سخنی با کارگران آگاه و روشنفکران انقلابی ایران!

اشرف دهقانی

از صمیم قلب به شما درود می‌فرستم که هم اکنون در کنار توده‌های رنجدیده ایران نبرد سهمگینی را علیه رژیم جمهوری اسلامی و امپریالیست‌هایی که این جرثومه جنایت و فساد را در کنفرانس گوادلوپ به مردم ایران تحمیل کردند، پیش می‌برید. 

امروز توده‌های قهرمان ایران با عزمی راسخ به جنگ با دشمنان خود برخاسته و انقلابی را در ایران آغاز کرده‌اند. صحنه‌های جنگ بی امان و خون‌های ریخته شده در کف خیابان‌های سراسر کشور تماماً بیانگر و نشان‌دهنده جریان یک مبارزه حاد طبقاتی در جامعه ما می‌باشد؛ مبارزه حاد و سرنوشت ساز بین توده‌های تحت ظلم و ستم سرمایه داران -اعم از امپریالیست‌ها و سرمایه داران داخلی- و نیروهای سرکوبگر حافظ نظم استثمارگرانه و جنایتکارانه آنها. در چنین اوضاعی وظیفه خود می‌دانم برخی دانسته‌ها و تجاربم را با شما که قادر به ایفای نقشی بزرگ و تعیین کننده در جنبش انقلابی کنونی مردم تحت ستم ایران هستید در میان بگذارم. به واقع آینده‌ی این جنبش وابسته به شما و نقشی‌ست که برای تداوم و ارتقاء آن بر عهده می‌گیرید.

اما بگذارید ابتدا بگویم که جنبش انقلابی کنونی درس‌ها و تجارب گرانبهایی با خود به همراه دارد که مطمئناً شما با کوشش در تجربه اندوزی و به کارگیری آنها بصیرت بیشتری برای گشودن گره‌ها و رفع مشکلات پیش پا خواهید یافت؛ و راه انقلاب ایران و دست یابی به پیروزی به صورت هرچه عینی‌تر در مقابل شما قرار خواهد گرفت. در همان حال تجارب مثبت و منفی مبارزات دوره شاه و جنبش انقلابی در ایران در سالهای ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ نیز می‌تواند به شما کمک کند که قدم‌های هر چه مؤثرتری را برای تداوم انقلاب و رسیدن به پیروزی بردارید. بنابراین نکاتی را در این زمینه یادآور می‌شوم.  

اگر جنبش انقلابی امروز در ایران را با جنبش انقلابی سالهای ۵۷-۵۶  مقایسه کنیم خواهیم دید که جنبش جاری در هر زمینه از جنبش قبلی پرقدرت‌تر و پر مضمون‌تر است. 

در جنبش قبلی اولین شراره‌های انقلاب در ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ در تبریز بر پا شد. ولی مدتی طول کشید تا آتش انقلاب همه جای ایران را فرا گیرد. در حالی که امروز پس از تظاهراتی که در تهران و سپس در سقز علیه قتل جنایتکارانه ژینا امینی صورت گرفت، خیلی زود جنبش به شهرهای دیگر ایران کشیده شد و در مدت کوتاهی سراسر ایران را فرا گرفت و جنبش به معنی واقعی همه گیر شد.

در سال ۵۷-۵۶ قبل از این که انقلاب در ۲۱ و ۲۲ بهمن به اوج خود برسد، به صورت برجسته، در آغاز تنها در تبریز بود که توده‌های انقلابی ضمن درگیری با نیروهای سرکوب، با خشمی انقلابی به مراکز ستم و سرکوب رژیم شاه حمله بردند. آنها حتی یورش به بانکها، این مظهر سرمایه داری حاکم را نیز از یاد نبردند. اما مدتی طول کشید تا در شهرهای دیگر نیز خشم توده‌ها از رژیم شاه شعله بر کشد. در حالی که ما امروز در سراسر ایران شاهدیم که جوانان انقلابی، زن و مرد، در مقابل نیروهای سرکوب تنها به دفاع اکتفا نکرده بلکه با جسارتی بی نظیر، این نیروهای وحشی حافظ نظم استثمارگرانه سرمایه‌داری را مورد حملات خشم‌آگین برحق خود قرار می‌دهند. 

