به نقل از: نشریه پیام فدایی ارگان چریکهای فدایی خلق ایران
شماره ۱۹۷ آبانماه ۱۳۹۴
حمله هواداران چریکهای فدایی خلق به سفارت آمریکا در روز ۲۵ بهمن سال ۱۳۵۷ یعنی درست چند روز بعد از قیام بهمنماه از جمله رویدادهایی است که از سوی نیروهای مختلف سیاسی به شکلها و با انگیزههای گوناگون مورد تحلیل و بررسی و تفسیر و مخصوصا تحریف قرار گرفته است.
ذوب شدگان در ولایت مطلقه فقیه همواره این رویداد را به وسیلهای برای کوبیدن کمونیستها و به خصوص چریکهای فدایی خلق تبدیل کردهاند.
کارگزاران دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی با مقایسه حمله هواداران چریکها به سفارت آمریکا در ۲۵ بهمن ۵۷ با مضحکه اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ چنین جلوه میدهند که اقدام چریکها در مقایسه با حرکت دانشجویان خط امام حرکتی کوچک و نادیده گرفتنی بود که ارزش مبارزاتی خاصی نداشت. آها در این قیاس مع الفارق با مقایسه یک حرکت ضد امپریالیستی واقعی از موضع کارگران و زحمتکشان با یک توطئه حساب شدهی درون حکومتی که تحت عنوان اشغال سفارت آمریکا شناخته شد میکوشند هم آن حرکت انقلابی را در حاشیه قرار دهند و هم ماهیت ضد مردمی این اقدام حکومتی و از پیش طرحریزی شده را دگرگونه جلوه دهند.
از سوی دیگر اکثریتیها هم که تا دیروز خود را ذوب شده در “اردوگاه سوسیالیسم” نشان میدادند حال با سقوط شوروی و از دست دادن موقعیت ابرقدرتی سابقش، ریل عوض کردهاند و حال به قول همفکرانشان برای “تنها ابرقدرت جهان” خودشان را لوس میکنند.
آنها امروز به هیچ وجه حاضر نیستند که در پرونده و سوابق سازمانی که اینها روزی در راساش قرار گرفته بودند کوچکترین ضدیت با امپریالیسم آمریکا نوشته شود.
به همین دلیل هم هست که به دنبال مصاحبه خبرگزاری فارس با عزت الله ضرغامی به مناسبت سیزدهم آبان و اشاره ضرغامی به هجوم “چریکهای فدایی خلق به لانه جاسوسی” در روزهای اول انقلاب، آقای بهروز خلیق مسئول هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان اکثریت فورا در روز جمعه پانزدهم آبانماه نود و چهار خود را موظف دید که در رابطه با این یادآوری توضیح داده و شرکت چریکهای فدایی در حمله به سفارت آمریکا را تکذیب کند.
او البته برای اعلام این تکذیب دست به دامان یکی از همپالگیهای خود یعنی ماشالله فتاحپور شد و اعلام کرد “برای روشن شدن نقش سازمان در این رویداد من به مسئولین وقت مراجعه کردم. آنها هر گونه نقش سازمان در تسخیر سفارت آمریکا را تکذیب نمودند.
رفیق مهدی فتاپور در مصاحبه با کارآنلاین اعلام کرد: من در آن روزها مسئولیت ستاد سازمان در تهران را بر عهده داشتم. هیئت اجرایی و مسئولین ستاد نه تصمیمی برای حمله به سفارت آمریکا گرفته بودند و نه سازمان در روز ۲۵ بهمن ۵۷ به چنین اقدامی دست زد.”
آقای خلیق در ادامه این توضیحات چون میداند که به هر حال هواداران چریکهای فدایی خلق به سفارت آمریکا حمله کردهاند و حتی فیلم این اقدام نیز موجود بوده و پخش شده است و به همین دلیل هم نمیتوان این واقعیت را به هیچ وسیلهای لاپوشانی نمود در ادامه تکذیب نامه خود میگوید: این امکان وجود دارد که تعدادی از هواداران جنبش فدایی در اقدام برای اشغال سفارت آمریکا در ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ با مردم مسلح همراه شده باشند. آن زمان هواداران بدون ارتباط با سازمان فعالیت گستردهای داشتند و راساً به این و یا آن اقدام دست می زدند. بعد از این توضیح، رنجش خود را هم از کسانی که این اقدام را به سازمان فدایی آن زمان نسبت میدهند نشان داده و میگوید که: اما امروز “تاریخ نویسان” و رسانه های حکومتی عامدانه آن اقدام را به حساب جریان فدایی میگذارند. در حالی که نه مسئولین وقت سازمان چنین تصمیم گرفته بودند و نه اعضا و کادرهای سازمان به چنین اقدامی دست زده بودند.
همان طور که میببینیم یک اقدام مشخص ضدامپریالیستی آن هم در بعد از گذشت بیش از سه دهه چنین نیروهای ضد مردمی و پروامپریالیسم را به تکاپو واداشته است تا حرکت طرفداران راستین چریکهای فدایی خلق در حمله به سفارت آمریکا را انکار نموده و خود که نه فقط طرفدار چریکهای فدایی خلق نبودند بلکه به واقع در ضدیت با آها و با دوز و کلک به درون آن سازمان راه یافته بودند را از آن حمله مبرا سازند.
