط ایادی دولت آمریکا ترور شد) و ضمن اشاره به برخی از سرکوبگریهای جمهوری اسلامی، وعدههای خود بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی را در چند مورد بیان کرد. یکی این که در رویای او برای آینده، “باد در گیسوان زنان خواهد وزید” یعنی حجاب نخواهد بود؛ همچنین در مدارس، “کودکان ایدئولوژی قرون وسطایی نمی آموزند” که می توان آن را به نفی تعلیمات دینی جمهوری اسلامی در مدارس تعبیر کرد. اما او حتی از خواست دانش آموزان و معلمان ایران که در مبارزات خود، با توجه به فقر گسترده همگانی بارها از لزوم برچیده شدن مدارس خصوصی و از ضرورت آموزش رایگان برای همه داد سخن میدهند، حرفی نزد که البته با توجه به موضعاش در طرفداری از سیستم سرمایهداری حاکم بر ایران غیر از این نیز نمی توانست رفتار کند.
۱۵- نکته قابل توجه دیگر در “رویاها” یا وعدههای حامد اسماعیلیون این بود که گفت “در این رویا نفت نه که مصیبت بلکه نعمت است”. واضح است که در این جمله هیچ وعده مشخصی مطرح نیست. به واقع اسماعیلیون در شرایطی که اکثریت مردم ایران با فقر و مصیبتهای گوناگون ناشی از فقر دست بگریبانند، در شرایطی که از بیغذایی تا کمر برای یافتن تکهای نان در سطلهای زباله خم میشوند، در شرایطی که به دلیل نداشتن سرپناهی، قبر خواب شدهاند و از بسیاری از نعمتها محروم گشته و در رنج و عذاب زندگی را از سر میگذرانند، در شرایطی که بیمارانشان یا در جلوی درب بیمارستانها به دلیل نداشتن پول میمیرند و یا در خانه در فقدان دارو و درمان با تحمل درد و زجر و شکنجه زندگی را وداع میکنند، آری در چنین شرایطی اسماعیلیون جز این حرف کلی هیچ رویایی برای بهبود شرایط زندگی مردم نداشت. حال اگر حرف کلی او در مورد نعمت نفت را با وعدههای دروغین خمینی در سال ۵۷ مقایسه کنیم میبینیم که رویای اسماعیلیون در مورد این “نعمت” تا چه حد در ردیف عقب تر از خمینی قرار دارد. خمینی در سال ۵۷ اگر چه به دروغ ولی به طور مشخص از آوردن پول نفت بر سر سفرههای مردم حرف زده بود. ولی اسماعیلیون به یک حرف کلی در مورد چگونگی بهرهمندی مردم ایران از ثروت کشور خود اکتفا کرد و قادر نشد بگوید که ثروت حاصل از نفت چگونه قرار است نه مصیبت بلکه نعمت سفرههای مردم شود! البته این برخورد در شرایطی که سرمایهداری در سطح جهان آخرین نفسهای خود را میکشد و جز وخیم تر کردن شرایط زندگی مردم و سرکوب های وحشیانه چیزی برای عرضه کردن ندارد، از یک فرد طرفدار سیستم سرمایه داری امر عجیبی نیست.
۱۶- نکته مهم دیگر در سخنرانی حامد اسماعیلیون در برلین این بود که هیچ اشاره ای به کشتار بسیار وسیع آبان ۹۸ که نه فقط توسط پاسداران و بسیجیها و لباس شخصیهای وزارت اطلاعات بلکه توسط ارتش با سلاحهای سنگین صورت گرفت، نکرد. او فقط گفت که در رویای او “دریای خون بین انسانها جاری نیست”. اما واقعیت این است که دریای خونی که بین نیروهای مسلح سرکوبگر سرمایهداران با مردم ستمدیده ایران وجود دارد نه با “رویا پردازی” بلکه تنها با نابودی این نیروها از بین میرود. اسماعیلیون سرنگونی جمهوری اسلامی را تنها راه آزادی مردم اعلام کرد. در حالیکه مردم رنجدیده ایران به تجربه دریافتهاند که تا زمانی که سیستم سرمایهداری بر جامعه ایران حاکم است دیکتاتوریهایی چون رژیمهای شاه و جمهوری اسلامی را تولید میکند. در نتیجه به صرف رفتن یک رژیم و آمدن رژیم دیگر در صورت بقای سیستم سرمایهداری در ایران مردم به آزادی نخواهند رسید.
