جنگ پارتیزانی نوشته ولادیمیر لنین با مقدمه‌ای از رفیق اشرف دهقانی

توضیح چریکهای فدایی خلق ایران درباره انتشار جزوه حاضر

جزوه «جنگ پارتیزانی» از جمله آثاری از لنین می‌باشد که کمتر در دسترس مبارزین انقلابی ایران قرار گرفته است. با ‏توجه به درس‌های پر اهمیت و گرانقدر نهفته در این جزوه که به‌خصوص در شرایط ملتهب و متحول اوضاع کنونی ایران ‏کاملاً می‌تواند برای جوانان انقلابی ما آموزنده بوده و در خدمت رشد مبارزات جاری در جامعه قرار گیرد، مبادرت به باز ‏تکثیر این اثر ارزشمند لنین می‌نماییم‎.‎

بازتکثیر این اثر با تایپ مجدد، از نسخه‌ای صورت گرفته که در دهه ۵۰ با افزوده‌هایی (بخشی از مقاله‌ای از ‏استالین و یک مقدمه) چاپ شده بود که آن‎‎ها را همچنان حفظ کردیم. ‏‎ ‎در ضمن متن فارسی این اثر ارزشمند با متن ‏انگلیسی آن تطبیق داده شد و به جهت رساتر کردن محتوا، اصلاحاتی در نسخه متعلق به دهه ۵۰ انجام گرفت. این ‏نسخه جدید از مقدمه‌ای لنین اکنون با مقدمه‌ای از رفیق اشرف دهقانی در دسترس خوانندگان قرار می‌گیرد‎.‎

چریکهای فدایی خلق ایران

ژانویه ۲۰۲۰


مقدمه‌ای بر «جنگ پارتیزانی» از لنین به قلم رفیق اشرف دهقانی

لنین «جنگ پارتیزانی» را در ماه سپتامبر ۱۹۰۶ در شرایطی به رشته تحریر درآورد که یک جنبش انقلابی در روسیه جاری بود. زمانی که قیام توده‌های انقلابی در مسکو در دسامبر ۱۹۰۵، اگر چه موفق به سرنگونی تزار نشده بود، ولی امواج جنبش انقلابی کارگران و دیگر توده‌های ستمدیده همچنان در حال پیشروی بود. در چنین شرایطی بخشی از کارگران در دسته های چند نفره دست به عملیات پارتیزانی علیه مراکز و نیروهای دشمن، مصادره اموال دولت و غیره می‌زدند. حزب بلشویک با رهبری لنین نه تنها از این شیوه مبارزه کارگران دفاع می‌نمود و بر ضرورت اعمال رهبری و کنترل از سوی حزب بر روی این عملیات تأکید داشت، بلکه خود حزب دست به انجام عملیات چریکی می‌زد و چنین عملیاتی را سازماندهی می‌نمود. بر این اساس بود که لنین در آغاز جزوه حاضر مطرح می‌کند: «مسئله عملیات پارتیزانی در حزب ما و در میان توده‌های کارگری جلب توجه بسیار نموده است…».

با توجه به این که جنگ پارتیزانی یا به عبارت دیگر مبارزه مسلحانه چریکی، شیوه جدیدی بود که در مقطع یاد شده در مبارزه کارگران روسیه علیه دشمنان‌شان رایج شده بود، در مورد دست‌زدن کارگران به مبارزه چریکی، در میان نیروهای سیاسی روسیه بحث‌هائی در گرفته و بخشی علیه آن قلم‌فرسائی نموده و این شیوه از مبارزه را حتی مضر به حال جنبش طبقه کارگر ارزیابی می‌کردند. این دسته، عملیات مسلحانه چریکی را با آن چه نارودنیک‌ها در روسیه مظهر آن بودند (نارودنیک‌ها به‌عنوان یک نیروی سیاسی غیر مارکسیست که عمدتا در میان دهقانان فعالیت داشتند، معتقد به تصرف قدرت سیاسی از طریق ترور دست‌اندرکاران حکومت توسط عده‌ای از «قهرمانان» بودند) یکسان پنداشته و مطرح می‌کردند که شیوه مبارزه کارگران تنها اعتصاب می‌باشد و کارگران باید از دست‌زدن به عملیات چریکی احتراز کنند. اما لنین و حزب بلشویک که حتی ماه‌ها قبل از قیام مسکو در دسامبر ۱۹۰۵، با پی‌بردن به وجود یک موقعیت انقلابی در جامعه، کارگران را به مسلح‌شدن تشویق و خود اقدام به سازماندهی مسلح آنان و دیگر توده‌های مبارز نموده بودند، در مقطع مورد بحث نیز قاطعانه از اقدام کارگران در دست‌زدن به مبارزه مسلحانه چریکی حمایت و پشتیبانی کرده و همان‌طور که اشاره شد خود به سازماندهی و انجام چنین عملیاتی اقدام می‌نمودند. 

