به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران، شماره ۲۵۶ ، آبان ماه ۱۳۹۹
در سالهای 56 و 57 ایران شاهد انقلابی توده ای شد که شرایط را برای سرنگونی قطعی سلطنت پهلوی مهیا نمود. در این دو سال ، توده ها به تدریج اما پیوسته به خیابانها ریختند و با فریاد “مرگ بر شاه” خشم و نفرت خود از رژیم وابسته به امپریالیسم شاه را به جهانیان نشان دادند. رویداد های این سالها آنچنان سریع رخ می داد که همه نیرو های سیاسی و حتی گزارشگران خارجی را به بهت و حیرت واداشته بود. سالها پیش رفیق احمدزاده ، تئوریسین چریکهای فدایی خلق گفته بود که برای راه انداختن موتور بزرگ توده ها باید موتور کوچک پیشاهنگ حرکت را شروع کند. حال همگان می دیدند که در بستر مبارزات مسلحانه چریکهای فدایی خلق و کل جنبش مسلحانه، مردمی که قدرت خود را نمی شناختند و به دلیل سرکوب های وحشیانه دیکتاتوری شاه و خیانتها و سازشکاری های سازمانهای سیاسی، مبارزاتشان دچار رکود و خمود شده بود چگونه با جسارت و شجاعت به خیابانها ریخته و سینه در مقابل تفنگ های مزدوران شاه سپر کرده و فریاد “مرگ بر شاه” سر می دهند. البته این تحول بزرگ از چشم دشمنان مردم ما یعنی امپریالیستها و سرمایه داران وابسته و سردمداران ارتش و ساواک پنهان نبود و به همین خاطر هم آنها فورا شروع کردند به باد کردن در جثه نحیف روحانیت و شخص خمینی ، تا هم مسیر مبارزات توده ها را دچار انحراف سازند و هم برای روز مبادا جانشینی در دسترس داشته باشند.
ادامه جنبش انقلابی توده ها در طی دو سال، در 21 بهمن 1357 به قیام مسلحانه ارتقاء یافت و با وجود مخالفت خمینی و فریاد مزدورانش مبنی بر این که “امام هنوز دستور جهاد نداده است” ، قیام در 22 بهمن هم ادامه یافت، ارتش تا حدی ضربه خورد و سلاح های زیادی به دست مردم افتاد. حال پرسیدنی است چرا ارتش بله قربان گوی شاه اعلام بیطرفی نموده و به خمینی تسلیم شد؟ در جواب این سئوال از نوشته رفیق مسعود احمدزاده کمک می گیریم. رفیق مسعود نوشته است: “مسأله سلطه امپریالیستی را باید به طور ارگانیک و به مثابه زمینه هر گونه تحلیل و تبیین در نظر گرفت، نه چون یک عامل خارجی که به هر حال نقشی دارد”. رهنمودی که نشان می دهد قدرت گیری خمینی را که خیلی از جوانها حتی نامش را هم نشنیده بودند باید در قدرت و دسیسه های امپریالیسم دید. همانطور که بیعت ارتش با خمینی را باید در دستور اربابان اصلی ارتش یعنی امپریالیسم آمریکا دید. به همین دلیل هم بود که در کنفرانس گوادلوپ امپریالیست ها خمینی را به جای سلطنت شاه برگزیدند. قدرت و پول سرمایه داران وابسته به امپریالیسم همراه با تبلیغات سازمان یافته رسانه های امپریالیستی نظیر بی بی سی هر چه متمرکزتر و مؤثرتر ، افکار عمومی را چنان تحت تاثیر قرار داد که بخش بزرگی از افکار عمومی اعمال نفوذ امپریالیستی در پروسه انقلاب برای حفظ منافع امپریالیستی خود، آوردن و نشاندن خمینی در رأس قدرت را نادیده گرفته و آن را به حساب انقلاب توده ها گذاشتند.
