۱۴ مارس سالگرد درگذشت کارل مارکس اندیشمند کبیر کارگران میباشد. انقلابی بزرگی که به قول فردریک انگلس مرگش “چنان ضايعهاى براى پرولتارياى رزمنده” و همچنین “تاريخ علوم است” که “ابعادش غیر قابل اندازهگیری” میباشد. یکی از خدمات فراموش نشدنی کارل مارکس کشف “قانون ويژه حرکت ناظر بر شيوه توليد سرمايهدارى عصر حاضر و آن جامعه بورژوايى که زاده اين شيوه توليد است”، میباشد. به قول انگلس: “کشف ارزش اضافه، ناگهان مسئلهاى را روشن کرد که هم اقتصاددانان بورژوا و هم منتقدين سوسياليستى که در صدد حلش بودند در تمام بررسىهاى قبلى، در تاريکى کورمالىاش میکردند”. مارکس این کشف را در کتاب جاودانه اش “سرمایه” هرچه بیشتر تشریح نمود.
در گرامیداشت خاطره این اندیشمند بزرگ طبقه کارگر کمی در باره این کتاب خواهم نوشت. این کتاب در ۱۴ سپتامبر ۱۸۶۷ (۲۳ شهریور) منتشر شد که نزدیک به صد و پنجاه و پنج سال از انتشار جلد اول آن میگذرد اما هنوز هم محتوای آن تازه و آموزنده است. انتشار کتاب «سرمایه» اثر کارل مارکس را می توان به واقع یک انقلاب تئوریک در سطح جهان دانست.(۱)
۱۴ سپتامبر ۲۰۲۲، طبقه کارگر جهان سالگرد این انقلاب تئوریک را در شرایطی پشت سر گذاشت که در حال تجربه بحرانهای بزرگ سرمایهداری و ظلم و ستم و نابرابری و تباهیهای ناشی از آن است و خود را ناگزیر به تلاش برای گسترش هرچه بیشتر جنبشهای رادیکال برای نابود کردن این سیستم ظالمانه در سراسر جهان میبیند. همانطور که خیزش انقلابی اخیر در ایران نیز عکس العمل کارگران و زحمتکشان و تودههای مردم آگاه به شرایط اسفبار غیرانسانی است که طبقه سرمایهدار زالوصفت حاکم ایجاد کرده است.
درست است که مارکس در دوران اولیه رونق سرمایهداری میزیست و دوران سلطه انحصار و امپریالیسم به مثابه فاز بالایی سرمایهداری را به عینه ندیده بود، گرچه شاهد شکلگیری چنین روندهایی بود اما این واقعیت تحلیل او را منسوخ نمی کند؛ زیرا او در آثار خود ارتباط ارگانیک بین مراحل مختلف توسعه اقتصاد سرمایهداری را آشکار کرد. او سرمایهداری را در جزئیات آن تحلیل کرد و بر این موضوع تأکید کرد که سرمایهداری خرابههای همه سیستمهای اجتماعی پیشین را نیز در درون خود حمل میکند و اشکال انحصاری سرمایهداری از درون اشکال اولیه آن رشد میکنند. او حدود بیست سال قبل از نوشتن «سرمایه» در کتاب «فقر فلسفه» در بحث علیه نظرات ایدهآلیستی “پرودون” در رابطه با “رقابت آزاد” توضیح داد که چگونه رقابت آزاد به سمت انحصارات (یعنی مونوپولیها که نقطه کاملا متقابل و مخالف دیالکتیکی رقابت آزاد هستند)، خواهد رفت. علاوه بر این مارکس نشان داد که چگونه در همه انواع سرمایهداری حتی درپیشرفته ترین و دمکراتیک ترین شکل سلطه سرمایهداری، سرمایه به تنهایی مالک و فرمانروای ابزار عمده تولید است و به تنهایی بخش بزرگی از ارزش اضافی را تصاحب میکند و تا زمانی که چنین است، حتی اگر ویژگیهای ثانویه نظام سرمایهداری اصلاح شوند، تغییری در واقعیت استثمار طبقه کارگر ایحاد نمیشود و به همین دلیل هم نظریه مارکس نمیتواند منسوخ شود. از این جهت است که کتاب “سرمایه” به مثابه جزو مهمی از علم رهایی بشریت از مظالم سرمایهداری بیش از هر اثر دیگری به بخشی از تاریخ جهان سرمایهداری تبدیل شد و بیش از یک قرن است که جنبشها و انقلابهای اجتماعی و مبارزات کارگری بسیاری زیر پرچم این علم سازماندهی شده اند. این پتانسیل کتاب “سرمایه” از همان ابتدا شناخته شده بود. به عنوان مثال انجمن بینالمللی کارگران (نخستین انترناسیونال) در قطعنامهای که پس از انتشار جلد اول “سرمایه” به تصویب رساند، کارگران جهان را به مطالعه این کتاب ترغیب کرد و خطاب به آنان نوشت که مارکس نخستین اقتصاددانی است که تحلیلی علمی از سرمایه (و سیستم سرمایهداری) ارائه داده و آن را تا عناصر اصلی (و اجزای پایهای) آن تجزیه و تحلیل نموده است.