لنین در تأئید مبارزه چریکی در روسیه، چند اثر از خود بجا گذاشته است و جزوه حاضر یکی از آثار او در این زمینه می‌باشد. در این جزوه، لنین با بهره‌گیری از دانش مارکسیستی خود، چگونگی برخورد اصولی از دیدگاه مارکسیسم به شیوه‌های متنوع مبارزه را نشان داده و با توجه به احاطه‌اش به شرایط جامعه روسیه، ضرورت مبارزه مسلحانه چریکی در شرایط خاص جامعه روسیه در مقطع سال ۱۹۰۶ را توضیح داده ست.

این اثر لنین (جنگ پارتیزانی) از جهاتی برای نیروهای انقلابی ایران از اهمیت زیاد و خاصی برخوردار است. از یک طرف انقلابیون ما با آگاهی از چگونگی برخورد لنین نسبت به جنگ پارتیزانی یا چریکی، متوجه بدآموزی‌های اپورتونیست‌های وطنی خواهند شد، همان‌هائی که ضمن تحریف جوهر تفکر لنین، از این انقلابی رزمنده و پیکارجو، چهره ی فردی مسالمت‌جو و تسلیم‌طلب ارائه می‌دهند؛ و از طرف دیگر، نیروهای انقلابی به‌طور مشخص خواهند دید که سم‌پاشی‌های اپورتونیست‌های وطنی ما علیه نظرات و خط مشی چریکهای فدائی خلق ایران درست از همان جنسی است که مخالفین لنین علیه وی و حزب بلشویک مطرح می‌کردند. اما با اهمیتی حتی عظیم‌تر، این اثر، با آموزش‌های مارکسیستی‌ای که در خود نهفته دارد، به اعتلای آگاهی سیاسی نیروهای انقلابی کمک نموده و روش برخورد لنین نسبت به مسایل جنبش و عمل به شیوه لنین را به آن‌ها می‌آموزد. بی‌شک یادگیری از لنین و عمل به آموزش‌های این آموزگار برجسته جنبش کمونیستی، راه مبارزه برای رسیدن به پیروزی را هموار خواهد کرد.