اگر در سال ۵۷ تنها در جریان قیام ۲۱ و ۲۲ بهمن بود که در سطحی وسیع توده‌های انقلابی حمله به مراکز نظامی دشمن را در دستور کار خود قرار داده و سعی در مسلح کردن خود نمودند، در انقلاب کنونی، مردم جان به لب رسیده و شجاع ما هر جا که امکان یافته اند مراکز سرکوب و ستم، از کلانتری‌ها و فرمانداری‌ها گرفته تا دفاتر امام جمعه‌ها را مورد حملات جسورانه خود قرار داده، آنها را تسخیر و به آتش می‌کشند. اینها همه بیانگر حدت و شدت یافتن هر چه بیشتر تضاد بین توده‌های تحت ستم ما و در رأس آنها کارگران با دشمنانشان و به طور مشخص با نظام سرمایه‌داری حاکم می‌باشد؛ تضادی که جز با شکست سرمایه‌داران و نابودی این سیستم ظالمانه قابل حل نیست. درست خواست و اشتیاق شدید برای نابودی سیستم اقتصادی – اجتماعی موجود است که پتانسیل انقلابی و شجاعت و از جان گذشتگی‌های بی‌نظیر را در میان ستمدیدگان ما سبب شده است. آنها با مبارزات قهرمانانه خود فرا رسیدن آن روز را تسریع و نوید می‌دهند.

در دوره قبل توده‌های ما با یادآوری به قدرت رسیدن رضا شاه توسط امپریالیسم انگلیس و کودتای ۲۸ مرداد توسط امپریالیست‌های آمریکا و انگلیس جهت بازگشت محمد‌ رضا شاه به قدرت و عیان بودن وابستگی رژیم شاه به امپریالیستها که برخلاف امروز -در مورد جمهوری اسلامی- امر پوشیده ای نبود، بر ماهیت دموکراتیک و ضد امپریالیستی بودن انقلاب خود واقف بودند. اما ضعف بزرگ توده‌ها نداشتن یک تشکیلات کمونیستی قوی و در پیوند با توده‌ها بود تا بتواند مبارزات قهرمانانه آنها را به سوی پیروزی رهنمون شود. 

امروز نیز مردم آگاه ایران می‌دانند که رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی با توافق امپریالیستها در کنفرانس گوادلوپ روی کار آمد. می‌دانند که شرایط ظالمانه و فقر و بدبختی کنونی در جامعه حاصل تبعیت رئیس جمهورهای منتصب آن از خواسته‌های نهاد های امپریالیستی نظیر صندوق بین المللی پول و بانک جهانی است، می‌دانند که جمهوری اسلامی برای پیشبرد سیاست‌های آمریکاست که ثروت‌های مردم ایران را در سوریه و عراق و دیگر مناطق خاورمیانه صرف می‌کند. می‌دانند که تا نفوذ امپریالیستها، از روسیه و چین گرفته تا امپریالیستهای اروپایی و آمریکا (که این یکی پشت پرده عمل می‌کند)، از ایران قطع نشود، مردم ما روی سعادت را نخواهند دید، اما امروز هم ضعف بزرگ انقلاب عظیمی که در ایران در جریان است، فقدان یک تشکیلات کمونیستی قوی و در پیوند با توده‌ها است.  

این آن موضوع مهمی است که در اینجا روی آن تمرکز می‌کنم.

در فقدان یک تشکیلات انقلابی، اگر دیروز امپریالیست‌ها توانستند مسیر انقلابی مردم ما را تغییر دهند، اگر توانستند خمینی را به جلوی صحنه رانده و از زبان او شعار “همه با هم” را به مردم ایران قالب کنند تا خمینی به نمانیدگی از دشمنان اصلی مردم ایران، با این شعار خواست خود را به کرسی بنشاند، امروز هم نبود یک تشکیلات انقلابی باعث شده تا دست بورژوازی امپریالیستی برای انحراف جنبش انقلابی کنونی مردم تحت ستم ما باز بماند. این بورژوازی امروز با داشتن رسانه‌های متعدد و امکان تبلیغات وسیع در سطح جهان و برخورداری از قدرت بسیج نیرو، دارد انقلاب کنونی توده‌های رنج دیده ما را که برای نان، مسکن، آزادی بر پا شده، یک “انقلاب زنانه” جلوه می‌دهد. این بورژوازی می‌کوشد با فراگیر کردن شعار “زن، زندگی، آزادی” همه مطالبات انقلابی مردمان جان به لب رسیده و سلحشور ایران به موضوع لغو حجاب تقلیل یابد.

در چنین اوضاعی از طرف دیگر، با افراد و جریانات سیاسی ماهیتاً سازشکار در درون صف خلق مواجهیم که درست به گونه‌ای که در سال ۱۳۵۷ در آستانه سقوط رژیم شاه بود، فریب تبلیغات فریبکارانه بورژوازی را خورده و با این توجیه که “در حال حاضر”، موضوع بر سر لغو حجاب است و نوبت خواستهای دیگر مردم بعداً فرا خواهد رسید، به دنبال این بورژوازی مکار، و جنبش “همه باهم” روان است؛ و حاضر نیست به روی خود بیاورد که با لغو حجاب، برابری حقوق زن و مرد تأمین نمی‌گردد و حتی به صرف سرنگونی جمهوری اسلامی هم، زنجیرهای دیگر از دست و پای زنان گسسته نمی‌شود. اینان شیشه عمر رژیم جمهوری اسلامی را در حجاب می‌بینند و صرف سرنگونی این رژیم را مساوی با آزادی مردم ایران تلقی می‌کنند. خلاصه آن که می‌بینیم که تاریخ به طور مسخره دارد دوباره تکرار می‌شود.

