«تو دهنی» کارگران فولاد به «شورای اسلامی کار»

به نقل از: ماهنامه کارگری، ارگان کارگری چریکهای فدایی خلق ایران، شماره ۸۵، پانزدهُم بهمن ماه ۱۳۹۹

در دی ماه امسال (1399) کارگران دلیر و هشیار گروه ملی صنعتی فولاد اهواز با تجمع در محل کارخانه از به اصطلاح انتخابات جهت تشکیل “شورای اسلامی کار” جلوگیری کرده و با حفظ اتحاد و هوشیاری خود، دسیسه های ضد کارگری کارفرما و مدیران شرکت را به هم زده و تودهنی بزرگی به برگزار کنندگان انتخابات شورای اسلامی کار در آن کارخانه زدند. عوامل کارفرما قصد داشتند با گذاشتن چند صندوق به اصطلاح رای در مسجد کارخانه، کارگران را تشویق به شرکت در انتخابات فرمایشی و رای دادن به عوامل خود در یک نهاد خود ساخته بکنند تا بعداً بتوانند این نهاد، یعنی”شورای اسلامی کار” را به عنوان حاصل رای کارگران جلوه داده و سیاست های ضد کارگری خود را به نام کارگران و به اصطلاح نماینده آنها پیش ببرند. اما کارگران آگاه که در تجربه دیده اند که “خانه کارگر” و “شورا های اسلامی کار” نهادهایی ضد کارگری می باشند، با این حرکت هوشیارانۀ خود، بساط انتخابات فرمایشی کارفرما و مدیریت را به هم زده و بر خواست کارگران مبنی بر ایجاد تشکل های مستقل کارگری تاکید نمودند.

حرکت هوشیارانه کارگران گروه ملی صنعتی فولاد اهواز نشان داد که نه تنها کارگران پیشرو بلکه اکثریت کارگران بر ماهیت ضد کارگری نهادهای رژیم ساخته همانند “شورای اسلامی کار” کاملا آگاه بوده و همان طور که کمونیست ها و نیرو های انقلابی سال هاست تاکید می کنند، این شورا ها را به مثابۀ نهادهایی ضد کارگری می شناسند. واقعیت این است که درطول سال های گذشته بارها شاهد بوده ایم که کارگران با مبادرت به تجمع اعتراضی به طور رسمی خواهان انحلال شوراهای اسلامی کار شده اند. نفی شوراهای اسلامی از طرف کارگران البته مختص امروز نیست؛ بلکه این آگاهی و کوشش در خنثی کردن تلاش رژیمی ها برای خواست کارگران جلوه دادن “شوراهای اسلامی”، سال هاست که در میان کارگران شایع است. برای نمونه کارگران شرکت واحد، کارگران کارخانه “فولاد و چدن” دورود در سال های 94 و 95 خواهان انحلال شورای اسلامی کار در محل کار خود شدند. به راستی هم در شرایطی که بر اساس قانون شوراهای اسلامی کار تنها کسانی می توانند عضو این تشکل ها شوند که “التزام عملی به اسلام، ولایت فقیه و وفاداری به قانون اساسی” را پیشاپیش اعلام کرده و “گرایش به احزاب و گروه های غیر قانونی” نداشته باشند؛ روشن است که چنین نهادهائی دارای چه ماهیتی بوده و چرا با مخالفت کارگران مواجه می شوند. در شرایطی که کارگران ایران با باور به ادیان مختلف و یا عدم اعتقاد به هر دین و مذهبی در زیر سقف یک واحد تولیدی در کنار هم مشغول کار بوده و استثمار می شوند و به همین اعتبار دارای منافع و سرنوشت واحدی می باشند، واضح است که نمی توانند نهادهائی را مورد تأئید قرار دهند که دارای ایدئولوژی اسلامی بوده و اعضایش رسما باید التزامشان را به ولی فقیه یعنی راس دیکتاتوری کارگر ستیز جمهوری اسلامی اعلام کنند. چنین نهادهائی نه تنها هیچ ربطی به کارگران ندارند بلکه در عمل نشان داده اند که ابزار نفوذ جمهوری اسلامی در محیط های کارگری و مجری بخشی از وظایف دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی در محیط های کار می باشند.

ابتکار کارگران گروه ملی صنعتی فولاد اهواز که با تجمع در محیط کارخانه از شرکت در رأی گیری برای “شورای اسلامی کار” امتناع نمودند، بار دیگر رسوایی این تشکل ها را در مقابل چشم همگان قرار داد. به واقع هم در شرایطی که کارگران خواهان تشکل های مستقل کارگری خود می باشند، مبارزه با تشکل های رژیم ساخته و محدود ساختن حوزه نفوذ آنها در محیط های کارگری به بخشی جدایی ناپذیر از مبارزه برای تحقق تشکل های مستقل کارگری بدل می گردد.

به باور ما، کارگران، امروز در بستر مبارزات وقفه ناپذیر خود به این آگاهی رسیده اند که عامل اصلی پراکندگی صفوفشان و فقدان سازمانیابی در میان کارگران قبل از هر چیز دیکتاتوری لجام گسیخته ایست که جهت جلوگیری از متشکل شدن کارگران به هر وسیله سرکوب و شیوۀ فریبکارانه و از جمله برپائی نهاد های رژیم ساخته در محیط های کارگری متوسل می شود. بنابراین ضربه زدن به این دیکتاتوری و تضعیف آن که سد راه سازمانیابی کارگران در نهاد های صنفی و سیاسی خود می باشد ضرورتی است که به خصوص کارگران آگاه و انقلابی باید به آن پاسخ دهند و دست به همان مبارزه مسلحانه ای بزنند که هم طبقه ای هایشان چون چریکهای فدائی خلق، جلیل انفرادی، اسکندر صادقی نژاد، حسن نوروزی، مناف فلکی، اصغر عرب هریسی در دهه پنجاه در شهر و جنگل در نبرد با رژیم دیکتاتور شاه بدان مبادرت ورزیدند و راه مبارزه برای رسیدن به آزادی و رهائی از استثمار را گشودند. آنها به همراه دیگر چریکهای فدائی خلق تجارب درخشانی از خود برای آیندگان به جا گذاشته اند که یادگیری از آنها و به کار بستن آن تجارب در مقابل رژیم جمهوری اسلامی، رژیمی که با شلاق و زندان و بگیر و به بند به سرکوب مطالبات کارگران جهت متشکل شدن می پردازد، الزامی است. تجربه نشان می دهد که هیچ راهی جز اعمال قهر انقلابی علیه سلطه جمهوری اسلامی در مقابل کارگران ما قرار ندارد. تنها در بستر چنین مبارزه ای است که در سد دیکتاتوری حاکم شکاف افتاده و امکان پیوند بین کارگران و پیشروان کمونیست به وجود می آید، پیشروانی که حاملین آگاهی سوسیالیستی به میان طبقه کارگر می باشند. در فضای انقلابی ایجاد شده، کارگران نه تنها امکان می یابند تشکل های مستقل خود را شکل دهند، بلکه راه برای متشکل شدن آنها در عالی ترین ارگان طبقاتی شان یعنی حزب طبقه کارگر نیز فراهم می گردد.