جنبش زنان به شعارهای شفاف نیاز دارد!

متن کامل با فرمت پی دی اف

متن سخنرانی رفیق سارا نیکو در مراسم یادمان ۸ مارس، روز جهانی زنان کارگر و زحمتکش در کلاب هاوس، مورخ ۱۱ مارس ۲۰۲۳

با درود و گرامی‌داشت روز جهانی زن، درود ویژه بر زنان مبارز ایران که در این ۶ ماهه گذشته با مبارزات و مقاومت خود در مقابل دژخیمان حاکم، شجاعت و آگاهی انقلابی خود را در انظار جهانیان به تصویر کشیدند و برگ نوینی در مبارزات آزدای‌خواهانه زنان در سراسر جهان گشودند. بر کسی پوشیده نیست که زنان در ایران در ۴۴ سال گذشته زیر حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی که زن ستیزی یکی از وجوه بارز این رژیم می‌باشد علیه ستمگران جنگیده اند و در همه این سال‌ها با وجود سرکوب عریان در عرصه‌های مختلف علیه زن ستیزی رژیم مبارزه کرده‌اند. در این راه آنها  زندان و شکنجه و اسید پاشی و تجاوز و مرگ را بارها تجربه کرده‌اند ولی هر بار مصمم‌تر از گذشته برای نابودی ستم بر پا خاسته‌اند.
بارها در این باره صحبت کرده‌ایم که انگیزه قوی مبارزاتی که زنان ایران در مبارزه علیه جمهوری اسلامی دارند ناشی از ستم‌های شدیدیه که بر زنان ایران تحمیل شده‌است و رهایی از ستم را برای زنان به امری اجتناب ناپذیر تبدیل کرده. به همین خاطره که می‌بینیم، در هر جنبشی زنان در صف مقدم مبارزات آزدای‌خواهانه جامعه قرار دارند. امروز دختران و زنان جوان در وسعتی چشمگیر، دلیرانه برای نابودی جمهوری اسلامی می‌جنگند و با از خود گذشتگی و شایستگی تمام در جهت دست‌یابی به همه حقوق بر حق خویش و رسیدن به آزادی در صف مقدم مبارزه قرار گرفته‌اند.

بحث من اینجا مشخصا به موضوع اهمیت طرح شعارهای شفاف که بتوانند خواسته‌ها و مطالبات واقعی زنان در جامعه را مطرح کنند، مربوط می‌شود. این موضوع از این‌رو اهمیت پیدا می‌کند که در شرایطی که نیمی از جامعه ما که زنان هستند، زنانی که در خیابان‌ها باتوم، مشت و لگد مزدوران را تحمل کردند، بسیاری بر اثر اصابت گلوله‌های ساچمه‌ای چشم خود را از دست داده‌اند و در زندان‌ها مورد شکنجه و آزار و تجاوز قرار گرفته‌اند، اینها برای سرنگونی جمهوری اسلامی جانشان را کف دستشان گذاشته‌اند و برای پایان دادن به ظلم و ستم‌هایی که به آنها اعمال می‌شود، مبارزه می‌کنند. پس چنانچه ما نتوانیم خواسته‌ها و چشم‌اندازهای واقعی خود را شفاف و بدون هر گونه اجازه و امکان سوء تفسیر بیان کنیم، نه تنها دست مرتجعین رنگارنگ را برای هرز بردن مسیر مبارزه‌امان باز گذاشته‌ایم بلکه در واقع اجازه داده‌ایم که مرتجعین از نیروی مبارزاتی ما جهت کسب قدرت سیاسی خود استفاده ابزاری کنند. با این کار ما نه تنها به خواست‌های خود نمی‌رسیم بلکه ستم‌های موجود، در ابعاد دیگری ادامه خواهند یافت. 

 خوب حال نگاهی بیندازیم به سیر شعارها در خیزش انقلابی اخیر. 

