با قلبی سرشار از نفرت و خشم نسبت به دشمنانمان، درود میفرستم به شما کارگران، زحمتکشان و همه ستمدیدگان مبارز ایران، به شما ای جوانان مبارز و به ویژه زنان آزاده و رزمنده که علیرغم همه شرایط پلیسی و آگاهی به شدت وحشیگریهای مزدوران رژیم جمهوری اسلامی با جسارت بی نظیر و قابل تحسین خیابانهای سراسر کشور را به صحنه جنگ با دشمن تبدیل کرده اید.
در اوضاع به شدت انفجاری جامعه، ریخته شدن خون یک دختر جوان کُرد بر زمین، توسط مزدوران “گشت ارشاد” در بازداشتگاه این نهاد سرکوبگر در تهران (ژینا امینی)، جرقه ای بود که شعله های آتش بزرگی را امروز در سرزمین به یغما رفته ایران بر افروخته است؛ آتشی که جز با یک دگرگونی عمیق اقتصادی و اجتماعی یعنی با یک انقلاب سرخ پیروزمند خاموشی نخواهد گرفت. شعله های این مبارزه اگر در آغاز در تهران و سقز برافروخته شد، اکنون سراسر کشور را فرا گرفته است.
تودههای انقلابی ایران!
مردمان ستم دیده همه جهان امروز شاهد صحنه های بسیار شکوهمندی از رزمجوئی شما هستند. شاهد اقدام بسیار جسورانه و انقلابی زنان آزادیخواه از دختران جوان گرفته تا زنان پا به سن گذاشته و مو سفید در برداشتن روسری (حجاب)، این نماد اسارت زن از سر، آنهم در مقابل چشم مأموران گشت های کشتار جمهوری اسلامی، همان گشت هائی که در سال ۱۳۵۸ در تحکیم پایه های رژیم وابسته به امپریالسم جمهوری اسلامی در خیابان ها به پیشانی زنان بی روسری پونز فرو می کردند و به سر و صورت آنها تیغ می کشیدند. شاهد مقابله قهر آمیز جوانان ما با مزدوران رژیم چه در لباس شخصی و چه یونیفورم پوش، حمله آنان به مراکز ستم و سرکوب جمهوری اسلامی، آتش زدن پایگاه های پلیس، تسخیر فرمانداری ها و کلانتری ها و شهرداری ها و دفاتر امام جمعه ها. شاهد نبردهای بسیار شجاعانه و قهرمانانه تن به تن این جوانان، آنهم با دست خالی در مقابل مأموران بسیار وحشی و بی رحم رژیم حاکم هستند. همه استثمار شدگان و ستمکشان و مردم آزادیخواه در هر جا که هستند در این اقدامات شجاعانه که بیانگر سطح بالائی از آگاهی انقلابی در توده های ماست، امید به آینده روشن را می بینند.
شعله ور شدن هر چه شدیدتر خشم توده های تحت ظلم و ستم ما، امروز در اواخر شهریور ۱۴۰۱، ریشه در مبارزه حاد طبقاتی در جامعه ایران دارد که نزدیکترین نمودش در جنبش بزرگ سال ۱۳۸۸ نشان داده شد. متعاقب این جنبش، در قیامهای دی ماه ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸، تودههای جان به لب رسیده با شوریدن علیه وضع موجود، رژیم را در چنان مخمصه ای قرار دادند که مجبور شد چهره جنایتکار خود را حتی به عقب ماندهترین اقشار خلق نیز نشان دهد. این قیامهای قهرمانانه و تداوم مبارزه طبقاتی در شکل ها و ابعاد مختلف، جمهوری اسلامی را با بحران مشروعیت شدیدی مواجه ساخت تا آنجا که علیرغم تمام حیله گریهای ذاتی خود و تبلیغات ریاکارانه رسانه های پشتیباناش در خارج از ایران، باز سلاحهایش در فریب تودهها زنگ زده شدند و همگان دیدند که این رژیم جز با زبان قهر ضد انقلابی قادر به سخن گفتن با تودهها نیست.
ما امروز در قیام اخیر تودههای شجاع ایران، تجربه گیری و درس آموزی آنان از مبارزات دلاورانه خود را شاهدیم. این امر چه در همهگیر شدن شعارهای انقلابی و رادیکال گذشته در تظاهرات و چه در عملکردهای مردم در مقابل نیروهای سرکوب رژیم خود را ظاهر ساخته است. امروز دیگر شعارهای “مرگ بر جمهوری اسلامی”، “جمهوری اسلامی نابود باید گردد”، “جمهوری اسلامی نمی خوایم نمی خوایم” در هر تظاهرات تودهای به گوش میرسد تا آنجا که رسانههایی چون بی بی سی هم که در گذشته تنها به رسانه ای کردن شعار “مرگ بر دیکتاتوری” مردم اکتفا میکردند، مجبور شده اند حتی شعاری که اولین بار توسط دانشجویان مبارز دانشگاه تهران سر داده شد را هم منعکس کنند که فریاد می زدند: “گشت ارشاد بهانه است، اصل نظام نشانه است”.
