سرمقاله پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران، شماره ۲۴۹ ، فروردین ماه ۱۳۹۹
در حالی که ویروس کرونا در بیش از ۱۸۰ کشور جهان در حال شخم زدن هستی و درو کردن جان انسان هاست، شبح یک هیولای مرگبار دیگر که مترصد نابود کردن هر چه بیشتر حیات و هستی انسان ها پس از اتمام دوران شیوع کروناست، از میان گرد و غبار سخنرانی های آتشین سخنگویان طبقۀ حاکم در جهان ظاهر می شود. در همه جا صحبت از یک “دوره جدید”، ضرورت “بازسازی اقتصاد” جهان پساکرونا، ضرورت تغییر “شیوه زندگی” انسان ها و … در میان است. اما، با کاربرد این عبارات ظاهراً زیبا و دهان پُرکن، در واقعیت امر، سرمایه داران و سیاستمداران شان از هم اکنون وعدۀ یک تعرض گسترده به سطح زندگی توده های فرو دست را داده و از برنامه های وحشتناک تر و نفس بُر ریاضت اقتصادی خود برای “نسل های آینده” خبر می دهند.
ویروس کشنده کرونا، علاوه بر خلق یک فاجعه هولناک علیه بشر در قرن بیست و یکم ، پرده از یک بیماری مرگ بارتر که همانا نفس وجود سرطانی به نام نظام سرمایه داری در تار و پود زندگی بشری ست، برداشته و ضرورت حل تضاد موجود در بطن این نظام ، یعنی تضاد بین نیروهای مولده با روابط تولیدی (یا همان مناسبات ارتجاعی حاکم) را مقابل وسیع ترین لایه های افکار عمومی نگران و چشم براه “راه حل” به نمایش گذارده است. بهشت خیالی ای که در طول چند دهه به صورت عوام فریبانه با تبلیغات راجع به نعمات “نئولیبرالیسم” و “خصوصی سازی” و رها ساختن مدیریت اقتصادی به “مکانیزم ها و نیروهای خود بازار”، به مثابه “مدل جدید توسعه سرمایه داری” برای کل جامعه، تبلیغ می شد، اکنون با شیوع ویروس کرونا (کووید ۱۹) و تبعات آن، یکبار دیگر ماهیت جهنمی و چهرۀ زشت ضد مردمی خود را نشان داده و عمق عفونت و گندیدگی نظام جهانی امپریالیسم و ناتوانی آن در تضمین جان، کار، کرامت و هستی انسان ها را ظاهر کرده است. تمام به اصطلاح ارزش های مورد استناد دولت های سرمایه داری به نمایندگی از طبقه سرمایه دار که در دهه های اخیر و به ویژه پس از سقوط دیوار برلین و اضمحلال “اردوگاه شرق” با الفاظ پوچی نظیر “حقوق بشر”، “دمکراسی” و “فرصت های برابر و به دور از تمایزات طبقاتی” به خورد طبقه کارگر و توده های ستمدیده داده می شدند، مانند دانه های برف در شعله های آتش شیوع کرونا آب شده اند.
کرونا تا کنون خطوط تولید بسیاری از بخش های بزرگ صنعت و کالا و خدمات را در خاک بزرگ ترین غول های اقتصادی جهان نظیر چین و آمریکا و … متوقف کرده و سرمایه داران و دولت های شان میلیون ها کارگر را بیکار و بدون کمترین اقدامات حفاظتی موثر و پایدار، به خانه فرستاده اند. هم اکنون شمار متقاضیان کمک های بخور و نمیر دولتی در آمریکا یعنی بزرگترین اقتصاد “آزاد” دنیا به ۲۲ میلیون نفر رسیده و صف دریافت غذای مجانی در برخی ایالاتِ این “مهد فرصت و آزادی” به چند کیلومتر می رسد! در سال جاری مطابق برآوردهای صندوق بین المللی پول، نرخ بیکاری در کشورهای حوزۀ یورو 40 درصد افزایش خواهد یافت. و مطابق تحقیقات همین نهاد بورژوایی، شیوع ویروس “کووید ١٩” – البته در چارچوب مناسبات ارتجاعی نظام های حاکم بر جهان – پانصد میلیون نفر از جمعیت جهان را در فقر فرو خواهد برد. (گزارش ۱۴ آوریل رادیو فرانسه)
برای داشتن یک تصویر موجز و گویا از ابعاد بحران کنونی باید اشاره کرد که اگر در جریان بحران مالی جهانی در سال ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ با از بین رفتن صد ها میلیارد دلار از ارزش دارایی های موجود، اقتصاد جهان معادل ۷ دهم درصد کوچک تر از قبل شد، در بحران کرونا تا این لحظه، اقتصاد جهان ۳ درصد کوچک تر از قبل شده (بی بی سی فارسی ۱۴ آپریل ۲۰۲۰) که یک جنبۀ این رویداد، به معنای از بین رفتن ده ها تریلیون دلار از منابع و ثروتهایی ست که اساسا به دست طبقه کارگر و زحمتکشان و با خون و رنج آنان تولید شده است.