یکی از اولین آموزش‌های مارکسیستی جزوه جنگ پارتیزانی، آموزش در مورد شیوه درست برخورد مارکسیست‌ها با اشکال مبارزه می‌باشد؛ و مهم‌ترین درس در این زمینه این است که کمونیست‌ها هیچ‌گاه با اشکال مبارزهدُگم برخورد نکرده و در همه جا اشکال مبارزه را بر اساس شرایط عینی و موقعیت تاریخی – اجتماعی جامعه مورد نظر، تعیین می‌کنند. از نظر لنین، با تکیه بر این فاکتورهای واقعی که در هر جامعه‌ای به اشکالی از مبارزه امکان بروز و رشد می‌دهند، می‌توان شکل یا اشکال مبارزه را تعیین نمود، اشکالی از مبارزه که عملا راهگشای مبارزات کارگران و ستمدیدگان می‌گردند. در نتیجه، وظیفه کمونیست‌ها تحلیل درست از شرایط عینی و موقعیت تاریخی – اجتماعی جامعه خود و کشف شیوه اصلی و شیوه‌های فرعی مبارزه از یک طرف و رهنمون‌کردن کارگران و ستمدیدگان به مسیر مبارزه اصلی که متضمن پیروزی آنان خواهد بود، از طرف دیگر می‌باشد. بر چنین اساسی، یکی از جلوه‌های دُگم‌سازی از اشکال مبارزه، در آن‌جا بروز می‌کند که با استناد به تجربه یک انقلاب مشخص، تنها بر روی اشکال خاصی از مبارزه تأکید گردد؛ مثلاً گفته شود چون در روسیه دوره لنین فلان شکل مبارزه مطرح و عمده بوده، در جامعه ما نیز چنین است و باید به همان شکل کار کرد که در روسیه انجام می‌شد. در ایران، کسانی که از آن‌ها به‌عنوان مدافعین کار آرام سیاسی یاد می‌شود، می‌کوشند الگوی مبارزه کارگران روسیه در قرن نوزده با شرایط اقتصادی – اجتماعی متفاوت با جامعه ‌ایران را به کارگران ما تحمیل نمایند و حتی برخلاف آموزش‌های لنین، اعتصاب را تنها شکل مبارزه کارگران قلمداد کنند. اما، لنین درست برخلاف این دگماتیست‌های وطنی، در این جزوه به وضوح توضیح می‌دهد که «مارکسیسم به هیچ‌وجه خود را تنها به اشکالی از مبارزه که در یک لحظه معین ممکن بوده و به کار برده می‌شوند، محدود نمی‌کند، بلکه معتقد است که در صورت تغییر موقعیت اجتماعی، ناگزیز اشکال قبلا ناشناخته و نوینی از مبارزه به وجود خواهد آمد». این رهنمود به‌خصوص امروز که شناخت و یا به‌واقع تأکید بر شکل اصلی مبارزه در ایران – به گونه‌ای که اشکال دیگر مبارزه در حول آن مفید واقع شوند – یک ضرورت حتمی است، برای نیروهای انقلابی ایران از اهمیتی جدی برخوردار است.

رهنمود دیگر لنین در این اثر، اتفاقاً مربوط به تعیین شکل اصلی مبارزه در هر شرایط مشخص می‌باشد؛ و او مطرح می‌کند که «در مراحل گوناگون تحول اقتصادی و در رابطه با شرایط مختلف سیاسی، فرهنگ ملی، شرایط زندگی و غیره، اشکالی از مبارزه ارجحیت یافته، عمده می‌شوند، و طبق آن سایر اشکال مبارزه نیز که در درجه دوم و درجات پائین‌تر اهمیت قرار دارند، تغییر می‌یابند». بر مبنای این رهنمود، تعیین شکل اصلی مبارزه توسط نیروهای پیشرو، در هر جامعه‌ای امری لازم و ضروری است. در ایران، بر مبنای تحلیل چریکهای فدائی خلق از شرایط و ساختارهای بنیادی جامعه، شکل اصلی مبارزه، مبارزه مسلحانه می‌باشد. مسلم است که اصلی‌بودن این شکل از مبارزه به هیچ‌وجه به معنی کم اهمیت بودن سایر اشکال مبارزه نیست. اساساً، هیچ جنبشی صرفاً با یک شکل از مبارزه – هر چند شکل اصلی هم باشد – پیش نمی‌رود بلکه اشکال مختلف مبارزه در حول شکل اصلی مبارزه است که باعث شکل‌گیری جنبش نیرومندی در یک جامعه می‌گردد. با چنین نگرشی به اشکال مختلف مبارزه باید دانست که شکل اصلی بودنِ مبارزه مسلحانه در ایران راهی را پیش پای کارگران و دیگر توده‌های تحت ستم ایران قرار می‌دهد که تنها راه رهائی آنان از زیر سلطه دشمنان‌شان (امپریالیسم و رژیم دست نشانده‌اش) می‌باشد. 

