پیرامون فراخوان‌های اخیر از سوی برخی نیروهای اپوزیسیون! 

متن کامل با فرمت پی دی اف

در روزهای اخیر شاهد انتشار فراخوانی در شبکه‌های اجتماعی هستیم که با نام بیش از چهل “تشکل دانشگاهی” و “کمیته”هایی که اسم جوانان محلات این یا آن شهر سرخ کردستان را روی خود گذاشته‌اند با تیتر پر طمطراق “وقت عزا نیست که هنگامه خشم است”، در ایران مردم را به “تظاهرات و اعتصاب و راهپیمایی سراسری” در روز یکشنبه ۱۸ دی در “سومین سالروز شلیک عمدی جمهوری اسلامی به هواپیمای مسافربری اوکراینی” دعوت کرده‌اند.

در همین حال فراخوانی نیز از سوی حامد اسماعیلیون منتشر شده که در آن برای انجام یک حرکت نمادین سراسری در سومین سالگرد حمله موشکی جمهوری اسلامی به هواپیمای اوکراینی خواسته شده است که در تاریخ شنبه ۱۷ دی‌ماه در کشورهای مختلف “شاخه گل” بر مزار قربانیان جمهوری اسلامی گذاشته شود. در واکنش نیروهای مختلف به این فراخوان، برخی دشمنان شناخته شده مردم ما نظیر سلطنت‌طلبان نیز وارد صحنه شده و اعلام کرده‌اند که در این روز بر مزار برخی از مهره‌های رژیم شاه مزدور حاضر شده و در لبیک به فراخوان حامد اسماعیلیون بر روی قبر آنها شاخه گل خواهند نهاد! 

از سوی دیگر رسانه‌های ارتجاعی اصلی نظیر “ایران اینترنشنال” به طور وسیع به تبلیغ در مورد این فراخوان‌ها پرداخته و به خصوص در تبلیغات آنها در رابطه با فراخوان “تشکل‌های دانشگاهی” و “کمیته‌های محلات” این طور جلوه داده می‌شود که گویا “نمایندگان” نیروهای متشکل مردمی داخل کشور مشغول سازماندهی یک اتحاد و حرکت مشترک علیه رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی آن هم در همراهی و همگامی با “اپوزیسیون” و البته بخش ضد انقلابی آن هستند! 

تا آنجا که به حامد اسماعیلیون و سلطنت طلبان و نیروهای ساواکی مدافعش برمی‌گردد، تردیدی نیست که ماهیت پرو امپریالیستی آنان امروز دیگر برای مردم هشیار و آگاه ایران آشکار است. اگر حامد اسماعیلیون دیروز در تجمع برلین با تکیه بر جنایات جمهوری اسلامی سعی کرد خود را مدافع مردم جلوه دهد، آشکار شدن روابط او با دولت امپریالیستی کانادا و شرکتش در کنفرانس هالیفاکس به مثابه یکی از مراکز امنیتی سرمایه‌داران غرب و پیام مشترک او با برخی از دشمنان قسم خورده مردم ما (رضا پهلوی) این سمبل سلطنت‌طلبان جنایتکار، جای هیچ تردیدی حتی برای نیروهای متوهم و کوته بین نیز باقی نگذاشت که وی خود را در خدمت پیشبرد اهداف دشمنان مردم ایران قرار داده و در جهت اهداف ضد خلقی و جنایت‌کارانه آنها عمل می‌کند.  

اما راستی آزمایی و تعیین هویت کسانی که اخیرا با نام تشکل‌هایی در ایران تقریبا هم‌زمان با حامد اسماعیلیون در ارتباط با “سومین سالروز شلیک عمدی جمهوری اسلامی به هواپیمای مسافربری اوکراینی” مردم را به تظاهرات در سراسر کشور دعوت کرده‌اند، آشکار و روشن نیست. به همین دلیل الزاما باید سئوالات و مسائلی را مطرح نمود. 