از سوی دیگر، دامنه بحران کنونی گریبان گیر نظام سرمایه داری و چشم انداز رشد اعتراضات و انفجار خشم توده ها که بنا به جبر تاریخ، لاجرم مسیری جز پیمودن در جاده انقلاب جلوی آن نیست، وحشت سرمایه داران و سخنگویان سرمایه داری را برانگیخته است. تا جایی که مرتجع ترین سخنگویان طبقۀ حاکم نظیر کیسینجر که از زمره طراحان بزرگ ترین سیاست های تجاوزکارانه و ضد مردمی امپریالیسم آمریکا در سطح جهانی بوده اند، با مشاهده “افول” شدید و سریع شاخص های اقتصادی در آمریکا که از زمان ابَر بحران اقتصادی سال ۱۹۳۰ تا کنون “بی سابقه” توصیف شده، (صدای آمریکا، ۲۸ فروردین) صراحتا از “زنگ خطر” و بحرانی در نظام امپریالیستی صحبت می کند که در صورت عدم “مدیریت” آن “جهان به آتش کشیده خواهد شد”. (هنری کیسینجر، وال استریت ژورنال) در مورد مشابه دیگری، بلندگوهای طبقه حاکم در انگلیس با مشاهده شرایط حاصل از شیوع کرونا و نتایج آن، از وقوع “بحران اقتصادی بی سابقه در ۳۰۰ سال اخیر” در این کشور اظهار نگرانی می کنند و سازمان تجارت جهانی هشدار می دهد که همهگیری کرونا ممکن است به “عمیقترین رکود اقتصادی تاریخ بشر” منجر شود. در گوشه دیگر از کمپ قدرت های جهان امپریالیستیِ کرونا زده، یعنی اتحادیه اروپا نیز وضع بهتر از این نیست. سیاستمداران بورژوا با مشاهدۀ روند جاری، حتی از احتمال “سقوط اتحادیه اروپا” در اثر بحران کنونی صحبت می کنند. برخی از آنان در ایتالیا با شکایت از شرکای خود، پرچم اتحادیه اروپا را در مقابل دوربین تلویزیون ها جمع کرده و پرچم ایتالیا را به جای آن می آویزند.
در چنین شرایطی بلندگوهای سرمایه داری جهانی در تمام کشورها به طور دائم مشغول عوام فریبی در مورد چگونگی شیوع ویروس کرونا و پنهان کردن نقش نظام ضد مردمی خویش در ایجاد شرایطی می باشند که منجر به افزایش و تشدید عواقب مرگبار این فاجعه بر حیات و هستی مردم دنیا و بویژه طبقه کارگر و خلق های تحت ستم گشته است.