در روسیه، اعتصاب، شکل اصلی مبارزه بود ولی بلشویک‌ها همان‌طور که دیدیم در شرایط مشخصی، از شکل مبارزه چریکی نیز برای پیشبرد جنبش توده‌ها استفاده می‌نمودند. با این حال، آن‌ها به خاطر دست‌بردن به اسلحه شدیداً مورد حمله و به‌خصوص مورد حمله نیروهای متعلق به بورژوازی قرار داشتند. مخالفین، جنگ پارتیزانی را این چنین مورد انتقاد قرار می‌دادند: «این آنارشیسم است، بلانکیسم است، برگشت به تروریسم است. این عملیات از طرف افرادی دنبال می‌شود که از توده جدا هستند، این عملیات تأثیر بد در روحیه کارگران دارد، پشتیبانی وسیع مردم را از آن‌ها سلب می‌کند، تشکیلات جنبش را به هم می‌زند و به انقلاب ضرر می‌رساند.» و لنین به آنان پاسخ می‌داد: «تروریسم قدیم روسیه کار روشنفکران توطئه‌گر بود. اکنون مبارزه پارتیزانی به‌طور عمده از طرف کارگران عضو گروه‌های انقلابی و یا کارگران بدون‌شغل رهبری می‌شود.» و می‌گفت که «باید شرایط عینی مبارزه را در نظر گرفت» و «نمی‌توان و نباید با چند کلمه حفظ شده، مانند آنارشیسم، تاراج، تجاوزات و زیاده‌روی اوباش، کلماتی که ورد زبان کادت‌ها و کارکنان نشریه «نویه ورنیا» است، خود را راضی کرد»؛ و در پاسخ به نظراتی که عملیات پارتیزانی را «جدا از توده»، ضرر زننده به تشکیلات و انقلاب ارزیابی می‌نمودند، لنین به خود واقعیت رجوع کرده و مطرح می‌کرد: «گفته می‌شود عملیات پارتیزانی، تشکیلات کار ما را متلاشی می‌کند. ببینیم این حکم تا چه حد در شرایط بعد از دسامبر ۱۹۰۵ یعنی در دوره قتل‌عام‌های باندهای سیاه و حکومت نظامی صادق است. در چنین دوره‌ای چه چیز تشکیلات جنبش را بیش از همه متلاشی می‌کند. نبودن مقاومت و یا یک مبارزه پارتیزانی متشکل؟»

بی‌شک خواننده آگاه و آن‌هائی که از تاریخ نیروهای سیاسی در دهه پنجاه و شصت ایران مطلع می‌باشند به‌خوبی بر این امر آگاهند که نوع اتهاماتی که نیروهای متعلق به اردوگاه بورژوازی با به‌کار بردن کلمات و عباراتی نظیر آنارشیسم، بلانکیسیم، تروریسم، مبارزه مسلحانه جدا از توده، به لنین و بلشویک‌ها به‌دلیل قبول شیوه مبارزه چریکی می‌زدند، عینا همانند اتهاماتی هستند که در دهه پنجاه ابتدا از طرف حزب توده و در سال های بین ۵۷-۶۰ در شرایط توده‌ای بودن جنبش، از طرف سازمانی که فرخ نگهدار و همپالگی‌هایش در رأس آن قرار داشتند (سازمان به‌اصطلاح چریکهای فدائی خلق ایران) و دیگر تشکل‌های سیاسی اپورتونیست، به تشکل چریکهای فدائی خلق ایران که به نظرات بنیادی و خط مشی ارائه‌شده از طرف بنیانگذاران و تشکیلدهندگان اولیه چریکهای فدائی خلق، مؤمن و وفادار مانده بودند، وارد و وسیعاً و شدیداً تبلیغ می‌شد. بنابر این، از این زاویه نیز، مطالعۀ این اثر ارزشمند لنین، برای نسل جوان و مبارز کنونی و جویای «چه باید کرد؟» مطلقاً ضروری‌ست. 