اولین ترجمه کتاب سرمایه به زبانی دیگر در سال ۱۸۷۲ و به زبان روسی منتشر شد و پرولتاریای روسیه اولین پرولتاریای جهان بود که درسهای مارکس را با موفقیت در عمل به کار گرفت و موفق شد که نظم اجتماعی کهنه را از بین ببرد و سوسیالیسم را در کشور خود برقرار کند. روشنفکران طبقه کارگر روسیه که کتاب “سرمایه” را در دهه ۱۹۰۰ مطالعه میکردند در شرایطی بودند که سیستم سرمایهداری پوسیده و در حال فروپاشی بود و با شرایط دوران رونق سرمایهداری در کشورهای غرب بسیار تفاوت داشت. در نتیجه پیشبینی پیاده کردن مارکسیسم در روسیه موضوعی خارج از واقعیتهای زندگی روزمره طبقه کارگر محسوب نمیشد.
یکی از نظرات مهم علمی که در “سرمایه” توضیح داده شده این است که منبع “ارزش” در واقع نیروی کار کارگر میباشد که توسط سرمایهدار استثمار شده است. زیرا که قیمت نیروی کار خیلی کمتر از ارزشی است که در بازار تولید میکند. اما این ارزش اضافی تولید شده، تحت مالکیت و کنترل سرمایه است. این نیروی کار (کارگران) استثمار شده منشا ثروت (سرمایه پولی) است که سرمایهدار از کارگران ربوده و در سرمایهگذاریها به کار میگیرد. اما ایدئولوژی سرمایهداری ادعا میکند که تولید ثروت به هوش و دانش افراد سرمایهدار و صاحبان شرکتها و موسسات مالی غول پیکر و علم و ابتکار و ریسکپذیری تولیدکنندگان بستگی دارد. مارکس در پاسخ به این سوال که چرا طبقه کارگر به این استثمار تن میدهد، توضیح داده است که از آنجا که سرمایهداران مالکیت ابزار تولید را از کارگران ربودهاند، کارگران مجبورند که برای زنده ماندن تنها چیزی که برایشان باقی مانده (یعنی نیروی کارشان) را به قیمت بسیار ارزان در بازار کار به صاحبان ابزار تولید (سرمایهداران) بفروشند. از این رو اگر ابزار تولید از طبقه سرمایهدار گرفته شوند و منابع اجتماعی برای رفع نیازهای کل جامعه و به نفع تودههای مردم به کار گرفته شوند، مسیر جدیدی برای رهایی جامعه از هر نوع ظلم و ستمی میتواند ایجاد شود.
مارکس در این کتاب نه تنها شرح روشنی از سیستم اقتصادی زیربنای جامعه سرمایهداری ارائه داده، پویایی هرج و مرجمآبانه و آشفتهوار پروسه انباشت سرمایه در طول زمان را نیز نشان داده است. او نشان داده که در پس پدیدههای ظاهراً آشکار و ملموس مانند سود و قیمت، مسائل نسبتاً مرموزتری (به عنوان مثال در رابطه با تضاد میان اشکال مختلف ارزش، یعنی ارزش مصرف و ارزش مبادلهای) پنهان شدهاند.
