به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران شماره 271، بهمن ماه 1400
زبان و ادبیات ھر کشور وسیله و راھی برای برقراری ارتباط بین مردم آن کشور می باشد. در زمان ھای بسیار دور از تاریخ بشر که انسان ھا قادر به تکلم نبودند با حرکات بدن خود با یکدیگر ارتباط می گرفتند. انسان با تکامل اجزای بدن از جمله زبان، وارد مرجله جدیدی از زندگی خود شد و توانست کلمات را کشف کند و آواھای بی معنا را که از گلوی خود بیرون می آمد به صورت قراردادی مفھوم ببخشد و از آن طریق با سایر انسان ھا در تعامل قرار بگیرد. این انقلاب بزرگی در تکامل بشر بود. البته در اینجا ما به چگونگی ابداع زبان کاری نداریم، قصد از طرح این موضوع آن بود که تأکید کنم که زبان وسیله ای در خدمت تسھیل ارتباط انسان ھا با یکدیگر بوده و می باشد.
تلاش من بیشتر بر این است که با استناد به کتاب ارزشمند چریک فدائی خلق، رفیق حمید مومنی کتاب “شورش نه، قدم ھای سنجیده در راه انقلاب” توجھات را به تلاش ھائی که امروز در جھت اشاعه شوینیسم تحت عنوان خالص کردن زبان فارسی صورت می گیرد، جلب کنم.
رواج شوینیسم فارس و سرکوب دیگر زبان ھای موجود در ایران به خصوص زبان ملت ترک و عرب در جامعه ما دارای سابقه تاریخی است. این سابقه به دوره رضا شاه برمی گردد. در دوره رضا شاه شوونیسم وحشتناکی بر جامعه ایران حاکم شد. رضاشاه کوشش کرد که زبان فارسی را به زبان مسلط در ایران تبدیل کند و برای این منظور با خشونت ھرچه تمام تر در صدد حذف زبان سایر خلق ھای ایران بر آمد. در این دوره به خصوص زبان ھای ترکی و عربی مورد تحقیر و سرکوب شدید قرار گرفتند و سعی در منسوخ کردن این زبان ھا شد. این برخورد شوونیستی، امروز در رژیم جمھوری اسلامی شدت بیشتری یافته و
شوونیست ھای فارس در دستگاه حکومتی جمھوری اسلامی با شدت بیشتری کار رضا شاه را دنبال می کنند.
امروز شاھدیم که آنھا با روش ھای غیر علمی و من در آوردی سعی می کنند ھر کلمه ای که به نظرشان عربی است یا ریشه عربی دارد را از زبان فارسی حذف کنند. برای ھمین منظور جمھوری اسلامی در سال ۶٨ اقدام به از سر گیری کار موسسه ای تحت نام فرھنگستان زبان و ادب فارسی کرد. این فرھنگستان بیشتر در سال ١٣٠٣ توسط رضا شاه با ھمان اھدافی که بدان ھا اشاره شد کار خود را آغاز کرده بود. حال این موسسه دوباره تأسیس شده با ادعای تلاش برای ارتقا و ابقای زبان فارسی که از آن به عنوان زبان دوم جھان اسلام و کلید بخش عظیمی از ذخایر ارزشمند علمی و ادبی تمدن اسلامی نام می برد می کوشد حتی دست به اختراع کلمات جدید و نامأنوسی بزند تا با جایگزین کردن این کلمات به جای کلمات مأنوس و متداول در میان
مردم، به خیال خود فارسی را از آمیختگی با زبان ھای دیگر مردم ایران به اصطلاح نجات دھد. این موسسه با این کار کلماتی که اتفاقا در بین مردم فارس زبان رواج پیدا کرده و کاملا قابل درک و مفھوم ھستند را کنار گذاشته و
