به نقل از ماهنامه کارگری ارگان کارگری چریکهای فدایی خلق ایران
شماره ۱۰۳، پانزدهم مردادماه ۱۴۰۱
چریک فدایی خلق رفیق حسین شانهچی در سی و یکم شهریور سال ۱۳۶۰ هنگامی که یکی از پایگاههای چريکهای فدایی خلق در تهران مورد یورش پاسداران سیاهی قرار گرفت، به نبرد پرداخت و پس از ساعتها مقاومت مجروح و دستگیر شد.
این پایگاه در کوی گیشای تهران قرار داشت و رفیق حسین همراه با رفیق مهوش جوکار در آن به فعالیتهای انقلابی خود میپرداختند.
در شهریور سال ۶۰ نیروهای سرکوب جمهوری اسلامی در عملیاتی که خود آنرا “مرصاد” میخواندند با سازماندهی قبلی، شماری از پایگاههای سازمان ما را مورد یورش قرار داده و تعدادی از رفقای ما را دستگیر نمودند. پایگاه گیشا یکی از این مراکز بود که رفقا حسین شانهچی و مهوش جوکار تازه در آنجا مستقر شده بودند. این رفقا در مقابل یورش پاسداران جمهوری اسلامی مقاومت کرده و تنها پس از آنکه هر دو رفیق مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و مجروح گشتند، پاسداران جنایتکار موفق به دستگیری آنان شده و سپس هر دو رفیق را به شکنجهگاه اوین منتقل کردند. چند روز از دستگیری آنها نگذشته بود که خبر شهادت رفقا به دست ما رسید.
سال شصت یکی از سیاهترین دورانهای سلطه جمهوری اسلامی است که طی آن مزدوران حاکم بی محابا کارگران و زحمتکشان و همه کمونیستها و آزادیخواهان و سازمانهای سیاسی مبارز را مورد یورش سرکوبگرانهی خود قرار داده و در سراسر کشور، جوی خون به راه انداخته بودند. در واقع از ۳۰ خرداد این سال به بعد روزی نبود که تعدادی از فرزندان انقلابی خلقهای مبارز ما را پس از دستگیری، تیرباران و یا زیر شکنجههای ددمنشانه نکشند. به همین دلیل هم سال ۶۰ از سیاهترین سالهای سلطه جمهوری اسلامی بود که برای سرکوب انقلاب سالهای ۱۳۵۶-۵۷ توسط امپریالیستها به قدرت رسیده بود.
رفیق حسین شانهچی در خانوادهای سیاسی به دنیا آمد و در چنین محیطی رشد کرد. پدرش از چهرههای معروف مبارزات ملی–مردمی در دوران رژیم سلطنت بود و به همین دلیل هم فضای خانه سیاسی و همواره بحث و گفتوگو و ضدیت با دیکتاتوری حاکم در آن جاری بود. به خصوص که خواهر بزرگش چریک فدایی خلق رفیق زهره (زهرا) شانهچی درارتباط با سازمان چریکهای فدایی خلق زندگی مخفی در پیش گرفته و در ۲۸ اردیبهشت سال ۱۳۵۵ در جریان یورش ساواک به پایگاهش در شهر رشت به شهادت رسیده بود. از سوی دیگر، در زمان حکومت شاه، ساواک، این سلف به حق ساوامای جمهوری اسلامی، برادرش محسن را دستگیر کرده و سالها در زندان انداخته بود. مادر رفیق حسین نیز از مادران جانباختگان و اسرای چریکهای فدایی بود که همواره در همه اعتراضات این خانوادهها در زمان شاه حضور داشت. طبیعی بود که این فضای خانوادگی و به خصوص شهادت خواهرش تاثیر زیادی بر شکلگیری شخصیت وی بگذارد.
