به نقل از : پيام فدايی ، ارگان چريکهای فدايی خلق ايران، شماره ۸۲، اسفند ماه ۱۳۸۴
چهار روز راهپیمائی و برگزاری تظاهرات و نمایشهای خیابانی در شهرهای مختلف آلمان و ادامه آن در روز پنجم در شهر لاهه در هلند و تجمع در مقابل سفارت جمهوری اسلامی و در مقابل دادگاه لاهه، رخداد مبارزاتی مهم و درخور توجهی بود که امسال به مناسبت بزرگداشت 8 مارس روز جهانی زن توسط تعدادی از زنان و مردان مبارز و مخالف رژیم جمهوری اسلامی در خارج از کشور صورت گرفت. شرحی از چگونگی انجام این حرکت مبارزاتی- که از آن ميتوان به طور خلاصه به عنوان “کارزار زنان” یاد نمود، توسط سخنگویان این حرکت در اختیار عموم قرار گرفته است. در اینجا تنها نکات برجسته آن را ميتوان به شرح زیر بازگوئی نمود:
تظاهرات و راهپیمائی در خیابانها و جلب توجه مردم نسبت به جنایات رژیم جمهوری اسلامی در حق زنان در ایران، برنامه حرکتی بود که زنان و مردان مبارزی که عمدتاً از نقاط مختلف اروپا و امریکا در یکجا گرد آمده بودند، آن را از تاریخ 4 مارس در شهر فرانکفورت آغاز و در شهرهای ماینز، کلن و دوسلدروف و لاهه پیش بردند. در تظاهرات خیابانی، خواندن دسته جمعی سرود پُرمحتوا و رادیکال شاعر مبارز، مینا اسدی به نام “سرود کارزار”، شور تازهای به راه پیمایان ميبخشيد. همچنین نمایش تئاتر خیابانی سنگسار (مجازات وحشیانهای که رژیم جمهوری اسلامی آن را از اعماق تاریخ بیرون کشیده و در جهت حفظ سیستم سرمايهداری وابسته در ایران، به مردم ما تحمیل نموده است) که هنرمند مبارز، گیسو شاکری در سازماندهی آن نقشی موثر داشت، یکی از ابتکارات این حرکت بود که بر عزم شرکتکنندگان برای ادامه کارزارشان میافزود. کارزار زنان به خاطر بزرگداشت روز جهانی زن، از ویژگیهائی نیز برخوردار بود و بعضی از آنها به عنوان نکاتی مثبت مورد تأکید شرکتکنندگان در آن قرار دارد- که حقیقتاً نیز نکاتی مثبت و قابل تقدیراند. از جمله خودِ ابتکار جمعشدن از کشورهای مختلف و مسافرت از شهری به شهری دیگر و برگزاری تظاهرات در هر شهر، ابتکار بسیار جالبی بود که به خصوص وقتی در عمل با حضور مبارزینی با مواضع انقلابی در آن حرکت همراه شد، شرایطی ایجاد نمود که تماماً شور و شوق مبارزاتی را در این حرکت تقویت نمود. ویژگی و برجستگی دیگر این حرکت، تعداد شرکتکنندگان در هلند در مقابل سفارت جمهوری اسلامی و در مقابل دادگاه لاهه بود که به رقم بالا و کاملاً چشمگیری رسید (از حد 500 نفر تا 800 نفر گزارش شده است). همچنین سازماندهی کل حرکت به دست خود زنان، نکته برجسته دیگر این حرکت بود که در جای خود غرورآفرین است. و بالاخره باید از ترکیب جمعیت گفت که هم به لحاظ شرکت نیروی جوان و هم به خاطر وجود تعداد چشمگیری از زنان در آن، قابل توجه بود.