با معادل سازی ھای من در آوردی مھر تاییدی به نظریات شوونیسمی و بی پایه و اساس خود زده و در مقابل زبان که راه ارتباط انسان ھاست اخلال ایجاد می کند. در سال ھای پیشین عملکرد اعضای این موسسه که معروف ترین آنھا غلامعلی حداد عادل _که در دوره ھای مختلف ریاست این انجمن را بر عھده داشته_ بسیار ناشیانه با ساختن کلماتی که بیشتر موجب تمسخر افراد
جامعه شدند دستاویزی برای شوخی و خنده مردم گشتند. اغلب واژه ھای ساخته شده به قدری نامانوس بودند که نه تنھا در میان مردم جایی باز نکردند بلکه بر عکس حالتی طنزگونه به خود گرفتند. مردم منطق درستی در
این کار نمی دیدند و نمی توانستند با کلمات به طور مصنوعی ساخته شده، ارتباط برقرار کنند. در دھه ھفتاد شمسی رسوائی این کار در میان مردم آنقدر بالا گرفت که مردم با تمسخر نام غلامعلی حداد عادل را ھم به
فارسی برگرداندند و به او می گفتند: “نوکر شیر خدا آھنگر دادگر .”به خاطر دارم که حتی در برنامه ھای طنز که از تلویزیون پخش می شد واژه ھای اختراعی موسسه یاد شده مورد تمسخر قرار می گرفتند. یک طنز مربوط به جمله معروف جلال الدین کزازی _یکی از اعضای فرھنگستان فارسی_ بود که گفته بود زین پس به جای واژه … واژه … را به کار می بریم .
در اینجا نمونه ھایی از واژه ھای اختراعی در رژیم جمھوری اسلامی که سعی شده به جای واژه ھای متداول در میان مردم به کار گرفته شوند را با ھم مرور می کنیم:
دسر: پی غذا “عزیزم، راستی پِی غذایت را بعد از غذایت بخور”.
بلوتوث: دندان آبی “عزیزم، ھر چه می گردم دندان آبیت را پیدا نمی کنم” .
پیتزا: خمیراک “امروز از بقالی محل ٢ بسته خمیراک خواستم اما او به من ماکارونی داد”.
چت روم: گپ سرا و تبلت: رایانک مالشی “تو با من به گپ سرا بیا تا با رایانک مالشی سخن بگوییم”.
البته با توجه به کار بردن چنان کلمات اختراعی فرھنگستان مزبور از رسانه ھای دولتی و ھمچنین از رسانه ھای خارجی که حتما می کوشند واژه ھای به کار برده شده در رسانه ھای جمھوری اسلامی را به کار ببرند، برخی از واژه ھای ساخته شده توسط موسسه فرھنگی جمھوری اسلامی به مرور اگر نگوئیم در میان ھمه مردم ولی به ھرحال جا افتاده اند، ھمانند:
سوپراستار )واژه انگلیسی(؛ اَبَرستاره
اس ام اس )واژه انگلیسی)؛ پیامک
انیمیشن )واژه انگلیسی(؛ پُویانَمایی
ایمیل )واژه انگلیسی(؛ رایانامه
بروشور )واژه فرانسوی(؛ دَفتَرَک
ھلی کوپتر )واژه فرانسوی(؛ بالگرد
اتوبان )واژه آلمانی)؛ بزرگراه
اتوماسیون )واژه فرانسوی(؛ خودکارسازی
لازم به ذکر است که فرھنگستان ادب و زبان فارسی جمھوری اسلامی از چندین گروه تشکیل شده است که عبارتند از: گروه دانشنامه زبان و ادب فارسی، گروه دانشنامه زبان و ادب فارسی در شبه قاره، دستور زبان ھای
ایرانی، فرھنگ نویسی، زبان و رایانه، گویش شناسی، نشر آثار و گروه واژه گزینی که به موازات این گروه ھای تخصصی، گروه ھای دیگر نیز تحت عنوان نظام اطلاع رسانی و نشر فعالیت دارند.