با رشد در چنین شرایطی بود که رفیق حسین با انقلاب تودههای ستمدیده در سالهای ۱۳۵۶-۵۷ فعالانه به این انقلاب پیوست و در جریان انقلاب هر روز تجارب مبارزاتی والاتری کسب نمود و انقلاب را در بستر خود انقلاب فرا گرفت. در جریان انقلاب سالهای ۵۷-۵۶، سرانجام زندانیان سیاسی از جمله برادرش محسن از زندان آزاد شدند و فضای خانه هر روز مملو از بحث و اخبار مبارزاتی بود. با سقوط رژیم وابسته به امپریالیسم شاه و قدرتگیری دار و دسته خمینی، به دلیل ضعف قدرت مرکزی و حضور وسیع تودههای مبارز در صحنه، شرایطی در جامعه شکل گرفت که به علنی شدن سازمانهای سیاسی از جمله سازمان چريکهای فدایی خلق منجر شد. در آن زمان، رفیق محسن از مسئولین فعالیتهای علنی آن سازمان بود و بعدها هم از رهبران بخش اقلیت آن سازمان شد. با علنی شدن سازمان، رفیق حسین نیز به آن پیوست. اما با اعلام موجودیت چريکهای فدایی خلق و تاکید آنها بر ضرورت ادامه انقلاب و دفاع از ارزشها و سنتها و تئوری انقلابی سازمان که تجربه مبارزات چریکهای فدایی در زمان سلطنت پهلوی درستی آنرا به اثبات رسانده بود؛ رفیق حسین با شناختی که از تودهای مسلکهای نفوذ کرده در سازمان و سازشکارانی که مواضع کلیدی را در آن سازمان غصب کرده بودند، به دست آورده بود، خیلی زود از آنها جدا و به صفوف چريکهای فدایی پیوست.
با تشکیل جنبش دانشجویی ۱۹ بهمن، رفیق حسین در تهران و در این جنبش شروع به فعالیت نمود و با توجه به تجربیاتش به یکی از مسئولین با تجربه و فعال جنبش دانشجویی ۱۹ بهمن بدل شد و در تبلیغ نظرات و تدارک و تهیه امکانات مختلف برای سازمان پیگیرانه فعالیت نمود.
در جریان انشعاب غیراصولیای که در سال ۶۰ بر سازمان ما تحمیل گشت، رفیق حسین قاطعانه در مقابل منشعبین موضع گرفت و با عزمی آهنین در جبران ضرباتی که انشعاب به سازمان و جنبش وارد ساخته بود، به فعالیت پرداخت. در شرایط پس از انشعاب، رفیق حسین سرشار از ایمان به تئوری مبارزه مسلحانه به عنوان تنها تئوری انقلابی جامعه ایران همچون همیشه پرشور و خستگی ناپذیر با روحیهای مملو از فداکاری و از جان گذشتگی و با ایمان به رسالت عظیم چريکهای فدایی خلق در رهایی پرولتاریا و خلقهای ایران به بازسازی سازمانی که به آن ایمان داشت پرداخت ولی متاسفانه همانطور که گفتیم در جریان یورش جمهوری اسلامی به سازمان ما در ۳۱ شهریور سال ۶۰ زخمی و دستگیر و سپس در چنگال شکنجهگران اهریمن صفت جمهوری اسلامی به شهادت رسید.
رفیق حسین که در تمام زندگی سیاسی خویش لحظهای از مبارزه علیه امپریالیسم و سگهای زنجیریاش باز نایستاده بود، در آخرین لحظات زندگی نیز به عهدی که با خلق خویش بسته بود وفادار ماند و لب به سخن نگشود و نشان داد که پیشاهنگان پرولتاریا تا آخرین لحظه زندگی نیز به عهدی که با خلق خویش بستهاند، پایبند و وفادارند.
مقاومت قهرمانانه رفیق حسین در مقابل حمله وحشیانه مزدوران امپریالیسم به خانه تیمیاش و زیر شکنجههای وحشیانه آنها در شکنجهگاه اوین نه تنها بیانگر شخصیت انقلابی این چریک فدایی خلق، این فرزند پاکباخته مردم ایران، بلکه بیانگر عزم خلقی است که برای نابودی امپریالیسم به پاخاسته است.
یاد رفیق حسین شانهچی گرامی و راهش پر رهرو باد!
از همین دسته
درباره زندگی چریک فدایی خلق، رفیق فریده غروی
درباره زندگی چریک فدایی خلق، رفیق محمود نمازی
درباره زندگی چریک فدایی خلق، رفیق علی بُرنشان