مسلماً ميتوان بیشتر از آنچه گفته شد به شرح و توضیح جنبههای مختلفی از “کارزار زنان” پرداخت. اما موضوع این نوشته پرداختن به یکی از مهمترین ویژگیهای حرکت فوقالذکر است. ویژگیای که از یک طرف ایراد اساسی (ناشی از تناقض بین محتوا و اسم) آن را مطرح ميکند و از طرف دیگر بر نقش بسیار مثبت زنان مبارز و انقلابی (وهمچنین مردان مبارز و انقلابی) شرکتکننده در این کارزار که در رادیکالیزه کردن آن بسیار تأثیرگذار بودند، تأکید مينمايد. مطلب را از همین جا شروع کنیم. واقعیت آشکار این است که آنچه از چهارم مارس در جریان حرکت و در عمل به طور برجسته پیش رفت، بسیار با عنوان انتخابشده برای این کارزار یعنی “کارزار زنان برای لغو قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی برعلیه زنان” متفاوت بود. اگر به محتوا و مضمون این عنوان توجه کنیم میبینیم که این نام، مطالبات و خواستهای دموکراتیک زنان تحت ستم ایران را در حد خواست “لغو قوانین نابرابر و لغو مجازاتهای اسلامی” پائین آورده و در همین حدود محصور کرده است. اساساً، اسمی که روی یک حرکت گذاشته ميشود، قبل از هر چیز بازگوکننده اهداف و خواستهای مشخص آن میباشد- صرفنظر از این که شرکتکنندگان در آن حرکت چه در دل دارند و نظر شخصیشان چیست. در واقع کسانی که از بیرون به یک حرکت مشخص مینگرند، هدف، محتوا و مضمون آن حرکت را نه از روی نیات افراد و شخصیتهای شرکتکننده در آن، بلکه از روی این امر که حرکت مزبور برای چه منظوری صورت میگیرد، ميتوانند (و باید) تشخیص دهند. بر این اساس، توجه به عنوان انتخابشده برای کارزار زنان این طور القا ميکند که گویا زنان مبارز و انقلابی ایران در خارج از کشور تنها خواستار لغو قوانین نابرابر برعلیه زنان و لغو قوانین مرتبط با “مجازاتهای اسلامی” میباشند؛ و گویا هنوز از این آگاهی برخوردار نیستند که باید حرکت مبارزاتی خود را برعلیه کلیت نظام حاکم سازمان دهند و خواهان سرنگونی رژیم جمهوری باشند. در واقع این عنوان، خواسته و یا ناخواسته، آگاهانه و یا ناآگاهانه، “مبارزات زنان را محدود به تلاشهايی در چارچوب نظام موجود“ ميکند.(مطلب توی گیومه اتفاقًا از متن اطلاعیه دوم کارزار زنان نقل شد. البته، در آنجا گفته شده که نباید چنین کرد. امری که نشان میدهد نویسنده و یا نویسندگان آن اطلاعیه، به گونهای میکوشند نشان دهند که برخلاف آنچه در عنوان کارزار آمده، معتقد نیستند که مبارزات زنان را باید در چهارچوب نظام موجود محدود کرد!) اما، از جنبهای دیگر، آنچه در واقعیت به وقوع پیوست بیانگر حقیقت دیگری است. بیانگر آن است که کارزار زنان در حرکت، در چارچوب منظوری که عنوان کارزار القا میکرد، متوقف نشد؛ و آنچه در عمل جریان یافت، ناکارآمد بودن نام تحمیلشده به کارزاری که در حرکت شکل گرفت را آشکار ساخت. در واقع، عنوان “کارزار زنان برای لغو قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی برعلیه زنان” به هیچوجه بازگوکننده واقعیت آن حرکت نبود و نظرات خیلی از دستاندرکاران و پیشبرندگان کارزار زنان را نه تأمین و نه نمایندگی مینمود. درست به همین خاطر کارزار زنان در عمل نه کارزار زنان صرفاً برای لغو قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی، بلکه کارزار زنانی شد که شعارهای رادیکال و مجموعه فعالیتهای انقلابی آنان در راستای مبارزه برعلیه کلیت رژیم جمهوری اسلامی (با همه قوانین ارتجاعیاش) و برعلیه امپریالیسم، “کارزار زنان” را به پیش برد و شور و تحرکی انقلابی به شرکتکنندگان در آن حرکت بخشید. به عبارت دیگر، این حرکت، کارزار زنانی شد که بسیار از آنچه محدوده تيتر حرکت القا میکرد، فراتر رفتند. این را از جمله شعارهائی گواهی میدهند که از بلندگوی این کارزار سر داده شدند. شعارهائی که خواست و مطالبه واقعی طیف بزرگی از شرکتکنندگان در آن کارزار را منعکس میکرد: جمهوری اسلامی- تا سرنگونی تو از پای نمینشینیم! مرگ بر جمهوری اسلامی! امریکا از خاورمیانه بیرون! نه، به جنگ امپریالیستی! و شعارهای دیگری با مضمونهای ضدامپریالیستی.