در اینجا باید به این نکته ھم توجه کنیم که از آنجا که به قول مارکس فرھنگ مسلط در جامعه فرھنگ طبقه حاکم است، شاھدیم که جوانانی ھم بدون آن که نسبت به سابقه شوینیستی به اصطلاح خالص سازی زبان فارسی از عربی یا ترکی آگاھی و اطلاعی داشته باشند، تحت تأثیر محیط، خود نیز ناآگاھانه به ھمان سبک موسسه مزبور دست به واژه سازی می زنند.
نکته دیگری که بد نیست در اینجا به آن اشاره کنم این است که امروزه در جامعه ایران ورود واژه ھای انگلیسی به زبان فارسی که بیشتر از جانب جوانان به کار برده می شود امری کاملا پذیرفته شده است و در مقابل، استفاده از واژه ھای زبان عربی امری غیر قابل قبول به شمار می آید. که البته این برخورد شوونیسمی به صورت زیرپوستی، ھم توسط حکومت و ھم از جانب سلطنت طلبان تقویت می شود. این در حالی ست که اتفاقاً زبان یکی از خلق ھای کشور ما عربی است؛ و آنچه که مسلم است این است که این برخورد شوونیستی ھدفی جز از بین بردن اتحاد خلق ھا و رشد کینه و دشمنی خلق ھا با ھمدیگر ندارد. واقعیت این است که با توجه به ارتباط خلق ھای ایران با یکدیگر که ھر کدام به زبان خاص خود صحبت می کنند، درھم آمیختگی واژه
ھائی از این زبان به زبان دیگر امری اجتناب ناپذیر می باشد.
حال در ادامه این بحث توجه شما را به نکات جالبی در مورد تکامل ادبیات محاوره ای در زبان فارسی جلب می کنم، موضوعی که در سال ھای اخیر با توجه به نقش پراھمیت سایر زبان ھا در شکل گیری زبان فارسی به شکل آنچه امروز شاھد آن ھستیم ھرچه بیشتر به چشم می آید.
ابتدا لازم است توجه کنیم که با رجوع به تاریخ می بینیم که در دوره قاجار که فئودالیسم بر ایران حاکم بود به کار بردن کلمات عربی نوعی تشخص محسوب می شد؛ مردم عادی )توده ھا) شخصی را که در سخنان خود بیشتر از کلمات عربی استفاده می کرد را فاضل تر و بلند مرتبه تر می پنداشتند. این در حالی بود که ھمین مردم متوجه منظور شخص سخنران نمی شدند. رفیق مومنی توضیح می دھد که در چنین شرایطی یکی از کسانی که با ھدف قابل فھم تر کردن زبان فارسی تلاش کرد احمد کسروی بود .وی کوشید یک سبک تازه در
ادبیات فارسی وارد کند .کسروی سعی داشت کلمات عربی را از فارسی جدا کند و کلمات فارسی را که مردم معنا و مفھوم آن را می دانستند جایگزین کلمات نامفھوم عربی برای عموم کند .ھدف او در آن شرایط ارزنده
بود. چون می خواست عامه مردم با زبان آکادمیک و زبان روشنفکران ارتباط برقرار کنند.
