اشرف دهقانی
دیروز ، ۱۳ تیرماه ۱۳۹۲ برابر با چهارم جولای ۲۰۱۳، ارتش مصر در مقابل انقلاب توده های قهرمان و مبارز مصر مجبور به برکناری دیکتاتور اسلام گرای این کشور که درست در یک سال پیش زیر نظر و حمایت همین ارتش و البته با یک انتخابات نمایشی به مسند قدرت تکیه زده بود گردید. پس از آن، گوینده تلویزیون با قیافه هیجان زده و با احساساتی که با اشک شوق او در آمیخته بود، مطالبی را خطاب به مردم مصر یا به قول خودش “ملت” مصر بیان نمود. از جمله او به درستی مطرح کرد که “شما الگو و سرمشق برای دیگران هستید” و گفت که هیچ کس نمی تواند مصر را به عصر جهالت برگرداند” که اشاره اش به شکست اسلام گرایان مرتجع به نمایندگی مُرسی در مصر بود. گوینده در عین حال با تطهیر ارتش مصر آن را یک نیروی شرافتمند خواند که گویا با دخالت آن حالا دیگر نگرانی ها و دلهره های مردم مرتفع شده است. بر این اساس او به مردم اطمینان داد که پیروزی ای که آن ها خواهانش بودند، به دست آمده و مشوق جشن و سرور شد. گوینده تلویزیون، در حالی که پرچم مصر را مردمک چشم خود می نامید از مردم خواست که با پرچم به خیابان ها بیایند و گفت “شادی و مسرّت را در خیابان ها ببینید”.
با همه ریاکاری ای که در سخنان فوق نهفته است و از جمله در مورد پرچمی که ارتش هر روز جنایات و توطئه های خود برضد توده های مصر را با قسم به آن انجام می دهد، اما “شادی و مسرّت در خیابان” که گوینده از آن سخن گفت، به توده های میلیونی نیز تعلق دارد – هر چند که آن ها هنوز به خواست های اصلی خود نرسیده اند. این پارادوکسی است که بیم و نگرانی را با شادی و مسرّت در وجود آن ها به هم پیوند می زند.
واقعیت این است که این قدرت مبارزه ستمدیده ترین طبقات جامعه (کارگران و زحمتکشان، اقشار پائین جامعه، ستمدیدگان متعلّق به حلبی آباد ها، تأمین کنندگان معاش خود از درون سطل های زباله، همان ها که جانشان از سیاست های تحمیلی نهادهای امپریالیستی چون بانک جهانی و صندوق بین المللی به لب رسیده) بود که ارتش ضدخلقی مصر، این نیروی مُسلّح دشمنان توده ها که سرسپردگی اش به امپریالیسم آمریکا غیر قابل انکار است را وادار به تعویض حُسنی مبارک با محمد مُرسی کرد؛ و هنوز یک سال از روی کار آوردن مُرسی توسط این ارتش نگذشته است که باز مبارزات انقلابی توده های دربند، آن را گرفتار چنان مخمصه ای نمود که حاضر شد علیه کسی که وی را رئیس جمهور منتخب مردم می نامید، کودتا راه بیندازد و این بار دست نشاندگان خود را از میان دارو دسته ای در شکل متفاوت از دارو دسته مُرسی به اریکه قدرت بنشاند. مسلم است که تحمیل چنین عقب نشینی ها به دشمنان برای توده های مبارز و دلاور مصر مایه غرور بوده و جای مباهات و شادمانی دارد. اما از این هم بیشتر و والاتر محق بودن مردم در برپائی “شادی و مسرّت در خیابان” به موضوع مشخصی بر می گردد که حتی دیگر توده های تحت ستم امپریالیست های آمریکا و شرکا در سطح جهان نیز از آن دلخوش و شادمانند. این موضوع مشخص همانا به پائین کشیده شدن جریان اسلام گرای “اخوان المسلمین” از اریکه قدرت می باشد که به حق باید از آن به عنوان دست آورد بزرگ انقلاب توده های قهرمان مصر یاد نمود. به خصوص این امر برای ما ایرانیان جای تأکید دارد که اگر در 34 سال پیش امپریالیست های غرب متشکّل از آمریکا و انگلستان و آلمان و فرانسه در کنفرانس گوادولوپ برای مقابله با انقلاب عظیم مردم ایران، شاه را فدا کرده و خمینی را به مثابه سمبل ارتجاع اسلامی به مردم ایران تحمیل کردند، و بعد با کمک نیروهای سیاسی سازشکار و اپورتونیست (نیروهائی که با ضد امپریالیست خواندن رژیم جمهوری اسلامی مانع از رشد مبارزات علیه این رژیم شدند) به تحکیم پایه های آن پرداختند، و پس از آن، اگر این واقعیتی است که اکنون چند دهه است که “بنیاد گرائی اسلامی” برای امپریالیست ها در سطح جهان به چماقی تبدیل شده که با آن به طرق مختلف نه فقط در منطقه خاورمیانه بلکه در سطح جهان سیاست های ضد خلقی خود را پیش می برند، رزم های خونین و دلاورانه توده های تحت ستم مصر، امروز به این چماق ضربه زده و در حال حاضر آن را در این کشور از دست امپریالیست ها گرفته است.
