ملاحظاتی بر مسالۀ «ستم بر زن» در جمهوری اسلامی

به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران، شماره ۱۸۹، اسفند ماه ۱۳۹۳

 

توضیح پیام فدائی : آن چه در زیر می آید متن سخنرانی رفیق سهیلا دهماسی می باشد که امسال به مناسبت هشت مارس، روز جهانی زن در مراسم هایی که به همین مناسبت توسط فعالین چریکهای فدایی خلق در کشورهای آلمان و هلند برگزار شد، ایراد گشت.  این سخنرانی همچنین در جریان یک مراسم پلتاکی در تاریخ 15 مارس  2015 توسط چریکهای فدایی خلق ایران با تغییرات اندکی توسط سخنران انجام شد. پیام فدایی متن این سخنرانی را از حالت گفتار به نوشتار تبدیل و با برخی ویرایش ها به این صورت در اختیار علاقمندان قرار می دهد.

با درود به شما، رفقا و دوستان عزیز، روز جهانی زن را از طرف خودم و چریکهای فدایی خلق ایران، به شما تبریک میگویم.

بعد از گذشت بیش از صد سال از نامگذاری این روز (که در رابطه با مبارزات زنان کارگر و به ابتکار زنان کمونیست، مثل کلارا زتکین، بوده) هنوز زن های طبقه کارگر و زحمتکشان جهان به آزادی و برابری کامل با مردها نرسیده اند، البته با تفاوت هایی که بین وضعیت زن ها در کشورهای غربی و جایی مثل ایران وجود دارد، و یا به استثنای کشورهایی مثل شوروی و کوبا که بعد از انقلاب تغییرات خیلی زیادی در وضعیت زن ها در آن کشورها ایجاد شد، و حتی با این که انقلاب کوبا در آن کشور به سوسیالیسم منجر نشد و یا شوروی فرو پاشید، اما تأثیر انقلاب به تنهایی منجر به ارتقای سطح آزادی زن ها شد. اما در کشور ما که انقلاب 57 به شکست کشیده شد و با حمایت قدرت های امپریالیستی، جمهوری اسلامی به مردم تحمیل شد، همه دیدیم که چه شرایط جهنمی ای برای همه مردم زحمتکش ایران، بخصوص برای زنان کارگر و زحمتکش ایجاد کردند. شرایطی که آن را میتوان در یک جمله ای که در میان طبقات پائین جامعه گفته می شود، خلاصه کرد که، بدترین چیزی که میتواند برای انسانی اتفاق بیافتد، زن به دنیا آمدن، در ایران تحت حکومت جمهوری اسلامی، بخصوص در خانواده ای کارگری است.

اما در چنین وضعیت ظلم و ستمی تا این حد گسترده و علنی، هنوز بحث “دلیل ستم بر زن چیست؟” و “راه حل اساسی رفع ستم از زنان چیست؟” مهمترین مسائل مطرح در جنبش است. اگر بخواهیم تلاش کنیم که خیلی روشن تر در مورد منشأ ستم بر زن، و راه حل اساسی رفع ستم از زنان (و ایجاد جامعه ای که می تواند به رهائی و آزادی واقعی همه زنان جامعه منجر بشود) صحبت کنیم، شیوه درست تر این است که در چهارچوب بررسی ستم مضاعفی که به زنان کارگر می شود، مسئله را بررسی کنیم. 

همان طور که می دانید، زنان طبقه کارگر، علاوه بر زنانی که در کارگاه و کارخانه و یا در خانه خودشان به کار تولید مشغولند، شامل زنانی که در خانواده های کارگری، فقط بچه داری و کارهای خانه را انجام می دهند نیز هستند. آن ها اگر چه خودشان به طور مستقیم در کار تولید شرکت ندارند ولی به عنوان عضوی از خانواده کارگری، جزء طبقه کارگر محسوب می شوند.