 روند توطئه گرانه‌ای که بورژوازی امپریالیستی امروز در رابطه با انقلاب بزرگ مردم ایران در پیش گرفته از بسیاری لحاظ همانند روند و سیاستی است که در جهت به شکست کشاندن انقلاب توده‌های تحت ظلم و ستم آفریقای جنوبی به کار برد. این بورژوازی در آنجا خود را علیه آپارتاید و رفع تبعیض نژادی در رابطه با مردمان سیاه پوست آن کشور نشان داد و دست به همان تبلیغات پر سر و صدا و بسیج نیرو زد که امروز در مورد ظاهراً دفاع از زنان تحت ستم ایران انجام می‌دهد. این تجربه گرانبهایی است. چرا که همگان دیدند که پس از انحراف مسیر انقلاب کارگران و زحمتکشان آفریقای جنوبی، وقتی این بورژوازی حکومت دلخواه خود که عمدتاً از سیاه پوستان تشکیل شد را بر سر کار آورد، اولین اقدام آن حکومت دست‌نشانده، گلوله باران کارگرانی بود که برای تحقق خواستهای خود مبارزه می‌کردند.

در مورد ایران نیز امروز بورژوازی حاکم بر جهان، در صدد است در پشتِ دفاع ظاهری از زنان در بند ایران، آنهم البته در دفاع از برخورداری زنان در نپوشاندن موهایشان -که دفاعی بسیار محدود و ناچیز در مقابل ظلم‌های همه‌جانبه و بسیار شدیدی است که زندگی را بر اکثریت زنان ایران غیر قابل تحمل کرده است- سیاست‌های دشمنانه خود علیه توده‌های رنج‌دیده ما را به پیش ببرد. اگر آنها در پیشبرد این سیاست مکارانه موفق شوند، راه را برای شکل دادن به یک رژیم جنایتکار با ظاهری متفاوت از جمهوری اسلامی برای خود هموار خواهند کرد. در این صورت رژیم دست نشانده آنها به عنوان ابزار تازه نفس طبقه سرمایه‌دار حاکم، قادر خواهد بود حداکثر با تعدیل برخی سیاست‌های زن ستیزانه در قانون کشور و لغو حجاب اجباری، خود را “انقلابی” جلوه داده و مردم را به خانه بفرستد تا مثل دوران سیاه رژیم‌های شاه و جمهوری اسلامی، در، همچنان بر همان پاشنه استثمار، غارت و سرکوب کارگران و توده‌های محروم بچرخد. جای تردید نیست که چنان رژیمی جهت آرام کردن اوضاع و اعاده نظم سابق در جهت حفظ منافع سرمایه‌داران در ایران، ضمن پایمال کردن خون مردان و زنان جان بر کف ما، نمی تواند خشن‌تر، جنایتکارانه‌تر و با اعمال دیکتاتور‌ی وحشیانه‌‌تر از جمهوری اسلامی عمل نکند.