همه آگاه هستند که کلا جامعه ایران زیر حاکمیت دیکتاتوری جمهوری اسلامی همواره به آتشی زیر خاکستر تشبیه شده و مردمی که با همه وجود از این نظام نفرت دارند، از هر فرصتی برای اعتراض علیه رژیم استفاده کرده‌اند. می‌دونیم که ژینا امینی، دختر جوان کُردی که برای تفریح به تهران آمده بود، به بهانه بدحجابی توسط گشت ارشاد دستگیر و در بازداشتگاه توسط جلادان مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به کما  فرو رفت و چند روز بعد در ۲۵ شهریور امسال در بیمارستان کسرای تهران جان باخت. قتل این دختر نوجوان کُرد جرقه‌ای بود که خاکستر خشم مردم را کنار زد و آتش خشم انقلابی مردم در سراسر ایران با فریادهای می‌کشم، می‌کشم هر آنکه خواهرم کشت در همه جا شنیده شد. ابعاد خشم توده‌ها از زن و مرد به طور باورنکردنی هر روز ادامه یافت و جلادان حاکم هر روز با سرکوب عریان، دختران و پسران بی‌شماری را به کام مرگ نشاندند. در همه این اعتراضات که البته در روند و پیشروی جنبش به درستی گفته می‌شه (بهش نگید اعتراض، این دیگه انقلابه)، صدای رسای دختران و زنان جوان خطاب به مزدوران رژیم شنیده می‌شد که می‌گفتند هر یک نفر کشته شه، هزار نفر پشتشه؛ شعارهایی که نشان دهنده نفرت شدید مردم از جمهوری اسلامی و عزم آنها برای نابودی این رژیم بود.

شعارهایی مثل نابود باد جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی نمی‌خوایم، نمی‌خوایم که از همان آغاز مبارزات سر داده شدند همراه با شعار فقر، فساد، گرونی، می‌ریم تا سرنگونی! همگی نشان‌دهنده مطالبات واقعی بودند که در بطن خود به طور شفاف نشان می‌دادند که مردم برای پایان دادن به مصیبت‌های اجتماعی می‌دانند که باید تبر را به ریشه‌ها بزنند. وقتی مردم شعار “فقر و فساد و بیداد، مرگ بر این استبداد” را می‌دهند، در واقع ستون فقرات نظام سرمایه‌داری انگلی که جمهوری اسلامی حافظ آن است را از بیخ و بن مورد ضرب قرار می‌دهند. این یک شعار شفافیه که هیچ جایی برای تعبیرات متفاوت باقی نمی‌گذارد. این شعار، خواست توده‌ها برای پایان دادن به فقر و بیکاری و بی‌خانمانی و دیکتاتوری را بیان می‌کند. یا شعار “سقف و کتاب و گندم ، قدرت به دست مردم” صریحا نیازها و مطالبات اساسی را بیان می‌کند که هم ضرورت آگاهی و هم نیاز به مسکن و نان را در بر دارد و در همان حال کسب قدرت سیاسی به دست خود مردم و رقم زدن سرنوشتشان برای تامین این خواسته‌ها در افق دیدش قرار داده. به همین خاطر هم در را بر روی همه تفاله‌هایی‌که این روزها قدرت سیاسی را از امپریالیست‌ها گدایی می‌کنند، کاملا می‌بندد . 

وقتی زنان و دختران مبارز شجاعانه روسری‌های خود را به آتش می‌کشند و در همان حال شعار “نه نون داریم نه خونه، حجاب شده بهونه” را سرمی‌دهند این نشان می‌دهد که آنها، هم به اسارت‌بار بودن حجاب اجباری واقفند و هم لغو حجاب اجباری را با تغییرات بنیادین برای خواسته نان و کار و مسکن گره می‌زنند.  