بنابراین، در شرایطی که بنیاد گرائی اسلامی به عنوان وسیله ای جهت غلبه بر بحران های لاعلاج سیستم سرمایه داری جهانی امروز شدیداً مورد استفاده امپریالیست های غرب قرار دارد، جائی که امپریالیست ها امروز بیش از هر وقت دیگر به تقویت و رواج آن در سطح جهان می پردازند، در شرایطی که تعفن آن حتی به کشورهای متروپل نیز رسیده و در این کشورها بودجه های کلانی برای اشاعه اسلام گرائی صرف می شود، در چنین اوضاعی، ناکامی کنونی امپریالیسم آمریکا در استقرار “جمهوری اسلامی” دیگری در کشور پهناور مصر، به مثابه یکی از کشورهای مهم عربی و تأثیر گذار در منطقه، یک موفقیت مبارزاتی برای مردم به پا خاسته این کشور محسوب می شود.
پارادوکس قضیه در آن است که موفقیت مزبور که به واقع موفقیتی بزرگ نه فقط برای ستمدیدگان مصر بلکه برای همه نیروهای ضد امپریالیستی در سراسر گیتی است، درشرایط عدم موفقیت مردم ستمدیده مصر در رساندن انقلاب خود به دروازه پیروزی به دست آمده است. این توده ها در فقدان یک طبقه کارگر آگاه و متشکّل که قادر به رهبری مبارزات انقلابی توده های تحت ستم مصر باشد و در فقدان نیروی مُسلّح خود، از چنان حد از نیرو و توان انقلابی برخوردار نبودند که بتوانند دشمنان خود را کاملاً برزمین زده و خود سُکّان امور را به دست گیرند. بنابراین، در شرایط متشکّل و مُسلّح بودن دشمنان توده ها و در شرایط فعالیت انواع تشکل های بورژوائی که به تبلیغات مسموم از جمله “بی طرف” و یا حتی “طرف مردم” نشان دادن ارتش ضد خلقی و آمریکائی مصر مشغول بودند، در شرایطی که با عَلَم کردن به اصطلاح جنبش “تمرّد” که همان “نافرمانی مدنی” مورد تبلیغ اصلاح طلبان و سازشکاران ایرانی است، سعی می شد نیروی مبارزاتی مردم به سوی چنین راه حل هائی کشیده شود، انقلاب ستمدیدگان مصر در نیمه راه متوقف شد.
به طور خلاصه انقلاب در مصر با ناکام گذاشتن طرح ها و سیاست های دشمنانش، قدرت خویش را آشکار ساخت و هم زمان، در حالی که قادر به مقابله موفقیت آمیز با نیروهای مُسلّح دشمن نگشته و نتوانسته بود که مانع از آن شود که ارتش با یک اقدام کودتائی، خود را حامی مردم جا بزند، ضعف خود را به نمایش گذاشت.
