روز جهانی زن بر همه زنان آزادیخواه ایران و به خصوص بر زنان کارگر و زحمتکش ما مبارک باد!
بار دیگر فرا رسیدن 8 مارس، روزی که به پشتوانه مبارزات زنان کارگر و پیشروان سوسیالیست آنان به عنوان روز زن رسمیت یافته، فرصتی بوجود آورده است که بتوان در رابطه با برخی مسایل مربوط به رویدادهای جاری در جنبش زنان، با عزیزان فعال در این جنبش صحبت نمود.
همانطور که می دانیم از بدو روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی، رژیمی که زن ستیزی یکی از اجزای وجودی آن را تشکیل می دهد، زنان مبارز ایران همواره بر علیه ستم ها، زورگوئی ها و برخوردهای ارتجاعی که بر علیه آنها اِعمال می شود مبارزه کرده و علیرغم سیاست های شدیداً خشونت بار و ارتجاعی این رژیم در مورد زنان ، علیرغم همه سنگسارها، همه اسید پاشی ها و ضرب و شتم ها و تحقیر و توهین ها، به شرایط تحمیلی این رژیم جنایتکار تمکین ننموده و در جهت تحقق حقوق پایمال شده خویش از پای ننشسته اند. به یمن تداوم و رشد روزافزون چنین مبارزه ای است که امروز جنبش زنان در ایران به عنوان یک جنبش گسترده در سطح جامعه و جاری در اعماق آن ، جنبشی که از پتایسیل مبارزاتی قدرتمندی برخوردار است، به یک واقعیت عینی تبدیل گشته- تا آنجا که هیچکس قادر به انکار آن نیست. همین نقطه قوت اما حساسیت دشمنان مردم نسبت به مبارزه زنان در ایران را برانگیخته و باعث شده است که آنها عمدتاً در لباس به اصطلاح طرفداری از زنان در جهت منحرف کردن مسیر جنبش زنان و هرز بردن نیروی مبارزاتی آن دست به کار شوند. دراین میان باید دید که رژیم جمهوری اسلامی در حال حاضر چه سیاستی را در قبال این جنبش در پیش گرفته است!؟ بررسی درست وهوشیارانه این سیاست است که می تواند ما را هرچه بیشتر به کنه واقعیات و مسایلی که امروز در رابطه با جنبش زنان در ایران می گذرد، واقف سازد.
واقعیت این است که جمهوری اسلامی درقبال جنبش زنان همان سیاستی را دنبال می کند که
در رابطه با مبارزات دیگر بخش های جامعه نیز در پیش گرفته است. این سیاست را به طور خلاصه می توان این طور توصیف نمود: سرکوب مداوم حرکت های مبارزاتی و در عین حال کنترل آنها به گونه ای که جنبش در مسیری پیش رود که آسیبی به سیستم سرمایه داری حاکم بر ایران و رژیم جمهوری اسلامی وارد نیاید. رژیم این سیاست را از زمان خاتمی عمدتاً با فضا دادن به رواج اندیشه ها و حرکت های رفورمیستی ای که از امکان اصلاح پذیری رژیم جمهوری اسلامی سخن گفته و می کوشند ضمن حفظ اُس و اساس وضع موجود اصلاحاتی در آن داده شود، پیش برده است. در پی اجرای چنین سیاستی بود که در سال 1381 رژیم به طور ظاهراً غیر مترقبه اجازه برگزاری علنی مراسم 8 مارس را داد و تا آنجا پیش رفت که حتی از میان خود دست اندرکاران رژیم مردسالار جمهوری اسلامی، حتی از میان مردها- کسانی چون مهاجرانی، وزیر ارشاد سابق خاتمی- عهده دار به اصطلاح دفاع از حقوق زن شدند. در ضمن، از آن زمان به بعد فعالیت های علنی در رابطه با مسایل زنان نمود هر چه بیشتری یافته است.
زنان در ایران چه متعلق به اقشار مرفه و نیمه مرفه جامعه باشند و چه خود کارگر و زحمتکش بوده باشند، تحت شرایط بسیار ظالمانه ای قرار دارند. به خصوص بر زنان کارگر و زحمتکش و زنان طبقات پائین جامعه چنان ظلم ها وستم ها، اجحافات و تبعیضات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی اعمال می شود که بازگوئی هریک از آن ها کافیست تا عمق و ابعاد شرایط جهنمی وحشتناک حاکم بر زندگی زنان در ایران، بر ملا گردد. سلطه یک رژیم مذهبی که رسومات ارتجاعی زن ستیز متعلق به اعصار و قرون گذشته را در قوانین خود رسمیت داده و به اجرا گذاشته است، اصلی ترین عاملی است که دست و پای زنان را در زنجیر قرار داده و مناسب ترین شرایط را برای استثمار هر چه شدیدتر و گسترده تر نیروی کار زنان کارگر و زحمتکش بوجود آورده است. بر چنین زمینه ای است که در سال های گذشته هر جا زنان امکان یافته انداز مطالبات خویش سخن بگویند، خواست های کاملاً به جا و برحقی را مطرح نموده اند؛ خواست هائی نظیر مزد برابر در مقابل کار برابر، لغو قرار دادهای موقت، ممنوعیت تعدد زوجات، بالا بردن سن مسئولیت کیفری به 18 سال، حق برخورداری از حق طلاق، حق شهادت و قضاوت، حق “حضانت” و ” ولایت” پدر و مادر بر فرزندان به طور مساوی و غیره. حتی گاه به موارد عمومی مهمی چون درخواست برای آزادی بیان، ایجاد آزادانه تشکل و یا تقبیح حمله نظامی امریکا به ایران نیز بر می خوریم. اما این نقص هم وجود دارد که بعضی موارد پر اهمیت نظیر خواست آزادی پوشش، حق سقط جنین و غیره در این مطالبات دیده نمی شود. تشریح و توضیح قوانین زن ستیز جمهوری اسلامی تلاش مثبت دیگری است که در سال های اخیر صورت گرفته و مسلماً در خدمت رشد آگاهی جمعی و افشای هر چه بیشتر رژیم مذهبی و زن ستیز حاکم بر جامعه ایران قرار دارد.