۱- اصلی‌ترین و مهم‌ترین سئوال در مورد ماهیت تشکل‌های اعلام شده می‌باشد. چگونه می‌توان مطمئن شد که آنها از ماهیت انقلابی و مردمی برخوردارند؟ این سئوال به خصوص از آنجا اهمیت می‌یابد که امروز شاهد نفوذ نیروهای ضد خلق با پز ضدیت با جمهوری اسلامی به صف انقلاب مردم هستیم، نیروهایی که می‌کوشند این بار با نام انقلاب و به نام طرفداری از مردم ستمدیده ایران سیستم ظالمانه سرمایه‌داری که مسبب اصلی همه بدبختی‌ها و جنایات موجود است را همچنان پابرجا نگهداشته و حفظ بنمایند. بنابراین در شرایط انقلابی کنونی صرف اعلام این که تشکل‌های اعلام شده علیه جمهوری اسلامی بوده و خواهان سرنگونی آن می‌باشند، نمی تواند ماهیت انقلابی و طرفداری واقعی از مردم تحت ستم ایران به آنها بدهد. 

 مسلما نام‌های اعلام شده از آنجا که به خصوص نام فلان دانشگاه و شهرهای سرخ و قهرمان کردستان را بر خود دارند کاملا خوش‌آیند و جذاب هستند. دانشگاه برای مردم ایران با توجه به مبارزه‌جویی دانشجویان انقلابی، نامی قابل ستایش است. در جریان انقلاب جاری هم دیدیم که رژیم هار جمهوری اسلامی چگونه تعداد بسیار زیادی از دانشجویان مبارز و جان برکف را دستگیر کرد و تعدادی نیز در حمله سرکوبگران به دانشجویان کشته و مجروح گشتند. همین طور نام‌هایی که در این فراخوان در ارتباط با جوانان انقلابی شهرهای سرخ کردستان نظیر پیرانشهر، سنندج، کامیاران و مهاباد و … مطرح شده، بسیار برای مردم مبارز ایران ستایش انگیز است. مگر نه آن که توده‌ها در زیر باتوم و گلوله‌های نیروهای سرکوب رژیم فریاد زدند “کردستان چشم و چراغ ایران”! نام زنان آزادیخواه و مادران پیشرو نیز در بین فراخوان دهندگان بی هیچ بحثی درخشان و جذب کننده است. اما فارغ از منشا این اسامی و نیرو و قدرت واقعی ورای هر یک از این “تشکلات” یک چیز روشن است. حرکت و فراخوان آنها در خدمت و تکمیل همان فراخوان و حرکتی‌ست که از سوی جریان حامد اسماعیلیون و نیروهای وابسته به امپریالیسم حول او در خارج کشور صادر شده است. از سوی دیگر باید در نظر داشت که اگر این تشکل‌ها در ایران و زیر سلطه ددمنشانه جمهوری اسلامی شکل گرفته و فعالیت می‌کنند چه نیرویی و یا چه مرکزی در شرایط سرکوب دشمن آنها را در این فراخوان همسو و همگام کرده است؟

نام‌ها و تشکل‌های اعلام شده اگر دارای ماهیت مردمی هستند باید به طور واضح برای توده‌هایی که آنها را به تظاهرات دعوت می‌کنند، با شفافیت کامل توضیح می‌دادند و امروز باید بدهند که موضع‌شان در مورد شعار “سقف و کتاب و گندم، قدرت به دست مردم” و یا ” نه نون داریم نه خونه، حجاب شده بهونه” یا “فقر، فساد، گرونی، می‌ریم تا سرنگونی” چیست و به طور کلی آیا آنها از سرنگونی جمهوری اسلامی تحقق “نان کار مسکن آزادی” را برای مردم ایران در نظر دارند و اگر پاسخ مثبت است چگونه می‌خواهند به این خواست‌ها برسند؟ در غیر این صورت آیا مساله آنها صرفا از بین بردن جمهوری اسلامی و جانشین کردن یک رژیم مدافع سرمایه دیگر یا به عبارتی “رژیم چنج” و یا پروژه‌های مردم ستیز مشابه در ایران است؟ 

