اشرف دهقانی
بيست سال از عمر ننگين رژيم جمهوری اسلامی می گذرد. در تمام اين مدت از يک سو واقعيت ستم های شديد و گسترده برعليه زنان و از طرف ديگر مبارزات وسيع و پی گير آنان همواره به مثابه يکی از مهم ترين مسايل جامعه ايران مورد بحث و برخورد قرار گرفته است. به واقع، می توان گفت که با روی کار آمدن رژيم جمهوری اسلامی مساله زن با برجستگی هرچه بيشتری در جامعه ما مطرح و در طی ۲۰ سال اخير به طور مداوم و بی انقطاع دنبال شده است. با اين حال، در ميان انبوه نوشته ها و گفتارها در باره زنان، اگرچه جمهوری اسلامی به خاطر ايده ئولوژی منحط مذهبی خود و شيوه های قرون وسطايی اش غالبا مورد حمله قرار گرفته، اما کمتر به موردی برخورد می کنيم که توضيح دهد که اين رژيم از اعمال شديدا زن ستيزانه خود و رواج و اشاعه بی وقفه فرهنگ مردسالارانه در جامعه چه هدف های مادی را تعقيب می کند و منافع عملی چنان کوشش های مرتجعانه برای طبقات استثمارگر جامعه چيست(!) و آيا براستی رابطه ای بين ايده ئولوژی مذهبی رژيم که با آن اعمال سبعانه اش را برعليه زنان ستمديده توجيه می نمايد و سيستم اقتصادی حاکم بر جامعه و سودهای اقتصادی منبعث از اين سيستم به نفع گردانندگان و پيش برندگان آن وجود دارد؟ اين مسايل هرگز مورد بحث کامل قرار نگرفته اند. بر اين اساس تعجب آور نيست که در پهنه ادبيات گسترده ای که تاکنون به مساله زن در ايران اختصاص داده شده صفحه درخوری نيز برای زنان کارگر و زحمتکش گشوده نشده باشد. در نتيجه تاکنون، از رنج و مشقتی که رژيم استثمارگر و ضدکارگر جمهوری اسلامی به اين زنان تحميل نموده است، اگر نگوييم هيچ، می توانيم بگوييم بسيارنادر سخن به ميان آمده است. پرواضح است که پرداختن به مسايل واقعی کار و زندگی کارگران و زحمتکشان زن نشان خواهد داد آنها صرفا به خاطر جنسيت شان يعنی به خاطر اين که بنابه فرهنگ ارتجاعی مسلط بر جامعه نقش اجتماعی زن بسيار پايين تر از مرد به حساب می آيد، بيش از مردان و شديدتر از آنها مورد استثمار و ظلم و جور سرمايه داران قرار می گيرند. در اين رابطه است که اميال پليد رژيم جمهوری اسلامی از اعمال سياست زن ستيزانه و رواج هرچه شديدتر فرهنگ مردسالارانه در جامعه افشاء و مشت حاميان استثمارگر خارجی و داخلی اين رژيم که می کوشند در پشت عبای سياه گردانندگان جمهوری اسلامی چهره زشت و غارتگرشان را از انظار مخفی نمايند، باز خواهد شد. ترديدی نيست که ستم بر زن محصول جوامع طبقاتی است و به اندازه قدمت خود اين جوامع عمر دارد به همين خاطر نيز عقايد و نطراتی که زن را موجودی پايين تر از مرد به حساب آورده و اين را “به طور طبيعی” در اشکال و زمينه های مختلف در عمل پياده می کنند (مثلا کار آشپزی و نظافت خانه و نگهداری از بچه ها “به طور طبيعی” کار زنانه و وظيفه آنها تلقی می شود و در همان حال طبق اين معيارها مرد “نان آور” خانه محسوب می شود و به طور “طبيعی” رئيسخانواده است) در اعماق جامعه و در ميان خانواده ها رسوخ دارد و به عبارت ديگر، عقايد و نطرات مردسالارانه يا زن ستيزانه در قالب فرهنگ و سنت های رايج در زندگی توده ها جاری بوده و مدام نيزبه طور کاملا “طبيعی” بازتوايد می شوند. اتفاقا رژيم جمهوری اسلامی در رايج کردن ايده ئولوژی ارتجاعی و منحط مذهبی خود به مقياس وسيعی به فرهنگ و سنت های غيردمکراتيک رايج در جامعه برعليه زن تکيه نموده و در جهت محکم کردن قيد و بندهای به جا مانده از اعصار قديم و قرون وسطی بر دست و پای زنان از آنها سود جسته است.