حال ببینیم که رابطه سیستم اقتصاد سرمایه داری با ستم بر زنان چیست؟  می بینیم که امروز که نظام سرمایه داری را بحران شدیدی فرا گرفته، یکی از بزرگترین مشکلاتی که زنان کارگر و به واقع کل جامعه در ایران با آن روبروست، معضل بیکاری است. از همان ابتدا که جمهوری اسلامی به قدرت رسید (زمانی که سیستم سرمایه داری جهانی، و سرمایه داری وابسته ایران مثل امروز دچار بحران بود) تا به امروز، روز به روز شرایط اسارت بار تری را برای زنان ایجاد کرده و بار بحران را بر دوش آن ها (و طبقه کارگر و زحمتکش) انداخته است. تعداد زیادی از زنان از کارخانه ها و ادارات اخراج شده و می شوند، و یا مجبور به کار نیمه وقت می شوند. و در زمان بحران و بسته شدن کارخانجات، درجه فشار روی زنان هم بیشتر شده. 

جمهوری اسلامی در طول عمر ننگین، قوانین و طرح های قانونی متعددی علیه زن ها تصویب کرده که شرایط زنان را به مراتب اسارت بار تر کرده اند. به عنوان مثال، یکی از این طرح های ضد زن، طرح “صیانت از حریم عفاف و حجاب” است که بر اساس آن (و با ادعاهایی مثل “رعایت حرمت زنان” و لزوم عدم معاشرت زنان با نامحرمان) زنان اجازه کار در شیفت شب (مگر با مجوز نیروی انتظامی) را ندارند و در شیفت روز هم باید از اختلاط با مردها در محیط کار جلوگیری شود. و با این روش، محدودیت های اشتغال و بیکار سازی زنان را تشدید می کند. از این روست که می بینیم نرخ بیکاری در میان زنان بسیار بالاتر از مردهاست. هرچند که آمار مربوط به کارگران زن دقیق نیست. به عنوان مثال، زنان کارگر در آمارهای رسمی پنج درصد کل کارگران را تشکیل می دهند. درحالیکه تعداد کارگران زن خیلی بیشتر است، اما چون آن ها اغلب در بخش اقتصاد غیر رسمی کار می کنند، در آمار ها نادیده گرفته می شوند. 

یک دلیل این که زنان وادار به اشتغال در بخش غیر رسمی می شوند، طرد شدن آن ها از بازار رسمی کار است. چون اغلب کارفرماها برای فرار از ایجاد مهدکودک، و پرداخت مرخصی ِ باحقوق دوران زایمان،… و غیره ترجیح می دهند زنان را استخدام نکنند. و زنان خانواده های کارگری به ناچار به بازار غیر رسمی کار رو می آورند، و در نتیجه نه تنها قدرت چانه زنی برای گرفتن اندک امتیازات قانونی را ندارند ، بلکه مجبورند به هر شرایط وحشیانه استثمار هم تن بدهند.

البته در بخش رسمی بازار کار هم، اجحافات زیادی نسبت به زنان می شود که قانون هم از این کارگران حمایت نمی کند. به عنوان مثال، طبق آمارهای رسمی طی چند سال اخیر 400 هزار زن بعد از بازگشت به کار “(بعد از مرخصی زایمان 9 ماهه) اخراج شده اند که مسلمأ لطمه های جبران ناپذیری به اقتصاد خانواده هایشان زده است. و یا به عنوان مثال، حقوق زنان در کارگاه های قالیبافی به طور متوسط 100 هزار تومان در ماه است که یک ششم حداقل دستمزد تعیین شده در قانون کار است. تازه این بر  اساس آمار رسمی است و در واقعیت امر مبلغی که بعد از یک کار طافت فرسا به دست کارگر زن قالیباف می رسد از این هم کمتر است. تمام این اجحافاتی که علیه زنان کارگر می شود، در شرایطی است که اکثریت زنان کارگر را زنان سرپرست خانوار تشکیل می دهند، و بقیه هم زنان کمک سرپرست خانوار هستند.