از این جهات است که مطالعه و درک آثار کلاسیک مارکسیستی میتواند منجر به شناخت عمیقتر از روابط اقتصادی – اجتماعی و ریشههای شرایط اسفبار زندگی کارگران و زحمتکشان در جوامع سرمایهداری معاصر شود.
درواقع کشفیات مارکس در رابطه با قوانین حاکم بر نظام سرمایهداری که در آثار علمی وی تشریح گشته ضربات سهمگینی را بر قلب سرمایهداری فرود آوردند. اولین کشف مارکس این بود که سرمایهداری یک پدیده طبیعی و ابدی نیست و بر فرآیندهای تاریخی و کاملاً طبیعی استوار است و در شرایط تاریخی خاصی ایجاد شده که در حال تغییر میباشند. این سیستم ابزار تولید را با زور و سرکوب و حیله و تقلب از دسترس اکثریت جامعه خارج کرده و آنها را برای زنده ماندن به بردگی برای متصرفان ابزار تولید وادار کرده است. یکی از کشفیات مارکس “قوانین ویژه” سرمایهداری بود. این قوانین شامل ۳ قانون “ارزش”، قانون”انباشت” و قانون “گرایش نزولی نرخ سود” هستند. کارگران در چهارچوب این قوانین ویژه برای تولید “ارزش اضافی” استثمار میشوند. سرمایهداران بر سر توزیع ارزش اضافی با هم رقابت و مبارزه میکنند و تضادهای میان سرمایهداران مختلف گاه به جنگ بین سرمایهداران منجر میشود و در دوران امپریالیسم جهان شاهد این رقابتهای بینالمللی و جنگهای امپریالیستی بوده است. چرا آگاهی بر ماهیت سیستم سرمایهداری و قوانین حاکم بر آن مهم است؟ پیش از هر چیز این قوانین ضرورت انقلاب کارگری را تقویت میکنند و نشان میدهند که نمیتوان در سیستم سرمایهداری هیچ آینده صلح آمیز و مرفه و پایداری برای طبقه کارگر و حتی برای جهان بشریت تصور کرد.
برخلاف فئودالیسم و بردهداری که استثمار و ستم به اشکال آشکار و ظالمانه و ستمگرانه بودند، سیستم سرمایهداری از طریق پنهان کردن واقعیت استثمار طبقه کارگر پشت نقابهای فریبکارانه (مانند دروغ “فرصتهای برابر برای پیشرفت فردی همه افراد جامعه به طور یکسان”) موفق شده که بر عمر جنایتکارانه خود بیافزاید. اما مارکس در «سرمایه» از طریق کشفیات علمی خود ماهیت واقعی سرمایهداری را به طبقه کارگر شناسانده است. به عنوان مثال مارکس با توضیح قانون “ارزش اضافی” نشان داده که در پشت توهمی به نام “بازار دموکراتیک بر اساس عرضه و تقاضا”، واقعیتی به نام”محل کار” وجود دارد که جایی است که افرادی که در تلاش معاش هستند، مجبورند که خیلی بیشتر از آنچه که برای دریافت دستمزدشان لازم است، کار کنند. سرمایهدار بخش بسیار کوچکی از سود حاصل از کار کارگران را به عنوان دستمزد به آنها میدهد و بزرگترین بخش سود را خود تصاحب میکند. این نظریه مارکس با شرایط اقتصادی مدرن در دوران امپریالیستی (یعنی در دوران سرمایهداری انحصاری جهانی که سرمایه مالی بر تولید و توزیع جهانی مسلط شده است) نیز تطابق دارد و آن را میتوان برای توضیح پدیده “رانت امپریالیستی” که از دستمزدهای شدیداً نابرابر برای کار مشابهی که توسط طبقه کارگر جوامع تحت ستم (مانند ایران) و کشورهای امپریالیستی (یا میتوان گفت دستمزد نابرابر برای کار مشابه در کشورهای فقیر و ثروتمند) به جیب امپریالیستها سرازیر میشود، گسترش داد.