۲- حمله موشکی جمهوری اسلامی به هواپیمای مسافربری اوکراینی یکی از جنایات شناخته شده رژیم جنایتکار حاکم می‌باشد. از این رو یاد آوری این جنایت و محکوم کردن آن امری لازم و انقلابی است. اما در شرایط مشخص کنونی که پای حامد اسماعیلیون در میان است که به رغم جایگاه شناخته شده کنونی‌اش در صف نیروهای پرو امپریالیسم، به نام “دبیر و سخنگوی انجمن خانواده‌های کشته‌شدگان هواپیمای اوکراینی” فراخوان می‌دهد، این سئوال کاملا جدی مطرح است که آیا فراخوان دهندگان “وقت عزا نیست که هنگامه خشم است”، آگاهانه کوشیده‌اند تا در رابطه با حامد اسماعیلیون توجهات عمومی را به سالروز یکی از جنایات این رژیم جلب کرده و در شرایط مشخص کنونی آن را در کانون توجه قرار دهند؟ و یا این همسانی یک امر اتفاقی است و در ارتباط با هم قرار ندارند؟ هر چند خوش بین ترین افراد هم به سختی ممکن است در سیاست، اتفاقی بودن چنین اموری را بپذیرند.

۳- اگر مساله بر سر مبارزه علیه جمهوری اسلامی در جهت سرنگونی آن به دست توانای مردم انقلابی ایران است، فراخوان دهندگان مزبور در شرایط پر از “هنگامه خشم” در ایران باید به مولفه‌های لحظه کنونی دقت می‌کردند. می‌دانیم که در همین یکی دو روز گذشته، مردم دلاور در جوانرود و سمیرم همگام با جنبش انقلابی مردم در سراسر ایران به خروش برخاستند و با دست خالی به میدان آمده و در مقابل مزدوران تا بن دندان مسلح جمهوری اسلامی فریادهای “مرگ بر دیکتاتور” و “مرگ بر جمهوری اسلامی” و “شهید نمی‌میرد” سر دادند. مگر همین توده‌های قهرمان تحت حمله شدید و وحشیانه نیروهای سرکوب رژیم قرار نگرفته و با فداکاری و نثار خون خویش آنها را مورد تعرض دلاورانه خود قرار نمی‌دهند؟ مگر نه این که در جوانرود با حمله و تیراندازی نیروهای سرکوبگر حداقل یک جوان مبارز جان خود را از دست داده و تعداد زیاد دیگری دستگیر و یا مجروح و اسیر شدند؟ مگر نه اینکه نیروی سرکوب جمهوری اسلامی در این شهر عملا حکومت نظامی اعلام کرده و با جستجوی خانه به خانه در حال دستگیری جوانان مبارز است؟ مگر نه اینکه توده‌های آگاه مهاباد همین چند ساعت پیش با فریادهای “جوانرود تنها نیست، مهاباد حامیش است” وظیفه خود را در حمایت از هموطنان مبارزشان در جوانرود به نمایش گذاشتند؟ پس چگونه است که تشکل‌های مورد بحث با نام‌های توده پسندی که روی خود گذاشته‌اند، توجهی به ضرورت دفاع علنی از مبارزات دلاورانه مردمان این خطه نکرده‌اند؟ آنهم در شرایطی که با تشدید سرکوب خونین توده‌های معترض و به انقلاب برخاسته، از ابعاد حرکات توده‌ای در خیابان به طور موقت کاسته شده بود و مردم رزمنده این مناطق با فداکاری و دلاوری و با رزم جانانه خود دارند شعله‌های انقلاب را همچنان شعله‌ور و سرکش نگاه می‌دارند. به راستی چرا در شرایطی که پشتیبانی هرچه وسیع‌تر از خیزش قهرمانانه روزهای اخیر در جوانرود و سمیرم یک وظیفه مبرم مبارزاتی می‌باشد و مهمتر از آن پاسخی به نیاز کنونی جنبش انقلابی توده‌های سراسر کشور است، این تشکلات “دانشجویی” و “محله‌ای” و “جوانان” و … سعی نکرده‌اند حمایت مردم ایران را نسبت به مبارزات مردم دلاور این خطه جلب کنند؟ آیا اگر این افرادی که سعی دارند خود را متشکل و پیشروان جنبش جلوه بدهند، به راستی خواهان تحقق خواست‌های واقعی و برحق توده‌های انقلابی بودند نمی بایست برای کاستن از فشار سرکوبگران از سر توده‌های جوانرود و مهاباد و سمیرم مردم را در نقاط دیگر ایران به تظاهرات یا هر شکل دیگر از مبارزه و به خصوص مبارزه قهر آمیز علیه جمهوری اسلامی دعوت کنند؟