به عنوان مثال تلاش کسروی برای حذف کلمات غیر قابل فھم عربی برای مردم و جایگزین کردن کلمات فارسی در روزنامه ای که او سردبیرش بود به وضوح دیده می شد. رفیق مومنی در این مورد می نویسد که احمد کسروی “دانشمند و مورخ نوخواه بورژوا بود که در عصر انحطاط روابط تولید فئودالی و ھنگامی که بورژوازی به عنوان یک عامل فعال در عرصه اقتصاد، علم و سیاست در جامعه ایران تازه داشت ظھور می کرد، می زیست. کسروی معتقد بود که واژه ھای عربی، زبان فارسی را به عنوان یک وسیله انتقال دھنده دقیق مفاھیم، ناتوان ساخته و آن را به یک وسیله بازی و سرگرمی فضل فروشانه تبدیل کرده است. او قصد داشت در مقابل عرب زده ھای فضل فروش آن روزگار که زبان به قول خودشان ادبی را نه رکن اساسی فرھنگ یک ملت، بلکه وسیله تفریح و سرگرمی اشرافی خود می دانستند واکنشی نشان بدھد. حتی به طور گسترده تر کار او واکنشی بود در مقابل عرب زدگی روشنفکران فئودال که در طول ھزار سال زبان مکتوب فارسی را با لغات و ترکیبات قلمبه سلمبه عربی آغشته بودند و ھدفشان این بود که این زبان را از توده ھا که آفریننده آن ھستند جدا کنند …”اما به ھر حال چون کسروی از زبان شناسی علمی چیزی نمی دانست و در ضمن از جامعه شناسی ھم اطلاعی نداشت، در نتیجه تشخیص نداد که خالق واقعی زبان خود توده ھا ھستند. و به جای اینکه به زبان عامیانه زنده زمان روی بیاورد به لغات منسوخ و مرده زبان پھلوی، و فارسی باستان و ھمچنین لغات من در آوردی متوسل شد. در حقیقت ھدف کسروی راسیونالیزه کردن زبان بود. یعنی خرد گرایی که البته با شکست مواجه شد چون روش کارش نادرست بود و به جای استفاده از زبان رایج بین مردم سعی کرد از کلمات قدیمی مربوط به زبان پھلوی و فارسی باستان که دیگر در میان مردم رواج نداشت استفاده کند.
با این تفاسیر اگر بخواھم در اینجا به کتاب “شورش نه، قدم ھای سنجیده در راه انقلاب” رفیق حمید مومنی مراجعه کنم در فصل اول کتاب تحت عنوان زبان قرارداد فردی یا قرارداد اجتماعی، رفیق حمید مومنی در مورد ضرورت پرداختن به زبان را توضیح می دھد.
رفیق مومنی کتاب “شورش نه، قدم ھای سنجیده در راه انقلاب” را در برخورد به کتاب شورش مصطفی شعاعیان نوشت .با توجه به این که رفیق مومنی به مارکسیسم – لنینیسم تسلط کافی داشت و از آنجایی که بسیاری از آثار لنین و مسائل مربوط به انقلاب روسیه را مستقیما به روسی که به این زبان احاطه داشت، خوانده بود، توانست در مقابل کتاب شورش که حاوی نظریات ضد لنینی بود بحث ھای مختلف و ارزشمندی را مطرح کند. از جمله کتاب رفیق مومنی آموزه ھای ارزشمندی در مورد شوراھای کارگری و ارتش سرخ و غیره دارد. من در اینجا صرفا به بخشی که رفیق مومنی در مورد زبان کتاب شورش نوشته و آن را مورد انتقاد قرار داده است، می پردازم. در فصل “زبان، قرارداد فردی يا قرارداد اجتماعی؟” رفیق مؤمنی با شیوه کاملا علمی به این موضوع می پردازد. با توجه به اين که در حال حاضر در رژيم جمھوری اسلامی به غیر علمی ترين شکل با زبان فارسی و کلمات موجود در اين زبان برخورد می شود، اين فصل امروز از اھمیت ويژه ای برخوردار است.
رفیق مومنی در درجه اول به موضوع زبان به کار رفته در کتاب “شورش” می پردازد و از اینکه نویسنده کتاب شورش از یک زبان جدید برای بیان نظریات خود استفاده کرده که با زبان رایج در میان مردم عادی کاملا متفاوت است، او را مورد انتقاد قرار می دھد. واضح است که موضوع بحت ما در اینجا کتاب شورش نیست. اما با آموزش ھای رفیق مومنی در رابطه با آن کتاب می توان نادرستی کار کسانی را ھرچه بیشتر آشکار کرد که امروز به میل خود دست به جایگزینی واژه ھای رایج در زبان فارسی با واژه ھای منسوخ در این زبان می زنند.