حال به این موضوع می‌پردازم که در جامعه‌ای که شدت فقر و فساد و بیکاری و بی‌خانمانی و گرانی در یک حد انفجاری هست، در جامعه‌ای که سال‌هاست در هر بخشی شاهد هزاران اعتصاب و اعتراض به وضع موجود هستیم، چرا و چگونه شعاری مثل (زن، زندگی، آزادی) عمده‌گی پیدا می‌کند و زیان این شعار برای جنبش انقلابی کنونی به طور عام و برای جنبش زنان به طور خاص چیست؟

واقعیت این است که نیروهای رفرمیست و پروامپریالیست سال‌هاست روی پتانسیل بزرگ مبارزاتی زنان ایران سرمایه‌گذاری کرده‌اند، از دوران اصلاحات با راه انداختن کمپین‌های تعدیل دادن قوانین ضد زن گرفته تا کمپین آزادی‌های یواشکی و چهارشنبه‌های سفید و ده‌ها برنامه دیگر و این بار هم با شروع مبارزات انقلابی توده‌ها که می‌رفت تا پایانی بر نظام غارتگرانه حاکم بگذارد، همه جریانات راست و پروامپریالیسم فرصت را غنیمت شمردند تا در پناه یک شعار مبهم همه این مبارزات را در مثلا تجلیل از شجاعت زنان ایران در چهارچوب لغو حجاب اجباری و انقلاب زنانه و انقلاب دهه هشتادی‌ها نشان دهند. 

شعار (زن، زندگی، آزادی) در ایران در مراسم خاکسپاری ژینا توسط یک نفر داده شد و بلافاصله توسط رسانه‌های غربی در سطحی وسیع، تکرار شد تا جایی که ده روز بعد از قتل ژینا روزنامه لیبراسیون فرانسه، صفحه اول روزنامه خود را با این شعار به فارسی منتشر کرد و سایر رسانه‌های غرب در پخش و ترویج این شعار از هم سقبت می‌گرفتند، در حالیکه در تظاهرات‌های خونین مردم در ایران شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و شعارهایی که خواست مردم بودند، داده می‌شد ولی رسانه‌های غربی همچنان بر طبل موضوع حجاب به مثابه خواسته اصلی زنان ایران می‌کوبیدند. این موضوع تا حدی پیش رفت که نه تنها چهره‌های معروف ایرانی بلکه از سیاستمداران تا چهره‌های هنری غرب همه تلاش می‌کردند با تکرار این شعار از قافله “انقلاب زنانه” خواندن انقلاب ایران در جلوی دوربین‌ها عقب نمانند. از راست‌ترین و ضد زن‌ترین سیاستمداران امپریالیستی یعنی کسانی که در همین کشورها حق سقط جنین را غیر قانونی کرده‌اند و هر روز حقوق زنان را پایمال می‌کنند، تا لیبرال‌های هالیوود با ژست همراهی با زنان ایران این شعار را در هر فرصتی مطرح می‌کردند، به واقع ما در این مقطع شاهد تلاشی عظیم و هدایت شده از سوی نهادهای ضد مردمی بودیم که این‌بار با سو استفاده از ستم بر زنان ایران صحنه را برای انحراف مسیر مبارزاتی مردم و حداکثر رژیم چنج و نه انقلاب اجتماعی آماده می‌کردند. تازه این تبلیغات در حالی بود که صدها ویدیو از مبارزات زنان و مردانی که دوشادوش هم علیه دشمنانشان می‌جنگیدند، وجود داشت و این همرزمی دختران و پسران جوان در مقابله با مزدوران رژیم به شکلی غیر قابل انکار در تمام این دوران ادامه یافت.