نگاهی به چگونگی برخورد و سیاست های اتخاذ شده از سوی طبقه حاکم نسبت به شیوع ویروس کرونا نشان می دهد که اکثر قریب به اتفاق دولت ها به خاطر سود و حرص و آز سرمایه داران و ادامه فعالیت اقتصادی به شیوه معمول خود، در ابتدا با پنهان کردن این بیماری مرگبار و سرعت شیوع آن از افکار عمومی، با عدم اطلاع رسانی شفاف و آگاهی دهنده به مردم، و عدم انجام اقدامات پیش گیرندۀ به موقع از جمله انجام تست، ضد عفونی کردن گسترده مکان های لازم و اجرای به موقع برنامه قرنطینه، بر شدت ضربات مرگبار شیوع این ویروس بر حیات توده ها افزودند. همچنین برای هر ناظر آگاهی روشن است که با توسعه سیاست های خانمان برانداز امپریالیست ها در مورد “خصوصی سازی” سیستم بهداشت عمومی، سرمایه داران و دولت های شان حتی در پیشرفته ترین کشورهای سرمایه داری با امر تامین بهداشت و سلامت افراد جامعه نیز به عنوان یک کالا برای کسب سود و نه برای رشد سلامت و ایمنی جامعه برخورد کرده اند. در نتیجه، فقدان سرمایه گذاری های لازم در زمینه تحقیق و توسعه در سیستم بهداشت عمومی باعث شده تا سیستم موجود نتواند در چنین شرایطی با امکانات هر چه بهتر و مجهز تر، توان برخورد با همه گیری ویروس کرونا را داشته باشد؛ سیاستی که عواقب مرگبارش را هنگام شیوع این ویروس نشان داد و همه شاهد بودند که در مواجهه با خیل مبتلایان، اکثریت مطلق سیستم بهداشت این کشورها از دستگاه های لازم برای کمک به مداوای بیماری نظیر دستگاه های تنفسی به اندازه کافی، برخوردار نبودند و هنوز هم نمی باشند. این واقعیت دردناک باعث شده که ویروس کرونا به طور بی وقفه در حال ستاندن جان توده های تحت ستم و آسیب پذیر بیشتری در سراسر جهان باشد. بنا بر تازهترین آمار منتشر شده توسط “رادیو فرانسه” ، تا تاریخ یکشنبه ۳۱ فروردین (۱۹ آپریل ۲۰۲۰)، بیش از ۲ میلیون و ۳۳۲ هزار نفر در جهان به ویروس کرونا (کووید-۱۹) مبتلا شدهاند که نیمی از آن در اروپا بوده است. همچنین تا این تاریخ ۱۶۰هزار و ۷۶۷ نفر بر اثر بیماری کرونا جان خود را ازدست دادهاند. البته مطابق آمارهای محققین دانشگاه “جان هاپکینز” در آمریکا، آمار واقعی مبتلایان در سطح جهان بین ۵ تا ۱۰ برابر ارقام رسمی اعلام شده می باشد. اما این آمار هر چه باشد یک واقعیت، انکار ناپذیر است و آن این که در غیبت وجود یک واکسن و یا داروی قابل اطمینان و درشرایط رسوایی سترونی ظرفیت های پزشکی موجود و روشن شدن ناتوانی نظام بهداشت جهانی برای حفظ جان انسان ها، سایه وحشت و فقدان چشم انداز روشن راجع به چگونگی روند پیشروی و مقابله با این بیماری، هر روز بیش از پیش بر زندگی صد ها میلیون تن از محرومان و گرسنگان و لشکر بیکاران و بی چیزان، از آمریکا گرفته تا آفریقا و از اروپا گرفته تا آسیا و اقیانوسیه، سایه افکنده است.
با همه گیر شدن ویروس کرونا تا آن جا که به واکنش دولت ها در جهان و برنامه های عملی آنان در مبارزه با کرونا بازمی گردد ، نیز پیام سرمایه داران رذل حاکم برای میلیاردها تن از مردم دنیا و به ویژه محرومان و گرسنگان روشن است. آن ها به شیوه های گوناگون به افکار عمومی می گویند که دولت ها فاقد واکسن و دارو و امکانات حداقل پزشکی برای درمان کرونا و نجات جان شما هستند. به این ترتیب آنها بار مقابله با این همه گیری و هزینه های آن را اساسا به عهده توده ها گذاشته اند. می گویند که تنها کاری که می توان کرد این است که خود را “قرنطینه” کنید و “فاصله گذاری اجتماعی” را رعایت کنید. آن ها سپس با بیشرمی تمام، تحت عنوان ضرورت اجرای “ایمنی گله ای” مدعی می شوند که باید “۷۰ تا ۸۰ درصد” مردم این بیماری را بگیرند تا بدن انسان در مقابل آن “مصون” شود. آن گاه مانند شیوع طاعون و وبا و … این مشکل نیز “حل” خواهد شد و اضافه می کنند “البته در این راه “متاسفانه” – تعدادی (بسته به تخمین های متفاوت، تا ۴۵ میلیون نفر) از مردم دنیا و در واقع از آسیب پذیرترین اقشار جامعه به لحاظ اقتصادی و بهداشتی، ممکن است که جان دهند! ” آری، این است “راه حل” سرمایه داران برای مقابله با فاجعه کرونا”. چنین است که با گذشت چند ماه از شروع شیوع ویروس کرونا، در حالی که کمر کارگران و زحمتکشان در زیر بار فشار ناشی از شرایط کنونی خم شده، طراحان عوام فریب نئولیبرالیسم بار دیگر نشان داده اند که در این اوضاع بحرانی، تنها و تنها سود و افزایش سرمایه است که برای شان مهم است و نه جان و نیازهای طبیعی انسان ها.