واقعیت این است که هواداران راستین خط ضد امپریالیستی چریکهای فدایی خلق در آن زمان با حمله به سفارت آمریکا خواست تودههای میلیونی ایران را منعکس مینمودند که فریاد میزدند “بعد از شاه نوبت آمریکاست”.
مردم و هواداران راستین چریکهای فدایی خلق با فریاد چنین شعارهایی و با حمله به سفارت آمریکا بر خلاف اپورتونیستها و خائنین لانهکرده در سازمان چریکهای فدایی خلق بعد از قیام بهمن به خوبی میدانستند که بدون نابودی سلطه امپریالیستی در ایران، از آزادی و رهایی از ظلم و ستم هم سخنی در میان نخواهد بود.
با توجه به توضیحات بالا بهتر است به تبلیغات جمهوری اسلامی در این زمینه باز گردیم.
با فرارسیدن ۱۳ آبان و سالگرد مضحکه اشغال سفارت آمریکا در تهران به وسیله “دانشجویان خط امام” در سال ۵۸ دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی به روال هر ساله برنامههایی جهت یادآوری این اقدام و تاکید بر ژستهای ریاکارانه ضد آمریکایی سردمداران جمهوری اسلامی راه انداخت. در این چهارچوب خبرگزاری فارس مصاحبهای با عزت الله ضرغامی یکی از دانشجویان “خط امام” آن زمان که بعدها ولی فقیه جنایتکار جمهوری اسلامی سالها ریاست صدا و سیمای جمهوری اسلامی را به او محول کرد انجام داد. در این مصاحبه ضرغامی تلاش نمود تا جایی که میتواند رژیم وابسته به امپریالیسم جمهوری اسلامی را ضد آمریکایی جلوه دهد. البته چون در صحنه زندگی، این کمونیستها هستند که پیگیرترین مبارزان ضد امپریالیست میباشند این دانشجوی سابق خط امامی و یکی از مسئولین سفید کردن سیاهیهای جمهوری اسلامی در این سالها فراموش نکرد لگدی هم به چپها و چریکهای فدایی بزند تا به خیال خود بهتر برای فریبکاریهای خود فضا ایجاد کند. به همین دلیل هم نامبرده در این مصاحبه مدعی شد که “در روزهای اول انقلاب چریکهای فدایی خلق به لانه جاسوسی هجوم برده و چند ساعتی در محل لانه جاسوسی حضور پیدا کردند اما این حضور تداوم نداشت و اصلا چنین حرکتی رسمیت نیافت.” و سپس علت “رسمیت” نیافتن و یا به قول این مصاحبه “دیده نشدن” این امر را چنین توضیح میدهد: گروهکها و به ویژه گروههای مارکسیستی پایگاه مردمی نداشته و ندارند؛ آنها در یک فضای بستهی روشنفکری سیر میکردند.
او سپس در تحلیل انگیزه “گروههای مارکسیستی” در حمله به سفارت آمریکا در ۲۵ بهمن ۵۷ مدعی میشود که آنها “به دنبال این بودند که یک حرکت اینچنینی ترتیب داده و پیشدستی کنند اما نهتنها پایگاه مردمی نداشتند بلکه امام (ره) هم به آنها اعتماد نداشت. این گروهکها چون از این دو بُعد یعنی مردم و امام (ره) فاصله داشتند بههیچوجه حرکتشان دیده نشد؛ از خیلیها که سئوال کنید حتی یادشان هم نمیآید که چریکهای فدایی چند ساعتی لانه جاسوسی را تسخیر کرده باشند” و سپس در تکمیل خوش خدمتی به ولایت مطلقه دار و شکنجه میگوید: همینجا میتوان نتیجه گرفت کلا سابقه روشنفکری در ایران به ویژه در سازمانها و گروههای سیاسی نشاندهنده این است که آنها همیشه از مردم عقب بودند.
برعکس چنین اراجیفی هر کس به صحنه سیاسی ایران در سال ۵۷ نگاه کند پایگاه مردمی چریکهای فدایی خلق را به عنوان واقعیتی غیر قابل انکار به چشم خواهد دید، واقعیتی که کذب تبلیغات دروغین سردمداران جمهوری اسلامی را به نمایش میگذارد. بر هیچ کس پوشیده نیست که اتفاقا با سقوط رژیم شاه و امکان برگزاری میتینگهای سیاسی، جامعه شاهد گردهماییها و میتینگهای پر جمعیت عظیمی بود که با وجود تودههای وسیع هوادار چریکهای فدایی خلق برگزار میشد.