برغم همه این دسیسه ها ، در نتیجۀ قیام مسلحانه بهمن ماه 57 ، بخشهایی از مردم مسلح شدند. محاسبات امپریالیست ها ضربه خورد و یک وضعیت دوگانه به جانشین شاه یعنی خمینی تحمیل شد. جو سیاسی جامعه به نفع مردم تغییر کرد، توده ها بدلیل اینکه به خواسته هایشان، که به خاطرش انقلاب کرده بودند، نرسیده بودند بهر شکلی که می توانستند خواهان ادامه انقلاب بودند. خلق کُرد در کُردستان پادگان ها را از اسلحه خالی کرده و خود را مسلح کردند. خلق تُرکمن در تُرکمن صحرا زمین های مالکین بزرگ را مصادره کرده، شورا تشکیل داده و زمین ها را شورایی کشت می کردند و مسلح شده، دو بار با رژیم تازه مستقر شده جنگیده و آن ها را پس زده بودند. کارگران شرکت نفت که به خواسته هایشان نرسیده بودند ، به اعتصاب خود ادامه می دادند. کتابفروشی ها هر نوع کتابی را بدون سانسور در معرض فروش قرار می دادند. فعالیت سازمان های سیاسی علنی شده، نشریات و اعلامیه هایشان علناً پخش می شد. چریک های فدایی خلق در سایۀ هفت سال مبارزه خونین با رهنمودهای تئوری مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک به بزرگترین سازمان کمونیستی با پایگاه گسترده خلقی تبدیل شده بود. نیروهای سرکوبگر شاه با تمام ضرباتی که به سازمان وارد آورده بود ، نتوانسته بود سازمان را نابود کند ولی اپورتونیست های رخنه کرده در سازمان ، با کنار گذاشتن تئوری انقلابی سازمان چریک های فدایی خلق، سازمان را غصب کردند و کاری کردند که از دشمن ساخته نبود. این عمل آنان فقط به کنار گذاشتن تئوری رفیق مسعود خلاصه نشد ، بلکه به نابودی سازمان چریک های فدایی خلق و بازماندن آن از ایفای نقش در ادامه انقلاب منجر شد.
شرایطی که بعد از قیام مسلحانه 1357 بوجود آمده بود مناسب ترین شرایطی بود که می شد با رهنمود تئوری مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک به سازماندهی مسلحانه توده ها برخاسته و انقلاب را ادامه داد. رفیق مسعود در کتاب مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک نوشته: “برای شکست ارتجاع باید ارتش ارتجاعی را شکست داد. برای شکست ارتش ارتجاعی باید ارتش توده ای داشت. تنهاراه شکست ارتش ارتجاعی و تشکیل ارتش توده ای مبارزه چریکی طولانی است و جنگ چریکی نه تنها از نقطه نظر استراتژی نظامی و به منظور شکست ارتش منظم و نیرومند، بلکه از نظر استراتژی سیاسی به منظور بسیج توده ها نیز لازم است”. در شرایط بعد از قیام طبق این رهنمود رفیق مسعود لازم و ضروری بود که سازمان چریک های فدایی خلق در هر شکل از مبارزات توده ها شرکت کند، مبارزه مسلحانه را گسترش داده توده ها را هم از نظر سیاسی و هم از نظر نظامی بسیج کرده به تدریج ارتش خلق را تشکیل دهد و ارتش ارتجاعی را شکست دهد. ولی متأسفانه سازمان به وسیله اپورتونیست ها غصب شده بود و این اپورتونیستها مانع از ادامه مبارزه چریک های فدایی خلق معتقد به خط رفیق احمدزاده در سازمان شدند. البته این چریک های فدایی خلق بدون آن سازمان بزرگ در حد توانائیشان به مبارزه ادامه دادند. آنها تشکل چریکهای فدائی خلق را در خرداد سال 1358 رسما دوباره سازمان دادند. آنها نیرویی بودند که ماهیت رژیم تازه استقرار یافته را ضد خلقی و وابسته به امپریالیسم و ادامه رژیم شاه ارزیابی کردند. آنها نیرویی بودند که به همه هشدار دادند که به جنبش خلق حمله خواهد شد و این امر را پیش بینی کرده و خواستار سیاسی – نظامی ماندن نیروها شدند. آنها به روشنی گفتند که باید توده های مسلح را سازمان داد تا بتوانند در موقع حمله از خود دفاع کنند. در اوایل بعد از قیام که رژیم خمینی، عمال رژیم گذشته را با اتهاماتی چون مفسد فی الارض و محارب با خدا ، محاکمه و محکوم می کردند، چریک ها گوشزد کردند که در آینده نه چندان دور نیرو های انقلابی را با این اتهامات محاکمه و به اعدام محکوم خواهند کرد و گفتند که رژیم تازه استقرار یافته چنان اعمالی مرتکب خواهد شد که مردم به شاه رحمت خواهند فرستاد. این ها مسائلی هستند که تا به امروز هم دشمنان خلق و هم دوستان قلابی طبقه کارگر درباره آن سکوت اختیار کرده اند.