جمهوری اسلامی رژيمی وابسته به امپرياليسم می باشد. يعنی رژيمی است که همواره کوشيده و می کوشد از هر نظر زمينه را در ايران برای استثمار و سودجويی های بی حد و حصر سرمايهداران خارجی (امپرياليست ها) و وابستگان داخلی شان (سرمايه داران وابسته ايران) فراهم نمايد. برای اين منظور نيز از اعمال وحشيانه ترين جنايت ها و خون ريزی ها ابائی نداشته و تاکنون تنها با سرکوب توده ها و ايجاد فضای ترور و اختناق در جامعه توانسته است در اريکه قدرت باقی بماند. امروز همه می دانند که در طی ۲۰ سال اخير، گردانندگان مرتجع و کهنه مغز رژيم چگونه و با کمک کدام نيروهای مسلح و ارگان های سرکوب (نظير ارتش و سپاه پاسداران) حتی آزادی انتخاب لباس را از زنان ايران سلب نموده و آنها را مجبور کرده اند خود را در کيسه های بی قواره ای که نام حجاب اسلامی به خود گرفته است، بپيچند. چطور زنان را با اين توجيه که اسلام جای زن را در خانه تعيين کرده، از کار اخراج و بسياری از آنان را خانه نشين کرده اند. چطور درب مشاغل زيادی را به روی زنان بسته اند. چگونه آنها را به خاطر اين که زن هستند از تحصيل در رشته های مختلفی بازداشته اند. چطور سن ازدواج را برای دختران ۹ ساله قمری (يعنی به تقويم شمسی ۸ سال و ۱۰ ماه) تعيين کرده اند. چگونه ضمن توهين به زنان که گويا قرار گرفتن آنها در کنار مردان باعث فساد مردها خواهد شد و با تحقير آنها کوشيده و می کوشند در مجامع عمومی هرجا که بتوانند زن و مرد را از هم جدا ساخته و بين آنها فاصله ايجاد کنند، اتوبوس ها را زنانه مردانه کرده اند. کلاس های دانشگاهی را نيز همين طور و تازه به اين هم بسنده نکرده و اقدام به تاسيس دانشگاه های جداگانه مخصوص دختران و پسران نموده اند. حتی اين اواخر کوشيدند در بيمارستان ها و مراکز درمانی و پزشکی نيز بين زن و مرد ديوار بکشند. اتفاقا در همين زمينه لايحه ای را در مجلس اسلامی شان بهتصويب رساندند. ولی با توجه به مخالفت های گسترده ای که به خصوص از طرف پزشکان و کارکنان مراکز درمانی و بيمارستان ها صورت گرفت فعلا با ارائه اين دليل رسمی که فاقد بودجه لازم می باشند ناتوانی خود را از اجرای طرح مزبور برملا کرده اند. اينها و موارد بسيار ديگر بيانگر ۲۰ سال اعمال زن ستيزانه جمهوری اسلامی می باشند.