در چنین شرایطی است که رژیم در پی اجرای سیاست کنترل مبارزات زنان و محصور کردن آن در چهار چوب های رفورمیستی، از یک طرف هر جا احساس می کند که کنترل مبارزات علنی زنان ممکن است از دست او خارج شود به سازمان دادن حمله به تجمعات زنان مبارز و معترض می پردازد و با ضرب و شتم آنان و دستگیری عناصری می کوشد تا مانع از پیشروی این مبارزات شود( این واقعیت را ما در 22خرداد سال گدشته در حمله سازمان یافته نیروهای سرکوبگر همچون پلیس های زن به تجمع زنان در میدان 7 تیر تهران شاهد بودیم) و از طرف دیگر با فضا دادن به آن دسته از زنان در این جنبش که منافع طبقاتیشاندر حفظ سیستم اقتصادی- اجتماعی حاکم نهفته است و از این رو بسیار مواظب هستند تا حرکتی بر ضد کلیت رژیم جمهوری اسلامی و سرنگونی آن صورت نگیرد، مبارزه زنان را صرفاً در چهار چوب های اصلاح طلبانه و رفورمیستی محدود و مختنق سازد.
اگر مبارزه برای لغو و تغییر قوانین زن ستیز حاکم یک مبارزه بر حق و درستی است، اما دامن زدن به این توهم که گویا جمهوری اسلامی می تواند قوانین زن ستیز خود را ملغی ساخته و آن ها را به نفع زنان تغییر دهد، خاک پاشیدن به چشم زنان ستمدیده ایران می باشد. جمهوری اسلامی نه فقط به عنوان یک رژیم مذهبی نمی تواند حتی برابری حقوقی زن و مرد را پذیرا شود بلکه به عنوان یک رژیم مدافع سیستم سرمایه داری وابسته در ایران، در شرایطی که این سیستم در بحران به سر می برد نیز قادر به تحقق چنین امری نیست. اتفاقاً زن ستیزی رژیم جمهوری اسلامی درست در جهت حفظ سیستم سرمایه داری حاکم بر ایران وخدمت به آن قرار دارد و همه تلاش های این رژیم در پایمال کردن حقوق زنان و رواج فرهنگ مردسالارانه که آن را با ایدئولوژی اسلامی خود توجیه می کند از همین واقعیت نشأتگرفته است. بنابراین در شرایطی که زن ستیزی با موجودیت رژیم جمهوری اسلامی تنیده شده است، تصور این که با وجود چنین رژیمی قوانین ارتجاعی آن بر ضد زن در کلیت خود در ایران تغییر یافته و یا لغو شود، تصور بیهوده ای است. تجربه نشان داده است که تنها با سرنگونی انقلابی و قهر آمیز رژیم جمهوری اسلامی با کلیه قوانین زن ستیزش امکان تحقق مطالبات برحق و دموکراتیک زنان بوجود می آید. متأسفانه گاه تجارب مبارزاتی به طور دردناکی نادیده گرفته می شوند. مثلاً در حرکت جدیداً آغاز شده تحت عنوان” کمپین یک میلیون امضاء” این امر را می توان مشاهده نمود.
حرکت یک میلیون امضاء بر آن است که گویا با جمع آوری امضاء و نشان دادن این که “درخواست تغيير قوانين تبعيضآميز” تنها خواست گروه کوچکی از زنان نیست، می توان رژیم را مجبور به تغییر آن قوانین نمود. این کمپین گاه برای موجه جلوه دادن حرکت و اندیشه های غیر واقعی خویش به تجارب جوامعی چون فرانسه که اتفاقاً قانون در آنجا حاکمیت دارد استناد می کند- بدون آن که بروی خود بیاورد که جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم دیکتاتور پایبند قانون نبوده و هیچ ارزشی به رأی و نظر مردم قایل نیست. چنین برخوردی آشکارا به معنی توهم پراکنی و هرز بردن نیروی زنان مبارز در کوره راه های بی ثمر می باشد- که محدود کردن اهداف جنبش زنان به کوشش صرف برای پیوستن به کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان که جناحی از درون خود رژیم در آن جهت حرکت می کند، یکی از آن کوره راه است . آنچه مسلم است این است که تنها با رشد و گسترش مبارزات انقلابی در جهت سرنگونی این رژیم و در جهت قطع هرگونه نفوذ امپریالیست ها در ایران است که راه برای تحقق خواست های عادلانه زنان هموار خواهد شد.
با آرزوی موفقیت برای تمامی زنان ستمدیده ایران که در هر شکل و سطحی بر علیه مظالم ناشی از نظام دیکتاتوری حاکم و رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی و فرهنگ مرد سالارانه زاییده آن مبارزه می کنند.
اشرف دهقانی
17 اسفند 1385 برابر با 8 مارس 2007
از همین دسته
خشونت علیه زنان و راههای مبارزه با آن!
آزادی زنان در گرو آزادی جامعه است!
از مخدوش شدن صف انقلاب با ضد انقلاب جلوگیری کنیم!