۴- انتشار “فراخوان” در خارج برای “گل” افشاندن بر مزار قربانیان جمهوری اسلامی در سراسر جهان و اعلام “ائتلاف” از طرف جمعی از عوامل امپریالیسم و ارتجاع و دشمنان قسم خورده شناخته شده مردم از نیم پهلوی گرفته تا مسیح علی‌نژادها و غیره همراه با به بازی گرفتن چند چهره شناخته شده و سلیبریتی، از جمله کوشش‌های نیروهای پرو امپریالیسم جهت ایجاد رهبری از خارج کشور برای خفه کردن انقلاب مردم مبارز ایران می‌باشد. در چنین شرایطی نیروهای انقلابی در ایران اگر واقعا متشکل می‌بودند، می‌بایست برای خنثی کردن تلاش مرتجعین برای پایان دادن به انقلاب توده‌ها در مسیر ضدمردمی دلخواه خود مردم را جهت تداوم انقلاب به دست زدن به همه اشکال مبارزاتی و در راس آنها به مبارزه قهرآمیز علیه نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی دعوت می‌کردند. هم اکنون مردم مبارز ایران به هر شکل از مبارزه دست می‌زنند؛ از اعتصاب و تظاهرات گرفته تا شعار نویسی، تا سوزاندن پرچم جمهوری اسلامی، تا پرتاب کوکتل مولوتف به نمادهای این رژیم، تا حمله به مراکز سرکوب و ستم نظیر بانک‌ها، پادگان‌های نظامی، دفاتر امام جمعه‌ها و غیره. واقعیت این است که تشویق برای تداوم همه این اشکال مبارزاتی در جهت سرنگونی رژیم و تاکید به خصوص بر ضرورت اعمال قهر انقلابی در مقابل قهر ضد انقلابی جمهوری اسلامی یکی از نشانه‌های بارز مردمی بودن نیروهای انقلابی می‌باشد.  

 ۵- در شرایطی که صفوف توده‌های تحت ستم و مبارز ایران پراکنده بوده و مردم از فقدان تشکل‌های انقلابی رهبری کننده جنبش محرومند، کسانی که با اسامی مورد عشق و علاقه مردم ایران، آنها را در روز یکشنبه ۱۸ دی به تظاهرات و اعتصاب و راهپیمایی سراسری دعوت کرده‌اند، سعی دارند خود را همان تشکل‌های انقلابی و رهبری‌کننده جنبش معرفی کنند. اینها به مردم اطمینان می‌دهند که انقلاب مردم گویا یک‌شبه دارای تشکل و رهبری گشته و خلا موجود در انقلاب ایران پر شده‌است. مسلما در طول زمان تشکل‌های اعلام شده مورد بحث با موضع‌گیری در مورد مسائل مختلف جنبش، بیشتر خود را به مردم خواهند شناساند. اما در اساس و به طور کلی باید دانست که هر تشکل یا تشکل‌هایی که بدون ارائه برنامه روشن و شفاف و شناساندن دقیق خود به مردم در جایگاه رهبری و سازمانده و فراخوان‌دهنده قرار می‌گیرند در صورت موفقیت در کار خود، این ظرفیت را خواهند داشت که فردا با حمایت علنی از اسماعیلیون و نیروهای پرو امپریالیستی دیگر، راه را برای آلترناتیو سازی امپریالیستی و “رژیم چنج” با همکاری افراد ضد انقلابی در خارج کشور و اصلاح‌طلبان داخل که برخی از آنها امروز در زندان هستند، هموار کنند. در حال حاضر تحمیل گام به گام سیاست اهریمنی و اسارت‌بار “رهبر سازی” و “همه با هم” بدون تشخیص دوست و دشمن واقعی در میان این “همه”، تلاشی است که آشکارا از طرف نیروهای شناخته شده مدافع سرمایه‌داری چون نیم پهلوی و حامد اسماعیلیون دنبال می‌شود. در این میان نیروهای سیاسی با پایگاه خرده بورژوایی نیز به دلیل کوته فکری و تزلزل در مبارزه آماده‌اند تا به راحتی به دام آنها بیفتند. چرا که برای اینان حتی علیرغم ادعای ضد سرمایه و طرفدار سوسیالیسم بودن، صرف سرنگونی جمهوری اسلامی همه هدفشان را تشکیل می‌دهد، حتی اگر به دست ارتجاع صورت گیرد.