در مورد بیکار سازی زنان، این مسئله به همین جا ختم نمی شود. بیکاری یک مسئله اجتماعی بسیار مهم است که به آسیب های اجتماعی متعددی، مثل فقر منجر می شود، و فقر هم منجر به آسیب ها و مفاسد اجتماعی مثل تکدی گری، سرقت، فحشاء و اعتیاد می شود. 

از آن جا که زنان کارگر بیشتر از هر قشر دیگری تحت ستم هستند و در زمان بحران های اجتماعی هم اولین کسانی هستند که بیکار می شوند، بنابراین تعجبی ندارد که در آمار می خوانیم که با این که زنان نیمی از جمعیت دنیا را تشکیل می دهند، اما دو سوم فقرای جهان را تشکیل می دهند. 

یکی از نتایج مستقیم فقر، اعتیاد است که بیشترین ضربه را به خانواده های کارگری می زند. طبق آمار، تعداد معتادین خیلی بیشتر شده و سن معتاد ها هم مرتبأ کاهش پیدا کرده. و به خاطر افزایش فقر و بیکاری در میان زنان، تعداد زنان معتاد و تعداد زنانی که در اثر جرایم مربوط به مواد مخدر زندانی شده اند خیلی افزایش یافته.

نکته مهم این است که، همه می دانند که تجارت مواد مخدر در اساس توسط عمال و وابستگان به رژیم صورت می گیرد. به عبارت دیگر بدبختی و فلاکت طبقات محروم به دلیل دچار شدن به اعتیاد، منجر به سود اقتصادی کلانی برای طبقه سرمایه دار حاکم شده است.

یکی دیگر از نتایج مستقیم فقر و بیکاری، عادی شدن فحشاء به عنوان یکی از راه های عادی امرار معاش است. سن تن فروشی به 10 سال رسیده، و این پدیده حتی در میان زنان متأهل فقیر هم رواج پیدا کرده است.

از این گذشته، جمهوری اسلامی یک نوع تن فروشی را هم به اسم صیغه، رسمی و عادی سازی کرده و این نوع فحشاء قانونی و شرعی به یک نوع شغل در کنار زیارتگاه هایشان، و منبع درآمدی برای عمال رژیم تبدیل شده که کار دلالی صیغه را انجام می دهند. به این امر باید تجارت دختران جوان به کشورهای دیگر را هم اضافه کرد که خودتان می دانید که عمال و وابستگان به جمهوری اسلامی، گردانندگان اصلی این تجارت هستند.

برخی افراد و گروه های سیاسی، وقتی می بینند که تمام این ظلم و ستم ها تحت پوشش دستورات مذهبی توجیه می شوند، یا وقتی می بینند که داعش و داعش – مانند ها چه جنایاتی علیه زنان می کنند و دختران را به اسم منافع اسلام در بازارهای بردگی جنسی می فروشند، آن وقت “مرد” و “مذهب” را مسئول ستم بر زن میدانند. آن ها اغلب ادعاهای خود این نیروهای مذهبی را ملاک قضاوت خود قرار می دهند و در نتیجه عوامل روبنایی و ایدئولوژیکی را عمده کرده و عامل اصلی ستم بر زن می خوانند. 

ما به عنوان کمونیست ، دقیقأ می دانیم که همه مذاهب اساسأ علیه زن هستند، همه کتاب های به اصطلاح مقدس، مقرراتی زن ستیز دارند، این کتاب ها، کتاب های “آسمانی” خدائی که وجود ندارد نیستند بلکه توسط انسان ها در شرایط زمانی ای نوشته شده اند که برای حفظ منافع طبقه حاکم، چنین مقرراتی می بایست وضع میشدند. همه مذاهب، وسیله ی هستند در دست طبقه حاکم، برای تحمیق مردم و پر کردن ذهن مردم با خرافات، که بتوانند شرایط ظالمانه ای را که بر جامعه حاکم است را توجیه کرده و بر مردم تحمیل کنند. بنابراین، ما می دانیم که طبقات استثمارگر چه استفاده هایی از مذهب می کنند، و علیه همه تعلیمات مذهبی هستیم. بر این اساس برای درک درست از ستم هائی که امروز توسط جریانات مرتجع اسلامی تحت نام مذهب و به طور مشخص با ادعای اجرای قوانین اسلامی صورت می گیرد باید ببینیم که در پشت چنین ادعاهائی چه واقعیت ها و منافع مادی ای قرار دارند؟