کارزار زنان در عمل از آنجا که خود را در محدوده منظوری که عنوان کارزار زنان القا ميکند، مقید نساخت و بر آن مبنا حرکت ننمود و در نتیجه خواستهها و مطالبات زنان تحت ستم ایران را در حد لغو قوانین نابرابر برعلیه زنان در ایران پائین نیاورد و صرفاً خواستار لغو قوانین ارتجاعی مربوط به “مجازاتهای اسلامی” نشد؛ و از آنجا که به دادن چنین شعارهائی اکتفا نکرد، در حقیقت، کارزار زنان برای لغو قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی نبود؛ بلکه عملاً “کارزار زنان” برای رهائی و برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بود. کارزار زنانی بود که شعار مرگ بر جمهوری اسلامی آنها در تظاهرات خیابانی طنینانداز بود. حتی فقط توجه به جمعشدن نیروی بزرگی از زنان و مردان مبارز در مقابل درب سفارت رژیم در هلند که خشم و نفرت شدید خود از رژیم دار و شکنجه جمهوری اسلامی را در فریادهای رسای “مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی” و “جلاد ننگت باد”، به نمایش گذاشتند، این واقعیت را تأئید ميکند. همه این اعمال بیانگر موفقیت کسانی است که تحقق خواستهای زنان را با سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی پیوند میدهند. موفقیتی که مهر باطل بر تفکری میزند که کارزار زنان را صرفاً برای “لغو قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی برعلیه زنان” میخواست و یا به هر حال و با هر توجیهی فعلاً(!!) فراتر رفتن از چنان منظوری را “چپ روی” میدانست.
به نظر میرسد کوشش نیروهای واقعاً دموکرات و چپ برای گسستن چارچوبی که کارزار زنان در آن قرار داده شده بود و موفقیت آنها، اصولاً باید کسانی را که از آغاز شکلگیری این حرکت، از طرح صریح شعار “سرنگونی” در آن جلوگیری کردند، به تفکر وادارد تا بتوانند ناکارآمدی نگرش خود نسبت به مبارزه دموکراتیک در ارتباط با جامعه ایران را دریابند. در تعیین چنان عنوانی برای کارزار زنان، طیفی (که نه فقط راستهای شناخته شده بلکه “چپ”هائی را هم در بر میگیرد که در مواقع زیادی عملاً از مواضع و سیاستهای راست پیروی میکنند) این استدلال را پیش میکشند که در کار دموکراتیک باید عنوانی را تأئید کرد و نام حرکت را به گونهای انتخاب نمود که قادر به بسیج بیشترین نیرو باشد. بدیهی است که کوشش در بسیج بیشترین نیرو برای یک حرکت دموکراتیک، مطلوب همه بوده و کسی آن را رد نميکند. اما، مسأله اصلی تعیین همان تیتر و عنوانی است که ضمن دارا بودن قدرت بسیجکنندگی، موجب درجا زدن و عقبماندگی نشده و به رشد و پیشرفت جنبش خدمت نموده و عملاً قدمی آن را به جلو ببرد. تنها با در دست داشتن یک تحلیل درست از شرایط جامعه ایران و درک معضلات آن ميتوان چنین کرد. در اینجا، بدون این که در زمینه فوق وارد بحث تئوریک مجردی شویم، بهتر است عنوان کارزار زنان (که مشعر بر آن است که آن کارزار برای و یا به منظور لغو قوانین نابرابر برعلیه زنان و… سازمان یافته) را در عمل مورد برخورد قرار دهیم. بیائید بدون تعصب و پیشداوریهائی که چشم را به روی حقایق میبندد، و با قبول این امر که “پراتیک معیار حقیقت است”، ببینیم که کدام منظور از کارزار! کارزاری که منظور خود را حرکت برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی مطرح میکرد و یا آنچه تنها خواستار لغو قوانین نابرابر برعلیه زنان و لغو مجازاتهای اسلامی در این نظام است، در عمل قدرت بسیج نیرو داشت؟ در پاسخ ميتوانیم بگوئیم که اگر حتی فقط واقعیت رویدادی که در جلوی سفارت رژیم در هلند بوجود آمد- که اتفاقاً نقطه اوج حرکت کارزار زنان هم بود- را مورد مداقه قرار دهیم، خواهیم دید که طرح شعار سرنگونی، نه تنها جمعیت حاضر در آنجا را به اصطلاح رم نداد بلکه برعکس، فریاد متحدانه و یکپارچه “مرگ بر جمهوری اسلامی” مبارزین جمعشده در مقابل سفارت نشان داد که این، آن شعاری است که ميتواند طیفی از نیروهای مبارز و مخالف رژیم جمهوری اسلامی را متحد ساخته و طیفی از نیروهای مترقی “رنگارنگ” را در کنار هم گرد آورد. نیروهائی که علیرغم همه اختلاف نظری که با هم دارند در سرنگونی این رژیم متحد هستند و ميتوانند اتحادشان را با هم از طریق سر دادن شعار سرنگونی اعلام کنند؟ آیا شعاری که تنها مبین نفی این یا آن قانون ارتجاعی و نابرابر و غیره در چارچوب نظام موجود میباشد نیز از چنین خاصیتی برخوردار بود؟ آیا کسانی که مانع از آن شدند تا حرکت کارزار با صراحت و روشنی برای رهائی زنان حداقل از قید رژیم جمهوری اسلامی اعلام شود قادر بودند از جمعیتی که حتی بدون توجه به باران و خیس شدن و سردی هوا در جلوی سفارت با خشمی سوزان، جلادی و ننگ رژیم تبهکار جمهوری اسلامی را فریاد میزدند، بخواهند که صرفاً در چهارچوب “عنوان” تعیینشده برای کارزار شعار دهند! آیا جرأت داشتند که به آن جمعیت بگویند که به اصطلاح دچار “چپ روی” نشوند و فعلاً(!!) سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را فریاد نزنند! بلکه صرفاً خواهان لغو قوانین ارتجاعی این رژیم جنایتکار برعلیه زنان گردند! جواب صد در صد منفی است. خواست و شعار دموکراتیک مشترک که بیشترین قدرت بسیجکنندگی را هم داراست، همان شعاری است که زنان مبارز آن را جلوی سفارت رژیم جمهوری اسلامی در هلند فریاد زدند (مرگ بر رژیم جمهوری اسلامی- جلاد ننگت باد) و پژواک فریادشان در میان جمعیت حاضر در آنجا، مزدوران لانه جاسوسی و تبهکاری رژیم جمهوری اسلامی در هلند را هراسان ساخت. براستی از همین پراتیک 5 روزه “کارزار زنان”، چه درسی ميتوان آموخت؟ به نظر میرسد که این آموزش را کاملاً ميتوان از آن حرکت اخذ نمود که تیتر “لغو قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی برعلیه زنان” برای این کارزار، چهارچوب بسیار تنگ و محدودی بود که عملاً نتوانست پاسخگوی خواست و نظر نیروی مبارز شرکتکننده در کارزار زنان باشد. به گونهای که آنها نه فقط در جلوی سفارت جمهوری اسلامی در هلند بلکه در طول حرکت 5 روزه نیز از عنوان تعیینشده (یا تحمیلشده بر آن حرکت)، جلوتر و فراتر رفتند. آیا این واقعیت به سادگی به مفهوم آن نیست که انرژی انقلابی جمعیت تظاهرکننده که در ضمن بیانگر آگاهی انقلابی آنها نیز میباشد، در چنان چهارچوبی زندانی، محصور و محدودشدنی نبود و چهارچوب خاص خود را میطلبید! چهارچوب انتخابشده برای کارزار زنان، آنقدر تنگ و محدود بود که در عمل، فشار انقلابی