اگر در قرون وسطی، کليسا و کشيشان در خدمت به اربابان فئودال در اروپا حکمرانی می کردند و استفاده از شيوه های وحشيانه ضرب و جرح فيزيکی برای دربند نگه داشتن توده ها (که قسمت اعظم آنها را دهقانان تشکيل می دادند) شيوه های معمول آن دوره به شمار می رفت، رژيم جمهوری اسلامی در خدمت به امپرياليست ها و سرمايه داران وابسته، شيوه های حيوانی و قرون وسطايی را در اواخر قرن بيستم و در دوره ای به کار گرفته است که سيستم سرمايه داری در ايران حاکم است و جای اربابان قديم و خشن ترين و فئودال های بی سواد و کهنه پرست را سرمايهداران ظاهرا اهل تجدد و “تمدن” گرفته اند، در شرايطی که امپرياليست های دنيای تکنولوژی و پيشرفت اساس اقتصاد جامعه ما را به دست داشته و آن را می گردانند. ؛شلاق زدن رسما به عنوان روش معمول حکومت در مقابل به اصطلاح خطاکاران جامعه اعلام شده، مثل نقل و نبات محکوميت های اين چنينی می برند: ۷۰ ضربه شلاق به اضافه ۳۰۰ تومان (۳۰۰ هزار تومان) جريمه نقدی، ياارقام ديگر… آشکارا انگشت می برند، دست قطع می کنند و اتفاقا همه اين اعمال بربرمنشانه قرون وسطايی را با آخرين ماشين های الکتريکی اختراعی قرن انجام می دهند. تحت عنوان اجرای قصاص، وحشيانه ترين شيوه های شيوه های مرتجعين تاريخ را در جامعه ما معمول کرده اند: سنگسار. حتی در اجرای اين شيوه حيوانی مجازات نيز بين مجرم “زن و مرد” تفاوت قائل اند. زن به خاطر اين که زن است (همين از نظر نيروهای مرتجع چه آخوند بوده باشند چه غيرمعمم و کت و شلواری خود “جرم” بزرگی است) بايد با حدت و شدت هرچه بيشتری “جزا” ببيند. به طوری که مجازات زناکاری برای يک مرد مجرد ضربات شلاق است اما زن مجردی که به زناکاری محکوم شود به قصد مرگ سگنسار می شود. در مورد “زناکاران” متاهل زن و مرد هر دو به مجازات سنگسار محکوم می شوند ولی از آنجا که به هنگام سنگسار اگر کسی موفق به فرار از دست سنگ اندازان شود گناه اش بخشوده شده و می تواند زنده بماند تبعيض بين زن و مرد در اين رابطه به اين صورت است که مردان تا کمر و زن ها تا گردن در خاک قرار داده می شوند (۱). چرا تا اين حد زنان را مورد ستم قرار می دهند. چرا دائما می کوشند زن را موجودی حقير و فرودست، دارای شعور و قابليت عملی پائينتر از مرد و در بهترين حالت با نقش اجتماعی درجه دوم در جامعه به حساب آورند!؟ با بررسی شرايط کار و زندگی زنان کارگر و زحمتکش و تعمق در واقعيت های مادی که زندگی اين زنان را احاطه نموده است می توان دريافت که تلاش های زن ستيزانه جمهوری اسلامی و اصرار و تأکيدات وقيحانه اين رژيم برای هرچه بيشتر به بند کشيدن زن در جامعه از يک طرف و سيستم اقتصادی ــاجتماعی استثمارگرانه حاکم بر جامعه رابطه ای معين و مشخص وجود دارد، و می توان مشاهده کرد که چطور زنان کارگر و زحمتکش تحت سيستم سرمايه داری به طور مضاعف مورد استثمار قرار می گيرند: يک بار به خاطر کارگر بودن شان (همانند يک کارگر مرد) و بار ديگر به عنوان اين که زن هستند (به اين خاطر بايد مزد کمتری دريافت کنند و شرايط کار دشوارتری را متحمل شوند و…) و می توان ديد که از اين رهگذر چه سودهای مادی کلانی و نصيب کدام گروه و طبقه اجتماعی می شود! آن چه در زير می آيد ترسيم گر خطوطی در اين زمينه است.
حمله به زنان از طرف رژيم وابسته به امپرياليسم جمهوری اسلامی از همان بدو روی کار آمدن اين رژيم صورت گرفت. سپس به دنبال بگير و ببندهای گسترده و کشتارهای خونين سال های ۶۰ که در طی آن خود به تبليغ جنايات کثيف شان پرداخته و دستان تا مرفق در خون شان را آشکارا از هر طريق ممکن به نمايش می گذاشتند تا بلکه بتوانند فضای رعب و خفقان دوره شاه را مجددا در جامعه در جامعه برقرار سازند، سرکوب زنان را با شدت هرچه بيشتری ادامه دادند.