در شرایطی که توده ها در صحنه بودند و شور انقلابی داشتند، آن هایی که هیچ گونه پیوندی با ارزش ها و سنت های چریک های فدایی خلق نداشتند با باند بازی، تئوری مبارزه مسلحانه را به نام “مشی چریکی” رد کرده و زیر پوشش نام رفیق جزنی، سازمان چریک های فدایی خلق را غصب کردند. آنها نام و آرم سازمان را تابلوی فعالیت های خود قرار داده بودند. آنها در همکاری با رهبری حزب توده با باند بازی ، سازمان را شقه شقه کرده و به تحکیم سلطه جمهوری اسلامی یاری رساندند.
تنها نگاهی به مواضع سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در دوران پاگیری دار و دسته خمینی، نشان می دهد که رهبران و دست اندرکاران آن سازمان هیچ رابطه ای با سنتها و ارزشهای فدایی نداشتند. مواضعی که آنها به نفع جمهوری اسلامی و ایجاد سد در مقابل ادامه انقلاب توده ها اتخاذ کردند تنها به زمان انشعاب اکثریت و اقلیت خلاصه نمی شود. چون قبل ار آن انشعاب بود که آنها به بازرگان نامه نوشته و دولت او را ملّی خواندند. در 30 تیر 1358 ، تظاهرات خود را لغو و در جهت تحقق “وحدت کلمه” زیر پرچم روحانیت، به مراسم سخنرانی طالقانی در میدان بهارستان رفتند.
در نامه ای به تاریخ 4 بهمن 1358 آرزوی سلامتی خمینی را کردند. مبارزات خلق تُرکمن را به بهای شرکت در چند مناظره تلویزیونی به شکست کشاندند و با سازشکاری های خود به جمهوری اسلامی امکان دادند تا براحتی 4 نفر از رهبران تُرکمن را تحت رهبری خلخالی جلاد ربوده و آن ها را اعدام کند و بدنهای تیرباران شده شان را زیر پل رها سازند و بدین وسیله خلق تُرکمن را سرکوب کنند. رهبران خلق تُرکمن، زنده یادان توماج، مختوم، واحدی و جورجانی به این طریق بدست جمهوری اسلامی از صحنه حذف شدند. خمینی و بازرگان از کارگران اعتصابی شرکت نفت خواستند که اعتصابشان را شکسته و سرکارشان بروند، اما آن کارگران به علت نرسیدن به خواسته هایشان از رفتن به سر کار امتناع می کردند. در رابطه با این امر، رهبران سازمان به اصطلاح چریک های فدایی خلق دو جلسه در ستاد با کارگران تشکیل دادند و با کارگران مذاکره کردند و آن ها را با وعده این که خمینی به خواسته هایشان رسیدگی خواهد کرد ، به سر کار فرستادند.
در پی خواسته خمینی، ستادهای فدایی در تهران و شهرستان ها را بدون کوچک ترین مقاومتی تحویل دادند. حتی در برخی جاها و به طور مشخص مردم مسجد سلیمان به ستاد مراجعه کرده و از مسئول ستاد درخواست کردند که ستاد را تحویل ندهند. امّا او در جواب می گوید دستور سازمان است که باید تحویل بدهد.
شرکت در انتخابات مجلس خُبرگان و سایر انتخابات ها که جز کمک به فریبکاری جمهوری اسلامی و ایجاد توهّم در توده ها نتیجه ای نداشت، تقبیح کردن مبارزات مردم آذربایجان به نام تحت نفوذ شریعتمداری بودن، تن دادن به خلع سلاح توده ها، بر هم زدن میتینگ تاریخی مهاباد در اولین سالگرد 19 بهمن در سال 1358، همه نمونه هائی از اقدامات سازشکارانه آن سازمان قبل از انشعاب به اقلیت و اکثریت می باشد. آنها، مضحکه گروگان گیری سفارت آمریکا را مبارزه ضد امپریالیستی و خمینی را ضد امپریالیست نامیدند و در جلوی سفارت شعار می دادند: دانشجوی خط امام افشا کن، افشا کن. اینها تنها گوشه های کوچکی از مواضع ضد مردمی دارو دسته اپورتونیست حاکم بر سازمان بود که سرانجام آنها را در هیئت اکثریت به پابوسی ارتجاع و شرکت در سرکوب نیرو های انقلابی برد. این واقعیات یک بار دیگر نشان داد که عدول از تئوری مبارزه مسلحانه و ارزشها و سنتهای چریکهای فدایی خلق چه سرنوشت رقّت انگیزی را سبب می شود.
مراد تبریزی
آبان 1399
از همین دسته
حماس و بنیادگرائی اسلامی ابزاری در دست امپریالیسم (*)
به یاد فراموش نشدنی جان های شیفته دهه ۶۰
بیانیه مرکز هاندالا در پشتیبانی از یک زندانی سیاسی فلسطینی