جمعیت شرکتکننده را تاب نیاورده و در هم شکست، و بهمین خاطر نیز خود را در چهارچوبی دیگر- که هرچند غیررسمی ولی انقلابی بود- قرار داده و به توصیف درآورد. شاید کسانی که دیروز طرح صريح شعار سرنگونی در پلاتفرم کارزار زنان را “چپ روی” و یا ناکارآمد میپنداشتند، امروز با آموزش و درسگیری از پراتیک بوجود آمده، به اشتباه خود پی برده و متوجه شده باشند که به خطا بر روی به اصطلاح بسیجکننده بودن عنوان “لغو قوانین نابرابر….” حساب میکردهاند و به نادرست تصور میکردند که طرح شعار سرنگونی به اندازه کافی بسیجکننده نیست و گویا از اتحاد نیروهای جنبش جلوگیری کرده و آنها را از “کارزار زنان” دور خواهد نمود! اما اگر کسانی هستند که هنوز علیرغم همه آنچه پراتیک نشان داد، تیتر رفورمیستی انتخابشده برای کارزار زنان را درستترین خوانده و از آن دفاع میکنند، باید پاسخگوی خیلی از مسایل باشند. از جمله این که آیا این مبارزین شرکتکننده در کارزار زنان که در طی پنج روز راه پیمائی، سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و کوتاهشدن دست امریکا و امپریالیستهای دیگر را از خاورمیانه فریاد زده و بر مواضع ضدامپریالیستی خود پای فشرده بودند- که در هلند در سخنان مینا اسدی برعلیه امپریالیستها و دادگاههایشان نیز به روشنی و گویائی مطرح شد- آیا این “طیفهای مختلف و مترقی” را شعار “لغو قوانین نابرابر و…..” متحد ساخته بود! و یا برعکس آن شعار میخواست (چه آگاهانه و چه ناآگاهانه) مبارزات این طیفهای مختلف را در حصاری محدود و از واقعیت ترقیخواهی خود پائین بیاورد- که البته نتوانست! در واقعیت امر و در عمل، نفی کلیت نظام جمهوری اسلامی، پلاتفرم واقعی کارزار زنان بود که طیفی “رنگارنگ” از نیروهای مترقی آن را در واقعیت حرکت 5 روزه خود دنبال نمودند. همان که در شعارها و در متن گزارشات حرکت منعکس بود. پلاتفرم واقعی چنین بود. آیا اگر مضمون و چکیده چنان شعارهائی به طور رسمی نیز در عنوان کارزار زنان گنجانده میشد (که در این صورت اسم و محتوا با هم همخوانی میداشتند)، نیروی مذکور از شرکت در کارزار سرباز میزد؟ براستی اگر این طور میشد، آن عنوان چه کسانی را فراری میداد؟ با چنان نامی جز نیروهای راست کاملاً آگاه به منافع خود (آنها با طرح هر شعار رادیکال و انقلابی که منعکسکننده خواست و نظر اکثریت مردم ایران است، مخالفند. نیروئی چون “اکثریت” و جریانات سیاسی نزدیک به آن)، چه کسان دیگری ممکن بود مخالفت کنند! به طور کلی باید به این موضوع اندیشید که آیا کارزار زنان برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و رهائی زنان، قادر به متحدکردن نیرو نبود و تنها کارزار زنان برای لغو قوانین نابرابر و مجازاتهای اسلامی برعلیه زنان(!) از چنین قدرتی برخوردار بود؟ درعمل دیدیم که شعار “سرنگونی” نه تنها مانع از متحدشدن طیفی از نیروهای مترقی نبود و برعکس بار دیگر ثابت شد که این شعار از قدرت بسیجکنندگی کامل برخوردار است، بلکه اتفاقاً این امر در مقابل دید همگان قرار گرفت که علیرغم تحمیل عنوان رفرمیستی به “کارزار زنان” و دلشادی نیروهای راست از آن، این نیروی چپ بود که به کارزار زنان آبرو و اعتبار داد.