خود جمهوری اسلامی از بدو روی کار آمدنش، برای همه ظلم و ستم هایی که به زن ها می کند، توجیهات مذهبی ارائه می دهد، و تبلیغ می کنند که وظیفۀ زنان مسلمان تربیت فرزند و همسرداری است و حتی گاه علناً و با وقاحت مطرح می کنند که اصلأ “زن باید به لحاظ اقتصادی وابسته به مرد باشد”. اما برخلاف ادعاهای رژیم و توجیهات مذهبی اش، و برخلاف ادعاهای کسانی که می گویند جمهوری اسلامی به خاطر پیروی از مذهب ارتجاعی اش به سرکوب و استثمار زنان دست می زند، واقعیت این است که سران و عمال و وابستگان به جمهوری اسلامی (که خودشان بخشی از طبقه سرمایه دار حاکم را تشکیل می دهند) از سرکوب زنان سود مادی می برند. اولأ با مقررات و تبلیغات مذهبی (مثل این که مو و بدن زن فساد برانگیز است و در نتیجه زن نباید در جامعه حضور داشته باشد، جای زن کنج آشپزخانه است، نان آور اصلی مرد است، عقل زن کمتر از عقل مرد است، و یا تحمیل اجباری حجاب دست و پا گیر به زن) و خلاصه با تحقیر زن، ارزش نیروی کار او را پائین می آورند و با بی ارزش کردن نیروی کار زن ها، دستمزد کارگران زن را کاهش داده و از این طریق سطح کل دستمزدها را پائین می آورند. همه این ها موجب افزایش سود سرمایه داران میشود. با این مثال، می بینیم که ستم بر زنان در واقع منجر به افزایش سود اقتصادی طبقه سرمایه دار می شود؛ و همچنین با تکیه بر تبلیغات مذهبی شان، در وضعیت بحران سیستم سرمایه داری، اولأ با خارج کردن زنان از فعالیت های اجتماعی و حوزه های تولیدی، رقم بیکاری در جامعه را کمتر از آن چه در واقعیت است جلوه می دهند و کلاً با تبلیغات اسلامی بیکاری زنان را امری طبیعی جلوه می دهند، چون گویا جای زنان خانه و آشپزخانه است. و بعد با خانه نشین کردن زنان و با به کار بردن انواع ترفند ها برای جدا سازی زن از مرد، نیمی از طبقه کارگر را از نیمه ی دیگر جدا می کنند و به طور کلی راه های اتحاد مبارزاتی زنان و مردان طبقه کارگر و فرودست علیه نظم موجود را مسدود می کنند.

در واقع با تبلیغات مذهبی و به عبارت دیگر توجیهات مذهبی، جمهوری اسلامی می کوشد روی واقعیت استثمارگرانه سیستم سرمایه داری بحران زده کنونی پرده کشیده و چهره عامل اصلی ستم بر زنان یعنی سرمایه داران را بپوشاند. وقتی این واقعیت پذیرفته شود که این سیستم سرمایه داری حاکم بر ایران است که عامل فقر و فلاکت کارگران و زحمتکشان است و جمهوری اسلامی درست به خاطر خدمت به سرمایه دارن است که انواع ستم ها و سرکوب ها را علیه زنان اعمال می کند پس واضح است که جز با سرنگونی این رژیم و نظام سرمایه داری حاکم نمی توان از مصیبت های اجتماعی موجود خلاص شد و بر زن ستیزی نقطه پایان گذاشت. 

برخی نظرات و گفتمان های گمراه کننده و انحرافی هم وجود دارند که “مرد ها” را عامل ستم بر زن می دانند. آن ها وقتی می بینند که مردها مجری قوانین زن ستیز هستند، یا برخی از مردها از قوانین و مقررات زن ستیز سود مادی می برند. و یا این که در زمان طلاق و یا در رابطه با ارث و غیره، برخی مردها از قوانین زن ستیز برای سرکوب طرف مقابل سوء استفاده می کنند، نتیجه می گیرند که “مرد ها” ریشه ستم بر زن هستند. 