رفیق مومنی در آغاز توضیح می دھد که نوع نگارش کتاب و استفاده از کلمات و واژگان درست به چگونگی درک مطالعه کننده کتاب ارتباط مستقیمی دارد و نشان می دھد که نویسنده کتاب شورش سعی کرده با حذف واژگان عربی و جایگزینی واژگان فارسی بعضا یک کلمه بی معنا و غیر قابل درک را جایگزین کلمات رایج و جا افتاده و قابل درک کند و از این رو نویسنده کتاب شورش را پیرو کسروی می داند با این فرق که کسروی ھدف و نیت درستی از کار خود داشت و مسأله اش مانند شعاعیان زنده کردن زبان “نیاخاکی” نبود.
در کتاب شورش نویسنده سعی کرده کلمات و واژه ھای به طور کلی بیگانه را از زبان فارسی حذف کند. ولی با این کار در حقیقت زبان فارسی به عنوان یک سیستم منظم از کلمات که در طول تاریخ با تکامل اجتماعی انسان
در بخشی از جامعه انسانی شکل گرفته و به صورت آنچه که امروز ھست رسیده، از ھم پاشیده شده و به جای آن یک زبان ساختگی و مصنوعی قرار گرفته که شیرازه معنایی جملات را از میان برده و در ساختار جمله تفاوت
معنایی ھم ایجاد کرده. با مطالعه کتاب رفیق مومنی این سئوالات برای ھر کسی مطرح می شود که در حقیقت ضرورت این حذف و اضافه ھا در زبان چیست؟ آیا در شرایطی که ھمگان می توانند با زبان رایج در جامعه سخن بگویند و درک کاملی از موضوعات پیدا کنند آیا باز ھم استفاده کردن و ساختن کلمات فارسی ضروری است؟ آیا زبان رایج را یک فرد به تنھایی می تواند تغییر بدھد؟ اساسا اشکال ورود کلمات بیگانه به ھر زبانی در اینجا مشخصا زبان فارسی چیست؟؟؟
البته رفیق مومنی در این کتاب تاکید می کند که استفاده از واژه ھا و کلمات فارسی به جای استفاده از افعال بی شمار عربی و یا به طور کلی سایر زبان ھا به خودی خود کار غلطی نیست و اگر این کار به صورت علمی صورت بگیرد اتفاقا می تواند سودمند ھم باشد و این یک کار نوآورانه به حساب می آید که جالب ھم ھست .و حتی مطرح می کند که این کار باعث می شود که صرف کلمات عربی که به شدت در زبان فارسی نفوذ پیدا کرده دیگر لازم نباشد و این عمل موجب استقلال و قدرت ھرچه بیشتر زبان فارسی خواھد شد. اما رفیق مومنی تأکید دارد که این کار اصولی دارد. اولا اینکه کلماتی باید از دستور زبان فارسی حذف شوند که برای درک معنی آنھا ما مجبور باشیم اصول قواعد دستوری زبان آن کلمات را بیاموزیم مثل سوق الجیشی، محتوم، تسعیر و حتی کماکان و غیره. اما نباید ھر واژه ای را که اصل و نسب عربی یا به طور کلی بیگانه دارد از زبان حذف کرد. مثلا شعاعیان کلمه “علت” که از پیر و جوان و کوچک و بزرگ و باسواد و بیسواد معنی دقیق آن را می داند را با واژه “شوند” عوض کرده است که اتفاقا از نظر دستوری ھم غلط است.
در ضمن باید بدانیم که پیدا کردن اصل و نسب واقعی واژه ھا تقریبا غیر ممکن است. مثال ھای زیادی در این زمینه ھست که به آنھا نمی پردازم .اما در مورد واژه ھای جدیدی که ساخته می شوند باید تا حد ممکن از عناصر زنده زبان ساخته شوند. مثل بھسازی، دوچرخه، مگس کش، ھواپیما، ھمسازی، خانه امن، نسیه و غیره. این بدان معناست که ھر فارسی زبانی ھم که تا به حال این کلمات را نشنیده باشد بتواند معنی آن را حدس بزند. نه مثل واژه ھای متروک پھلوی و فارسی باستان که گاھی از ھر زبان بیگانه ای برای ما بیگانه تر
ھستند و دلیل آن ھم عدم داشتن ریشه مشترک و پیوند با زبان فارسی امروز است.