این موضوع را هم باید با تأکید یادآور شد که فراتررفتن از عنوان تعیینشده برای کارزار در عمل، امری اتفاقی نبود. آن طور که اسناد “کارزار زنان” نشان میدهد، از همان آغاز، دو گرایش یکی متعلق به چپ انقلابی و دومی مربوط به راستها در کنار هم به آن شکل دادند. نتیجه کار آن بود که نیروی راست به هر حال توانست بر چپ انقلابی فائق آمده و عنوان کارزار را مطابق خواست خود تنظیم نماید. اما چپ انقلابی هم فعالانه کوشید نظرات خود را حداقل در متن اطلاعیههای “کارزار” بگنجاند. مثلاً در اطلاعیه شماره 2 چنین آمده است: “کارزار زنان با باور به این که دستیابی به کمترین حقوق زنان همواره با مانع جمهوری اسلامی روبرو است و…… . و نظراتی که خود را محدود به تلاشهايی در چارچوب نظام موجود میکنند، نه فقط موجب يأس جامعه میشوند بلکه مانع از رشد جنبش زنان به جنبشی که مطالباتش در رأس تحولات جامعه قرار گيرد، خواهند شد.” و یا “…..هیچ جنبشی به پیروزی نخواهد رسید و تداوم آن تضمین نخواهد شد مگر آن که از پائین و از سوی اقشار فرودست جامعه انجام گیرد. زنان کارگر، زحمتکش و کم درآمد ارکان اصلی جنبش اجتماعی و فراگیر زنان هستند، جنبشی که نه تنها برای هر خواسته جزئی و نیز برای حقوق مبارزه ميکند بلکه به چشمانداز رهائی زنان نظر دارد که تنها با تغییرات بنیادین در نظام موجود قابل دستیابی است.” (نیروی چپ انقلابی اینها را مینوشت گوئی که متوجه تناقض نام کارزار با چنین اندیشههائی بود و میکوشید به این ترتیب آن را جبران کند. در حالی که برای مدافعین آن نام، این نظرات، روی کاغذ قابل پذیرش است. برای آنها مساله اصلی آن بود که حرکت کارزار را تنها به منظور لغو قوانین زنستیز جمهوری اسلامی بخوانند. به شرط جاافتادن این امر، نیروی راست- یا “چپ” دارای مواضع راست، “انعطاف” داشت). حرکت نیروی چپ انقلابی و راست (در هر پوششی)، برای بهراهانداختن کارزار زنان در کنار هم، در این واقعیت نیز عیان است که اگر “راست” توانست از ارائه یک پلاتفرم رادیکال جلوگیری کند و امکان گنجاندن شعار سرنگونی به طور رسمی در سرلوحه کارزار را نداد، “کارزار زنان” از همان آغاز با “سرود کارزار” همراه شد. سرودی که با “سرمایه” که “بر کارگر سوار است”، خط کشی ميکند. به این ترتیب ميتوان گفت که از همان آغاز، کارزار زنان برای رهائی و سرنگونی رژیم حمهوری اسلامی، با “کارزار زنان برای لغو قوانین نابرابر و….” در کنار هم شکل گرفتند. نام “کارزار” را نیروی راست گرفت و چپ هم به شکلی در آغاز و در جریان شکلگیری آن و سپس به طور برجسته در جریان حرکت و در عمل، مهر و نشان خود را به آن زد و بالاخره “کارزار زنان” با سرود جاودانه کمونیستها، یعنی سرود انترناسیونال به کار خود پایان داد.
به نظر میرسد بزرگترین درس و آموزش پراتیک “کارزار زنان” برای نیروهای واقعاً چپ (چپ انقلابی) آن است که نیروی موثر و قدرتمند خود را باور کنند و بکوشند تحت شعار و پلاتفرمی متشکل شوند که از آنِ خود آنهاست تا بتوانند حاصل سیاسی فعالیتهای انقلابی خویش را در خدمت دفاع از منافع اکثریت زنان جامعه ما بکار گیرند، نه آنکه نیروی خود را در اختیار آنانی قرار دهند که قصد دارند مبارزات زنان را به بیراه رفرمیسم بکشانند.
از همین دسته
حماس و بنیادگرائی اسلامی ابزاری در دست امپریالیسم (*)
به یاد فراموش نشدنی جان های شیفته دهه ۶۰
بیانیه مرکز هاندالا در پشتیبانی از یک زندانی سیاسی فلسطینی