تجربه ای از اعتصاب کارگران در تأئید کتاب جدید رفیق اشرف دهقانی

مناف فلکی

با دیدن آفیش کتاب جدید رفیق اشرف دهقانی  تحت عنوان “چریکهای فدائی خلق و بختک حزب تودۀ خائن”  و معرفی هائی که در رابطه با این کتاب در سایت ها دیده و خوانده بودم ، شدیدا مشتاق بودم که این کتاب را بدست آورده و مطالعه کنم چون احساس می کردم که حتما باید به برخی از سئوالاتی که در رابطه با حزب توده و چگونگی نفوذش در سازمان چریکهای فدائی خلق  سال ها بود که ذهنم را اشغال کرده بود پاسخ داده باشد. به همین دلیل هم وقتی که بالاخره کتاب را تهیه کردم فورا و با ولع تمام شروع به خواندن کردم و با مطالعه کتاب متوجه شدم که اشتباه نمی کرده ام و این کتاب نه تنها به یک سری از آن سئوالات پاسخ داده بلکه به روشنی نشان داده که چگونه سازمان چریکهای فدائی خلق ایران که با نام و یاد حماسه سازان پر افتخار سیاهکل، معرفی می شد در شرایط بعد از قیام با نفوذ افکار توده ای در آن به بیراهه برده شد، آن هم در بطن شرایط احساسی و هیجانی دوران قیام 57 که سیلی از نیروی جوان تشنه آگاهی و تشنه آشنایی با تئوری انقلابی مبارزۀ طبقاتی در راه رهایی کارگران، زحمتکشان و خلق های تحت ستم ، به سوی آن سازمان سرازیر شده بودند. سرانجام هم دیدیم که توده ای ها بخش بزرگی از آن سازمان یعنی “اکثریت” را دست در دست حزب خائن توده به منجلاب حمایت از رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی کشاندند. 

با نگاهی به تبلیغات اخیر رسانه ها و بنگاه های سخن پراکنی امپریالیستی فورا متوجه می شویم که آن ها تبلیغات زهر آگینی را بر علیه کمونیسم انقلابی سازمان داده و در تلاش اند تا با جا انداختن حزب خائن توده ، و اساسا جریانات (توده ای و اکثریتی) و تفکر توده ای به جای کمونیسم و چپ انقلابی، کمونیسم و تفکر انقلابی چپ را ایزوله و بد نام کنند. آن ها برای گمراه کردن جوانان مبارز و نا آگاه از گذشته نکبت بار این جریانات به هر تحریفی دست می زنند.  در چنین شرایطی  به واقع یک همچین نوشته ای که با صراحت و صداقت کلام نگاشته شده است میتواند یکی از معیارهای علمی مارکسیستی برای شناخت و تعیین ماهیت جریاناتی از این قبیل باشد و پاسخی دندان شکن به چنین تبلیغات گمراه کننده ای.

در قسمتی از کتاب در صفحه 17 ، نویسنده اشاره ای دارد به مورد اعتصابات کارگران مبارز نفت جنوب در تیر ماه 1325 و نقش حزب توده در مقام اعتصاب شکن و تبانی با دولت وقت به نخست وزیری قوام السلطنه. از آن جا که در همین رابطه با خاطرات یکی از شاهدان عینی این حرکت آشنائی داشتم تصمیم گرفتم تا آن خاطرات را به این وسیله در اختیار عموم بگذارم تا همگان ببینند که رفیق اشرف دهقانی در این کتاب وقتی که از اعتصاب شکنی حزب توده سخن می گوید بر واقعیتی انکارناپذیر انگشت گذاشته است. 

قبل از هر چیز ضروری است که تأکید کنم آن چه در زیر ملاحظه می کنید قسمتی از نوشته زنده یاد حسن میاحی، یکی از بستگان من می باشد که در همان زمان در شرکت نفت کار می کرده و خاطرات خودش را به رشته تحریر در آورده است.  چند سال پیش من از این خاطرات مطلع شده و آن را مطالعه نمودم  و حال در این جا آن قسمتی که در رابطه با اعتصاب کارگران شرکت نفت می باشد را عینأ نقل می کنم:

“…اعتصاب پیروزمند سال 1325 کارگران نفت آغاجاری حاصل بررسی های دقیق کارگران مطلع به رهبری زنده یاد حفیظ الله کیانی بود. اگر کیانی و همفکرانش بدون مشورت با سایر کارگران در مناطق نفت خیز و پالایشگاه پنجاه هزار نفری آبادان عجولانه دست به اعتصاب میزدند، شاید موفقیتی کسب نمی کردند. کیانی و یارانش پس از مشورت و تبادل نظر های طولانی با علی امید قهرمان مبارزات کارگری پالایشگاه آبادان و حسنعلی للری، کارگر بسیار آگاه مسجد سلیمان مرکز مناطق نفتخیز و کسب اطمینان از پشتیبانی کارگران سراسر شهرهای جنوب، در روز بیستم اردیبهشت سال 1325 با برنامه ای از پیش آماده شده دست به اعتصاب بیاد ماندنی زدند.