واضح است که فاجعه کرونا (جدا از قایل شدن منشاء انسانی و یا طبیعی برای آن) مانند هر پدیده مرگبار دیگری در چارچوب نظام سرمایه داری و به رغم تبلیغات طبقات حاکم، بر ثروتمند و فقیر، بر سرمایه دار و کارگر به یکسان تاثیر نمی گذارد. این واقعیت نفرت آور، یعنی شدت عواقب حاصل از یک بلای مرگبار بر روی طبقات محروم ، به قدری برجسته است که روزنامه لوموند دیپلماتیک نیز در توصیف تفاوت شرایط “قرنطینه” برای بالایی ها و پایینی ها به توصیف یک وضعیت عینی پرداخته و می نویسد “زمانی هرگز نمی شد تصور کرد که ميکروب يک بیماری حاد موجب قرنطینه ای در زمان صلح شود که جدارهایي فضای اجتماعی را درهم شکند: آیا بانکدار وال استريت و کارگر چينی هر دو در معرض خطری یکسان نبودند؟ و سپس پول و ثروت جايگاه خود را بازيافت. از يک سو، محصور شدگان در ويلاها، که درحالی که پنجه پايشان در استخر بود دورکاری مي کردند، از سوی ديگر، ناديده شدگان روزمره، کارکنان خدمات درمانی، ماموران خيابانی، صندوق داران سوپرمارکت ها و مزد بگيران تدارکات، يکباره از سايه خارج شدند زيرا درمعرض خطری هستند که ثروتمندان از آن در امانند. دورکارانی که در آپارتمان هايی تنگ و کوچک کار می کنند که پسر بچه ای خردسال در آن جيغ می زند يا بی خانمان هايی که خيلی دوست دارند بتوانند در خانه بمانند” (لوموند دیپلماتیک فارسی ۱۰ آپریل ۲۰۲۰)
علاوه بر این “نابرابری” نفرت آور، آن هم در کشورهای مدعی “فرصت های برابر”، کمبود وحشتناک وسایل و تجهیزات پزشکی حتی برای کادر درمانی و عدم توزیع عادلانه همان اندک منابع موجود بین آحاد جامعه، در شرایط گستردگی شیوع ویروس، کار را به جایی رسانده که در پیشرفته ترین کشورهای مدعی حقوق بشر و دمکراسی دنیا، سیاست”پزشکی جنگی” راهنمای پزشکان و کادر درمانی قرار گرفته و اقدام به معالجه بیماران را بر اساس سیستم گزینشی انجام می دهند، به این معنا که در هنگام گزینش رسیدگی به مبتلایان، اشخاص جوان تر و سالم تر برای دریافت خدمات پزشکی انتخاب می شوند و در مقابل چشمان اشکبار بستگان و خانواده های رنجدیدۀ بیماران دیگر، تعداد هر چه بیشتری از سالمندان و انسان های آسیب پذیر در این مهد های حقوق بشر و دمکراسی به خاطر کمبود دستگاه ها و تجهیزات پزشکی و درمانی مثل تخت بیمارستان و دستگاه های تنفسی، از مدار خدمات پزشکی موجود خارج و آشکارا محکوم به مرگ می شوند – بدون این که حتی امکان دفاع از حق ابتدایی خویش یعنی حق زندگی، در یک “دادگاه” را داشته باشند!
در چنین شرایط غیر انسانی و هولناکی ست که ما می بینیم در کالیفرنیای آمریکا و در مناطقی دور از چشم مردم، قبرهای دست جمعی برای دفن قربانیان کرونا حفر می شود و در اکوادور، ارتش ، صد ها جسد مانده در خانه های فقرا را به دلیل عدم تمکین مالی آنان، مدت ها پس از مرگ جمع آوری می کند. یا در زیر حاکمیت دیکتاتوری جمهوری اسلامی، جسد مبتلایان به کرونا در محله های فقیرنشین تهران در سطل زباله رها می شود.
