به نقل از ماهنامه کارگری، ارگان کارگری چریکهای فدایی خلق ایران
شماره ۱۱۱، پانزدهم فروردینماه ۱۴۰۲
چریک فدایی خلق رفیق فرهاد سپهری اولین چریک فدایی خلق میباشد که در همبستگی با انقلاب خلقها علیه امپریالیسم در منطقه در جبهههای نبرد خلق ظفار در مبارزه با امپریالیسم و مزدورانش به شهادت رسید.
رفیق فرهاد در شرایطی در همبستگی با خلق ظفار در این منطقه با نام مستعار “سام” میجنگید که رژیم شاه به عنوان ژاندارم امپریالیسم آمریکا در منطقه با گسیل ارتش ضد خلقی خود در حمایت از سلطان قابوس، علیه خلق ظفار و برای سرکوب مبارزات این خلق مبارز، میجنگید.
در نشریه “نبرد خلق” شماره چهار (مرداد ۱۳۵۳) خبر شهادت رفیق فرهاد در یکی از جبهههای نبرد خلق ظفار علیه ارتجاع منطقه درج گشته است. در آن زمان، سازمان چریکهای فدایی خلق حضور رفیق فرهاد در جنبش آزادیبخش ظفار را در راستای اهداف انترناسیونالیستی خود اعلام کرده و تاکید نمود که: پیمان بستهایم که در هر کجای کره خاکی که باشیم بر علیه دشمنان خلقها به مبارزه برخیزیم و لحظهای از پای ننشینیم”.
رفیق فرهاد در خانوادهای با افکار سیاسی متولد و رشد یافت. او از همان نوجوانی با توجه به اینکه وضع مالی خانواده خوب نبود همچون اکثر برادرانش ضمن تحصیل، برای کمک به خرج خانواده در حوزههای کارگری به کار میپرداخت. اشتغال به کار، ظلم و ستم سرمایهداران را هر چه عینیتر در مقابل چشمان وی به نمایش میگذاشت و با توجه به مطالعات مارکسیستیاش هر چه بیشتر به عمق تعالیم مارکسیستی پی برده و صحت آن تعالیم برایش مسجل میشد.
با شروع مبارزه مسلحانه چريکهای فدایی خلق در سال ۴۹ و به صدا درآمدن زنگ بزرگ خون در سال ۵۰ فضای سیاسی جامعه به تدریج دگرگون شد و فضای کاملا پر جنبش و جوش مبارزاتی بر جامعه حاکم گشت. این مبارزه بنبست حاکم بر مبارزات تودهها و روشنفکران انقلابی را در هم شکست و “راه” رهایی را در مقابل دید همگان قرار داد. دیگر برای خیلی از روشنفکران تردیدی باقی نماند که در شرایط ایران به قول رفیق مسعود احمدزاده “پيشرو واقعی، پيشرویی که پيوند عميق با تودهها دارد و قادر به برانگيختن و هدايت وسيع توده باشد تنها در طی عمل مسلحانه، در جريان کار سياسی-نظامی میتواند به وجود آيد”؛ رفیق مسعود تئوریسین چريکهای فدایی خلق همچنین تاکید کرد که “پیشاهنگ در شرایط کنونی نمیتواند پیشاهنگ باشد مگر آنکه چریک فدایی باشد”.
برداران سپهری، رفقا سیروس، فرخ، ایرج و فرهاد سپهری از جمله اولین انقلابیونی بودند که در همان سال ۵۰ به این ندا پاسخ مثبت داده و در جهت پیوستن به چريکهای فدایی خلق گام برداشتند.
در اینجا با گرامیداشت یاد رفیق فرهاد باید از برادران انقلابی او نیز که زندگی فرهاد جدا از آنها نبود، یاد شود.
رفیق فرهاد چهارمین شهید از خانواده سپهریها در دوران مبارزه با رژیم وابسته به امپریالیسم شاه میباشد که همگی در صفوف چريکهای فدایی خلق در راه پیشبرد مبارزه مسلحانه علیه نظم ظالمانه سرمایهدارانه حاکم خون خود را وثیقه پیشبرد امر انقلاب برای آزادی و سوسالیسم نمودند.