شهرت مجدد حیرتانگیز “سرمایه” در چند دهه اخیر ثابت میکند که این کتاب هنوز ابزاری قوی در دست طبقه کارگر و متحدین آگاه آن برای ایجاد تحولات انقلابی پیروزمند جهت نجات بشریت از سیستم سرمایهداری است. به عنوان مثال یکی از نتایج غیرمنتظره بحران و رکود اقتصادی جهانی که در سال ۲۰۰۸ آغاز شد، افزایش فروش کتاب”سرمایه” بود. زیرا که تودههای مردم آگاه جهان بار دیگر پس از سقوط سرمایه مالی جهانی، در تلاش برای یافتن آلترناتیوی علمی به کتاب “سرمایه” مراجعه کردند؛ کتابی که حاوی کلید کشف بسیاری از ابهامات سرمایهداری مدرن است.
اگر به تلاشهای طبقه سرمایهدار حاکم بر جهان علیه علم مارکسیسم (ایدئولوژی رهایی طبقه کارگر) و تحریفات و فریبکاریهای بیپایان آنها توجه کنیم، میبینیم که هر فرد آگاه و مبارزی که قصد تغییر جهان نابرابر و ظالمانه کنونی را دارد، چه افرادی که مطالعات مارکسیستی گسترده دارند و چه آنها که در ابتدای راه آموختن مارکسیسم هستند و حتی کسانی که خود را مارکسیسم نمیدانند، باید کتاب “سرمایه” را به خصوص در دوران بحرانی کنونی بیاموزند.
واقعیت این است که در جوامع سرمایهداری علیرغم اینکه همه افراد جامعه به خصوص طبقه کارگر تقریباً هر روز درگیر فعالیت اقتصادی هستند، معمولا علم اقتصاد خارج از دسترس تودههای مردم است و به یک مبحث دشوار و حتی ترسناک برای اکثر آنان تبدیل شده است. اما کتاب “سرمایه” (علیرغم اینکه تا حدی مانند سایر متون اقتصادی به راحتی قابل آموختن نیست)، واقعیاتی را که زیر ظواهر سرمایهداری نهفته هستند را آشکار کرده است.
وقتی که میبینیم آنچه مارکس به عنوان سه خصیصه اساسی تولید سرمایهداری توضیح داده (تمرکز ابزار تولید در دست طبقه سرمایه دار، سازماندهی نیروی کار، ظهور بازار جهانی) تغییر چندانی نکرده اند، برایمان ثابت میشود که درسهای کتاب “سرمایه” با شرایط کنونی انطباق کامل دارند و مطالعه و درک آن برای انقلابیون امروز نیز بسیار ضروری و مفید است. واقعیت شرایط کنونی این است که قدرتهای امپریالیستی هرگز تا این حد در سرکوب و کنترل تودههای مردم جهان با استفاده از فریبکاری و توطئههای بیپایان موفق نبودهاند. اما هرچقدر که چشم اندازهای زندگی مدرن انسان بیش از پیش مبهم و تار میشوند، علم مارکسیسم میتواند در زدودن غبار از چهره واقعیت به طبقه کارگر آگاه کمک کند.
زیرنویس:
۱ . برخی منابع ۱۱ سپتامبر و برخی دیگر ۱۴ سپتامبر ۱۸۶۷ (۲۳ شهریور) را روز انتشار اولین نسخه آلمانی کتاب «سرمایه» ذکر کردهاند. مارکس این شاهکار خود را حدود دو دهه پس از «مانیفست کمونیست» و دو سال پس از جنگ داخلی آمریکا منتشر کرد. “سرمایه” از سه جلد تشکیل شده است. جلد اول آن که در مورد فرآیند تولید سرمایه است، برای اولین بار به زبان آلمانی در سپتامبر ۱۸۶۷ در شهر هامبورگ منتشر شد. جلد دوم در مورد فرآیند گردش سرمایه و جلد سوم در مورد روند کلی تولید و توزیع در سیستم سرمایهداری است که توسط انگلس با استفاده از دستنوشتههای مارکس در سالهای ۱۸۸۵ و ۱۸۹۴ منتشر شدند.
سهیلا
اسفند ۱۴۰۱
از همین دسته
سوریه جنگی که ماسکها در آن به کنار زده شد!
جلوهای دیگر از مواضع پرو-امپریالیستی “حزب کمونیست کارگری”
دربارهی انقلاب ما! (لنین)