حال کسانی که با همه این شواهدِ رزمی هم زنان و مردان، این انقلاب را زنانه می‌نامند، هر نیتی هم که داشته باشند در نهایت نتیجه کارشان چیزی جز تغییر چهره ظاهری سیستم کنونی و جایگزینی آن با سیستمی مشابه که بتواند در درجه اول با ادامه وضع موجود منافع نظام سرمایه‌داری را تامین کند، نخواهد بود. در بطن شعار (زن، زندگی، آزادی) هیچ یک از خواسته‌های اقتصادی و سیاسی جامعه منعکس نمی‌شود. این شعار ضرری که برای جهان سرمایه‌داری ندارد هیچ، بلکه در پناه این شعار ماهیت مبارزات انقلابی مردم ایران تحریف شده است. به این فکر کنیم که کدام شعار انقلابی تا به حال در انقلابات وجود داشته‌اند که توسط امپریالیست‌ها تا این حد مورد تبلیغ و ترویج قرار گرفته باشند؟ این چه شعار انقلابی هست که از راست‌ترین جناح‌های سرمایه تا متاسفانه بخشی از چپ، امروز به دنبال آن به راه افتاده است؟ از خود سئوال کنیم که دولت‌های امپریالیستی، سلیبرتی‌های هالیوودی که بیش از ۴۰ سال است با سکوت از کنار جنایات جمهوری اسلامی در مقابل زنان ایران رد شده‌اند و از هیچ یک از جنبش‌های عظیم توده‌ها در سال‌های اخیر حمایت نکرده‌اند، چه اتفاقی افتاده که امروز جلوی دوربین‌ها گیس می‌برند و از انقلاب مهسا حرف می‌زنند؟ حامیان سرمایه، جز به انحراف بردن انقلاب ایران و سپردنش به یک نیروی ارتجاعی و پروامپریالیستی دیگر در جهت تضمین منافع خود در آینده ایران، چه هدف دیگری می‌توانند داشته باشند؟ 

حجاب نماد اسارت زن است و لغو آن یکی از خواست‌های مهم زنان ایران است، ولی این تنها خواست زنان ایران نیست که نیروهای ارتجاعی روی آن، این همه تاکید می‌کنند و با نمایشاتی از قبیل بریدن موی سر خود، این طور القا می‌کنند که انگار زنان ایران هیچ درد و خواستی ندارند جز لغو حجاب. در حالی که آنها زنان و مردان کارگر، معلمین‌، بازنشستگان که از فرط فقر کمرشان شکسته است، در اعتراض به نظم موجود هست که در خیابان‌ها هستند اینها مسائل اساسی برای مردم ما هستند و تا این خواست‌های اساسی تامین نشوند، نه از آزادی زن خبری خواهد بود و نه از بین رفتن دیکتاتوری و آزادی کل جامعه.

البته بسیار طبیعی هست که دختران و زنان در ایران که تحت ستم مستقیم رژیم جمهوری اسلامی هستند، بدون این‌که به محتوای این شعار فکر کنند، بدون این‌که تحلیلی از چرایی حمایت غرب از این شعار داشته باشند، از اینکه در یک جامعه مردسالار از زن با واژه زندگی و  آزادی نام برده شود، خوشحال باشند و آن را تکرار کنند و حتی رهایی خود را از قید قوانین و مقرارات زن ستیزانه اسلامی ، تصور کنند. در نتیجه  ایرادی به این زنان نیست. ولی این وظیفه زنان پیشرو هست که در مورد ستم بر زنان و رهایی آنان، شعارهای شفاف و انقلابی را مطرح و تبلیغ کنند. البته به نوعی شواهد نشان می‌دهد که در درون جامعه این شعار بسیار کمرنگ‌تر شده، در حالیکه در خارج از کشور توسط شاه اللهی‌ها و رسانه‌های وابسته به آنها شب و روز تبلیغ می‌شود؛ امری که امروز هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده این جریان مرتجع طالب سلطنت، همین شعار گُنگ و بی‌محتوا را هم به شعار “زن، زندگی، پهلوی” تغییر داده است. یکی از خصوصیات تداوم جنبش‌های انقلابی در همین هست که در پروسه حرکت خود رشد می‌کند و صیقل پیدا می‌کند و از شعارهای نادرست سریعا عبور می‌کند و خودش را به شعارهایی که در برگیرنده خواسته‌های آنهاست مجهز می‌کند. ما این تغییرات را به وضوح در خیزش بزرگ چند ماه اخیر شاهد بودیم: مبارزات متداوم خلق بلوچ و حضور پرشور زنان و رشد خواسته‌ها و مطالبات آنها در این چند ماه به خصوص با خواست دموکراسی و برابری، فقط نمونه‌ای از این رشد مبارزاتی می‌باشد.