نکته ای که لازم است بدان توجه شود این است که ملت ھا ھمیشه با یکدیگر در ارتباط بوده و مبادله فرھنگی ھم داشته اند و در نتیجه ھم کلمات و ھم دستور زبان را از ھمدیگر گرفته اند. این مساله نه تنھا بد نیست خیلی ھم خوب است اما باید دقت شود که این تبادل زبانی با اصول زبان پذیرنده تطبیق داده شود.
تمام نکته ھایی که بدان ھا اشاره شد در مورد کتاب شورش ابدا صدق نمی کند. نویسنده کتاب شورش ھیچ کدام از ضوابط گفته شد را رعایت نکرده و بی ھیچ ضرورتی واژه ھای اساسی زبان فارسی را برداشته و به جای آنھا در حقیقت واژه ھایی بیگانه با زبان فارسی به کار برده و به این زبان اختراعی شیوه فارسی می گوید.
نویسنده شورش شاید توصیه کسروی را پذیرفته و از زبان ساختگی کسروی پیروی می کند اما در واقع فقط از سیستم زبان کسروی استفاده می کند اما شیوه نگارش او کاملا از زبان کسروی متمایز است .شیوه نگارش کسروی بر مبنای ساده نویسی بود، نه کلمه بازی و لفاظی. چیزی که در مورد کتاب شورش کاملا بر عکس است. یک نمونه برای مثال نویسنده کتاب شورش می نویسد: جنبش سیاھکل – تھران واپسین پالایشگاه اندیشه شورش بود، که ھمواره پالوده باد. این مبھم گویی است و برای خواننده واضح نیست که جنبش سیاھکل – تھران اندیشه شورش را چکار کرده است؟ و اینکه خود سیاھکل تھران به چه معناست… در کل یعنی ھرگونه برداشتی می شود از این نوشته داشت … و مثال ھای دیگر که در اینجا نمی گنجد.
به ھر حال آنچه که مھم است این است که یک زبان قراردادی فردی به ھیچ وجه نمی تواند جانشین یک زبان واقعی شود. در زبان ھر ملت به تناسب درجه تکامل اجتماعی – اقتصادی و فرھنگی آن ملت، نکات باریک و دقیقی ھست که نمی تواند این نکات در یک زبان قراردادی رعایت شود. پیچ و خم و پیچیدگی ھائی وجود دارد .
مثلا واژه ھای شور و ھیجان را در نظر بگیریم. در ادبیات قدیم این دو واژه مترادف و پشت سر ھم بودند اما در ادبیات امروز این دو واژه اختلاف بسیار ظریفی با ھم دارند که ھمه کسانی که این کلمات را به کار می برند این اختلاف را می دانند علیرغم این که در ھیچ کتابی نوشته نشده است. در شور یک جھت مثبت تعقل و غلبه بر ضعف ھای بازدارنده وجود دارد در حالی که در ھیجان چنین جھت مثبتی نیست و احیانا عنان گسیختگی نیز ھست. به ھر حال مثال ھای بسیار زیادی از این دست وجود دارد. آنچه که مسلم است این است که مردم
خود این معانی را درک می کنند. بر این اساس است که زبان ساختگی قادر به انتقال مفاھیم نیست. مثلاً نویسنده شورش برای توضیح یک مطلب چند سطری ناچار شده چند صفحه را سیاه کند و تازه نتوانسته منظور خود را برساند.