در «جنگ پارتیزانی»، لنین در مقابل منتقدین که شیوه مبارزه چریکی را مضر برای پرولتاریا می‌نامیدند، بر ضرورت رهبری کمونیستی این مبارزه (به‌واقع چه در یک جامعه شکل اصلی مبارزه باشد یا نباشد) به‌عنوان یک شرط مهم توجه نموده و در مقابل منتقدین می‌گوید: «بدون توجه به این شرط آخر، قطعاً، همه شیوه‌های مبارزه در جامعه بورژوائی، پرولتاریا را به اقشار ماوراء و یا مادون پرولتاریا نزدیک می‌کند و همه این شیوه‌ها در صورتی که دستخوش کوران حوادث خودبخودی قرار گیرند، گمراه‌کننده، سترون و فاقد ارزش خواهند شد. اعتصاباتی که دستخوش کوران حوادث خودبخودی شوند، تا مرحله «سازش» – یعنی زد و بندهای کارگران و کارفرمایان علیه مصرف‌کنندگان – تنزل می‌کنند…». بی‌شک امروز در تأئید این نظر لنین مثال‌های زیاد و تاریخی وجود دارند. مثلاً تجارب گوناگون نشان می‌دهند که به‌عنوان مثال نمی‌توان تضمین کرد که در اثر یک رهبری اپورتونیستی، بزرگ‌ترین جنبش اعتصابی کارگری هم به ملعبه ارتجاع تبدیل نشود.    

در شرایط مشخص جامعه‌ ایران که یک جنگ داخلیِ اعلام‌نشده بین رژیم جمهوری اسلامی و توده‌های وسیعی از ستمدیدگان جریان دارد، آموزش‌های لنین در زمینه جنگ داخلی نیز برای انقلابیون ما حاوی درس‌های گران‌بهائی است. او در مورد جنگ پارتیزانی که خود شکلی از جنگ داخلی است، این آموزش را بیان می‌کند که: «در مراحل مختلف بحران‌های عمیق سیاسی و اقتصادی، مبارزه طبقاتی به جنگ داخلی منجر می‌گردد، یعنی به مبارزه مسلحانه میان دو بخش از اهالی. در چنین مراحلی، هر مارکسیستی موظف است از موضع جنگ داخلی حرکت کند. هر نوع محکوم‌کردن اخلاقی جنگ داخلی از نظر یک مارکسیست مردود است». نکته بسیار مهم  و آموختنی دیگر در این رابطه آن است که لنین با دوراندیشی شگفت‌انگیز و ژرف‌نگری بسیار قابل تعمق مطرح می‌کند: «بدون شک ما در روسیه در مقایسه با انقلاب‌های بورژوائی اروپای غربی با تنوع وسیع‌تر این مبارزه مواجه هستیم.» و ادامه می‌دهد: «در دوره‌ای که اعتصابات سیاسی سراسری می‌باشند، قیام نمی‌تواند در شکلِ کهنه‌ی انجام عملیاتِ انفرادی که از لحاظ زمانی کوتاه و از لحاظ مکانی محدودند، صورت گیرد. کاملا طبیعی و اجتناب‌ناپذیر است که قیام به اشکال بالاتر و پیچیده‌تر یک جنگ داخلی طولانی که سراسر کشور را در برمی‌گیرد، تبدیل می‌گردد. چنین جنگی تنها به‌صورت یک سلسله نبردهای وسیع با فواصل نسبتا بزرگ و تعداد زیادی زد و خوردهای کوچک که در این فواصل انجام می‌گیرند قابل تصور است. اگر چنین باشد، که بدون تردید چنین است، سوسیال دموکراسی باید خود را موظف بداند، تشکیلاتی را ایجاد کند که حتی‌الامکان به اندازه کافی آمادگی رهبری توده‌ها را چه در نبردهای عظیم و چه در زد و خوردهای کوچک دارا باشد. سوسیال دموکراسی باید در دوره‌ای که مبارزات طبقاتی تا مرحله جنگ داخلی شدت می‌یابد، خود را موظف بداند که نه تنها در این جنگ شرکت کند، بلکه در آن نقش رهبری را نیز ایفا نماید، سوسیال دموکراسی باید تشکیلات خود را آن چنان تعلیم داده و تدارک ببیند که واقعا به‌عنوان بخش جنگجو عمل کند و هیچ موقعیتی را برای تضعیف دشمن از دست ندهد». درست با درس‌گیری از چنین آموزش‌هائی بود که بنیانگذاران و تشکیل‌دهندگان اولیه چریکهای فدائی خلق ایران، پس از چهار سال مطالعه دقیق آثار مارکسیستی، مطالعه تجارب تاریخی چه در ارتباط با تاریخ گذشته ایران و چه در مورد تاریخ انقلابات جهانی، و پس از تفحص و کند و کاو ، به‌طور عینی و از نزدیک در خود واقعیات و رویدادهای جاری در جامعه، و با کوشش در ارتباط‌گیری با کارگران، بالاخره در سال ۱۳۴۹ موفق به کشف قانونمندی‌های جامعه‌ ایران گشته و با تکیه بر این که جامعه‌ ایران به‌مثابه یک جامعه نو مستعمره، تحت سلطه امپریالیسم قرار دارد و از این رو دیکتاتوری بسیار خشن و عنان‌گسیخته، ذاتی روبنای آن (قدرت دولتی که از طرف امپریالیسم به‌کار گماشته شده) می‌باشد، مبارزه مسلحانه به‌مثابه هم استراتژی و هم تاکتیک را شکل اصلی مبارزه در ایران تشخیص دادند. با تدوین تئوری مبارزه مسلحانه به‌مثابه تئوری انقلاب ایران و وقوع رستاخیز سیاهکل، رویدادی که خواب آرام اپورتونیست‌ها را به هم زد و راه‌گشای بن‌بست مبارزاتی حاکم بر جامعه ما در دهۀ ۵۰ شد، کمونیست‌های فدایی علاوه بر نبرد با رژیم سرکوبگر شاه مجبور به مبارزه دائمی با تعرض ایدئولوژیک – سیاسی نیروهای بورژوا و خرده‌بورژوا در جبهه‌ای دیگر شدند.