واقعیت این هست که شعار (زن، زندگی، آزادی) یک شعار پوپولیستی است که با هیچ تحلیل مارکسیستی نمی‌توان آن‌را توضیح داد؛ نه منشاء طبقاتی دارد و نه حتی جنبه برابری‌طلبانه. شعار نامفهومی است که با هدف همه با هم و در جهت مخدوش ساختن صف خلق و ضد خلق به عنوان شعار محوری به جنبش انقلابی ایران حقنه شده است. با این شعار می‌توان آتش انقلاب ایران را که از زیر آتش فقر و بیکاری و تبعیض و بی خانمانی سر برآورده، خاموش ساخت و به رفرمیستی‌ترین شکل آن را نابود کرد. حالا چرا برخی رفقا و جریانات چپ این شعار را در سر لوحه شعارهای خود قرار داده‌اند، جای سئوال دارد! گویا این رفقا متوجه نیستند که وقتی شعار نان، کار، مسکن و آزادی را به حاشیه می‌برند، عملا دست نیروهای راست را برای تعرض به مبارزات انقلابی مردم باز می‌گذارند. در حالی که وظیفه نیروی پیشرو، طرح و ترویج شعارهای انقلابی در جهت پیشبرد جنگ انقلابی می‌باشد. اما در مورد رفقای زن که مدعی هستند که به انقلاب اجتماعی اعتقاد دارند که قرار هست مناسبات اقتصادی نظام سرمایه‌داری را با همه دستگاه‌های سرکوبش نابود سازد، چرا اینها امروز از همان واژه‌های “انقلاب زنانه ” و (زن، زندگی، آزادی) استفاده می‌کنند؟ و چگونه این کار را توجیه می‌کنند؟ آیا این لگدمال کردن ۵۰ سال مبارزات زنان ایران برای نابودی ستم و تبعیض و استثمار نیست؟ مگر واژه و تعریف واقعی زن، معنای واقعی زندگی و آزادی به طور هر چه شفاف و روشن توسط چریک فدایی خلق غزال آیتی تعریف نشده که بیش از ۵۰ سال پیش در شرایط دیکتاتوری نظام پهلوی در شعری به نام “افتخار” سرود :

من یک ز‌ن‌ام!

زنی که مترادف مفهوم‌اش در هیچ جای فرهنگ ننگ آلود شما وجود ندارد!

من زنی آزاده ام، زنی که از آغاز، پا به پای رفیق و برادرم دشت ها را در نوردیده است!

زنی که پرورده است بازوی نیرومند کارگر، دستان نیرومند برزگر… 

آیا از این واضح‌تر می‌شد نقش و ارزش اجتماعی زن بودن را نشان داد؟ رفیق غزال با اعتقاد به برابری زن و مرد و ضرورت انقلاب برای رهایی زنان و مردان تحت ستم ایران، جان خود را برای این منظور ایثار نمود. یادش گرامی