اولین شهید این خانواده رفیق سیروس بود که در شهریور ۵۰ در جریان محاصره یکی از پایگاههای چريکهای فدایی خلق مجروح گردید و با این حال قهرمانانه به نبرد با دشمن پرداخت تا در پناه آتش سلاح وی رفقا فرخ سپهری و شاهرخ هدایتی امکان گریز از صحنه مرگ را پیدا کنند که چنین نیز شد. به دنبال این فداکاری، رفیق سیروس بیهوش و زنده به چنگال ساواک افتاد و با توجه به مقاومت قابل تحسناش در ندادن اطلاعات به ساواک، _این نهاد ددمنش رژیم شاه_ شکنجهگران وی را در زیر شکنجه کشتند.
دومین شهید از برادران سپهری رفیق فرخ سپهری بود که در مرداد ۵۱ هنگامی که دژخیمان رژیم قصد دستگیری وی را داشتند در خیابان فرح آباد تهران دلاورانه به درگیری مسلحانه با آنان پرداخت. در این درگیری رفیق فرخ، خود را به صف دشمن زد و پس از، از پای انداختن چند عنصر دشمن با رگبار مسلسلهای اسراییلی از پای درآمد.
سومین شهید از برادران فراموش نشدنی سپهری رفیق کارگر ایرج سپهری بود که مدتها در جنبش خلق فلسطین شرکت نموده و علیه نیرو های صهیونیستی اسراییل جنگیده بود. وی تحت نام “ابوسعید ایرانی” در”جبهه خلق برای آزادی فلسطین فرماندهی کل” به رهبری احمد جبرییل فعالیت کرده و در این سازمان به دلیل شجاعتهایش در نبرد با اسراییل به درجه سروانی رسیده بود. رفیق ایرج برخی از تجربیات خود از شرکت در انقلاب خلق فلسطین را در کتاب “از جبهه نبرد فلسطین” نوشته است و در پایان آن کتاب وقتی جریان بازگشت خود از فلسطین و پیوستناش به سازمان چريکهای فدایی خلق را توضیح میدهد، مینویسد “در تهران خیلی زود توانستم از طریق برادرم فرهاد که در آن موقع عضو علنی چريکهای فدایی خلق بود با این سازمان رابطه بگیرم”.
در ضمن این گفته نشان میدهد که رفیق فرهاد از همان زمان در ارتباط با سازمان بوده و در همین راستا هم به ظفار فرستاده شده است.
رفیق ایرج سپهری در شهریور ۵۲ در شرایطی که همراه با رفیق دیگری از ماموریتی در منطقه باز می گشت در یک درگیری دو ساعته در شهر آبادان، در حالیکه چندین تن از مزدوران دشمن را از پای انداخته بود، به دلیل گرمازدگی شدید امکان ادامه نبرد را نیافت. او در حالی که ماموران قصد دستگیری وی را داشتند و مردمانی غیر مطلع از آنچه میگذشت در محیط شاهد صحنه بودند با عشق و تعهد نسبت به تودههای زحمتکش ایران برای این که آسیبی به مردم نرسد نارنجک خود را در جلوی صورتش منفجر نمود و به این طریق خونش را تقدیم مبارزه برای رهایی مردم تحت ستم ایران نمود. (رفیق دیگری که همراه رفیق ایرج بود رفیق محمد حرمتیپور که در جریان این نبرد قهرمانانه امکان یافت به سلامت از صحنه درگیری بگریزد).
نگاهی به فعالیتهای برادران سپهری به روشنی محیطی که رفیق فرهاد در آن رشد یافت و اندیشه های مارکسیستیاش در آن شکل گرفت را نشان داده و آشکار میکند که چگونه خود زندگی از وی انقلابیِ جان برکفی ساخت که برای رهایی کارگران از ظلم و ستم سرمایهداران با همه وجود میجنگید و بر این باور بود که “انترناسیونال است نجات انسانها”.
یاد رفیق فرهاد سپهری گرامی و راهش پر رهرو باد!
از همین دسته
درباره زندگی چریک فدایی خلق، رفیق فریده غروی
درباره زندگی چریک فدایی خلق، رفیق محمود نمازی
درباره زندگی چریک فدایی خلق، رفیق علی بُرنشان