این موضوع هم لازم است مطرح شود که یکی از سخنرانان تظاهرات برلین شخصی به نام سوران منصورنیا بود که برادرش را در کشتار آبان ۹۸ از دست داده است و در این مورد سخنرانی کرد. ولی به گونهای که وی در توئیتر خود نوشته است سخنرانی او تقریبا در همه رسانههایی که از آنها به عنوان “اصلی” یاد شده (ایران اینترنشنال، بی بی سی، من و تو…) سانسور شده است. با گوش دادن به سخنرانی وی که در یوتیوب موجود است میتوان گفت که گویا سوران منصورنیا متوجه نبود که وقتی با حامد اسماعیلیون و یارانش (از جمله کاوه شهروز که فرد بالا سرش، پیام اخوان میباشد) در یک جمع قرار گرفته است دیگر نمی بایست از “سرداران خونخوار سپاهی” سخن بگوید. او در سخنرانی خود ضمن محکوم کردن کشتارهای خونین آبان توسط نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی، از “سرداران خونخوار سپاهی” نام برد. مسلم است که خونخوار خواندن سرداران سپاه پاسداران نمی تواند برای دستگاههای تبلیغاتی مدافعین نیروهای سرکوبگر موجود در ایران قابل تحمل باشد. آیا این، دلیل اصلی سانسور سخنرانی او نبود؟
۱۷- بخش دیگر از سخنان حامد اسماعیلیون خطاب به دولتهای غرب برای تحت فشار قرار دادن جمهوری اسلامی بود. البته در اینجا به همه مطالب مطرح شده از جمله انکار نقش آمریکا در زمینه چینی جنگ در اکراین و تنها اکتفا کردن به نقش روسیه در حمله به آن کشور توسط وی نمیپردازیم. واقعیت این است که روسیه به مثابه یک کشور امپریالیستی موقعی یک جنگ خانمانسور را به مردم اکراین تحمیل کرد که زمینهاش را امپریالیسم آمریکا فراهم کرده بود. بنابراین هر دوی این امپریالیستها در رابطه با جنگ در اکراین محکوم هستند.
۱۸-در جهت انکار مطالبات کارگران و زحمتکشان (زن و مرد) ایران و جلوه دادن جنبش انقلابی آنان صرفا برای لغو حجاب، در این تظاهرات نیز در جهت جا انداختن شعار “زن زندگی آزادی” و زنانه جلوه دادن انقلاب ایران، به تبلیغات وسیعی دست زده شده بود. از جمله به فردی به نمایندگی از مردم کردستان تریبون داده شد و او پیامی را خواند که در آن گفته شد که زادگاه شعار “زن زندگی آزادی” کردستان میباشد. البته او این واقعیت را پنهان کرد که این شعار که هیچ خواست و اعتراضی را هم منعکس نمیکند، از دل مبارزات مردم دلیر کرد برنخاسته است بلکه توسط اوجلان، رهبر پ. ک.ک تنظیم گشته و تبلیغ شده است. به خصوص به طور مشخص گفته نشد که این شعار را رهبرانی در کردستان سوریه بر زبان مردمان دلیر و جان بر کف این منطقه انداختند. سخنران به مبارزه دلاورانه زنان شجاع و سلحشور کوبانی نیز در کردستان سوریه اشاره نکرد و نگفت که آن رهبران از جمله در پرتو شعار “زن زندگی آزادی”، چگونه ثمره خونهای زنان و مردان دلاور کرد سوریه را به پای آمریکا و ناتو ریختند. در این سخنرانی از همه مبارزات مردم کردستان به عنوان “مبارزه مسالمت آمیز و مترقی” یاد شد و کردستان بر این مبنا مورد تقدیر قرار گرفت. در حالی که همه میدانند که امروز کردستان درست به دلیل مبارزه مسلحانه جانانه و قهرمانانهاش با رژیم جمهوری اسلامی، از طرف تودههای دیگر نقاط کشور، “چشم و چراغ ایران” نامیده میشود.