يکی از اولين و مهم ترين اقدامات رژيم برعليه زنان اخراج زنان کارگر از کارخانجات بزرگ بود (در اين دوره بسياری از کارمندان و متخصصين رشته های مختلف را که زن بودند نيز از کار بيکار نمودند) بدون اين که مسئوليتی در قبال بيکارسازی آنها و زندگی آينده شان به عهده گيرند. توجيه رژيم برای اين اقدام ارتجاعی خود، ايده ئولوژی مذهبی اش بود. اين طور جلوه دادند که گويا به خاطر اين که قرار گرفتن زن و مرد را در محيط کار در کنار يکديگر غيرشرعی و غيراخلاقی تلقی می کنند دست به بيکارسازی زنان زده اند و برای اين که اين را به راستی به باور مردم تبديل کنند تبليغات گسترده ای راه انداخته و موعظه کردند که جايگاه زن در خانه است و “بهشت زير پای مادران”. يعنی اين که وظيفه زنان آن است که کاری به امور خارج از خانه، به امور اجتماعی و جامعه نداشته باشند. در خانه بنشينند خانه داری کنند، بچه بزايند و بزرگ کنند. ولی در واقعيت امر ايده ئولوژی مذهبی رژيم در خدمت توجيه واقعيت ديگری قرار داشت. اين واقعيت که به دليل بحران اقتصادی حاکم بر سيستمسرمايه داری وابسته ايران و بسته شدن کارخانه ها و يا تعطيلی پنهان آنها، بيکاری فزاينده ای جامعه ايران را فراگرفته بود (که امروز نيز چنين است). در چنين شرايطی رژيم با قربانی کردن زنان، يعنی با جايگزين کردن مردان به جای زنان در محيط های کار به خصوص ــ در کارخانه ها و موسسات توليدی بزرگ ــ کوشيدند به سبک خود به مساله بيکاری در جامعه در جامعه پاسخ گفته و به يکیاز دردها و نابسامانی های اجتماعی سرپوش بگذارند (۲). به اين ترتيب تعداد بيکاران نيز در جامعه بسيار کمتر از آن چه در واقعيت وجود داشت جلوه می کرد. آخر در جامعه ای که صرفا مرد نان آور خانه محسوب می شود و زن خوب، يک مادر و همسر “فداکار” تلقی می گردد مسلم است که بيکار بودن زنان طبق روانشناسی اجتماعی اين جامعه، هنوز به معنی وجود بيکاری در جامعه نيست. اتفاقا جمهوری اسلامی نيز روی همين عرف های عقب مانده اجتماعی تأکيد نموده و در حالی که با کمک اوراد و اوهام مذهبی به توجيه و تقويت آنها می پرداخت، سدی در مقابل اشتغال زنان در خارج از خانه به وجود آورد. در واقعيت امر، اما زنان بسياری بوده و هستند که يا خود تنها نان آور خانه می باشند و يا درآمد پدر و شوهران شان آن قدر نازل است که جز با کار در بيرون از خانه و کمک به درآمد خانواده امکان زندگی بخورونمير نيز برای خود و خانواده شان وجود ندارد. به خصوص در سال های اخير با رشد و گسترش هرچه بيشتر روابط سرمايه داری در ايران و لاجرم با تشديد پروسه سلب مالکيت از توليدکنندگان کوچک، روز به روز بر تعداد کسانی که مجبوراند با فروش نيروی کار خود گذران کنند، افزوده می شود. اين واقعيت آن هم در شرايط رکود و تحرک بسيار پائين اقتصاد در جامعه و اثرات ناشی از آن (رشد تورم و غيره) باعث کشيده شده هرچه بيشتر زنان به بازار کار گرديده است.
در ابتدای رشد سيستم سرمايه داری ــ که اساسا در اروپا شکل گرفت ــ با درهم کوبيده شدن سيستم اقتصادی کهنه و اقتصادهای خرد، شرايطی برای کار مستقل زنان در جامعه به عنوان يک فرد و اشتغال آنان در حوزه های مختلف کار اجتماعی مهيا شد. به واقع، می توان گفت با رشد سيستم سرمايه دای در شکل کلاسيک خود، روی هم رفته اين امکان به وجود آمد که توده عظيمی از زنان، يا به صورت کارگر در کارخانه ها و مراکز توليدی مختلف جذب شوند و يا با توجه به رشد جامعه در کليت خود در کارهای گوناگون اجتماعی، از سوادآموزی گرفته تا کار در ادارات و غيره به اشتغال بپردازند. ولی امروز در شرايط سلطه سرمايه داری امپرياليستی در جهان و وجود سيستم های سرمايه داری وابسته در قريب به اتفاق کشورهای تحت سلطه، در حالی که بنابه ضرورت های رشديرمايه، زن ها ناچارا کماکان به بازار کار کشيده می شوند ولی اقتصاد از وضعيتی برخوردار نيست که بتواند اين توده عظيم (و نه فقط آنها) را جذب نمايد. لذا معضلات، تضادها و تناقضاتی بروز می کنند که ما امروز در کشور خود شاهد نمونه هايی از آنها می باشيم. در عين حال، در شرايط کنونی ايران در کنار معضل اساسی ناشی از رشد سرمايه داری وابسته و وجود بحران اقتصادی فاکتور نه چندان کم اهميتی نيز موجب ضرورت اشتغال زنان در خارج از خانه گرديده يعنی جنگ امپرياليستی ۸ ساله ايران و عراق که در طی آن بسياری از مردها جان خود را در ميدان های جنگ از دست دادند و با بی شوی و بی پدر ماندن زن يا دختر و يا آن طور که در اصطلاح عموم گفته می شود با {بی سرپرست} ماندن خانواده ها، نياز به کار زنان در بيرون از خانه هرچه بيشتر تشديد شده و باعث روی آوردن آنها به بازار کار شده است. در چنين شرايطی است که بايد روی کار و زندگی کارگران و زحمتکشان زن دقيق شويم و اثرات رواج فرهنگ زن ستيزانه در جامعه را به خصوص روی کارگران و زحمتکشان چه مرد و چه زن مورد بررسی قرار دهيم.