در مورد عملکردهای نیروهای انقلابی در صحنه مبارزه نیز اگر مثلا در جنبش ۸۸، با توجه به اشاعه اندیشههای اصلاحطلبانه و پرهیز از قهر انقلابی (یا به زعم آنها خشونت)، بعضاً کسانی مزدوران وحشی گیرافتاده توسط تودهها را رها میکردند، اما امروز تودههای انقلابی ما متوجه هستند که باید با نیروهای دشمن بدون هیچ گذشت و ترحم، و با چنان قاطعیتی برخورد کنند که شایسته این قاتلین و حافظین وضع ظالمانه و نکبت بار حاکم است. این امر موجب بروز ترس از انتقام خلق و تزلزل در صفوف آنان میگردد.
باید تأکید کرد که نیروهای سرکوبگر موجود فقط حافظ رژیم جمهوری اسلامی نیستند بلکه آنها در اساس تکیه گاه سرمایهداران وابسته و امپریالیستهای غارتگر و حافظ منافع آنها در ایران هستند. در واقع این استثمارگران که فقر و مصیبتهای گوناگون را بر کارگران و دیگر تودههای ستمدیده ایران تحمیل کرده و خون مردم را در شیشه کردهاند بدون نیروهای نظامی موجود، از ارتش گرفته تا سپاه پاسداران و بسیج و غیره، یک روز هم قادر به حکومت و تسلط بر جامعه ما نمیباشند.
واقعیت این است که دلیل اصلی مبارزات مردم و جنگهای خیابانی چه امروز و چه در گذشته همه در یک امرِ کاملاً گویا نهفته است و آن این است که منافع اکثریت آحاد جامعه ما در تضاد با منافع مشتی سرمایهدار قرار دارد که از استثمار کارگران و غارت منابع طبیعی یعنی ثروتهای عمومی مردم ایران ارتزاق میکنند. آنها که خواهان تداوم وضع شدیداً ظالمانه کنونی، وضعی که زندگی را برای اکثریت آحاد جامعه به جهنمی واقعی تبدیل کرده، میباشند. این استثمارگران حتی اگر در مقابل قدرت تودهها مجبور به “برچیدن” بساط جمهوری اسلامی هم بشوند و یک رژیم غیر مذهبی (سکولار) روی کار آورند، هرگز دست از مفتخوری و انگل صفتی بر نخواهند داشت، به خصوص که نظام سرمایهداری جهانیِ غرق در بحران، امروز ادامه حیات رو به زوال خود را تنها در تحمیل هر چه بیشتر فقر و بدبختی به اکثریت مردم میبیند.
بنابراین بسیار مهم است به خاطر بسپاریم که سرمایه داران چه با جمهوری اسلامی و چه بی آن، بدون تحمیل یک جنگ تمام عیار به مردم ما، از سرکوب و جنایت دست بر نخواهند داشت. پس یا باید تن به خفت قبول وضع نکبتبار تحمیلی آنان داد و یا به همان گونه که شما مردم دلاور و شجاع ایران هم اکنون نشان میدهید باید به جنگ قاطع به منظور نابودی سیستم سرمایهداری آنها پرداخت. واضح است که شعارهایی که تودههای انقلابی ما در هر تظاهراتی سر میدهند نظیر “وای به روزی که مسلح شویم” یا “ما زن و مرد جنگیم، بجنگ تا بجنگیم” و یا “میکشم، میکشم آن که برادرم کشت” که امروز با شعار “میکشم، میکشم، هر آنکه خواهرم کشت”، تکمیل گشته است، همگی بیانگر آگاهی تودههای رزمنده ما به ضرورت مسلح شدن و آرزو و خواست آنها برای دست زدن به مبارزه مسلحانه علیه دشمنانشان میباشد.
اما ضعف بزرگ مردم ما امروز نداشتن یک تشکیلات کمونیستی نظیر تشکیلات چریکهای فدایی خلق در دهه ۵۰ است. از قدیم به درستی گفته شده است که “چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است”. بر این اساس کارگران و زحمتکشان رنجدیده و دیگر تودههای تحت ستم ما باید بتوانند راهی برای سازماندهی مسلح خود بیابند. از نظر ما این راه را باید با تشکیل گروههای سیاسی – نظامی متشکل از کارگران آگاه و جوانان روشنفکر انقلابی، با رعایت کامل مخفی کاری آغاز کرد. این گروهها ضمن انجام عملیات مسلحانه علیه دشمن با هدف تضعیف و در نهایت نابودی آن، به منظور بالا بردن آگاهی سیاسی تودهها باید دست به تبلیغ و ترویج نظرات انقلابی (کمونیسم واقعی) بزنند تا راه برای بسیج هم سیاسی و هم نظامی تودهها آماده گردد، تا تودههای آگاه و مسلح بتوانند جنگ با دشمنانشان را تا رسیدن به پیروزی و برقراری یک جامعه دمکراتیک که در آن استقلال از امپریالیستها و نان، کار، مسکن، آزادی، تضمین شده باشد طی کنند.
چند نکته را نیز یادآور شوم.