در حالی که اگر این افراد کمی دقت کنند، می بینند که مردهای طبقات پائین یا حتی متوسط  جامعه هم از ستم بر زن در عذاب هستند. به عنوان مثال، زنی که بیکار می شود، آیا در خانواده او مردی وجود ندارد که از کاهش درآمد و رفاه آن خانواده متضرر شود؟ و یا، آیا میتوان گفت که مردهای آن خانواده هایی که دختران و زن هایشان قربانی اسیدپاشی ها شدند، از چنین فاجعه ای رنج نمیبرند؟ آیا حجاب اجباری و تحقیر زنان در کوچه و خیابان، منجر به رنج و عذاب و سرکوب مردان هم نمی شود؟  

واقعیت این است که ستم بر زن، (همان طور که در این بحث نشان داده شد)  از یک طرف سود مادی برای سرمایه داران و عمال رژیم دارد و از طرف دیگر، راهی است برای سرکوب کل جامعه. 

ما مصداق این نظر که سرکوب زن سرکوب جامعه است را می توانیم در جریان اسیدپاشی های زنجیره ای مشاهده کنیم. با نگاهی به این واقعه دردناک می بینیم که جمهوری اسلامی به بهانه مبارزه با بدحجابی، و با استفاده از مقررات مذهبی به اصطلاح “امر به معروف و نهی از منکر”، به سرکوب زنان می پردازد تا از آن طریق در جامعه ایجاد رعب و وحشت کند. در جریان تظاهرات شجاعانه مردم اصفهان علیه اسید پاشی هم دیدیم که نیروهای سرکوب جمهوری اسلامی به شیوه ای بسیار وحشیانه به مردها و زنانی که در اعتراض به اسیدپاشی تجمع می کردند، حمله می کردند، و تعدادی از خبرنگارانی را هم که اطلاع رسانی کرده بودند، زندانی و شکنجه کردند. در این جا وقت نیست که به جزئیات آن حوادث و واقعیات حول و حوش آن بپردازیم، اما بر کسی پوشیده نیست که عوامل خود رژیم دست اندرکاران و سازمان دهندگان اسیدپاشی ها بودند و هدفشان هم نه تنها ترساندن زن ها، بلکه ترساندن همه خانواده ها یعنی کل توده های تحت ستم ایران بود.

این شرایط ظالمانه که در این جا به طور مختصر به آن اشاره کردم، طبیعتأ همیشه با مقاومت و مبارزه زنان (و مردان) آگاه مواجه شده است. زنان آگاه جامعه، از همان ابتدای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی تا کنون، همیشه در مقابل فرهنگ و قوانین و مقررات زن ستیز رژیم مقاومت و مبارزه کرده اند و رژیم را به چالش کشیده اند. یعنی جمهوری اسلامی همیشه برای کنترل کامل بر زنان (و کل جامعه) و تحمیل مقررات زن ستیز بر آن ها، مشکل داشته. به عنوان مثال، حجابی هم که با زور و اجبار به زنان تحمیل شده هیچ وقت آن طوری که مد نظر رژیم بود، اجرا نشد و نمی شود . 

من در این صحبت از ستم ها و ظلم هائی که به زنان روا می شود گفتم و تا جائی که وقت اجازه می داد به شرایط زندگی و کار زنان و مقاومت های آن ها در مقابل اجحافات زن ستیزانه جمهوری اسلامی اشاره کردم و نشان دادم که سرکوب زنان، مسئله ای مربوط به طرز فکر و یا ایدئولوژی سران جمهوری اسلامی و یا تنفر آن ها از موجودی به نام “زن” نیست. هدف سران و عمال و وابستگان به جمهوری اسلامی که مدافع و حافظ منافع طبقه سرمایه دار وابسته حاکم در ایران می باشند، این است که با تشدید و باز تولید فرهنگ ارتجاعی مذهبی و تحت پوشش مقررات مذهبی، از نیروی کار زنان به مثابه ارزان ترین نیروی کار موجود در جهت افزایش سود اقتصادی خود استفاده کنند و در عین حال با سرکوب زنان و جدائی انداختن در صف واحد مبارزاتی زنان و مردان بتوانند هر چه بیشتر کل جامعه را سرکوب کنند. 