دلیل اینکه رفیق حمید مومنی به تفصیل در مورد زبان کتاب شورش صحبت کرده و به عبارت دیگر به صورت )فرم( پرداخته این است که صورت و محتوا با یکدیگر رابطه دیالکتیکی دارند و وقتی مساله فرمالیزم پیش می آید صورت شدیدا محتوا را تحت تاثیر قرار می دھد و حتی تعیین کننده آن ھم می شود. اینجاست که یک بررسی علمی باید صورت را نیز دقیقا مورد تجزیه و تحلیل قرار دھد و رابطه اش را با محتوا روشن سازد. حتی باید بررسی را از تجزیه و تحلیل صورت آغاز کند. برای روشن شدن این مطلب به مثالی از کتاب شورش که قبلا در
موردش صحبت کردم رجوع می کنم که نمونه بارز فرمالیسم در نگارش است.
“جنبش سیاھکل – تھران واپسین پالایشگاه اندیشه شورش بود، که ھمواره پالوده باد.”
اگر خواننده به ماھیت فرمالیستی این نوشته توجه نکند دچار سابژکتیویسم )ذھنیت گرایی( خواھد شد. نکته بعدی این ھست که استفاده از این زبان در کتاب شورش باعث شده که نویسنده ماھیت منظور خود را از خواننده بپوشاند و با ایجاد مشکلات مصنوعی برای درک منظور باعث انحراف ذھنی خواننده شود.
به ھر صورت رفیق مومنی به این موضوع اشاره می کند که این زبانی که در کتاب شورش به کار رفته از جھات مختلفی زیانبار است از جمله اینکه چون نویسنده شورش مثل کسروی فقط واژه ھایی را جانشین واژه ھای دیگر نکرده و واژه ھای به کار رفته در کتابش دارای مفاھیم اختصاصی ست و می تواند به دلخواه مفاھیم این واژه ھا را تغییر بدھد در نتیجه خواننده نمی تواند به واژه ھا اعتماد کند. ھرچند مساله این کتاب با شیوه تفکر نویسنده ارتباط دارد که در مورد آن گفته شد .دقیقا به ھمین دلایل است که زبان قراردادی نویسنده کتاب شورش نه تنھا سبب جدایی او از توده ھا بلکه سبب جدایی او از جامعه می شود برای یک انقلابی ولو اینکه مارکسیست لنینیست ھم نباشد، زبان راساسی ترین راه ارتباط او با توده ھا می باشد.
از نظر روانشناسی مارکسیستی، زبان ابزار تفکر است. یعنی بدون وجود کلمات و زبان فکر کردن ممکن نیست.
ھمانطور که می دانیم زبان پایه و اساس فرھنگ معنوی ھر ملت است و نشان دھنده درجه رشد و بلوغ فرھنگی آن ملت می باشد. زبان یک قرارداد اجتماعی است نه یک قرارداد فردی و بنابراین ھیچ کس حق ندارد بدون احساس ضرورت مشخص کلماتی را که بار و معنایی مشخص خود را دارند با کلمات دیگری جایگزین کند، اگر اینطور بود الان باید به شمار افراد یک ملت زبان ھای مختلف می داشتیم. کسی اگر قصد نوآوری در زبان را داشته باشد باید بر اساس آموزش از خود توده ھا و ھمینطور شناخت دقیق آن زبان و سیر تاریخی آن چنین
کاری بکند. گویاترین مثال در این مورد شاملو است که در مقام یک شاعر روشنفکر در خدمت مردم و برای درک بھتر مردم واژه سازی کرده است. مثل واژه “شیرآھن کوه مرد” که ما اولین باز این را از زبان شاملو شنیدیم و کاملا متوجه معنی آن کلمه شدیم.
آساره پویان
دی 1400
پی نوشت:
این مقاله با استناد به کتاب “شورش نه، قدم ھای سنجیده در راه انقلاب” از رفیق حمید مومنی و مقدمه ی رفیق اشرف دھقانی بر کتاب مذکور نوشته شده است.
از همین دسته
سوریه جنگی که ماسکها در آن به کنار زده شد!
جلوهای دیگر از مواضع پرو-امپریالیستی “حزب کمونیست کارگری”
دربارهی انقلاب ما! (لنین)