احتمالا حامیان شعار (زن، زندگی، آزادی) خواهند گفت که استنباط آنها از این شعار فرق می‌کند، که دقیقا یکی از نقاط مهم ضعف و ایراد این شعار در همین است که هر کس می‌تواند برداشت و تعبیر خود را داشته باشد، حتی ارتجاع حاکم. به همین خاطر هم این شعار فقط به توهمات دامن می‌زند. ببینید تکلیف ما با جریانات شاه اللهی و پرو امپریالیسم روشن هست و خیلی نیازی به توضیح نیست که استفاده از واژه “انقلاب زنانه” و (زن، زندگی، آزادی) برای آنها ابزاری هست برای جلوگیری از رشد و ارتقای این جنبش در جهت نابودی کلیت نظام سرمایه‌داری در ایران، چون خوب آگاه هستند که اکثریت جامعه ایران را طبقه کارگر و زحمتکش و خانواده‌های آنان تشکیل می‌دهند و اگر مبارزات مردم در ایران به نحوی پیش رود که ریشه‌های نظم اقتصادی حاکم را نابود کند و انقلاب در جهت نابودی مناسبات ظالمانه اقتصادی موجود پیشروی کند، اساسا جایی برای این جریانات ارتجاعی باقی نخواهد گذاشت و حتی اگر در مرحله نخست به کمک امپریالیست‌ها به قدرت هم برسند، نخواهند توانست جلوی مبارزات مردم برای رسیدن به آزادی و برابری واقعی را بگیرند. از همین روست که از همین حالا رضا پهلوی، شفاف به جلادان حاکم می‌گوید که ما با همین ارتش، با همین بسیج و با همین سپاه امنیت را برقرار خواهیم کرد. از همین روست که اصلاح‌طلبان دیروز طالبان سلطنت امروز شده‌اند. آنها طالب شعارهای غیر شفاف و از جمله شعار (زن، زندگی، آزادی) هستند. چون هدف‌شان تغییرات در سطح ظاهری حاکمیت و در عین حال حفظ مناسبات سرمایه‌داری و حفظ سلطه و منافع امپریالیسم می‌باشد و بس. 

اما در مورد زنان مبارزی که خود را کمونیست معرفی می‌کنند، چه باید گفت؟ خوب است توجه این رفقا را به تظاهرات زنان شجاع و آگاه ایران در سال ۵۸ جلب کنیم. فقط نگاهی به شعارهای مطرح شده در آن تظاهرات به ما نشان می‌دهد که چقدر شعارها پیشرفته و مترقی بودند. وقتی این زنان مبارز در همان بدو روی کار آمدن جمهوری اسلامی مورد سرکوب قرار گرفتند، برابری زن و مرد را فریاد زدند و با شعارهای “ما انقلاب نکردیم، تا به عقب برگردیم” ؛ “استبداد از هر نوعش محکوم است”، “آزادی زن، آزادی جامعه” به خیابان‌ها آمدند. می‌بینیم که مبارزات کنونی زنان و دختران ایران، چنین تجربیاتی عظیمی را با خود دارد.  پس چه نیازی به عاریه گرفتن از شعارهای بورژوا ناسیونالیستی که فقط رفرم را در چشم‌اندازشان قرار می‌دهد، وجود دارد؟

در هر انقلابی ضروری هست که در مراحل مختلف شعارهای مطرح شده بتواند در سطحی خواسته‌ها و مطالبات مردم را نشان دهد. اگر قبول داشته باشیم که جنبش انقلابی کنونی، برخاسته از فقر، بیکاری، بی‌خانمانی و دیکتاتوری موجود در جامعه ماست و زندگی در جمهوری اسلامی برای اکثریت مردم مساوی با گرسنگی، گورخوابی، بیکاری، تبعیض و در مورد زنان ستم‌های گوناگون چه در عرصه قوانین ضد زن و چه در حوزه تبلیغات و جاانداختن فرهنگ زن ستیزی هست، به راحتی متوجه می‌شویم که شعار (زن، زندگی، آزادی) در اساس ظرفیت پاسخگویی به هیچ یک از این نا بسامانی‌ها را نمی‌تواند داشته باشد و قادر نیست حتی به از بین رفتن کمترین ستم به زنان بی‌انجامد.