اعتصاب 14 روز بدرازا کشید. هنگامی که شرکت نفت دریافت که اگر بخواست های کارگران پاسخ مثبت ندهد، کارگران در سراسر مناطق نفتی جنوب دست به اعتصاب نامحدود خواهند زد، با دستپاچگی ، تمامی خواسته های اعتصابیون را بدون ذره ای کم و کاست پذیرفت.

سه روز پیش از آغاز اعتصاب ، شرکت نفت ، آقای مهندس شکیب رهبر حزب توده آغاجاری را به اتهام تدارک اعتصاب از کار برکنار و از منطقه اخراج کرد. شرکت نفت و استاندار خائن مصباح فاطمی اطمینان داشتند با اخراج مهندس شکیب اعتصاب رخ نخواهد داد. غافل از اینکه مهندس شکیب مطلقأ درجریان اعتصاب قرار نگرفته بود. آن قدر پنهان کاری شده بود که مهندس شکیب رهبر حزب از آن همه تلاش گسترده بوئی نبرده بود و نمیدانست کارگران (در) بیستم اردیبهشت دست از کار خواهند کشید.

این پنهان کاری به ابتکار زنده یاد علی امید قهرمان مبارزات کارگری پالایشگاه آبادان صورت گرفت. او میدانست حزب توده هرگز اجازه اعتصاب نخواهد داد. به ویژه آن که چهار وزیر از سران طراز اول حزب توده در کابینه قوام السلطنه عضویت داشتند، هرگز نمی خواستند اعتصاب کارگران خللی در این همکاری وارد آورد.

اقدامات مزورانه حزب توده برای شکست اعتصاب به زودی آشکار گردید. به دستور قوام السلطنه، مظفر فیروز وزیر کار ستادی در اداره ی مرکزی شرکت نفت در آبادان برای نظارت بر اعتصاب ایجاد کرد، دکتر جودت را که شغل مهمی در کابینه داشت به همراه آورد. هم زمان از مصطفی العریس دبیر دوم سازمان جهانی کارگران که مقر آن در بیروت بود خواهش کرد که به آبادان بیاید.

ظاهرا به وزیر کار گفته بودند که از چندی پیش حفیظ الله کیانی بوسیله نامه با مصطفی العریس ارتباط داشته است. شاید می خواست از آشنایی العریس با آقای کیانی سوء استفاده کرده و اعتصاب را بشکست بکشاند.

روز ششم اعتصاب، دکتر جودت با پیام هائی از وزیر کار و دبیر دوم سازمان جهانی کارگران به آغاجاری رفت . خوشبختانه موفق نشد رهبران اعتصاب را برای پایان دادن به اعتصاب قانع کند، و از همه مهمتر نتوانست کیانی را برای ملاقات با وزیر کار و العریس به آبادان ببرد. دکتر جودت ضمن صغرا و کبرا چیدن ها برای فریب کارگران اعتصابی، اظهار داشت که اعتصاب شما به همکاری حزب با دولت زیان جبران ناپذیری میرساند و در نهایت ، مصالح عالیه حزب را با خطر جدی روبرو میکند.

حفیظ الله کیانی با شجاعت کم نظیری در پاسخ دکتر جودت میگوید “به عقیده ی من و همه کارگران اعتصابی، اگر اعتصاب شکست به خورد، به زیان حزب است نه عدم همکاری حزب با قوام السلطنه “.

روز هشتم اعتصاب ، دولت و شرکت نفت در منتهای درماندگی، دکتر جودت را با یک هواپیمای ویژه که تنها مسافر آن دکتر جودت بود، به آغاجاری فرستادند. دکتر جودت آخرین التیماتوم را به کارگران اعتصابی داد و آمرانه از آن ها خواست که به سر کارها برگردند و اجازه دهند وزارت کار که وزیر آن از خودتان است یعنی مانند هر یک از شما عضو حزب میباشد، به خواست های قانونی تان رسیدگی کند. در اواخر سخنرانی دکتر جودت ، نویسنده به دعوت حفیظ الله کیانی و سایر رهبران اعتصاب به آن جا رسیدم. رهبران اعتصاب از دکتر جودت خواسته بودند  از من بخواهد در محل اعتصاب باقی بمانم . ضمن مذاکره به دکتر گفتم، کارمندان ایرانی و هندی پشتیبان اعتصاب کارگران هستند و بهمین خاطر در این هشت روزه هیچیک از ما تمایلی برفتن به اداراتمان نداشته ایم. و تا زمانی که اعتصاب ادامه دارد از حضور در سر کار صرف نظر می کنیم . اضافه کردم و گفتم کلیه اعضاء حزب آزادگان و حتا یکی دو نفر از کارمندان ما روزانه در همین اجتماعات شرکت دارند.