۱. در نبردهای خیابانی اخیر حتی بیشتر از گذشته نقش پیشرو زنان مبارز ایران برجسته است. زنان در همه تجمعات و تظاهرات حضوری پر رنگ دارند و در سر دادن شعارهای رادیکال و مقابله با نیروهای سرکوبگر پیشقدم هستند. این تیری است بر قلب قیرگون دشمن و نویدی است بر دستیابی زنان به آزادی کامل که در یک جامعه سوسیالیستی که ذاتاً با دموکراسی واقعی همراه است، قابل تحقق می باشد. “زن، دموکراسی، آزادی”.
۲. تجربه نشان داده است که موقعی که تودهها در ابعادی وسیع دست به مبارزه انقلابی میزنند و رژیم حاکم در آستانه سقوط قرار می گیرد، افراد متعلق به طبقه استثمارگر سعی میکنند با ابراز حمایت دروغین از جنبش تودهها خود را دوست مردم جا بزنند. امروز وقتی خاتمیها و فلان سینماگرها و ورزشکارها و دیگر چهرههای شناخته شده وابسته به حکومت، در مرگ ژینای جوان از به اصطلاح “استخوان سوزی” و “بیزاری” از خود دم میزنند، این به خاطر توان و قدرت شما تودههای رنجدیده و دلاور و انقلابی است. آنها در درجه اول سعی دارند با ابراز دوستی با مردم از شدت خشم شما نسبت به همه دست اندرکاران و نوکران خدمت گزار رژیم جهل و جنایت جمهوری اسلامی بکاهند. به طور کلی هم این مهرههای شناخته شده و هم کسانی که هستیشان با جمهوری اسلامی گره خورده و امروز به هر دلیل مخالف این رژیم شدهاند، همچنین افراد سازشکارِ ظاهراً دوست با گرایشات اصلاح طلبی،همگی میکوشند به درون جنبش تودهها نفوذ کنند تا بتوانند مبارزات شما را در جهت دلخواه خود کانالیزه کنند. امروز آنها دم از اتحاد میزنند که منظورشان همان است که در سال ۱۳۵۷ خمینی فریبکار با عنوان “همه با هم” مطرح کرد. ستمدیدگان جامعه ما برای دست یابی به پیروزی شدیداً به اتحاد با هم نیازمندند و باید بتوانند در صفی واحد علیه دشمنانشان بجنگند. اما اتحاد با نیروهای غیر مردمی و “همه با هم” شدن جز شکست و ناکامی ثمره دیگری ندارد.
۳. در شرایطی که رسانههائی نظیر تلویزیون “من و تو” و “ایران اینترنشنال” در خارج از کشور با تبلیغات دروغین در مورد رضا شاه، و همزمان دشمنان مردم در خودِ ایران، با اعزام بسیجی و اطلاعاتی به درون تجمعات اعتراضی توده ها برای سر دادن شعار “رضا شاه، روحت شاد”، می کوشیدند اینطور القاء کنند که گویا مردم ما خواهان برگشت سلطنت منفور پهلوی در ایران هستند، طنین فریاد “مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر” و “مرگ بر دیکتاتور” از طرف توده های انقلابی در تظاهرات خونین اخیر، از یک طرف بیانگر آگاهی و هوشیاری والای توده های دلیر ماست، و از طرف دیگر پاسخ دندان شکنی است به تلاشهای مذبوحانه مرتجعین.
۴. نکته برجسته دیگر شعارها و اظهاراتی است که به طور افتخار انگیز وحدت مبارزاتی بین خلقهای ایران را متجلی ساخت که یکی از آنها عبارت بود از “آذربایجان اویاخدی، کوردستانا دایاخ دی” ( آذربایجان بیدار است، پشتیبان کردستان است). یا شعارهایی چون “از کردستان تا تهران، ستم علیه زنان” و یا “کردستان، کردستان، چشم و چراغ ایران ” که تودههای انقلابی در رشت سر دادند. این شعارها همگی همبستگی بین خلقهای تشکیل دهنده سرزمین ایران را نشان داده و تو دهنی محکمی بر دهان ناسیونالیستهای تنگ نظر است که در رژیم جمهوری اسلامی بیش از هر وقت دیگر فرصت تبلیغ تفرقه بین مردم ایران را داشته اند.
در آخر تاکید کنم که تشکل و تسلیح تنها راه پیشرفت مبارزه و رهایی تودههای دربند ایران از قید سلطه امپریالیستها و سرمایهداران داخلی و جمهوری اسلامیست. به امید آن که مبارزات سلحشورانه کنونی با قهرمانیها و فداکاریهای تحسین برانگیزی که صورت میگیرد راه را برای این منظور و رسیدن به پیروزی نهایی بگشاید.
سرانجام پیروزی از آن تودههای دربند ماست و ننگ و شکست و خواری از آن دشمنانمان!
اشرف دهقانی
۳۱ شهریور ۱۴۰۱
از همین دسته
مسیری که برای سوسیالیسم در روسیه طی شد! (۳)
سوریه جنگی که ماسکها در آن به کنار زده شد!
جلوهای دیگر از مواضع پرو-امپریالیستی “حزب کمونیست کارگری”