جوان مبارز بلوچ که به دست مزدوران سرکوبگر رژیم جان باخت!
من آن تشنه رهگذر فلات بیداد
رنجور و خسته،
خونین و بر خاک نشسته
با دستان بسته و
بالی شکسته
فرو فتاده ام از التهاب یک فریاد
***
شب می خرامد و در صبح بی تردید
بنگر چگونه قد میکشم از خاک
رقصان،
دوباره می گذرم با نوای باد
با غرش دوبارۀ “تفتان” و نعره های “زاب”
می فشانم بذر نابودی به پیکر بیداد!
من شقاوت طوفان سیستانم آری
به جان سفله این دشمن شیاد!
ع. شفق
مهر 1401
از همین دسته
قطارهای بدون درب! (2)
قطارهای بدون درب!
از صمیم قلب در وصف رفیق بهروز دهقانی (نامهای از صمد بهرنگی*)