ما تجربه تلخ شکست انقلاب سال ۵۷ را پشت سر داریم و می‌دانیم که خواست واقعی مردمی که میلیونی در خیابان‌ها بودند، استقلال و آزادی و رهایی از چنگال فقر و دیکتاتوری بود. دارو دسته خمینی به کمک رسانه‌هایی چون بی بی سی، با جنجال، جمهوری اسلامی را هم به این شعار اضافه کردند و هر صدای مخالفی را که می‌پرسید جمهوری اسلامی دیگر چیست؟ چه نوع نظام اقتصادی هست و چگونه قرار است به فقر و نابسامانی پایان دهد را با وحدت کلمه خفه می‌کردند و  می‌گفتند موضوع اصلی امروز فقط سرنگونی شاه هست. این درست همین کاری‌ست که نیروهای پروامپریالیستی و طالبان سلطنت، امروز انجام می‌دهند. ما نتیجه چنین سیاستی را ۴۴ سال هست تجربه کرده‌ایم، شرایط نه تنها بهتر نشد بلکه دیکتاتوری سیاه‌تری جایگزین دیکتاتوری شاه شد و همان نظم غارتگرانه سرمایه انگلی باقی ماند. امروز هم دشمنان مردم با شعار (زن، زندگی، آزادی) تلاش می‌کنند صف خلق و ضد خلق را مخدوش سازند و با این شعار همه خواسته‌های مردم را در چهارچوب این شعار خلاصه کنند و از طرف دیگر نیروهای درون صف خلق هم با کلی تعبیرات و تفسیرهای من درآوردی و با سرلوحه قرار دادن این شعار، جبهه ارتجاع برای تعرض به جنبش توده‌ها را تقویت می‌کنند. در حالی‌که از هر زوایه‌ای که به این موضوع نگاه کنیم به روشنی می‌بینیم که طرح شعارهای مشخص و طرح مطالبات واقعی مردم و پخش و ترویج آنها در بین مردم، نه تنها باعث رشد و پیشروی مبارزات خواهند شد و افق مبارزاتی روشن‌تری را برای آنها ترسیم می‌کند، بلکه دست ارتجاع را برای فریبکاری و نفوذ در صفوف مردم نیز کوتاه خواهد کرد.

 در پایان این که: طرح شعارهای شفاف نیاز مبرم جنبش کنونی ماست. شعارهایی که بتوانند باعث پیشروی و ارتقای سطح مبارزات کنونی شوند و راه را برای تحقق این خواسته‌ها در صورت پیروزی انقلاب هموار سازند. درست‌ترین شعار و شفاف‌ترین آنها در رابطه با رفع ستم از زنان همانا شعار آزادی زن، آزادی جامعه هست، می باشد. این شعار و پیش درآمد و متکمل آن، یعنی شعار نان، کار، مسکن و آزادی که در برگیرنده خواست انقلابی همه اقشار و طبقات زحمتکش جامعه، صرف نظر از جنسیت آنها می‌باشد، می‌بایستی به عنوان سرلوحه جنبش، ترویج و تبلیغ شوند.

واضح است که در ایران، مسیر رسیدن به جامعه‌ای که در آن روابط ناعادلانه سرمایه‌داری در هم شکسته شده است و در آن زنان و مردان از حق مساوی‌ای برخوردار هستند، در درجه اول، تنها با سرنگونی انقلابی رژیم زن‌ستیز جمهوری اسلامی، به دست پرتوان کارگران و زحمت‌کشان امکان پذیر خواهد شد.  

کمونیست‌ها و تمام کسانی که واقعا خواهان رهایی زنان از ستم‌های بی‌شمار هستند، باید این امر که معیار آزادی یک جامعه با آزادی زن در آن جامعه سنجیده می‌شود را به میان مردم ببرند و با تبلیغ و اشاعه چنین شعارهایی و تاکید بر برابری زن و مرد، خواستار مبارزه مشترک و دوش به دوش زنان و مردان در کنار هم برای ریشه‌کن کردن هر نوع ستمی باشند که مانع از آزادی آحاد جامعه و در نتیجه آزادی زن می‌شود.