ققنوس سرخ!

به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران، شماره ۲۶۰، اسفند ماه ۱۳۹۹

به یاد ستارۀ سرخ و همیشه فروزان جنبش کمونیستی ایران، رفیق کبیر مسعود احمدزاده!

در 11 اسفند سال 1350، با اعدام 6 تن از پیشتازان جنبش کمونیستی ایران توسط رژیم وابسته به امپریالیسم شاه، قلب پر تپش ستارۀ فروزان جنبش کمونیستی ایران، چریک فدایی خلق، رفیق کبیر مسعود احمد زاده، از حرکت باز ایستاد. او تئوریسین سازمان پر افتخار چریکهای فدایی خلق ایران و یکی از بنیانگذاران این سازمان  بود. در کنار وی، رفیق عباس مفتاحی، دیگر رفیق بنیانگذار سازمان به همراه 4 چریک فدایی خلق به نامهای مجيد احمدزاده، اسدالله مفتاحی ،حميد توکلی، غلام رضا گلوی با قلبی آکنده از عشق به طبقه کارگر و توده های محروم در حالی که در میان بهت و هراس دشمن، با فریادهای “من چریک فدایی خلقم، جان چون من هزاران فدای خلق!”، حکومت ابلیس را به سخره گرفته بودند، به خاک افتادند. 

در سالگرد جاودانه شدن رفیق مسعود احمدزاده و یارانش، یاد رفیق مسعود احمدزاده را گرامی می داریم؛ فدایی کمونیست، انقلابی قاطع و مبارز آگاه و وارسته ای که درد کارگران و رنجبران را با تمام وجود درک کرد و با اندیشه و ایمانش، نهال تئوری انقلاب رهایی بخش مردم ایران را در شوره زار خونین سرزمین ما کاشت، و با عملش، از خون خود، چشمه ای برای بارور کردن آن نهال آفرید و سرانجام نیز در پیشاپیش صف، بی هیچ دریغی جان شیفته اش را وثیقۀ رشد و شکوفایی آن نهال در خدمت به پیروزی انقلاب توده ها نمود. یاد این نابغۀ کم نظیر جنبش کمونیستی ایران، از بنیانگذاران کبیر سازمان عشق و امید توده ها، چریکهای فدایی خلق ایران را در سالگرد آخرین نبرد حماسی و سرفرازانه اش در میدان تیر گرامی می داریم؛ و گرامی می داریم خاطرۀ این فرزند شایستۀ زحمتکشان، بر پا کننده طوفانها را؛ و پاس می داریم میراث گرانبهای اندیشه اش را که پژواک آن در نبردهای حماسی صدها زن و مرد چریک فدایی خلق لرزه به تن استثمارگران انداخت؛ پاس می داریم احترام و عشق عمیق توده های قیام کننده به او و یارانش را که با فریاد های “فدایی ، فدایی ، تو افتخار مایی”، دژخیم زمان، جلاد زمان را با خفت و خواری از تخت پادشاهی برزمین کشاندند، پاس می داریم آتش جان افروز پیامش را که تأئید و حقانیت اش را در به اصطلاح “بهار آزادی” نه چندان پایدار میهنمان، از نبردهای دلیرانه خلق کُرد و تُرکمن و عرب و بلوچ گرفت و تئوری انقلابی او را یک بار دیگر به درفش آزادی خواهی مردمان سرزمین مان بدل نمود.

ما از ایمان او به پیروزی راه الهام می گیریم و  هستی مان از آتش فولاد گداختۀ اندیشۀ او گرم و سرخ و نیرومند تر می شود که معتقد بود توده ها سازندگان تاریخند! و چنین است که پژواک این اندیشه های پاک در طغیان کارگران و زحمتکشان، از هپکو و هفت تپه گرفته تا اهواز و تهران، با فریاد های “کارگر می میرد، ذلت نمی پذیرد” شعله می کشند و زندگی می یابند؛ و پیام ققنوس وار زنده باد “قهر انقلابی” در اندیشۀ مسعود، در رَپ رَپۀ طبل نبرد توده ها و چکاوک شمشیرها و هلهلۀ خوفناک تودۀ گرسنه و گورخواب و زباله گَرد و همه استثمارشدگان به پا خاستۀ میهنمان هر بار از خاکستر خود زاده می شود؛ توده شریفی که از کُردستان گرفته تا حلبی آباد های تهران و کرج و از بهبهان و کازرون و بلوچستان گرفته تا سراوان هر روز فریاد میزنند: ای جلاد فرومایه “بجنگ تا بجنگیم” و “وای به روزی که مسلح شویم”. ما از این پژواک پیام هستی، شوق به خیزش و امید می گیریم و می خوانیم:

ققنوس سرخ!

در بیغوله های میهنم

آنک که خون 

از پنجه های پست دژخیم فواره می کشد،

وقتی سیاهچال 

فرجام هر گونه شور و زندگی ست

بانگ نبرد و چکاوک شمشیر و “قهر” تو

مشحون ز زندگی ست!

مرگ ستمگران،

 آغاز زندگی ست!

** ***

آنک که این فلات

روزی هزار بار 

در چرخ دنده های “فولاد” پر غرور 

در رنج خفته در ساقه های “نیشکر” 

یا دفن حسرت نان در “تابوت” کارگر

می میرد و بیدار می شود

بانگ نبرد و چکاوک شمشیر و “قهر” تو

مشحون ز زندگی ست!

مرگ ستمگران،

 آغاز زندگی ست!

** ***

در هر کجا

از سیستان خشک و تشنه لب گرفته

تا بهبهان پر ز شور

کُردستان پر از سُلاله، اسطورۀ غرور 

در چارسویِ ایرانِ این تودۀ صبور

از ظلم جلاد، 

بر ویرانه های بیداد

ققنوس فسانه های سرخ 

با یاد تو پدیدار می شود  

شمشیر قهر توده ها

با کینه مقدس تو

می رقصد و با قهقهه 

 بر جان خصم آوار می شود!

** ***

مسعود توده ها!

ققنوس سرخ کارگر!

خشم ستمکش و امید رنجبر!

نام تو زنده است

اندیشه ات سترگ

مرگت فسانه است

یادت پر از امید

نامت پر از سرود و ترانه باد!

در رزم با ستم

بانگ نبرد و چکاوک شمشیر و “قهر” تو

مشحون ز زندگی ست!

مرگ ستمگران،

 آغاز زندگی ست!

ع. شفق

مارس ۲۰۲۱