شکی نیست که حضور ضد انقلاب در جنبش انقلابی مردم با ادعای طرفداری از توده ها – به همان گونه که ارتش و نیروهای متشکّل سیاسی متعلق به جبهه بورژوازی نظیر “جبهه نجات ملی” در مصر عمل کردند، راه را نه فقط برای جلوگیری از رشد مبارزات انقلابی مردم و فریب و گمراهی آن ها بلکه تحمیل آلترناتیو های ارتجاعی در این یا آن قالب و شکل و شمایل به مردم، باز می گذارد. مثلاً “جبهه نجات ملی” که گفته می شود بزرگترین ائتلاف مخالفان محمد مُرسی و قانون اساسی دوره او بوده، پیش از حضور میلیونی توده های خشمگین و انقلابی در صحنه مبارزه، مردم را به بازی در بساط حکومت وقت تشویق می کرد و از آن ها می خواست که “در این همه پرسی شرکت کنند، اما به پیش نویس قانون اساسی رأی منفی دهند”. درحالی که همین ها با دیدن قدرت توده ها در جریان تظاهرات و درگیری های شجاعانه شان با نیروهای مُسلّح ضد انقلاب، به تملّق از مردم پرداخته و خود را ظاهراً هم صدا با توده های انقلابی نشان دادند؛ و البته این بار کار فریب توده ها را به گونه ای دیگر پی گرفتند. در بحبوحه انقلاب اخیر هم دیدیم که چطور سخنگویان “جنبش تمرّد” کوشیدند که “ارتش، پلیس و دستگاه قضائی” را حامی مردم مصر جا بزنند.
اما واقعیت این است که ارتش، پلیس و دستگاه قضائی مصر ابزار طبقه استثمارگر یعنی بورژوازی وابسته به امپریالیسم مصر بوده و برای به انقیاد کشیدن و تحت سلطه نگاه داشتن توده های میلیونی مصر به وجود آمده اند. اساساً این دیگر امر ثابت شده ای است که قدرت دولت در برگیرنده “افراد مُسلّح” است که “ضمائمی نیز دارد از قبیل زندان ها و انواع مؤسسات قهریه”، یا به قول انگلس نیروی دولت مرکّب است از “دسته های خاص افراد مُسلّح که زندان ها و غیره را در اختیار خود دارند” (مطالب توی گیومه از لنین “دولت و انقلاب” – پیشگفتار برای چاپ نخست، گرفته شده). این “دسته های خاص افراد مُسلّح” یا اگر با زبان آشنای خود سخن بگوئیم، همان ارتش با ضمائمی نظیر نیروی پلیس، اساساً عمده ترین عامل بقای طبقات استثمارگر و در شرایط کنونی در کشورهای وابسته ای نظیر مصر یا ایران، عمده ترین عامل بقای حاکمیت امپریالیستی و سیستم ظالمانه سرمایه داری وابسته در این کشورها می باشد. بر این مبناست که به طور قاطع انقلاب توده ها جز از طریق غلبه بر این ارتش و نابودی آن به دست نمی آید. در حقیقت، پیروزی انقلاب توده ها در گرو قدرت آن ها در به زانو در آوردن و در هم شکستن و نابودی ارتش دشمن باهمه ضمائمش می باشد؛ و این امر متحقق نمی شود مگر آن که توده های تحت ستم نیز بتوانند نیروی نظامی خود را سازمان دهند و با ارتش توده ای خود به جنگ ارتش دشمنان شان رفته و قاطعانه علیه آن بجنگند و آن را از پای در آورند. این واقعیتی است که دشمنان مردم از آن به خوبی آگاهند و با جدیّت تمام نیز به آن برخورد می کنند. بیهوده نیست که وقتی جوانان مصری که قبلاً از “بیرون کشیدن اسلحه ها” صحبت کرده بودند، بر اساس اخباری که به بیرون درز پیدا کرده، در جریان انقلاب اخیر در اینجا و آن جا دست به اسلحه بردند، دشمنان وحشت زده ، هشدار دادند که اگر ارتش دیر بجنبد و دست به اقدامی نزند، کنترل اوضاع از دست اش خارج شده و دیگر نخواهد توانست انقلاب مردم را به راحتی مهار کند.*
تن دادن ارتش به کودتا و فرستادن نوکر جدید آمریکا (مُرسی) به پیش نوکر قدیمی (مُبارک) در شرایط گسترش و اوج گیری انقلاب در سراسر مصر در حالی صورت گرفت که این “دسته های خاص افراد مُسلّح”، این عمده ترین عامل بقای حاکمیت امپریالیستی در مصر، خود را ناتوان از حفظ و حراست از سیستم سرمایه داری حاکم بر مصر به روش های تا کنون معمول خود دیدند. شعار عمومی در تظاهرات مردم، شعار” الشعب یُرید اِسقاط النظام” (خلق خواهان سَقَط شدن یا از بین رفتن نظام موجود هستند) بود و آمریکا درست برای خفه کردن این صدا و جلوگیری از تعمیق انقلاب، خود را در چنان شرایط دردناکی یافت که مجبور به زیر پا گذاشتن دموکراسی ادعائی خود و خلع مُرسی از ریاست جمهوری گردید – در حالی که هنوز نمی خواهد او را حاصل رأی مردم جا نزند.