حال اجازه بدهید که در وقت کمی که باقی مانده به راه رهائی زنان از این وضعیت دهشتناک هم اشاره کنم. به باور من با تکیه به تجربیات 36 سال سلطه زن ستیزانه جمهوری اسلامی به صراحت می توان گفت که رهائی زنان از قید و بندهای ارتجاعی کنونی وابسته است به نابودی جمهوری اسلامی، این جرثومه فساد و تباهی. تجربه نشان داده که جمهوری اسلامی جز با زبان زور سخن نگفته و زبانی هم جز زبان زور نمی شناسد. به همین دلیل هم علیرغم تبلیغات گمراه کننده کسانی که زنان را به اصلاحات و مبارزه مسالمت آمیز صرف دعوت می کنند و به چنین توهم هائی دامن می زنند رهائی واقعی زنان از وضع اسارت بار کنونی جز با توسل به مبارزه قهر آمیز امکان پذیر نمی باشد. 

حال که صحبت به مبارزه قهر آمیز رسید (که زنان تحت ستم ما تجربه زنان چریک فدائی و جنبش خلق کُرد را در مقابل خود دارند) بگذارید به مبارزه مسلحانه زنان مبارز کوبانی که اخیرا در مقابل چشم ما رخ داد و نظرات انحرافی ای که علیه آن ها گفته می شود اشاره کرده، و بعد صحبتهایم را تمام کنم.

مطمئنم که همه شما با کوبانی آشنا هستید. در کوبانی، ما چهره سرمایه داری جهانی را پشت نقاب های سیاه داعشی ها دیدیم، مهر امپریالیست ها را روی شمشیرهایی که سر دختران مبارز کوبانی را از تن جدا کرد دیدیم. گروهی وحشی و آدمخوار از مدت ها قبل توسط امپریالیست ها و دولت های ارتجاعی منطقه که وابسته به امپریالیست ها هستند، تعلیم دیدند، مسلح شدند و با نقاب مذهبی، اما در اصل برای پیشبرد سیاست های قدرت های امپریالیستی، افتاده اند به جان مردم منطقه.

در کوبانی. دختران و زنان شجاع (همراه با مردها) برخلاف تصور باطل کسانی که معتقدند مبارزه مسلحانه کاری خشونت آمیز و مختص به مردهاست و زنان نباید در آن شرکت کنند، اسلحه برداشتند و تا پای مرگ، و به قصد پیروزی بر دشمن خونخوار، جنگیدند. این مبارزه و به خصوص شرکت فعالانه زنان در آن علیرغم همه کمبود هایش توانست چهره جدیدی از زن و خواست رهائی زنان در جهان ارائه دهد. مبارزه مردم کوبانی که زنان نقش برجسته ای در آن دارند از این لحاظ کاملاً قابل پشتیبانی و منبع الهام می باشد. البته، امپریالیست ها از توطئه چینی علیه مردم کوبانی دست بر نخواهند داشت و به دلیل فقدان یک رهبری کمونیستی بر سر این جنبش ، کوشش خواهند کرد تا آن را به انحراف بکشانند.