تقريبا از بدو روی کار آمدن رژيم جمهوری اسلامی ديگر در کارخانه های بزرگ (به جز در مواردی) جايی برای زنان وجود ندارد. آنها فقط در کارخانه هايی که مصالح و منافع سرمايه داران در کسب سود هرچه بيشتر، اشتغال زنان را به جای مردان می طلبد می توانند کاری گير بيآورند. در اين صورت هم البته بيشتر، زنان مجرد شانس استخدام در کارخانه را دارند چون سرمايه داران برای احتراز از تحمل هزينه بچه های کارگران زن کمتر ممکن است زن متاهلی را استخدام کنند. بر اين اساس زنان زحمتکش و کارگر بدليل نياز شديد مالی شان به هر کاری با هر مشقتی و با هر شرايط غيرقابل تحملیبه شرط آن که بتوانند چندرغازی کسب کنند، روی می آورند. اگر شانسی داشته باشند (آشنا يا پارتی داشته باشند) در کارگاه های توليدی مشغول کار می شوند. بدون اين که اغلب از آن حقوق کذايی نيز که در قانون کار ضدکارگری جمهوری اسلامی مندرج است اطلاعی داشته باشند. البته در صورت اطلاع داشتن هم برای اين که دست شان به هر حال در جايی به کاری بند شده، امکانات لازم جهت کسب آن حقوق (نظير بيمه) را ندارند. کارگران زن متاهل بايد مساله نگهداری از بچه های شان را خودشان حل کنند. معمولا در صورت وجود مادربزرگ يا زن سالمندی در فاميل بچه ها به آنها سپرده می شوند و الا کودکان بايد در خانه به حال خود رها شوند. در اين صورت بچه بزرگ تر بايد مسئوليت نگهداری از خود و خواهر و برادرهای کوچکترش را به عهده گيرد.
در کارگاه های توليدی کارگران زن مجبوراند برای حفظ شغل، انضباط کار را شديدا رعايت کنند و کاملا طبق خواست کارفرما رفتار نمايند. چه در غير اين صورت کارفرما می تواند بدون اين که مجبور به ارائه دليل موجهی باشد به تشخيص خود کارگر را اخراج نمايد. ساعات کار اين کارگران بدون اين که اياب و ذهاب های گاه طولانی و خستگی آور حساب شوند از ۱۰ ساعت در روز بيشتر است. ولی با همه اين تفاصيل (ساعات طولانی و شرايط سخت کار) مزد آنها اغلب از حداقل دستمزدی که توسط حکومت تعيين شده کمتر است. (حداقل دستمزد در حال حاضر ۲۳ هزار تومان در ماه است). آنها به خاطر اين که زن هستند پايين ترين حقوق ها را دريافت می کنند و پايين ترين شغل ها با دستمزدی حقير و ناچيز به کارگران زن تعلق دارد به طوری که کمتر ممکن است يک کارگر مرد حاضر به انجام آن کار با آن دستمزد گردد. در واقع در قبال انجام کار مشابه و در مدت يکسان به کارگر زن مزدی کمتر از مرد پرداخت می کنند.