سرمایه داران و طبقات حاکم برای حفظ چهره کریه نظام خویش با بوق و کرنا به تعریف و تبلیغ در مورد “سخاوت” دولت های شان در زمان کرونا در حق بینوایان پرداخته اند و از اعطای بسته های چند صد میلیارد دلاری و تریلیون دلاری برای جبران خسارات اقتصادی وارد بر “مردم” سخن می گویند. اما نیازی به چشمان تیزبین هم نیست تا پی به فریبکاری آن ها برده شده و معلوم گردد که این بسته های اقتصادی اساسا برای نجات سرمایه داران، صاحبان انحصارات و کارتل ها و شرکت های غول آسای هواپیمایی و بانکی و … (در واقع برای تامین سود آن ها) به بازار سرازیر می شوند و تنها درصد بسیار ناچیزی از این مبلغ به میلیونها کارگر و زحمتکش جوامع اختصاص داده می شود. تازه، این بخشندگی نه به خاطر نجات کانون های در هم شکسته شده خانواده های کارگری و بی بضاعت بلکه به خاطر نجات سرمایه داران حاکم از شورش تهیدستان و گرسنگان به جان آمده علیه نظام است که صورت می گیرد. البته با وعده های رياضت اقتصادی که هم اکنون از سوی دولتها برای آینده داده می شود، معلوم است که چگونگی تامین صورت حساب همین چندر غاز پرداختی نیز از همین الان با نقشه بالا بردن مالیات ها پس از کرونا از جیب حقوق بگيران و مالیات دهندگان عادی پیش بینی شده است.
همانطور که مارکس، اندیشمند کبیر طبقه کارگر نشان داد بحرانهای اقتصادی، ذاتی تکامل نظام سرمایه داری هستند. او با مطالعه قوانین حاکم بر تکامل نظام سرمایه داری، ثابت کرد که در هر موج بحران گریز ناپذیر سرمایه داری، حجم بزرگی از نیروهای مولده به دلیل تلاش سرمایه داران رذل به منظور حفظ سود سرمایه به طور طبیعی و یا مصنوعی توسط آن ها نابود شده و از بین می روند. او نشان داد که فلاکت و بدبختی حاصل از نابودی این نیروهای مولده و بحران های گریبان گیر این نظام بیمار بر دوش طبقه کارگر و خلق های تحت ستم سرشکن می شود. بحران کرونا یکبار دیگر حرف های مارکس را بدون نیاز به ارائه تفاسیر تئوریک و نظری در روندهای عینی ثابت کرد.
اگر با فروریختن دیوار برلین و فروپاشی نظام اقتصادی – سیاسی شوروی پیشین که به دروغ خود را “اردوگاه سوسیالیسم” معرفی می کرد، وضعیت جدیدی بوجود آمد که امپریالیست های غرب توانستند بازارهای بزرگی را از کف آن قدرت میرنده بربایند و برای خود تامدتی فضای تنفسی جدیدی فراهم کنند، اما حتی این فروپاشی و فضای پس از آن، دردهای بی درمان نظام سرمایه داری را مداوا نکرد. در آن مقطع، بورژوازی جهانی بر بستر این تحولات، تعرض ایدئولوژیک سیاسی بزرگی را به کمونیسم در سراسر دنیا سازمان داد و از “پایان تاریخ” و پایان بحران نظام خویش سخن گفت و بخش بزرگی از اپورتونیست ها و رفرمیست ها هم با بلند کردن پرچم سفید به مداحان امپریالیسم بدل شدند. اما طولی نکشید که حباب های تنفس سرمایه داری یکی پس از دیگری ترکیدند و در دوره پسا شوروی و پایان جهان دو قطبی، جهان امپریالیستی با چندین موج دیگر بحران اقتصادی روبرو شد که آخرین آن بحران مالی سال ۲۰۰۹ بود که بزرگترین بحران پس از ابر بحران سال ۱۹۳۰ نام گرفت و سراسر جهان را درنوردید. اکنون بار دیگر امواج بحران ذاتی نظام سرمایه داری با دامنه و گستردگی بیشتر، بر بستر بروز و شیوع کرونا خود را نمایانده و بی آیندگی و رسوایی و ناتوانی نظام سرمایه داری را برای برآوردن حتی احتیاجات ابتدایی بشر به نمایش گذارده و کوس رسوایی تمامی خادمان سرمایه داری و دشمنان طبقه کارگر، رفرمیست ها و رویزیونیست ها و اپورتونیست ها را به صدا درآورده که کاری جز فریب کارگران، دشمنی با کمونیست ها و مداحی برای بورژوازی و تزهای نئولیبرالیستی آن نداشته اند.