امروز که با مداخله ارتش، یک بار دیگر آمریکا جهت تحکیم سلطه خود بر مصر، از میان عناصر طبقه حاکم و خود فروخته گان مشغول یار گیری جدیدی است، خطر بزرگی جنبش انقلابی توده های مصر را تهدید می کند. با خلع مُرسی، درحال حاضر قدرت به دست عدلی منصور، رئیس دادگاه عالی قانون اساسی سپرده شده که قرار است تا برگزاری انتخابات قانون گزاری و ریاست جمهوری، کشور را اداره کند. این امر در طی بیانیه ای که توسط وزیر دفاع، عبدالفتاح السیسی قرائت شد، اعلام گشت. عبدالفتاح السیسی به داشتن رابطه تنگاتنگ با مقامات نظامی و دیپلماتیک آمریکا شهرت دارد و قابل توجه است که در کنفرانسی که وی بیانیه مزبور را خواند، کسانی چون شیخ الازهر، اسقف قبطی ها، محمد البرادی، رئیس پیشین آژانس بین المللی اتمی و شماری از رهبران “جنبش تمرّد” شرکت داشتند که قاعدتاً پیش برندگان آتی سیاست های طبقه حاکمه و آمریکا در این کشور خواهند بود. امپریالیسم آمریکا و بورژواری وابسته مصر امروز با یارگیری های جدید و با دست زدن به تاکتیک های گوناگون، در حقیقت خود را برای سرکوب هر چه بیشتر و خونین تر توده های انقلابی آماده می کند. آن ها برای سازماندهی مجدد امور و نیروهای جدید جهت حمله به توده های مردم نیازمند زمان هستند. بنابراین، از یک طرف با ایجاد توهم پیروزی در میان مردم و با منتظر نگاه داشتن آن ها برای برگزاری انتخابات بعدی، دست به فریب توده ها زده و می کوشند آن ها را از تداوم حرکات انقلابی خود برحذر داشته و خنثی نگاه دارند، و از طرف دیگر با باز گذاشتن دست مرتجعینی با نام هواداران اخوان المسلمین برای ایجاد درگیری با نیروهای انقلابی در جامعه، به تاکتیک حیله گرانه ای دست یازیده اند که از جهات مختلف به سود طبقه حاکمه است. نیروی مرتجع سرازیر شده به خیابان تحت عنوان دفاع از دیکتاتور اسلام گرای ساقط شده، نه فقط سعی در حذف فیزیکی نیروهای انقلابی جامعه را دارد بلکه انرژی انقلابی آن ها را که طبیعتاً می باید صرف مبارزه برای تحقق خواست های طبقاتی خویش و در نتیجه مبارزه با دست نشاندگان جدید آمریکا شود را با مشغول کردن آن ها به خود، به هرز می برد. وجود این نیروی مرتجع در خیابان درعین حال بدان معناست که امپریالیسم آمریکا هنوز به شکست خود برای برپائی “جمهوری اسلامی” دیگری در مصر تن نداده و در صدد است این نیرو را تقویت نموده و در موقعیت مناسبی آن را به گونه ای علیه توده های مبارز به کار گیرد – مثلاً به عنوان یک پای به اصطلاح انتخابات آینده.