وضعيت زنان زحمتکشی که قادر نشده اند در کارگاه های توليدی کاری برای خود دست و پا کنند و در خانه به مثابه “کارگران خانگی” کار می کنند حتی از کارگران زن در کارگاه های توليدی نيز بدتر است. کار آنها گرفتن سفارش از کارخانه يا کارگاه و انجام آن در خانه می باشد. شکی نيست که آنها بايد اين کار را همراه با انجام “وظايف” خانه داری و نگهداری از بچه ها انجام دهند که در شرايطی که اغلب هم محل زندگی شان و هم محل کار يک اتاق می باشد فشارهای روانی مختلفی به آنها (و همين طور به کودکان و ديگر اعضای خانواده) وارد می آيد. اغلب اين زنان مجبوراند تا نصفه های شب بيدار مانده و با استفاده از سکوت شب و با تحمل بی خوابی کارشان را انجام دهند. با اين حال و عليرغم همه سختی شرايط کارشان، دستمزد اين کارگران به هيچ وجه تناسبی با کاری که انجام می دهند، ندارد. دستمزد آنها به قدری کم است که برای سرمايه دار بيشتر صرف می کند به جای به انجام رساندن کار مذکور توسط کارگران کارخانه و با وسايل و تجهيزات پيشرفته(که مسلما باعث کاهش هزينه توليد و بارآوری بيشتر آن می شود) کار را به خانه ها ارجاع دهد تا کارگران زن در ازای مزد ناچيزی آن را با دست انجام دهند.
مجموعه اين شرايط يعنی وجود ارتش وسيعی از بيکاران در جامعه و امکان پرداخت مزد بسيار ناچيز به کارگران زن در ازای کاری که بنابه خود قوانين موجود در کشور مزد بيشتری را می طلبد باعث آن شده است که سرمايه دار بتواند مدام سطح دستمزدها را تقليل داده و به قيمت گرسنگی و رنج کارگران و زحمتکشان (چه زن و چه مرد) سودهای هنگفتی به جيب زند.
چرا سرمايه دار می تواند در ازای کار برابر مزد کمتری به کارگران زن پرداخت نمايد و به قولی حتی يک چهارم مزدی که در صورت انجام کار مذکور توسط کارگر مرد به او تعلق می گرفت را به کارگران زن نپردازد؟ شکی نيست که شرايط لازم برای استثمار و سودجويی سرمايه داران را اساسا دولت سرمايه داری دولتی که منافع طبقاتی سرمايه داران را نمايندگی می کند، تامين می نمايد و همان طور که ما در جامعه خود شاهديم سرمايه داران ايران نيز به يمن وجود دولت مدافع خود يعنی رژيم جمهوری اسلامی است که از امکان استثمار هرچه شديدتر کارگران و سودجويی های گسترده برخوردارند. ولی برای اين که مکانيسم مشخص اين واقعيت را درک کنيم بايد در بطن سيستم اقتصادی ــ اجتماعی موجود به عملکرد آن فرهنگ ارتجاعی توجه کنيم که زن را فرودست و جايگاهاجتماعی او را پايين تر از مرد جلوه می دهد. اگر بنابه فرهنگی که رژيم آن را به فرهنگ مسلط در جامعه تبديل ساخته، زن هنوز يک انسان کامل همانند مرد نيست، کم عقل تر، احساسی تر (سطحی نگر)، عقب مانده تر، ضعيف تر و دارای قابليت کمتر و غيره است. اگر دنيای او با کارهای زنانه ای (!!) که بر دوش اوست “دنيای کوچک تری است” پس هنگامی هم که در دنيای مردانه (!!) قرار گرفته و برای کسب درآمدی به اشتغال می پردازد کار او بايد کم ارزش تر از مرد به حساب آيد. بنابر اين، ميزان مزد او با حد ارزش اجتماعی وی سنجيده می شود. اگر ارزش اجتماعی زن پايين تر از مرد است، بنابر اين، “طبيعی” است که مزد کار وی نيز پايين تر از مرد تعيين شود. رژيم ضدکارگری جمهوری اسلامی با ايده ئولوژی و اعمال ارتجاعی اش در جامعه برعليه زن در جهت تثبيت و تحکيم چنين شرايطی حرکت نموده و می نمايد. مزد نابرابر در مقابل کار برابر؛ اين است يکی از نتايج حاصل از اعمال زن ستيزانه جمهوری اسلامی به نفع سرمايه داران و به قيمت رنج و استثمار خانواده های کارگری.