نکته مهم دیگر در سخنرانی مزبور این بود که گفته شد “مشکل کلمه جمهوری اسلامی نیست. مشکل محتوای نظام سیاسی است که پایههای آن بر دیکتاتوری و … بنا نهاده شده است”. به راستی چه کسانی در جنبش، “کلمه” جمهوری اسلامی را مشکل نمیدانند!؟ در حالی که اتفاقا مشکل مردم فداکار و قهرمان ایران در سال ۵۷ از آنجا شروع شد که امپریالیستها با اقدامات مشابهی که امروز انجام میدهند توانستند “کلمه جمهوری اسلامی” را به شعار شفاف و پر محتوای “استقلال و آزادی” تودهها اضافه کنند.
۱۹- آنچه در فوق آمد برخی از نکات و جوانب مربوط به تظاهرات بزرگ ایرانیان در خارج کشور بود که هیچ چشم بینا و گوش شنوایی قادر به کتمان آنها نیست.
۲۰- در شرایط انقلابی در ایران که توده های تحت ستم ما فریاد نابود باد جمهوری اسلامی و جمهوری اسلامی نمیخواهیم را با خون خود در خیابانها در آمیخته اند، واضح است که بورژوازی امپریالیستی که از استثمار نیروی کار و غارت ثروتهای ایران سودهای کلانی به جیب میزند به فکر آلترناتیو سازی برای جمهوری اسلامی بیفتد تا اگر قدر ِت انقلاب مردم به حدی بود که دیگر برایشان امکان بر سر قدرت نگاه داشتن جمهوری اسلامی میسر نباشد، پیشاپیش جایگزینی برای رژیم گوادلوپ ساخته خود آماده کنند. پیش از این رسانههای امپریالیستی برای پسر شاه که در بین مردم به نیم یا ربع پهلوی مشهور است، تبلیغ میکردند. اکنون او را کنار نگذاشته حامد اسماعیلیون را روی دست بلند کرده اند. اما باید تاکید کرد که هیچکدام از اینها آلترناتیوهای قطعی امپریالیسم نیستند. با مطرح کردن این دو نفر در حال حاضر اولا گام به گام شرایطی برای آنها فراهم میکنند که بتوانند برای نقشی که ممکن است در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی ایفا کنند، تمرین ببینند. ثانیا دو هدف را نیز به طور موازی پیش میبرند. یکی آن که میکوشند با ترتیب سخنرانی و مصاحبه و تظاهرات و غیره برای آنها، بین نیروهای ضد انقلاب به قول خودشان “همبستگی” به وجود بیاورند و دیگر آن که با اشاعه نظرات انحرافی در قالب دلسوزی با مردم، در میان صف خلق و نیروهای جنبش اغتشاش و تفرقه ایجاد کنند. البته هدف اصلی، فریب مردم ایران و ایجاد زمینه مساعد برای قالب کردن آلترناتیو قطعی خود به جامعه میباشد. واقعیت این است که امروز نیروهای متعلق به صف خلق و جبهه انقلاب با آشکاری هر چه بیشتری در مقابل صف ضد خلق و جبهه ضد انقلاب قرار گرفته و مبارزه طبقاتی صفبندی شفاف و روشنی پیدا کرده است. در این میان صف ضد خلق همه تلاش خود را جهت حفظ مناسبات اقتصادی – اجتماعی پوسیده حاکم به همانگونه که در رابطه با تظاهرات برلین بیان شد، به کار گرفته است. اما نباید فراموش کرد که در این نبرد عظیم طبقاتی این تودههای انقلابی و کارد به استخوان رسیده ما هستند که در کف خیابان با جنگ علیه نیروهای سرکوبگر، به پیشروی تاریخ مشغولند و در نهایت حاصل همه رنج و مشقتهایی که متحمل میشوند و خونهایی که برای رهایی خود از زیر بار ظلم و ستم و دیکتاتوری نثار می کنند، پیروزی آنها خواهد بود.
چریکهای فدایی خلق ایران
۲۸ اکتبر ۲۰۲۲ – ۶ آبان ۱۴۰۱
از همین دسته
سوریه جنگی که ماسکها در آن به کنار زده شد!
جلوهای دیگر از مواضع پرو-امپریالیستی “حزب کمونیست کارگری”
دربارهی انقلاب ما! (لنین)