بنابراین مردم مبارز ایران باید متوجه خطری که امروز انقلاب آنها را تهدید می‌کند، باشند. می‌بینیم که با قطع اینترنت، مردم ما عمدتا در معرض تبلیغات تلویزیون‌های معلوم الحال قرار دارند که جز دروغ و افکار سازی ریا کارانه به نفع سرمایه‌داران، چیز دیگری به مردم ارائه نمی‌دهند. این گونه تبلیغات ابزاری در دست بورژوازی حاکم برای بسیج مردم تحت شعارهای دلخواه خود و ایجاد مانع بر سر راه ستمدیدگان جامعه برای رسیدن به خواسته‌های برحق و انقلابی خویش است. بی دلیل نیست که در تبلیغات مسمومی که امروز در سطح جهان در رابطه با انقلاب مردم ما به راه افتاده، مطالبات کارگران و زحمتکشان ما جایی ندارد. گویا کارگران ما که تحت استثمار وحشیانه سرمایه داران قرار دارند و حتی به دلیل اعتراض به مزدهای پرداخت نشده شان با وارد آوردن ضربات شلاق بر بدنشان مجازات می‌شوند، یا شبانه با یورش اراذل وزارت اطلاعات به خانه‌اشان مواجه شده و تحت شکنجه قرار می‌گیرند، زنان کارگری که حتی از مردان کارگر هم وحشیانه‌تر مورد استثمار قرار دارند و از بسیاری حقوق محروم اند، دستفروشی که بساط ناچیزش مورد حمله اوباشان شهرداری قرار می‌گیرد، معلمی که فریاد می‌زند حقوقش آنقدر کم است که در وسط برج قادر به خرید یک شانه تخم مرغ هم نیست، زن محرومی که با ریختن اشک از اجبار خود برای تن فروشی صحبت می‌کند، کشاورزی که چشمش را برای حقابه کور می‌کنند، آری در تبلیغات مسموم کنونی، گویا همه توده‌های تحت ستم و دربند ایران خواسته های برحق خود را فراموش کرده اند و به این دلیل در خیابان به قیمت ریخته شدن خونشان به درگیری با نیروهای نظامی سرکوبگر می‌پردازند و  فریاد “جمهوری اسلامی نابود باید گردد” سر می‌دهند، که گویا می‌خواهند حجاب لغو شود و موی زنان در زیر شال و روسری پوشیده نماند!! اما واقعیت آنقدر عیان است که چنین تبلیغ زهرآگین را جز افراد و نیروهای متعلق به طبقه مفت خور نمی‌پذیرند. کار به جایی رسیده است که گاه شنیده می شود که انقلاب شکوهمند کنونی را جنبش اعتراضی “زن، زندگی، آزادی” می‌نامند. این شعار که جای شعارهای برابری طلبانه زنان تحت ستم ما را گرفته از ظرفیتی برخوردار است که هر مرتجعی هم با گند چاله دهانش می تواند آن را بر زبان آورد، همانطور که زن شاه سابق هم آن را بیان می‌کند. اما انقلاب توده‌های تحت ستم ما علیه سرمایه‌داران و برای قطع هر گونه نفوذ امپریالیست‌ها در ایران برپا گشته و حاصل پیروزی این انقلاب آزادی و رهایی از وضع ظالمانه کنونی خواهد بود.  

درست در چنین شرایط دشواری است که کارگران آگاه و روشنفکران انقلابی می توانند نقش مهم و به واقع حیاتی برای افشای توطئه های دشمنان و روشنگری در میان مردم  ایفاء بکنند. به همانگونه که در قیام توده‌ای سال ۹۶ شاهد بودیم (از جمله از ورای شعارها و دیوار نویسی‌ها)، افکار و اندیشه های چپ و کمونیستی کاملاً به طور گسترده در جامعه ایران رواج دارد. امروز جمهوری اسلامی از یک طرف و قدرت های امپریالیستی (تحت عنوان مخالفت با این جمهوری) از طرف دیگر با همه توان از شنیده شدن صدای نیروهای متعلق به کارگران و زحمتکشان جلوگیری می‌کنند. با این حال واقعیت وجود نیروی چپ در جامعه، کارِ بردن آگاهی به میان مردم و بر ملا ساختن توطئه ای که بورژوازی امپریالیستی برای به شکست کشاندن انقلاب کنونی مردم ما در حال اجرای آن است را تسهیل می‌کند.

 از آنجا که زنان ایران در طی ۴۳ سال حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی رنج ها و مشقت‌های بی حد و حصری را از سر گذرانده اند، ممکن است متوجه نباشند که بورژازی با “زنانه” خواندن انقلاب کنونی ایران، و تبلیغ صرف روی زن آنهم صرفا با دست آویز موهای او، دارد پشتِ پا به خواست های اساسی زنان می زند؛ دارد با نام زن و ظاهراً دفاع از حق زن، خود را برای سرکوب زنان و کل جامعه آماده می‌کند. شما موظفید مفهوم واقعی این امر که آزادی زن ، آزادی جامعه است را تشریح نموده و این آگاهی را به میان مردم ببرید که زنان تنها در یک جامعه آزاد، جامعه‌ای که دموکراسی در عالی‌ترین سطح در آن وجود داشته باشد به معنی واقعی به آزادی دست پیدا می‌کنند. این آگاهی را به میان زنان و مردان رنج دیده ما ببرید که تا نظام استثمارگرانه سرمایه داری در ایران از بین نرود، مردم ما همچنان در جهنم فقر و مصیبت های گوناگون باقی خواهند ماند. در این صورت جامعه آزاد نخواهد بود و زنان نیز.   

صحبتم طولانی شد، پس بخشی از آنچه که در ابتدا قصد داشتم با شما در میان بگذارم را به موقعیت دیگری موکول می‌کنم.

اشرف دهقانی
۱۰ مهر ۱۴۰۱ – ۲ اکتبر ۲۰۲۲

متن کامل با فرمت پی دی اف