مطابق آموزش های مارکس و انگلس، ايده ئولوژی حکومت و کليه موسسات و نهادهايی که برای پيشبرد آن ايده ئولوژی در جامعه به وجود می آيند، قائم به ذات نبوده و در خدمت پيشبرد منافع اقتصادی طبقه يا طبقات معينی به خدمت گرفته می شوند. اين را ما امروز به عينه در کشور خود می بينيم. می بينيم که رژيم جمهوری اسلامی با ايده ئولوژی مذهبی خود در پناه اسلام و اسلام خواهی و حاکم ساختن قوانين شرع در جامعه و در پرتو آن با تحقير زنان و هرچه بيشتر به بند کشيدن آنها به واقع کوشيده است زمينه ای را در جامعه به وجود آورد که مشتی سرمايه دار با استفاده از آن و با مکيدن خون کارگران و زحمتکشان بتوانند به “ثروت های بادآورده ای” دست يابند و سودهای کلانی را به جيب زنند. وقتی می گوييم رژيم جمهوری اسلامی نماينده سرمايه داران و خدمت گزار آنهاست بايد متوجه باشيم (و اين را در عمل می بينيم) که هم ايده ئولوژی مذهبی اين رژيم و هم تمام اعمال شرعی و غيرشرعی اش در خدمت تأمين منافع سرمايه داران و پيشبرد سيستمسرمايه داری وابسته در ايران قرار دارد. بنابر اين، مکررا ثابت می شود که مذهب در دست طبقات استثمارگر و حکومت هايی که برای تأمين منافع آنان بر سر کار آمده اند تنها وسيله ای برای تسهيلاستثمار طبقات پايين جامعه است. اين را به خصوص زنان آگاه و مبارز ما بايد آويزه گوش خود سازند تا بتوانند مبارزه خود را برای آزادی واقعی زنان و تحقق برابری کامل بين زن و مرد در جامعه با جهت گيری درستی پيش ببرند و به خصوص اسير ايده ئولوژی های بورژوايی در رابطه با مساله زن نشوند که می کوشند به جای سيستم سرمايه داری و الزامات استثمارگرانه اين سيستم مرد را عامل ستم و سرکوب زنان جلوه دهند. بايد به طور کاملا قاطع و بی رحمانه با فرهنگ مردسالارانه به مبارزه برخاست. در اين شکی نيست (اين را هم بايد دانست که فرهنگ مردسالاری الزاما، صرفا در ميان مردها رسوخ ندارد، بلکه خود زنان نيز در موارد بسياری، اگرچه به اشکال متفاوت، مروج چنان فرهنگی هستند). ولی، در عين حال، بايد به مقابله شديد و همه جانبه با ايده ئولوژی های بورژوايیبپردازيم که با منحرف کردن خشم و نفرت زنان از سيستم سرمايه داری و حکومت های مدافع آن به سوی مردها (به طور مجرد و کلی) به واقع در اتحاد مبارزاتی بين زنان و مردان کارگر و زحمتکش و يا به عبارتی ديگر، در اتحاد و همبستگی کارگران و زحمتکشان خلل وارد می آورند.
تنها با سرنگونی رژيم جمهوری اسلامی و نابودی طبقات استثمارگر در جامعه ما امکان رهايی واقعی و کامل زنان در ايران وجود دارد. با تمرکز قوای مبارزاتی خود برای ايجاد جامعه ای عاری از طبقات، اين جاده را هموار کنيم.
۸ مارس ۱۹۹۹
برابر با اسفند 79
* * * * *
پاورقی ها:
1 _ در شرايطی که پاسداران ظلم و ستم جمهوری اسلامی به خواست و صلاح ديد آيت الله ها و حجت الاسلام های گداننده رژيم در جريان دستگيری های گسترده سال های ۶۰، دختران خردسال زندانی را که باکره بودند مورد تجاوز قرار می دادند چه بيشمار زنانی را به اتهام واهی برخورد “منافی عفت” مورد سنگسار قرار داده و می دهند. وحشی گری و رذالت پاسداران در زندان به قصد انتقام از توده های انقلابی و زهر چشم گرفتن از آنها صورت می گرفت ولی عمل شنيع آنها با مستمسک شرع و مذهب توجيه می شود که گويا با تجاوز به آن دختران مانع از ورود آنها به بهشت می شوند (چون بنابه گفته “فقها”، دختران باکره ــ دوشيزگان ــ پس از مرگ مستقيما به بهشت می روند).