امروز نیز از هر زاویه ای که به بررسی بحران ناشی از کرونا بنشینیم ، صحت پیشبینی و تحلیل کمونیست ها از جامعه سرمایه داری ست که از ورای امواج بحران کرونا خود را نشان می دهد. همه می بینند که نفس کشتار و ابعاد هولناک مرگ و نابودی حیات و هستی توده ها در اثر این ویروس، نتیجه شرایط دهشتناکی ست که حاکمیت نظام سود جو و ضد مردمی سرمایه داری در سطح جهان برای مردم و بویژه طبقه کارگر و خلق های تحت ستم آفریده است. تا چنین نظام و مناسبات ارتجاعی ای بر پاست، جان و مال و هستی توده ها در معرض چنین فجایعی قرار خواهد گرفت.
از هم اکنون روشن است که به فرض ریشه کن شدن بلای کرونا (که کسی نمی داند چه مدتی به درازا خواهد انجامید) در جهانِ پس از کرونا، هیولای بیکاری، گرانی و تورم و گرسنگی با “مدیریت” سرمایه داران، چنگال های خونین خود را هر چه بیشتر بر پیکر زحمتکشان فرو خواهد برد. در جهان پس از کرونا تضاد بین امپریالیست های غارت گر برای جبران خسارات خود – که هم اکنون نیز حادتر شده اند – تشدید خواهد شد و خطر جنگ های غارت گرانه و تعرضات هولناک تر امپریالیست ها به جوامع وابسته از طریق سرمایه داران وابسته به خود و رژیم های کارگزار شان افزایش خواهد یافت.
اما شرایط توصیف شده در فوق، تنها یک جنبه از تحولات و تضادهای کنونی هستند. این حقیقتی ست که سرمایه داران و دولت های شان، همان طور که تاریخ حیات بورژوازی و امپریالیسم نشان داده، بار بحران های مرگ بار خویش را بر دوش کارگران و خلق های تحت ستم سرریز می کنند تا بتوانند به حیات استثمارگرانه و جبارانه نظام سرمایه داری تداوم بخشند. آن ها این بار نیز بر بستر شیوع کرونا چنین می کنند. لیکن، این سیاست بدون هزینه نخواهد بود. شدت فشار و بحران اخیر بر زندگی “۹۹ درصدی”های بی چیز و محروم بدون شک شرایط ظهور موج نوین و گسترده یک جنبش ضد سرمایه داری و ضد امپریالیستی در همه جا علیه حاکمان را فراهم خواهد نمود. در نتیجه صحنه جهان پس از کرونا بدون شک صحنه تشدید نبرد بین طبقه کارگر و خلق های تحت ستم در سراسر زنجیره امپریالیستی با سلطه نفرت بار سرمایه داری با تمام تضادها و بحران های اجتناب ناپذیرش خواهد بود. واقعیتی که از هم اکنون و حتی در شرایط بسیار سخت قرنطینه، ما تجلیاتش را به صورت بروز دوبارۀ تجمعات اعتراضی در ایران، لبنان و عراق و … شاهدیم.
غول خفته جنبش طبقه کارگر و خلق های ستمدیده در زیر آوار مرگبار ناشی از خاکستر کرونا و جنایات سرمایه داری علیه توده ها با گام های سهمگین در حال حرکت است. به اهتزاز درآمدن پرچم هایی بر پنجره های برخی محلات فرانسه که بر روی آن نوشته شده “بعد از کرونا، کمون!” به رغم محدود بودن آن به لحاظ شکل، اما پژواک کوچکی از گام های همین غول را به نمایش می گذارد که بار دیگر از شیشه بیرون می آید تا خواب ها و رویاهای خوش سرمایه داران در مورد بازسازی اقتصادشان به بهای تشدید استثمار و غارت طبقه کارگر و خلق های تحت ستم و افزایش سرکوب آن ها را نقش بر آب کند.
سوسیالیزم یا بربریت، همان سوال دیرینه ولی هنوز حل نشده ای ست که در صحنه سیاسی جهانِ پساکرونا هر چه بیشتر به پرچم راهنمای مبارزات کارگران و توده ها در صحنه نبرد با امپریالیسم و وابستگانش بدل خواهد شد.
وظیفه کمونیست ها در سراسر جهان آمادگی و تقویت اتحاد بین خود به منظور نقش آفرینی ای شایسته در چنین صحنه ای ست.
از همین دسته
سوریه جنگی که ماسکها در آن به کنار زده شد!
در ورای نسل کشی اسرائیل کدام منافع اقتصادی؟
جنبش 1401: گذشته چراغ راه آینده است!