اما امکان انحراف و شکست در هر مبارزه ای وجود دارد. نباید اجازه داد که جریانات سیاسی مغرض به این بهانه ها مبارزه مسلحانه زنان کوبانی، مبارزه مردم مقاومی که در مقابل دشمنی خونخوار به دفاع از خود برخاستند را کم اهمیت جلوه دهند و تأثیرات انقلابی ای که مبارزه آن ها بر روی توده های ستمدیده منطقه و جهان به جا گذاشته و باعث افشای امپریالیسم آمریکا و نیروهای وابسته به آن شدند را خدشه دار سازند. همان طور که هر نیروی آگاه و انقلابی باید از کوچکترین خواسته بر حق زنان و از مبارزات و مقاومت های انقلابی و مترقی و بر حق زنان علیه جمهوری اسلامی دفاع کند و آن ها را به این دلیل که بلافاصله به سرنگونی رژیم منجر نمی شوند، و یا ممکن است در تداوم خود از مسیر انقلابی خارج شوند، رد کند.     

اما همان کسانی که در رابطه با ستم بر زن می گویند که ریشه ستم بر زن، و دشمن اصلی زنان، موجودی خشن و تجاوزگر به نام “مرد” است و یا برای لاپوشانی چهره سرمایه داران، تنها و صرفا اسلام را مورد حمله قرار می دهند، همان کسانی که به جای اینکه نوک تیز حمله را به سمت جمهوری اسلامی و سیستم سرمایه داری وابسته بگیرند که عامل اصلی و باعث و بانی ستم بر زن است، در عوض به مردها حمله می کنند و یا بدون طرح خواست سرنگونی جمهوری اسلامی و نابودی سیستم سرمایه داری حاکم بر ایران راه حل های رفرمیستی ای مانند مبارزه صرفا برای “تغییر یا لغو قوانین زن ستیز در جمهوری اسلامی” را جلوی پای زنان می گذارند، امروز هم در رابطه با کوبانی، نوک تیز حمله را از امپریالیست ها و داعش و دولت های مرتجع و وابسته منطقه دور کرده و به سمت مردم مبارز کوبانی (بخصوص زنان مبارز کوبانی) گرفته اند. آن ها ادعا می کنند که داعش، دست ساز امپریالیست ها نیست و گویا توده های مردم فقیر و مذهبی (اقشار زحمتکش جامعه) بانی آن می باشند. این افراد و گروه ها با چنین نظرات انحرافی، کسانی را هم که از مردم مبارز کوبانی دفاع کنند متهم می کنند که گویا در “تاریکخانه نظری چپ ایران” قرار دارند. یعنی حمایت از مردم مبارز کوبانی که به دفاع از خود در مقابل ستمگران شان برخاسته اند را کاری نادرست و “تاریک نظری” می نامند، بهانه شون هم اینه که رهبری کمونیستی در کوبانی وجود ندارد و دشمنان مردم کوبانی آن ها را شکست خواهند داد. 

در حالی که هر حرکت مترقی و انقلابی توده ها که تاریخ را به جلو می برد، همواره باید مورد حمایت نیروهای واقعأ مترقی و انقلابی قرار گیرد. در نتیجه این امر که ممکن است کوبانی، قربانی سازش گروه های سیاسی منطقه یا قدرت های امپریالیستی گردد دلیل آن نمی شود که یک نیروی دلسوز انقلابی به دفاع از مبارزات قهرمانانه زنان و مردان کوبانی برنخاسته و  به هر شکل ممکن به آن یاری نرساند.

یعنی، هر زمان که توده های تحت ستم، برای مبارزه با ستمگران شان بلند می شوند، نمیتوان به خاطر این که کسانی آمده و از مبارزات مردم سوء استفاده می کنند، روی مبارزات مردم خط کشید.  

در آخر، صحبت هایم را این طور جمعبندی می کنم که تنها با اتحاد مبارزاتی میان زن و مرد آگاه و انقلابی کشورمان، به رهبری زنان و مردان آگاه طبقه کارگر، با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی و نابود کردن سیستم سرمایه داری وابسته است که میتوان به طور واقعی جامعه را از شر ستم بر زن نجات داد. امری که بدون قهر انقلابی راه به جائی نخواهد برد.   

به امید پیروزی زنان و مردان آگاه طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان میهنمان در رزم و مقاومت انقلابی و مترقی شان در مقابل رژیم جمهوری اسلامی و امپریالیسم. زنده باد سوسیالیسم.