۶- کارگران و زحمتکشان و دیگر توده‌های تحت ستم و انقلابی ما باید بدانند که جز خودشان هیچ نیرویی قادر به پیشبرد مبارزات آنها نیست و تشکیلات و رهبری انقلابی مورد نیاز جنبش تنها در پروسه تداوم و رشد هر چه بیشتر جنبش انقلابی آنها به صورت یک تشکیلات سیاسی- نظامی ایجاد خواهد شد که نطفه ایجاد حزب طبقه کارگر و ارتش خلق را در خود دارد. در نتیجه نمی‌توان فراخوان نام‌هایی که به عنوان این یا آن تشکل برای تظاهرات در روز ۱۸ دی صادر شده است را تائیدی بر فایق آمدن زحمتکشان تشنه انقلاب و تشنه “نان، کار، مسکن، آزادی و استقلال” بر پراکندگی خود به حساب آورد. 

 امر رهایی مردم ستمدیده ایران از ظلم و ستم و تبعیض و دیکتاتوری و مصیبت‌های گوناگون با رهایی از اسارت بورژوازی ایران که با هزار رشته به امپریالیسم جهانی وابسته است، امکان پذیر می‌باشد. اما رسیدن به این هدف واقعی پروسه دراز مدتی را می طلبد. سرنگونی جمهوری اسلامی در جریان انقلاب کنونی به معنی آن است که مردم ما موفق شده اند چماق بزرگی که امپریالیسم با آن سیاست‌های غارتگرانه و استثمارگرانه خود نه فقط در ایران بلکه در دیگر کشورهای خاورمیانه پیش می‌برد را از دست وی بگیرند. بدون شک این موفقیت بزرگی برای مردم ما خواهد بود. اما باید به طور اکید به یاد داشت که به صرف سرنگونی این رژیم خواست‌های مردم برآورده نخواهد شد بلکه برای رسیدن به پیروزی، انقلاب را باید ادامه داد. هسته یا گروه‌های کوچکی که امروز به طور مخفیانه بدون اعلام هیچ نامی شکل گرفته و در حال شکل گیری هستند، گروه‌هایی که واقعیت خود را در حمله به مراکز ستم و سرکوب نمایان می‌سازند، همچنان باید به کار مخفی و حرکات انقلابی قهرآمیز خود ادامه دهند تا در شرایط مناسبی با به هم پیوستن آنها تشکل‌ها و در نهایت تشکیلات انقلابی مدافع منافع طبقه کارگر و توده‌های تحت ستم ایران به وجود آید. بنابراین در حالی که سرنگونی جمهوری اسلامی اولین گام برای رسیدن به هدف است ولی نمی‌تواند تنها هدف انقلاب توده‌های ما برای رهایی از وضع ظالمانه تحمیلی سرمایه‌داران باشد. اتفاقا دشمنان مردم برای محروم کردن توده‌های ما از دست‌یابی به تشکیلات انقلابی مورد نیاز جنبش به هر تلاشی از قبیل ایجاد ائتلاف و متشکل کردن نیروهای خودی می‌پردازند تا بتوانند از جمله از طریق “رژیم چنج” به انقلاب مردم پایان دهند. اما مردم هشیار و انقلابی ایران برای رسیدن به نان کار مسکن و آزادی که با استقلال از امپریالیستها ممکن می‌شود، باید انقلاب خود را بعد از سرنگونی رژیم حاکم نیز ادامه بدهند تا مبادا به سرنوشتی دچار شوند که بعد از سرنگونی رژیم شاه رقم زده شد. 

ما ضمن تاکید بر ضرورت افشای همه جنایات جمهوری اسلامی در بیش از چهار دهه حیات خونین آن با توجه به الزامات لحظه کنونی تمرکز همه انرژی‌ها و توجهات را به امر پراکنده کردن نیروهای سرکوب دشمن با شعله‌ورتر کردن آتش انقلاب در همه مناطق الزامی می‌دانیم. در همان حال از همه نیروهای مردمی خواهانیم که در مبارزه حاد طبقاتی که امروز در ایران جریان دارد با دقت و هشیاری هر چه بیشتری حرکت‌های نیروهای سیاسی مختلف را دنبال کرده و با احساس مسئولیت لازم به آنها برخورد کنند.

با ایمان به پیروزی راهمان

چریک‌های فدایی خلق ایران
۱۴ دی ۱۴۰۱ – ۳ ژانویه ۲۰۲۳