در ثانی تنها مقایسه تاریخ حمله هواداران چریکهای فدایی خلق در ۲۵ بهمن سال ۵۷ به سفارت آمریکا با اقدام حکومتی دانشجویان خط امام در ۱۳ آبان سال ۵۸ نشان میدهد که چه کسانی در واقعیت از مردم عقب بودند! آنهایی که با دیدن اوجگیری روحیات ضد امپریالیستی در میان مردم درست برای سوار شدن بر موج و فریب تودهها سعی کردند خود را همانند تودههای در بند ایران، ضد امپریالیست جلوه دهند و از این رو به یاد حمله به سفارت آمریکا افتادند. تازه این اقدام موقعی صورت گرفت که موسوی خوئینی طرح حمله را از آمریکا برایشان به بیت خمینی آورد، یعنی طرح به واقع از آن امپریالیسم آمریکا بود که خلقهای ایران به درستی آن را دشمن اصلی خود میخواندند. اما جدا از همه این واقعیتها و خود این حقیقت که سرانجام چه بر سر داستان گروگانگیری کارمندان سفارت آمد و چگونه “ضد آمریکایی”ها با رابرت مک فارلین مشاور امنیت ملی رییسجمهور ایالات متحده آمریکا _رونالد ریگان نشستند و کیک اهدایی ریگان_ رییس جمهور آمریکا را خوردند، در این مصاحبهی ضرغامی معلوم میشود که وی وظیفه مشخص دیگری هم بر دوش دارد. او باید تلاش کند با توجه به رسوایی “نرمش قهرمانانه” خامنهای در جریان مذاکرات مربوط به پروژه هستهای در مقابل قدرتهای امپریالیستی با تکیه بر مضحکه اشغال سفارت آمریکا در سال ۵۸ تا جایی که میتواند چاشنی پزهای ضد امپریالیستی سردمداران جمهوری اسلامی و به خصوص خامنهای را در شرایط فعلی غلیظتر کند.
این تلاش در شرایطی که خامنهای علیرغم پیشبرد “نرمش قهرمانانه” یعنی سازش با آمریکا به صورت علنی قصد دارد از خود چهرهای ضد آمریکایی هم ارائه داده و خود را مخالف مذاکره با آمریکا جلوه دهد به طور طبیعی آرایش چهره جلاد را سختتر و مهمتر از قبل کرده است. هر چند کمترین تماس با جامعه بر هر بینندهای روشن میکند که مردم ما دیگر تره هم برای چنین تبلیغات سرا پا دروغ خرد نمیکنند چرا که آنها در جریان بیش از سی سال سرکوب و دو دوزه بازی جمهوری اسلامی در عمل دیدهاند که هرگاه سردمداران جمهوری اسلامی بیشتر علیه آمریکا شعار میدهند در همان زمان در خفا دارند با سرعت بیشتری سیاستهای آن را پیش میبرند.
در خاتمه در مورد وحشت اکثریتیها از یادآوری حمله تودههای هوادار چریکهای فدایی خلق به سفارت آمریکا در ۲۵ بهمنماه سال ۵۷ باید به تناقض گویی آنها هم اشاره کرد. اکثریتیها که قبلا از قول ماشاالله فتاپور که خود را مسئول “ستاد سازمان در تهران” در آن روزها معرفی میکند به دروغ ادعا کرده بودند که “به نظر میرسید این حمله به ابتکار برخی کمیتهها یا نیروهای وابسته به رژیم سازمان داده شد”. پس از افشای چنین ادعایی اکنون به یادشان افتاده که بگویند “این امکان وجود دارد که تعدادی از هواداران جنبش فدایی در اقدام برای اشغال سفارت آمريکا در ۲۵ بهمن ۱۳۵۷ با مردم مسلح همراه شده باشند. آن زمان هواداران بدون ارتباط با سازمان فعالیت گستردهای داشتند و راساً به این و یا آن اقدام دست میزدند”.
با تکیه بر این سخن آخر که واقعیتی در آن نهفته است باید از اینها پرسید که مگر بقیه فعالیتهای انقلابی و ضد امپریالیستی که در آن زمان صورت میگرفت را همین هواداران “بدون ارتباط با سازمان” انجام نمیدادند؟ در آن زمان چنان فعالیتهای افتخارآمیزی بود که همین خائنین رخنه کرده در سازمان چریکهای فدایی خلق از آنها به نفع خود سواستفاده میکردند.
آنها در آن زمان سخنی در رد حمله تودههای هوادار به سفارت آمریکا نمیزدند اما امروز که ذوب شدن در “تنها ابَر قدرت جهان” را سیاست خود قرار دادهاند به دست و پا افتادهاند که به گونهای از انتساب آن به خود تبرّی جویند. این سخن نیز قابل تامل است که “آن زمان هواداران بدون ارتباط با سازمان فعالیت گستردهای داشتند و راساً به این و یا آن اقدام دست میزدند”.
به راستی اگر در آن زمان همه هواداران سازمان زیر کنترل دار و دستهای که بعد “اکثریت” را شکل دادند قرار داشتند امروز ابعاد رسوایی آن رهبری به کجاها که نمیرسید.
فریبرز سنجری
آبان ۱۳۹۴
از همین دسته
جلوهای دیگر از مواضع پرو-امپریالیستی “حزب کمونیست کارگری”
دربارهی انقلاب ما! (لنین)
حماس و بنیادگرائی اسلامی ابزاری در دست امپریالیسم (*)