دکتر پس از مشاوره با رهبران اعتصاب مجددأ به نزدم برگشت و گفت “دست کم صندوق پولی اعتصاب را تحویل بگیر. از سراسر کشور برای هزینه های جاری اعتصاب مرتبأ کمک مالی میرسد. شما که در حسابداری کار می کنید، میتوانید این مسئولیت را  عهده دار گردید . این پیشنهاد را نیز قبول نکردم.

دکتر به فاصله چند متری من در سایه {اتومبیل} کمانکار مشغول صحبت با کارگران بود که دفعتأ سر و صدا و همهمه بلند شد. چند نفر دشنام گویان قصد آزار دکتر را داشتند. خوشبختانه زنده یاد هوشنگ عالی پور یکی از برجستگان حزب آزادگان و رئیس اداره ی مکانیکی با کمک چند نفر دکتر را سوار کمانکار کرده و بسرعت از جمعیت دور کردند. کارگران خشمگین به دنبال اتومبیل دویدند، اما خوشبختانه اتومبیل به هواپیما رسید و دکتر عجولانه خود را به درون هواپیما رسانید، هواپیما به حرکت در آمد.

بعد ها در تهران از کیانی شنیدم که کارگران از همکاری حزب توده با دولت قوام السلطنه بشدت عصبانی شده، قصد کشتن دکتر جودت را داشتند.

چند روزی پس از پایان اعتصاب و گرفتن همه امتیازات ، تمامی رهبران اعتصاب را شبانه دستگیر و به دستور مصباح فاطمی استاندار خائن ، دستگیر شدگان را بدون محاکمه به زندان انداختند.

در همین زمان اعتصاب کارگران پالایشگاه به تحریکات مصطفی فاتح ، به زد و خورد کارگران با عشایر بسیج شده، انجامید که در آن عده ای از طرفین جان باختند. مرکز حزب توده به آتش کشیده شد. علی امید دستگیر و همه نخبگان و سرپرستان اعتصاب از کار بر کنار و روانه زندان ها شدند. از جمله دستگیر شدگان زنده یاد بابازاده از گروه 53 نفری زنده یاد دکتر ارانی بود. او نیز به دو سال زندان محکوم گردید…  ” 

آن چه خواندید بخشی از خاطرات کسی است که خود این اعتصاب را به چشم دیده و در خاطراتش در باره آن نوشته است.  نوشته ای که مطالعه اش  نشان می دهد که حزب توده چه سیاست رذیلانه ای در مقابل اعتصات کارگران شرکت نفت در سال 1325 داشته است. واقعیت این است که این تنها نمونه  از سیاست های سازشکارانه حزب توده با رژیم شاه نمی باشد.  همانطور که در کتاب “چریکهای فدائی خلق و بختک حزب تودۀ خائن” نشان داده شده  اساس سیاست های حزب توده در بهترین دوره از فعالیت های سیاسی اش در دهه 20،  سازش کاری و منفعت جوئی فرقه ای بوده است.

به همین دلیل هم کتاب جدید رفیق اشرف که در خدمت اشاعه این آگاهی قرار دارد در زمانه ای که نسل مبارز امروزی در جهت درس گیری از تجربیات گذشته ، گام بر می دارد از اهمیت بزرگی برخوردار می باشد. جوانانی که باید بدانند که تجربه مبارزاتی و شناخت عینی از ماهیت و پراتیک یک جریان کمونیستی است که نشان دهنده اهداف و منافع طبقاتی آن جریان می باشد و نه ادعا ها و تبلیغات ریاکارانه ای که اشاعه داده می شود. هوشیاری نسل مبارز امروزی در شناخت و درس آموزی از تجربیات کمونیست های فدائی که خون خود را پرچم سرخ مبارزات کارگران ، زحمتکشان و خلق های تحت ستم قرار دادند، مبارزه ایست بی امان و متداوم برای کسب آگاهی از تئوری انقلاب ، بر افراشتن پرچم سرخ کمونیست های انقلابی ، و افشاء سیاست های ضد کارگری جریانات رفرمیست ، خائن  و آلترناتیو های دست ساز امپریالیستی، در راستای “اتحاد، مبارزه ، پیروزی !”

2012-09-28 

fmanaf@yahoo.com