مزدوران جمهوری اسلامی؛ اين پاسداران سيستم سرمايه داری وابسته در ايران، علنا و با بوق و کرنا فحشاء اسلامی را تحت عنوان صيغه در جامعه رسميت بخشيده اند ولی اين طور جلوه می دهند که گويا واقعا و اعتقادا مخالف سرسخت رواج فحشاء در جامعه می باشند. و آن وقت با مغزهای کهنه و ارتجاعی شان به تشخيص مرز بين برخورد اخلاقی در رابطه بين يم زن و مرد می پردازند. در اين زمينه نيز خود را آن قدر متخصص به حساب می آورند که به راحتی هر زن و مردی را که به نظر آنها خلاف “اخلاق” رفتار کرده اند به سنگسار محکوم می کنند.
2 _ کسانی به دليل کوته بينی و کسان ديگری مغرضانه به قصد ايجاد انحراف در جنبش ضدامپرياليستی توده ها، با تکيه بر اعمال زن ستيزانه رژيم همواره کوشيده و می کوشند به جای امپرياليستهای سلطه گر و سرمايه داران وابسته ايران که بنيان گذار و مدافع رژيم مذهبی کنونی (جمهوری اسلامی) در ايران بوده اند صرفا مذهب و ايده ئولوژی اسلامی را عامل همه بساط ظلم و ستم برعليه زنان در ايران جلوه دهند. اينها نمی دانند و اگر بدانند، نمی خواهند به روی خود بيآورند که در شرايط بحران جامعه سرمايه داری، زنان از نظر سرمايه داری اولين قربانيانی هستند که بايد از کار بيکار شوند. و به اشکال مختلف مورد تحقير و سرکوب واقع شوند. البته اين امر هرجا به شکلی به اجرا درآمده و تحت ايده ئولوژی های متفاوتی توجيه می شود.
اگر مزدوران جمهوری اسلامی صرفا به خاطر اسلامی بودن شان و به خاطر مذهب، زنان را از کار بيکار و خانه نشين می سازند و زن خوب و ايده آل را زن خانه دار و صرفا يک همسر و مادر تصوير می کنند، چرا هيتلر در رأس يک دولت “لائيک” و “سکولار” تقريبا عين عبارات کنونی سرمايه داران رژيم را در رابطه با زنان آلمان به کار می گرفت!؟
اين اساسا و در کليت خود، وجود شرايط بحران اقتصادی شديد در جامعه آلمان و به همراه آن خوابيدن توليد، تورم عنان گسيخته و وحشتناک، شدت گيری بيکاری و غيره بود که باعث می شد هيتلردر آن زمان به همان گونه در مورد زنان سخن بگويد که خمينی گفت و امروز خامنه ای و رفسنجانی و خاتمی و غيره می گويند. قسمتی از سخنرانی هيتلر را که در مجلس “نورنبرگ” آلمان در سال ۱۹۳۴ ايراد شده (که البته بعدها نيز نظير آن تکرار شد) و سخن يکی از ايده ئولوگ های نازيست را (برگرفته از: “فاشيسم و مقاومت”، مندرج در نشريه “پيرامون مساله زن”، دفتر سوم ــ بهار ۱۳۶۴) در اينجا نقل می کنيم: “وقتی که می گوييم دنيای مرد، سياست، دولت، مبارزه و يا آماده به خدمت بودن او در مقابل اجتماع است، احتمالا می توان گفت که دنيای زن دنيای کوچک تری است زيرادنيای وی شامل مرد، خانواده و فرزندان و خانه اوست. اما اين دنيای بزرگ تر چطور وجود می داشت، اگر کسی نبود که اين دنيای کوچک تر را سرپرستی کند؟ دنيای بزرگ تر چطور می توانست موجوديت يابد، اگر کسی نبود که زندگی خود را با نگهداری اين دنيای کوچک تر محتوا بخشد؟ نه، پايه های دنيای بزرگ تر به روی اين دنيای کوچک تر بنا شده. اين دنيای بزرگ نمی تواند موجوديتداشته باشد، اگر دنيای کوچک تر محکم و استوار نباشد.”
”مادران بايد تمام توجه خود را به فرزندان و زنان به شوهر خود معطوف کنند و دختران جوان بايد خود را برای شغل آينده خويش که مطابق با طبيعت زنانگی آنهاست، آماده سازند. ولی توان و امکان پيدا کردن کار و شغل بايد در کل، حق مرد باقی بماند.”
از همین دسته
صهیونیسم و تشدید تنشها در منطقه!
فاجعه مرگ کارگران معدن در طبس!
مقایسه سازمان مجاهدین دهه 50 و حماس!