از جنبه دیگر نباید فراموش کرد که چهره آمریکا به مثابه دشمن اصلی، برای توده های مردم مصر شناخته شده می باشد. همچنین ستمدیدگان مصر هرگز جنایات و اعمال ضد خلقی ارتش در طی عمر طولانی اش در حق توده های مردم را فراموش نکرده اند. وابستگی این ارتش به امپریالیسم آمریکا و این که امروز با به دست گرفتن حدود 25 در صد از اقتصاد کشور به یکی از بزرگترین کارفرمایان مصر تبدیل شده امری نیست که مردم آن را از نظر دور داشته باشند. در عين حال یاد جان باخته گان و خون هائی که توسط این ارتش به طور مستقیم یا غیر مستقیم از طریق حکومت های برگمارده اش بر زمین ریخته شده هنوز با آن هاست و به آن ها در پیکار با دشمنان، انرژی انقلابی و نیروی مبارزاتی می بخشد. همه این عوامل باعث می شوند که دشمنان به راحتی نتوانند این توده های انقلابی را به عقب برانند. در عین حال زمینه ها و شرایط اقتصادی – اجتماعی ظالمانه موجود که عامل اصلی در به میدان کشاندن نیروی عظیم توده های دلاور مصر به صحنه مبارزه گشت، همچنان پا برجاست و ضرورتاً بانی خیزش های انقلابی دیگری خواهد شد. پس، بگذار امپریالیسم آمریکا به همراه ارتش مزدور مصر در مقابل انقلاب توده ها به تاکتیک برکناری یک نوکر، روی کار آوردن مرتجعی مرتجع تر از پیش، دادن قول برقراری انتخابات مجدد و آرایش حکومتی دیگر، روی آورد. اما همان طور که زمانی کمونیست فدائی کبیر (رفیق امیر پرویز پویان) مطرح کرد “تاریخ توالی فصول نیست”. درهر یک از این تحولات، این مبارزه طبقاتی است که راه خود را به سوی نابودی طبقه میرنده که تاریخ حکم مرگش را صادر کرده و رشد و قدرت گیری طبقه ای که آینده از آن اوست می گشاید. طبقه کارگر مصر با پشتیبانی همه ستمدیدگان این کشور طبقه پیروز آینده است. این طبقه و همه توده های در بند مصر در جریان مبارزات انقلابی خود، تجربه های گرانقدری می آموزند و آگاهی انقلابی آن ها به همان گونه که قانون همه انقلاب هاست، در طی کُنِش ها و واکنش های طبقات انقلابی و ضد انقلابی، به صورت جهشی ارتقاء می یابد. آن ها به قدرت مبارزاتی خویش واقف گشته و ملزومات پیشروی مبارزات آینده خود را تدارک می بینند. چنین است که حتی در دل شکست مبارزات آنان، نطفه های پیروزی های آینده پرورده می شود.
امروز تضادهای درونی سیستم جهانی سرمایه داری به جائی رسیده است که سرمایه داران (اعم از امپریالیست ها و سرمایه داران وابسته در کشورهای تحت سلطه) تنها با تحمیل غیر انسانی ترین و فجیع ترین شرایط به کارگران و توده عظیمی از مردم، به خصوص در کشورهای تحت سلطه، قادر به تداوم حیات خود می باشند. یا باید به این شرایط که حتی فاجعه بار تر از شرایط کار و زندگی برده ها در دوران برده داری است، تن داد و آن را تداوم بخشید، یا هم چون توده های قهرمان مصر با گذر از انقلابی به انقلابی دیگر ملزومات رسیدن به قدرت و بر پائی جامعه ای آزاد و فارغ از همه ذلت ها و ننگ های جوامع کنونی را تدارک دید. درود بی کران به کارگران و زحمتکشان و همه ستمدیدگان مصر باد که در نبرد با دشمن مشترک همه خلق های جهان، در این مسیر پیش می روند.
(*) با اوج گیری مبارزات انقلابی مردم مصر، مقامات آمریکائی که با حساسیت رویدادهای جاری در مصر را دنبال می کردند، از نگرانی های خود از آن چه در مصر می گذرد صحبت کرده و از قول یک “دیپلمات” اعلام شد که: “منابع آگاه به نقل از این دیپلمات ارشد آمریکایی که جان کری وزیر امور خارجه آمریکا را در سفر به خارج از این کشور همراهی می کند گفت اوضاع در مصر بسیار دشوار و نگران کننده است.” در ادامه از قول این دیپلمات مطرح شد که برگزاری انتخابات زود-هنگام در مصر راه برون رفت از بحران دشوار در این کشور است.” وی اضافه کرده بود که: “باز گرداندن جمعیت تظاهر کنندگان و معترضان به خانه هایشان به تصمیمات دردناکی که محمد مُرسی رئیس جمهور مصر می گیرد نیاز دارد”. و بالاخره دیپلمات ارشد آمریکائی “درخواست کرد این تصمیم به سرعت گرفته شود تا بتوان از هر گونه واکنش تظاهرکنندگان که امکان دارد ارتش مصر نتواند آن را مهار کند در امان ماند”.
۱۴ تيرماه ۱۳۹۲ – ۵ جولای ۲۰۱۳
از همین دسته
جلوهای دیگر از مواضع پرو-امپریالیستی “حزب کمونیست کارگری”
دربارهی انقلاب ما! (لنین)
حماس و بنیادگرائی اسلامی ابزاری در دست امپریالیسم (*)