امروز، در شرایطی که جامعه تحت سلطه ما تنها در فاصله دو سال، دو قیام قهرآمیز توده‌ای بزرگ (دیماه ۹۶ و آبان ۹۸) – قیام‌هائی که ستون اصلی تشکیل‌دهنده آن کارگران و زحمتکشان بودند – را از سر گذرانده، در شرایطی که بعد از قیام خونین آبان ماه، مرتباً خبر از حمله مسلحانه چریکی جوانانی به این یا آن مرکز سرکوب و یا ترور این یا آن فرد جانی مرتبط با رژیم می‌رسد، روشنفکران و نیروهای پیشرو و کمونیست راهی جز این پیش پای خود ندارند که یا باید با آموختن از لنین، به سازماندهی مبارزه مسلحانه توده‌ها پرداخته و خود پیشاپیش توده‌ها دست به مبارزه مسلحانه بزنند و یا با حمل مارک اپورتونیست در پیشانی خود، همچون مخالفین لنین در جبهه بورژوازی، بکوشند روشنفکران و کارگران انقلابی را از دست‌زدن به مبارزه مسلحانه چریکی برحذر داشته و به طبقه کارگر مبارز ایران اندرز دهند که وظیفه آن‌ها در شرایط انقلابی کنونی، «برپائی اعتصابات عمومی اقتصادی و سیاسی» است – که البته خود نیز می‌دانند که این طبقه در شرایط پراکندگی صفوف خود و عدم برخورداری از یک تشکل انقلابی سراسری قادر نیست به «اندرز» آنان جامه عمل بپوشاند. در چنین اوضاعی واضح است که انتشار و مطالعه این جزوه، در حالی که منبع آگاهی‌بخش و قابل اتکایی را در اختیار جوانان مبارز قرار می‌دهد، خود بستری‌ست که یکبار دیگر دست جریان‌های توده‌ای و سازشکار را رو کرده و عوامفریبی و اپورتونیسم آن‌ها در تبلیغ علیه مبارزه مسلحانه را به نمایش می‌گذارد.

به امید آن که باز تکثیر این نوشته ارزشمند لنین به‌مثابه یکی از آموزگاران راستین و کبیر پرولتاریای جهان که با تعهد نسبت به مارکسیسم، با ژرف‌بینی به کنکاش در یک موضوع مربوط به مبارزه طبقاتی پرداخته و آموزش‌های پر ارزشی در اختیار گذاشته، مورد توجه و استفاده عملی پویندگان راه رهائی طبقه کارگر در ایران، به‌خصوص در شرایط ملتهب کنونی، از زیر ظلم و ستم و استثمار قرار گیرد. 

اشرف دهقانی

بهمن ۱۳۹۸ – ژانویه ۲۰۲۰

ولادیمیر لنین